جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

حضور در سیاست بدون نگاه به ورزش!


حضور در سیاست بدون نگاه به ورزش!
ورزش هم یکی از همین ابزار است که اگر ادعا کنیم در بسیاری از میادین و عرصه های انتخاباتی، حکم پررنگ و لعاب ترین مانور تبلیغاتی را پیدا کرده و بسیاری از کاندیداها را یارای برابری با شخصیت حقوقی یک «ورزشکار» نیست، سخنی به گزافه نگفته ایم.
زمانی که یک ورزشکار -که از منظر مردم قهرمان ملی قلمداد می شود- در عرصه های انتخاباتی خود را نامزد می کند، بدون اینکه تلاشی یا کارنامه ای در دنیای سیاست از خود ارئه داده باشد، مقبول آحاد ملت است و عموماً کسانی که ارزیابی صفات و خصایص و کارنامه سیاسی کاندیداها را ملاک و برآیندی برای انتخاب شدن یا نشدنشان،به حساب می آورند، صرف "قهرمان بودن" را در انتخاب یک ورزشکار دخیل دانسته و با چشم پوشی از نداشتن پیشینه سیاسی، قهرمان ملی خود را با رای هایشان صاحب کرسی سیاست می کنند.
و اما یک ورزشکار که با چنین میانبر ارزشمندی مواجه شده را باید یک کارشناس در عرصه ورزش قلمداد کرد. سکوی پرتابی باعث شده است تا او مسابقه «دو» سرعت را با فاصله ای آشکار نسبت به رقبای انتخاباتی اش استارت بزند و طبعا در شرایطی آسانتر از آنها به خط پایان برسد.پس این انتظار از او می رود که امتیازاتی را به واسطه جایگاهش برای ارتقا و پیشرفت همان سکو(ورزش) خواستار باشد.
ولی متاسفانه تجربه چند سال گذشته نشان داده است که بسیاری از کاندیداهای ورزشی،تنها در زمان پیش از انتخابات به ورزشکار بودنشان مفتخر هستند و پس از گذر از هفت خوان انتخابات، شاید دیگر حتی وزشکار قلمداد شدن از جانب سیاسیون را لکه ننگی درپرونده خود دانسته و به نظرشان آید که مردان مجرب دنیای سیاست آن ها را به چشم ورودی های بدون کنکور دانشگاه نظاره کنند!جمله معروف یکی از همین ورزشی – سیاسیون جوان و انرژیک و با استعداد،که دائما در مصاحبه هایش می گوید «از من هر سوالی غیر از ورزش بپرسید!» موید این موضوع است.او می خواهد فریاد بزند شناسنامه سیاسی اش را ارزیابی کنند نه کارنامه ورزشی اش را.
شاید هم این واقعیتی تلخ باشد که تنی چند از رجال ورزشی – سیاسی ما بدون توشه علمی و سیاسی صاحب کرسی شده اند و بالطبع باید این نگاه های سنگین را هم تحمل کنند؛اما هستند در این جمع کسانی که حالا و با گذشت چند سال از حضورشان در عرصه سیاست،به عنوان یک مرد سیاسی برشمرده شده و قطعا در انتخابات بعدی علاوه بر سود بردن از برند ورزشی بودن، سود اعتماد مردم به واسطه کفایت در دنیای سیاست هم به حسابشان واریز خواهد شد.
«رسول خادم» در این دسته جای می گیرد. مردی که از همان سنین جوانی و زمانی که هنوز ۲۰ ساله هم نشده بود،در مصاحبه با مجله کیهان ورزشی چنان نظریاتی در خصوص مکتب کمونیسم ارائه داد که تداعی گر نگاه یک جوان به افقی دور دست بود.جوانی که در همان مصاحبه بر خلاف هم قطارانش کسب مدال طلای المپیک را آرزو نخواند و آن را کاملا دست یافتنی برشمرد.مطمئنا او "آرزو" را دوردست تر از این حرفها جست و جو می کرد و حضور در میادینی را طلب می کرد که بتواند به یک جمعیت بزرگ از مردم سرویس بدهد.
حالا بیش از آنکه مدال طلای المپیک آتلانتا معرف آن جوان که در سنین کم نشان از بلوغ فکری می داد باشد، شخصیت حقوقی"نماینده شورای شهر" و سخنرانی های مجهز و مسلح به علم اوست که به عنوان رزومه و شناسنامه کاری معرفی اش می کند.
در دوره قبل شورای شهر تهران نیز مثلث دبیر ، رسول خادم و ساعی که هر سه مدال طلای المپیک را در کارنامه داشتند به شورای شهر پایتخت راه یافته تا این دوره حضور چهره های ورزشی را پررنگ تر از همیشه به خود ببیند.
"امیر رضا " برادر رسول همچون همه ورزشکاران به رویای سرمربیگری تیم ملی رشته خود می اندیشید اما به هر حال سطح، شان و ظرفیت خود را بالاتر از سرمربیگری دید و به جایگاه ریاست فدراسیون نیز بسنده نکرد و البته با کارنامه ای نه چندان درخشان در فداراسیون به عنوان عضو ورزشی آبادگران راهی مجلس هفتم شد اما در چهار سال اخیر اتفاقی خاص برای جوانان و ورزشکاران رخ داد ؟! جواب بسیار روشنی دارد که شاهد آن تشکیل تنها یک جلسه از کمیته جوانان مجلس و البته دست آخر هم ژست سیاسی با طرح انحلال تنها دستگاه متولی امور جوانان است .
همان موقع انتخابات بحث در خصوص رای به چهره ها و ورزشکاران در محافل مطرح می گردد و مردم ساده دل ایران اسلامی ، این قشر را نزدیک تر به جنس خود می بینند و با توجه به آزمونهایی که از آنها در میادین مختلف ورزشی دیده اند با امید آنکه همانگونه دلاورانه برای ارتقای نام ایران تلاش می نمایند آنها را راهی کرسی های سیاسی کرده و انتظار کاری دارند کارستان که تاکنون ندیده اند...
با این همه ، در این دوره انتخابات مجلس نیز شاهد حضور و تبلیغات کاندیداهایی از رشته های مختلف ورزشی از جمله کشتی ، فوتبال و دومیدانی هستیم که امیدواریم اگر با رای علاقه مندانشان که بیشتر جوانان و خود ورزشکاران هستند راهی بهارستان شدند اقدامی در خور شان جوان ایرانی و تحولی در نگرش به موضوعات آنان ایجاد نمایند ان شاالله.
به هر حال به نظر می رسد که در سال های آتی، دیگر نام پرطمطراق «ورزشکار» نتواند به پررنگی سال های پیشین در دنیای تبلیغات ایفای نقش کند و این کفایت ورزشکاران در محافل سیاسی است که می تواند اعتماد دوباره مردم را به سوی آن ها جلب کند.داستان سیاسیونی هم که وارد ورزش شدند دقیقا به همین ترتیب است که البته پرداختن به آن از حوصله این مطلب خارج بوده و نیاز به بررسی مجزا دارد.
منبع : برنانیوز


همچنین مشاهده کنید