جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


خسته از شهر- بخش ۳


خسته از شهر- بخش ۳
مجید مجیدی متولد ۱۳۳۸ تهران حالا در آستانه پنجاه سالگی از پرافتخارترین و شناخته‌ شده‌ترین فیلمسازهای نسل انقلاب است. کسی که بر خلاف اغلب فیلمسازهای موفق هم‌نسل‌اش توانسته خود را از هیاهوی سیاست دور نگه دارد و فیلم‌های ساده با مضامین اخلاقی‌اش را بر بستری از فضاهای روستایی و با شخصیت‌هایی اغلب کودک و نوجوان بسازد.
او کارش را با نمایش‌های صحنه‌ای آغاز کرد و سپس به «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» پیوست و به بازی در نمایش و نویسندگی و کارگردانی فیلم کوتاه پرداخت. نویسندگی و کارگردانی فیلم کوتاه «انفجار» نخستین تجربه اوست. مجیدی که در تعدادی از فیلم‌های موفق و مشهور دهه ۱۳۶۰، از جمله بایکوت محسن مخملباف به عنوان بازیگر حضور داشت، ناگهان تغییر مسیر داد و نخستین فیلم‌اش به عنوان کارگردان در عرصه فیلم بلند سینمایی، یعنی فیلم «بدوک»، به اندازه کافی موفق از آب درآمد. ادامه کارش با پدر و بچه‌های آسمان، توفیق پله به پله او را رقم زد.
● بدوک ۱۳۷۰
اولین فیلم سینمایی مجید مجیدی، سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را نصیب‌اش کرد. فیلمی‌با مایه‌های تلخ اجتماعی، داستان زندگی دو کودک که پس از مرگ پدرشان فروخته می‌شوند و خواهر و برادر را از هم جدا می‌کنند. دیپلم افتخاری که نصیب نویسنده فیلمنامه‌اش شد، افتخاری دیگر برای فیلم بود. منتقدها کم و بیش فیلم را تحسین کردند و جای پای مجیدی به عنوان یک فیلمساز محکم شد. هر چند که تا چهار سال بعد از آن فیلم نساخت. مجیدی با همین اولین فیلم‌اش توانست در چند فستیوال بین‌المللی از جمله جیفونی و مونترال شرکت کند.
● پدر ۱۳۷۴
با فضایی کم و بیش شبیه بدوک، مجیدی دومین فیلم‌اش را کارگردانی می‌کند. حال و هوای فیلم بی‌شباهت به آثار موسوم به «کانون»ی نیست. داستان نوجوانی است که در غیاب پدر، نان آور خانواده است. اما یک روز هنگام بازگشت به خانه متوجه می‌شود که مادرش با یک ژاندارم ازدواج کرده است. ابتدا علیه وضع موجود می‌شورد؛ اما هنگامی‌که به اجبار با مرد ژاندارم همسفر می‌شود، کم کم موقعیت یکدیگر را درک می‌کنند و نوجوان موفق می‌شود جان ناپدری‌اش را نجات دهد. منتقدان باز فیلم را پسندیدند اما تماشاگران سینما تمایل چندانی به تماشای آن نداشتند.
«پدر» در چهاردهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم دوم را گرفت. ضمن این که دو بازیگر اصلی‌اش، دو سیمرغ‌ در رشته بهترین بازیگر نقش اول مرد و نقش دوم زن را به دست آوردند. تجربه همکاری مجیدی با این دو بازیگر، یعنی محمد کاسبی و پریوش نظریه در ضمن، آخرین تجربه‌های او در کار با بازیگر حرفه‌ای هم به شمار می‌آید. تورنتو، سن سباستین و بروژ بلژیک، از جمله مهم‌ترین جشنواره‌هایی بودند که فیلم پدر در آن‌ها شرکت کرد.
● بچه‌های آسمان ۱۳۷۵
با بچه‌های آسمان بود که مجید مجیدی، تایید جشنواره‌های خارجی و منتقدان داخلی و تماشاگران ایرانی را یک جا به دست آورد. ویژگی‌های بصری و روایی فیلم‌های مجیدی، با بچه‌های آسمان شکل گرفتند و مسیر خاص خودشان را یافتند. هنوز که هنوز است، تعدادی از صاحب نظران اعتقاد دارند که بچه‌های آسمان بهترین فیلم مجید مجیدی است. او در این فیلم داستان قهرمان کودکی را روایت می‌کند که برای بردن جایزه و گرفتن کفش برای خواهر کوچک‌ترش در یک مسابقه دو، اول می‌شود. تعبیر و تصویرهای مشهور در فیلم‌های مجیدی از بچه‌های آسمان آغاز می‌شود، با نمای معروف پای خسته و آزرده پسر که ماهی‌های حوض، اطراف‌اش جمع می‌شوند.
سه جایزه اصلی پانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر در رشته‌های بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی، نصیب بچه‌های آسمان و مجید مجیدی شد. و مطابق معمول فیلم‌های مجیدی، این فیلم هم سفرهای فراوانی را به جشنواره‌هایی در سراسر دنیا تجربه کرد. که مهمترین‌اش یک مورد تکرار نشدنی برای سینمای ایران، و البته خود مجیدی هم بود. بچه‌های آسمان تا به حال اولین و آخرین نماینده سینمای ایران در میان پنج نامزد دریافت جایزه اسکار در رشته بهترین فیلم خارجی زبان است. از دیگر موفقیت‌های مهم بچه‌های آسمان، کسب جایزه بزرگ جشنواره مونترال و جایزه ویژه تماشاگران همین جشنواره است.
● رنگ خدا ۱۳۷۶
موفقیت‌ همه جانبه مجید مجیدی با رنگ خدا ادامه پیدا کرد. مجیدی در این فیلم داستان محمد رمضانی فرزند نابینای‌هاشم را روایت می‌کند که در مدرسه نابینایان محصل است و برای گذراندن تعطیلات به خانه بازمی‌گردد.‌هاشم که پس از مرگ همسر خود با مادرش زندگی می‌کند، تصمیم به ازدواج مجدد می‌گیرد. او به همین منظور محمد را به کارگاه نجاری می‌فرستد. مادر‌هاشم که به نشان اعتراض در مقابل این اقدام پدر، خانه را ترک کرده بود به علت بیماری مجبور به بازگشت می‌شود و سرانجام در بستر بیماری از دنیا می‌رود.‌
هاشم که با مرگ مادر خود و شنیدن جواب منفی از نامزدش بیش از همیشه احساس تنهایی می‌کند به سراغ محمد رفته و او را به خانه بازمی‌گرداند ولی محمد در میانه راه بر اثر شکسته شدن پل به داخل رودخانه افتاده و‌هاشم نیز برای نجات محمد خود را به داخل رودخانه می‌اندازد. اما خودش نیز در این مهلکه گرفتار می‌شود. پایان داستان، ارتباط دوباره فرزند نیمه جان با پدر پشیمان است. بیش از هر چیز نماهای مربوط به ارتباط میان پسر نابینا با طبیعت بکر اطراف در خاطر تماشاگر فیلم باقی می‌ماند.
در هیاهوی اجتماع پر التهاب دوران دوم خرداد، فیلم آرام و طبیعت‌گرای مجیدی در جشنواره‌های داخلی توفیق چندانی به دست نیاورد. هر چند از طرف تماشاگران جشنواره فجر، عنوان بهترین فیلم را کسب کرد. رنگ خدا اما مثل باقی فیلم‌های مجیدی، فیلم محبوب جشنواره‌های جهانی بود و سراسر دنیا؛ از تورنتوی کانادا گرفته تا جشنواره برلین در آلمان را درنوردید.
● باران ۱۳۷۹
سومین بخش از سه گانه مجیدی با شخصیت‌های اصلی کودک و نوجوان، اثر موفق دیگری در مقیاس داخلی و خارجی به حساب می‌آید. داستان کارگری به نام لطیف که در یک کارگاه ساختمانی با کارگر دیگری سر دعوا دارد که بعدا معلوم می‌شود دختری است که لباس پسرانه پوشیده تا بتواند در این جمع مردانه کار کند و پولی دربیاورد. منتقدان شیفته فیلمبرداری خوب محمد داودی، تصویرهای ذهنی و بصری مجیدی و همچنین بازی روان بازیگران شدند.
این دومین همکاری مجیدی با رضا ناجی پس از حضور موفق این بازیگر در بچه‌های آسمان بود که نام ناجی را بیش از گذشته بر سر زبان‌ها انداخت. و در عین حال ارائه دهنده کشف دیگر مجیدی، حسین عابدینی در نقش لطیف که بعدها به یک بازیگر نیمه حرفه‌ای در سینمای ایران تبدیل شد. باران اما در گیشه توفیق نسبی دو فیلم قبلی مجیدی را به دست نیاورد، هر چند سیمرغ بلورین بهترین فیلم و کارگردانی را به مجیدی کارگردان و تهیه کننده بازگرداند.
● بید مجنون ۱۳۸۳
یکی از سخت‌ترین پروژه‌های دوران فیلمسازی مجیدی، لوکیشن‌های متفاوتی در دو کشور داشت و مدیران فیلمبرداری مشهوری با مشارکت یکدیگر، کار ساخت آن را به پایان رساندند. یوسف ۴۵ ساله استاد دانشگاه در رشته ادبیات درس می‌دهد. او در سن ۸ سالگی بر اثر جرقه آتش بینایی خود را از دست داده است. حالا سالهاست که او در دنیایی دیگر زندگی می‌کند. شکایتی ندارد، زندگی آرام و دوست داشتنی ای دارد تا اینکه مبتلا به یک بیماری نسبتاً خطرناک می‌شود که احتمال دارد سلامتی خود را برای همیشه از دست بدهد. داییِ یوسف که مرد نسبتاً مرفهی می‌باشد زمینه سفر او را برای معالجه به خارج از کشور مهیا می‌کند.
یوسف به فرانسه می‌رود در طول مداوای یوسف مشخص می‌شود بیماری یوسف خطرناک نیست و غده سرطانی در چشم‌های او خوش خیم می‌باشد. با نمونه برداری که از چشمان یوسف می‌شود، مشخص می‌شود که چشمان یوسف در مقابل نور حساسیت نشان می‌دهد و در عین ناباوری برای یوسف حالا او بعد از ۳۷ سال می‌تواند بینایی خود را بدست بیاورد. بید مجنون پس از گذراندن پیچ و خم‌های فراوان در مرحله تولید، جزو آثار موفق مجیدی به حساب نمی‌آید. هر چند که منتقدان هوادار مجیدی، فیلم را کم و بیش تحسین کردند و در مرحله اکران هم هر طور که بود، بید مجنون گلیم‌اش را از آب بیرون کشید. با این وجود کم نبودند کسانی که می‌پنداشتند بید مجنون پایان دوران توفیق فیلمسازی به نام مجید مجیدی است.
● آواز گنجشک‌‌ها ۱۳۸۶
اما مجیدی پس از سه سال دوری از پرده سینما، با عرضه آواز گنجشک‌ها گام بلندی در مسیر فیلمسازی‌اش برداشت. در سایر صفحات پرونده به این فیلم او پرداخته‌ایم که پس از توفیق در جشنواره‌ برلین و جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، چند روزی است که در کنار فیلم‌های دعوت، سه زن و کنعان؛ به عنوان برنامه ویژه عید فطر روی پرده سالن‌های سینمای تهران رفته است. فیلمی‌که به عنوان نماینده امسال ایران به مراسم اسکار معرفی شده است.
منبع : شهروند امروز


همچنین مشاهده کنید