سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


مرگ تدریجی یک رویا


مرگ تدریجی یک رویا
● هنگامی که فیلم از تماشاگر سبقت می گیرد
«مانی حقیقی» در «کنعان»، برخلاف دو ساخته پیشینش «آبادان» و «کارگران مشغول کارند»- که هنوز رنگ پرده را به خود ندیده اند- این بار سویه ای دیگر را برگزیده و به سمت سینمای اجتماعی و ملودرام روی آورده است. «کنعان» فیلم خوش ساختی است که از مهارت و چیره دستی کارگردان و فیلم نامه نویس-اصغر فرهادی -در داستان پردازی، روایت، تعلیق، فراز و نشیب و هنرنمایی بازیگران، بیشترین سود را برده است.«مانی حقیقی» در «کنعان» فرصت مناسبی یافته است، تا به راحتی، با تماشاگرانش ارتباط خوبی برقرار کند.کارگردان، در «کنعان»، به سراغ داستانی از بحران های زندگی آدم های ساکن در کلان شهر تهران می رود، تا با نوعی داستان پردازی واقع گرا، رخدادی غم انگیز را با پایانی نه چندان خوش، برای مخاطب روایت کند.
فضای حاکم بر پایتخت و لوکیشن های زندگی آپارتمانی، در کنار ماجراهایی که برای یک خانواده از طبقه متوسط شهری و تحصیل کرده، اتفاق می افتد، ذهن تماشاگر را برای تماشای فیلمی از جنس «چهارشنبه سوری» آماده می کند.کارگردان در فیلم، مربعی از روابط را طرح می کند. عمده بار روایت داستان نیز برعهده زوج داستان، «مرتضی» -محمدرضا فروتن- و «مینا» -ترانه علیدوستی- است که قصد جدایی از یکدیگر را دارند.نکته ویژه ای که در روابط شخصیت ها وجود دارد و داستان کنعان را، از ملودرام های رایج سینمای امروز متمایز می کند، شیوه ارائه این روابط به تماشاگر است. مانی حقیقی چندان محسوس و آشکار، به روابط آدم های داستان و چینش آن ها، نزدیک نمی شود. به گونه ای که تا انتهای فیلم، همه چیز در هاله ای از ابهام باقی می ماند. «کنعان» در میان ملودرام های نازل ،سطحی و عامه پسند امروز، به سبب هوشمندی کارگردان در چیدن پازل ها، گره افکنی و تعلیق، ایجاد روابط متعادل و شخصیت پردازی مناسب، از تماشاگر جلو افتاده و مخاطبش را برای رمزگشایی کدهای اثر، تا پایان فیلم با خود همراه می سازد. این امتیاز، نکته خاصی است که نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت. امتیازی که برای «کنعان»، یک غنیمت انکارناپذیر است!
● طعم شیرین یک سفر مکاشفه انگیز
«مانی حقیقی» در «کنعان» با ریتمی نرم و هوشمندانه، داستانش را آغاز می کند. نقطه قوت فیلم در این است که کارگردان، در اطلاع رسانی به تماشاگر خست به خرج می دهد، تا مخاطب را، در لذت کشف لایه های پنهان اثرش شریک سازد.خوشبختانه این تمهید از همان آغاز، تماشاگر را با اثر درگیر کرده و همراهی و توجه او را، برای آشنایی بیشتر با شخصیت های داستان فیلم برمی انگیزد.داستان «کنعان» به گونه ای تدریجی روایت می شود و ماجرای فیلم، پازل گونه شکل می گیرد.
با تماشای زندگی زناشویی «مینا» و «مرتضی» به عنوان یک زوج ناکام و به بن بست رسیده- نخستین گره داستان برای مخاطب رقم می خورد. اینجاست که باید به گره گشایی تعلیق های فیلم، بپردازد.مانی حقیقی با بیان رازی که تماشاگر اکنون تا حدی با کلیت آن آشنا شده، وی را برای واکاوی حوادث و رخدادهای فیلم، مشتاق تر می کند. کنعان تماشاگرش را به سفری عارفانه و مکاشفه انگیز می خواند. سفر «مرتضی» و «مینا» به شمال، به شکلی نمادین، سرآغاز تحول شخصیت های فیلم می شود. با آغاز این سفر، ریتم فیلم شتاب می گیرد. به همین سبب کارگردان فرصت اندکی دارد، تا روایت داستان پرفراز و نشیب خود را، سر و سامان دهد.
ماجرای تصادف خودروی مرتضی با گاو در جاده ای مه آلود، مرگ مادر مرتضی و لحظات خاطره انگیز گشت و گذار آذر با علی، که در کنار او جوانی اش را به خاطر می آورد، بهانه هایی می شوند تا کارگردان «کنعان» راهی تازه برای گره افکنی بیابد.وی لحظاتی را برای چالش مخاطب با لایه های پنهان این سفر مکاشفه انگیز باقی می گذارد، تا همسفر شخصیت های فیلم شده و طعم شیرین و لذت بخش سفر به سرزمین آرزوها را بچشد. «کنعان» نشانمان می دهد چگونه می شود با همین داشته های اندک سینمایمان، فیلمی هوشمندانه ساخت. از کلیشه ها پرهیز کرد و منظری تازه، به روایت گشود. فیلمی که در وانفسای سینمای ملودرام امروز، حکم کیمیا را دارد!
● زنی ایستاده در آستانه فصلی سرد
«مانی حقیقی» در «کنعان» حساسیت و کنجکاوی تماشاگر را، برای شناخت شخصیت های داستانش و ماهیت روابط آن ها، برمی انگیزد.کارگردان با تمهیدی هوشمندانه، لابه لای لحظات ساکن و راکد اثر، اشاره هایی مینی مالیستی و مبهم، به ویژگی های رفتاری آدم هایش می کند. چرا که قصد آن دارد مخاطب پس از تماشای فیلم، در خلوت خود و با عناصر ته نشین شده «کنعان»، با خودش کلنجار رفته و درک خود را از فیلم کامل کند.
درکی کاملا شخصی و مبتنی بر سلیقه و پیش زمینه ذهنی.در بیشتر بخش های فیلم، چهره عصبی و سرد «مینا» -ترانه علیدوستی- به سبب سرخوردگی در زندگی مشترک، بیان گر نوعی بی حوصلگی و خستگی وی، از تردیدهایش میان تعهد و ماندن و آزادی و رفتن است. جابه جایی انگشتر فیروزه ای رنگ میان انگشتانش ،نیز موید این نکته است. همه این ویژگی ها وقتی با گریم سنگین، لباس های گشاد و کفش های بزرگ و نامتناسب مینا آمیخته شود، ابعاد کامل تر و ملموس تری از بی حوصلگی و بلاتکلیفی او را، برای تماشاگر نمایان می کند.
نوعی بلاتکلیفی که با رگه هایی از بی عاطفگی، شکنندگی و فروپاشی همراه است. آدم های «کنعان»، همگی شخصیت هایی بلاتکلیف، تنها و سردرگم اند. افرادی که با رفتارهای نامتعارفشان، قرار است تماشاگر را به درکی بدیع، از زندگی و آدم های اطرافش برسانند.به فرض این که تماشاگر «کنعان»، وضعیت و انگیزه های «مینا» برای جدا شدن از «مرتضی» را درک کند، باز هم پرسش هایی برایش پیش می آید.
دلیل برگشت و تجدیدنظر مینا برای زندگی دوباره با مرتضی چیست؟ ملاقات مینا و آذر چه تاثیری در تردید و تصمیم مینا دارد؟ آیا مینا در خواهر از خارج بازگشته اش، آینده خود را می بیند؟ آیا آن گاو فصل های پایانی فیلم، قربانی طبیعت برای نجات زندگی انسان ها از خطر ازهم گسیختگی است؟ آیا مینا در جسم بی جان آن حیوان، حقیقت زشت «مرگ» و «نابودی» را می بیند که برای دور شدنش، از تصور خودکشی دیگربار آذر -افسانه بایگان- به آن درخت دخیل ببندد. آیا او شاهد مرگ تدریجی رویاهایش خواهد بود؟ آن آسانسور خراب آیا باز هم به اشتباه رو به آن طبقه در حال تعمیر باز خواهد شد؟ پرسش هایی که یافتن پاسخ هر کدام از آن ها، «کنعان» را در ذهن ماندگارتر می سازد. «کنعان» اثری است که تماشاگرش را دست کم نگرفته و به شعور وی احترام می گذارد. نکته ای که در بیشتر فیلم های امروز، حکم غنیمت را دارد!
● خط پایان انتهای راه نیست!
«مانی حقیقی» در درام مدرن «کنعان»، بیش از آن که توجه خود را به داستان گویی معطوف کند، به شخصیت ها و موقعیت های آدم های داستانش می پردازد. داستان کنعان، از دل روابط و کنش های بین آدم ها ریشه می گیرد. آن هم بدون هیچ گونه موضع گیری، شفقت، دلسوزی یا سنگدلی نسبت به شخصیت ها و روابط بین آن ها. با این نگرش می توان به تحلیل درستی از رابطه چهار نفره «مرتضی»، «مینا»، «علی» و «آذر» رسید. تصمیم مینا برای بازگشت به خانه و انصراف از جدایی، بیش از آن که ریشه خرافی مانند دخیل بستن به یک درخت داشته باشد، ناشی از بحران های جامعه مدرن امروز است. بارداری وی، بازگشت آذر از خارج، مرگ مادر مرتضی، حادثه برخورد ناخواسته خودروی مرتضی با گاو، تصویر آزاردهنده ذهنی خودکشی آذر و... «مینا» را به مرزی می رساند که از تصمیم خود درباره جدایی از مرتضی، منصرف می شود. بی تردید طراحی صحنه خلوت، صحنه آرایی بدیع، فیلم برداری موزون، چهره پردازی های باورپذیر «ترانه علیدوستی» و به ویژه «محمدرضا فروتن» با آن تیپ میانسال، موهای جوگندمی و کراوات، موسیقی گوشنواز، تدوین مناسب، فضاسازی های حاکم همخوان با برخی سکانس ها، بازی به شدت کنترل شده «محمدرضا فروتن»، بازی «ترانه علیدوستی» با آن چهره معصوم که همچون همیشه درخشان است و نقش آفرینی متفاوت و تحسین برانگیز «افسانه بایگان»، بازی در سکوت «بهرام رادان» و نگاه های نافذش و پایان تفکربرانگیز فیلم، بر ارزش های «کنعان» می افزاید. تماشاگر به سبب هوشمندی کارگردان و شخصیت می تواند به خوبی تنهایی عذاب آوری که شخصیت های داستان را دربر گرفته، باور کند. مانی حقیقی در «کنعان»، در کمال بی ادعایی، اثری خلق کرده که با وجود نماها و میزانسن های به جا و حساب شده، توی ذوق نمی زند.
بی تردید «کنعان» پس از تمام شدن تازه آغاز می شود. چرا که تماشاگر باید پازل ها را کنار هم بگذارد و به کشف ناگفته های به تصویر کشیده شده بپردازد. همین کافی است تا به کارگردانی که ادعایی ندارد بگوییم که: «کنعان سرآغاز تازه، نویدبخش و دلگرم کننده ای است.» فقط خدا کند «مانی حقیقی »شیفته و مجذوب تحسین منتقدان و تماشاگران نشود که...!
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید