پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

تاریخ دخالت های امریکا در ایران


تاریخ دخالت های امریکا در ایران
از زمانی که پای امریکایی ها به ایران بازشد، سیاستمداران این کشور همواره تلاش می کردند به نحوی در امور داخلی ایران دخالت کنند. آنها به دنبال جای پایی در خاورمیانه می گشتند تا علاوه بر اینکه منافع نفتی خود را در این منطقه حفاظت کنند در برابر شوروی نیز کمربندی به طرفداری از خود ایجاد کنند. در این زمینه بهترین موقعیت را ایران برای آنها داشت. در زیر برخی دخالت های امریکا در امور ایران در دهه های معاصر را می خوانید.
● اعطای وام توسط امریکا به شرط در دست گرفتن امور مالیه کشور
از جمله اقداماتی که در دوره چهارم تقنینیه به عمل آمد، استخدام دکتر میلسپو امریکایی و همکارانش برای اصلاح مالیه مملکت بود. چون برای اداره امور کشور و پرداخت حقوق مستخدمین و احتیاج مبرمی که قشون برای سرکوبی متجاوزین و سایر یاغیان کشور داشت پول کافی نبود در دی ۱۳۰۰ در کابینه مرحوم مشیرالدوله دولت مجبور شد با اجازه مجلس یک میلیون دلار با صدی هفت از امریکا قرض کند که تقریباً ۰/۹ مبلغ قرض برای مصارف معوقه قشون و خرج قشون کشی شد. بعداً چون عایدات کشور کافی نبود دولت درصدد برآمد مجدداً قرض کند. البته با تجربه تلخی که کشور در زمان سلطنت ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه از قرض کردن از دولت روسیه و انگلیس داشت، تصمیم گرفت از امریکا قرض کند. طبق مذاکراتی که به عمل آمد گویا شرط استقراض این شد که اداره مالیه مملکت تحت نظارت مستقیم مستشاران امریکایی قرار گیرد. با مذاکراتی که توسط سفارت ایران انجام شد دولت امریکا موافقت کرد به ایران قرض دهد. بنابراین در تاریخ مرداد ۱۳۰۱ در کابینه قوام السلطنه قانونی از مجلس گذشت که به موجب آن دکتر میلسپو با حقوق ۱۵ هزار دلار در سال استخدام که خانه و اثاثیه هم از طرف دولت تهیه می شد و هشت نفر دیگر امریکایی که توسط دکتر میلسپو انتخاب می شد با حقوق هفت هزار و ۵۰۰ دلار تا ۱۰ هزار دلار.
اواخر سال ۱۳۰۱ مستشاران مزبور به طهران وارد شدند و شروع به کار کردند. در قانون استخدام میلسپو، اختیارات تامی به ایشان داده شد که هیچ خرجی بدون اجازه ایشان انجام نمی شد و هیچ گونه تعهد مالی دولت بدون موافقت ایشان نمی توانست بکند. ترقی و تنزل و انتقال و عزل مستخدمین مالیه و همچنین مستخدمین ادارات دیگر دولتی که مستقیماً با جمع و محاسبه و پرداخت وجوه عمومی مربوط است از صلاحیت رئیس کل مالیه بود. خلاصه وزیر مالیه وقت در مقابل میلسپو هیچ گونه اختیاری نداشت و تمام تشکیلات وزارت مالیه و پیشکاری های ولایات تحت نظر مستقیم دکتر میلسپو و همکاران امریکایی او بود.۱
● مستشاران امریکایی در بلدیه (شهرداری)
در تاریخ مهر ۱۳۰۱ قانونی از مجلس گذشت که تذکر آن بی فایده نیست. آن قانون استخدام یک نفر امریکایی به اسم دکتر ریان برای اصلاح امور بلدیه تهران با حقوق سالیانه ۱۰ هزار دلار و خانه و اثاثیه هم به رایگان از طرف دولت در اختیار مستخدم مزبور گذاشته می شود و یک مهندس بلدی که ریان انتخاب می کند با حقوق سالیانه پنج هزار دلار.
اصلاح بلدیه تهران همیشه موردنظر بوده و با تمام اقداماتی که تاکنون به عمل آمده صریحاً باید گفت آن طوری که باید و درخور بلدیه پایتخت کشور ایران باشد، نیست. هزینه های هنگفتی که در ظرف ۵۰ و اندی سال در شهر شده به واسطه نداشتن یک نقشه و برنامه صحیح نتیجه اش همین است که مشاهده می شود.
در هر حال این آقای مستشار امریکایی آمدند و تنها اقدام ایشان کندن یک تونل زیر میدان سپه بود که از جلوی عمارت بلدیه فاضلاب خیابان لاله زار و فردوسی وارد این تونل می شد و از خیابان ناصرخسرو سر در می آورد. نتیجه اش این بود که محوطه میدان در معرض سیل نبود ولی تمام آب دو خیابان شمالی و خیابان ناصریه می رفت جلوی بازار و خانه های محله عرب ها در معرض سیل و خرابی بود که خوشبختانه گل و لای این مجرا را پر کرد و فعلاً اثری از این مجرای زیرزمینی نیست.۲
● مستشاری از امریکا برای تاسیس بانک ملی ایران با حقوق گزاف
در کابینه مستوفی قانونی در ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۳۰۶ از مجلس گذشت که دولت را مکلف کرد برای پیشرفت امر تجارت و فلاحت و زراعت و صناعت، بانکی موسوم به بانک ملی ایران تاسیس کند و طبق ماده ۷ آن برای تاسیس بانک دولت یک نفر متخصص امریکایی به مدت سه سال استخدام می کند.
چون در آن موقع دکتر میلسپو و مستشاران امریکایی بودند، در نظر بود برای رئیس بانک هم یک نفر امریکایی استخدام شود ولی بعد میسیون امریکایی یعنی دکتر میلسپو از ایران رفت. در ۱۱ آبان مجلس به جای رئیس امریکایی به دولت اجازه داد یک نفر متخصص از اتباع سوئیس یا آلمان استخدام کند که بعد منجر به استخدام دکتر لیندان بلات شد.۳
● مستشاران دارایی و اقتصادی امریکایی در ایران
چون تجدید انتخاب مستشاران امریکایی برای امور دارایی و اقتصاد در نظر بود در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۲۱ دکتر میلسپو برای بار دوم برای ریاست کل دارایی انتخاب شد. آقای شریدن امریکایی برای خواربار و چهار امریکایی دیگر همکار میلسپو، باز دو نفر دیگر معاون میلسپو، آقای ویویان امریکایی برای وزارت خواربار و نیز استخدام گراشام امریکایی برای ریاست گمرک و در تیرماه ۱۳۲۲ شش نفر دیگر امریکایی برای همکاری با میلسپو و در مرداد استخدام تمیرمان امریکایی برای ریاست شهربانی و استخدام چند نفر افسر امریکایی برای ژاندارمری و در آبان ماه ۱۳۲۲ استخدام هیاتی از افسران و درجه داران ارتش امریکا برای وزارت جنگ و باز استخدام چند نفر امریکایی برای کارمندی وزارت دارایی، استخدام دلپی فرانسوی برای سرم سازی حصارک و استخدام دو پزشک امریکایی برای وزارت بهداری.۴
برنامه ریزی برای ورود مستشاران مالی، نظامی، بهداشتی و کشاورزی به گونه یی که عملاً آنها ایران را اداره خواهند کرد.
برنامه یی را که من اواخر دسامبر شروع کردم در حال عملی شدن است. یعنی استخدام مستشاران امریکایی توسط دولت ایران. واضح بود که انجام این کار با اوضاع و احوال اداری ایران و با مشکلات روزافزون جنگ نمی توانست بدون کمک خارجی پیشرفت کند؛ و چون مستشاران انگلیسی و روسی به دلایل روشن مطرح نبودند بهترین کار این بود که از امریکایی ها استفاده شود، به خصوص که ایرانیان در یک رویه کلی به شدت علاقه مند به سهیم کردن ایالات متحده در سرنوشت ایران بودند.
این بار برخلاف گذشته چون دولت امریکا سیاست انزواطلبی را کنار گذاشته و نقش مهمی در جنگ بر عهده گرفته بود از این فکر استقبال کرد و چند هیات از مستشاران مالی، نظامی، بهداشت، کشاورزی و نفتی به ایران اعزام کرد. مهم ترین این هیات ها دکتر میلسپو و مستشاران مالی بودند و چون میلسپو به علت ماموریت قبلی اش با امور ایران آشنایی داشت از او انتظارات زیادی می رفت. میلسپو در دی ماه ۱۳۲۱ وارد تهران شد و به عنوان رئیس کل دارایی با اختیارات وسیعی امور مالی و اقتصادی کشور را در دست گرفت و خزانه داری، حمل و نقل، توزیع خواربار و تثبیت قیمت ها و حتی تعدیل اجاره بها در اختیار او و ۶۰ نفر از همکارانش قرار داده شد. همزمان با ورود میلسپو و اعضای هیات او، دو هیات دیگر از مستشاران امریکایی برای اصلاح ارتش و ژاندارمری استخدام شدند. هیات مستشاران نظامی به ریاست ژنرال والتر ریدلی و مستشاران ژاندارمری به ریاست سرهنگ نورمن شوارتسکف در مهر ۱۳۲۱ وارد تهران شدند و به تجدید سازمان ارتش و ژاندارمری که پس از وقایع شهریور سال قبل شیرازه اش از هم گسیخته بود، پرداختند. اوضاع به گونه یی شد که والاس مری وزیرمختار جدید امریکا در ۳ آگوست ۱۹۴۲ (۱۲ مرداد ۱۳۲۱) با افتخار به سامنر ولز معاون وزارت خارجه امریکا تلگراف زد؛ «به زودی ما در وضعی خواهیم بود که عملاً ایران را اداره خواهیم کرد.»۵
● جلوگیری از انتشار روزنامه ها توسط سفارت امریکا در درون اشغال ایران
هنگامی که روزنامه یی در پایتخت مجال آن را می یافت که از عملکرد امریکاییان در ایران انتقاد کند، سفارت امریکا در تهران قدرت آن را داشت که آن روزنامه را خارج از ضوابط قانونی توقیف کند.۶
● شروع اقدامات امریکا برای مقابله با روس ها در سال ۱۳۲۵
دولت امریکا در اواخر فروردین ۱۳۲۵ سفیر جدیدی به نام جرج آلن به تهران فرستاده بود که به محض ورود چند سخنرانی و مصاحبه مطبوعاتی درباره حقانیت و مظلومیت ایران در برابر ابرقدرت شوروی کرد و ضمناً مستشاران نظامی امریکایی را تشویق به تقویت هر چه بیشتر ارتش ایران کرد. در خلال ایامی که قوام به ظاهر سیاست چپ گرایانه در پیش گرفته بود و دموکرات های آذربایجان و حزب توده را بازی می داد، مستشاران امریکایی توانستند ارتش را تجهیز و تقویت کرده قادر به حمله و نجات آذربایجان کنند.۷
● سازش امریکا و انگلیس بر سر ایران
طبق گزارش مامور ویژه، اخیراً در محافل مطلع روشنفکری راجع به سازش انگلیسی ها و امریکایی ها در موضوع ایران و رویه مشترک اقتصادی و سیاسی آنها بحث زیادی به عمل آمده و از جمله گفته می شود؛ امریکا و انگلیس توافق حاصل کرده اند که امریکایی ها تقاضای واگذاری امتیاز نفت جنوب و شرق ایران را از دولت و انگلیسی ها نیز این نظر را تقویت کنند. همچنین قرار شده است عمال و ایادی امریکا و انگلیس مقدار زیادی از سهام شرکت ایرانی نفت را که سازمان برنامه تشکیل داده، به نام خود خریداری کرده و بعداً به دولتین مذکور انتقال بدهند.۸
● تلاش امریکا برای متقاعد کردن شاه جهت نخست وزیری قوام
طبق گزارش مامور ویژه، اخیراً طرفداران قوام السلطنه شایع کرده اند که مقامات سیاسی امریکا با استفاده از اقامت اعلیحضرت همایون شاهنشاهی در آنجا سعی کرده اند نظر معظم له را برای ورود مجدد قوام السلطنه به صحنه سیاست ایران جلب کنند و در این امر تا اندازه یی هم موفقیت حاصل شده به طوری که پس از بازگشت موکب مبارک ملوکانه از امریکا کابینه آقای ساعد سقوط کرده و قوام مامور تشکیل یک کابینه طرفدار سیاست امریکا خواهد شد و در لایحه نفت نیز به نفع ایران تجدیدنظر به عمل خواهد آمد.۹
● طراح کودتای امریکایی
مدت هاست کرمیت روزولت، مامور آژانس مرکزی اطلاعات امریکا وارد ایران شده است. او با افسران بازنشسته، بازاری های متنفذ انگلوفیل ناراضی، فئودال های رئیس ایل و طبقات محافظه کار جلساتی تشکیل می دهد. در تابستان بحرانی سال ۱۳۳۲ او محرمانه چندین بار با شاه ملاقات می کند و سرانجام ترتیب کودتا را می دهد.۱۰
● نتیجه مشورت با سیا
آگوست (۲۳ مرداد ۱۳۳۲) طبق مشورتی با ماموران «آژانس مرکزی اطلاعات» امریکا (سیا) که در مورد برکناری دکتر مصدق به تجزیه و تحلیل در «قانون اساسی مشروطه ایران» مشغول بودند، شاه دو فرمان صادر کرد؛ یکی برای عزل دکتر مصدق از مقام نخست وزیری و دیگری گماشتن تیمسار فضل الله زاهدی به این مقام.۱۱
● نقش امریکا در سقوط مصدق
روز چهارشنبه ۱۹ آگوست - ۲۸ مرداد - چهار روز بعد از موفقیت مصدق، روز سرنگونی او بود.صبح زود در تهران عده زیادی از مردم عادی، ورزشکاران و کشتی گیران به حرکت درآمدند و فریاد زنده باد شاه، مرگ بر مصدق سر دادند. مردم رهگذر و بازاری ها با جیب پر از دلار همراه راهپیمایان بودند. به زودی شهر تهران صحنه زد و خورد آنان با طرفداران مصدق شد که چندین ساعت طول کشید. مردم به خانه مصدق هجوم بردند. طرفداران مصدق که مقاومت کردند عده زیادی کشته و زخمی شدند. عصر بود که گارد مصدق تسلیم شدند. خانه مصدق در معرض خرابی و غارت و خود مصدق با حال گریه و بیچارگی با پیژامای ابریشمین راه راهش به خانه همسایه فرار کرد، از طرف زاهدی به شاه که در رم بود، تلگراف شد که فوری به تهران حرکت کنید. این کودتا برای موقعیت امریکا لازم بود و اگر گفته شد ایرانی ها اقدام کردند، صحیح نیست. باید گفت از ابتدا تا انتها دست سیا و امریکا در این کار دخالت داشت. بعد از آرامش یک کنسرسیوم بین المللی نفت ایران را به دست گرفت.۱۲
● شعبان بی مخ
روزولت پس از یافتن سرلشکر زاهدی به عنوان شخص موردنظر خود و ترتیب دادن توطئه یی که طی آن شاه پس از امضای حکم نخست وزیری زاهدی از کشور خارج می شد، شروع به تقسیم پول بین افرادی نظیر «شعبان بی مخ» کرد تا گروهی از مردم عادی را برای همراهی با ارتش در انجام کودتا آماده سازد.
عملیات کودتا بیش از یک روز به طول نینجامید و متعاقب آن شاه با حالتی فاتحانه به ایران بازگشت، همان مردمی به استقبالش در فرودگاه شتافتند و برای بوسیدن چکمه اش صف کشیدند که تا دم آخر از دکتر مصدق طرفداری می کردند(،) پس از آن شاه بدون اعتنا به حقایق - و به رغم افشای امریکایی بودن کودتا توسط خود امریکایی ها - چنین وانمود کرد که یک «قیام ملی» صورت گرفته و منبعد دیگر نه یک شاه موروثی، بلکه منتخب ملت است.۱۳
● امریکا هزینه کودتا را پرداخت
کوچک ترین جزئیات ماجرا را به خاطر دارم. پرزیدنت آیزنهاور - که بیش از پیش نگران نفوذ شوروی ها در ایران است - تصمیم به اقدام می گیرد و کرمیت (کیم) روزولت ریاست اداره خاورمیانه سیا را به تهران می فرستد. از سوی دیگر چرچیل پیامی برای شاه می فرستد و او را به برانگیختن علیه مصدق تشویق می کند. پرنسس اشرف هم در سوئیس با مقامات امریکایی تماس می گیرد؛ سپس به تهران می آید تا برادرش را ببیند و به اراده او مبنی بر خلاصی از شر «پیرمرد»، نیرو بخشد. مرتب به او می گوید؛ محمدرضا، تمام جهان از تو پشتیبانی می کند. بعدها مطبوعات نوشتند که عملیات سیا از خارج آغاز شد، درست نیست، توطئه از تهران آغاز شد و ایالات متحده امریکا هزینه آن را پرداخت.۱۴
● حمایت امریکایی ها در انتخابات
هندرسن در بخش دیگری از گزارش خود پیرامون شایعه مداخلات امریکایی ها و انگلیسی ها در انتخابات ایران می گوید؛ «... برخی از سیاستمداران ناراضی نیز ما را متهم می کنند و می گویند امریکایی ها و انگلیسی ها نامزدهای نمایندگی مجلس را تعیین کرده اند و در امر انتخابات دستور می دهند. ما پیوسته سعی داریم ایرانیانی را که از ما درخواست کمک می کنند قانع کنیم که در انتخابات مداخله نداریم. انگلیسی ها کمتر از ما متهم به مداخله گری در انتخابات به وسیله «عوامل» خود در ایران هستند...»۱۵
● بزرگمهر؛ عامل فعال سیا
رئیس رکن دوم ستاد ارتش، به طور معمول با رئیس پایگاه سیا همچنین وابسته نظامی امریکا و اعضای گروه مستشاری ایالات متحده در ایران (MAAG) ملاقات می کرد و محتملاً نظریات سیاسی خود را برای آنها توضیح می داد. وی به رغم این گونه تماس ها، ترجیح می داد از کانال بزرگمهر با مقامات امریکایی ارتباط داشته باشد. در آن موقع بزرگمهر یکی از عوامل مهم و فعال سیا در ایران به شمار می رفت.۱۶
● عضویت نظامیان امریکایی در ارتش ایران
کمک های نظامی امریکا به ایران از اواخر دهه ۱۹۴۰ عامل مهمی در احیای ارتش ایران بود و میسیون نظامی امریکا در ایران هم وضع منحصر به فردی داشت. تفاوت میسیون نظامی امریکا در ایران با هیات های نظامی در سایر کشورهای جهان این بود که پرسنل نظامی امریکا در ایران عملاً جزء نیروهای مسلح ایران به شمار می آمدند و در اواخر سلطنت شاه به استثنای شش نفر از افسران ارشد امریکایی، بقیه مستشاران و کارکنان امریکایی نیروهای مسلح ایران حقوق بگیر دولت ایران بودند. حقوق و مزایا و هزینه ایاب و ذهاب و مخارج تحصیل فرزندان آنها از طرف دولت ایران تامین می شد و علائمی که روی یونیفورم آنها دوخته می شد آنها را عضو خانواده مسلح ایران به شمار می آورد.۱۷
● بهانه برای غارت
شیوه غارت دلارهای نفتی رژیم شاه منحصر به فروش سلاح های امریکایی به رژیم شاه بود. امریکایی ها به بهانه اینکه سلاح های ارسالی از پیچیدگی خاص برخوردارند و ارتش ایران برای نگهداری آن و نیز طرز استفاده از آنها احتیاج به نظامیان امریکایی دارد، ده ها هزار نظامی بازنشسته دوران جنگ ویتنام را که دیگر نیازی به وجود آنها در ارتش امریکا نبوده است، به ایران گسیل کرده بود که هر کدام آنها سالانه رقم های درشتی از بودجه کشور را به جیب می زدند. به اعترافات ویلیام سولیوان در کتاب خاطراتی که در خصوص دوران ماموریت خود در ایران نوشته است، توجه کنید؛ «... میسیون های نظامی امریکا در ایران هم وضع منحصر به فردی داشتند. تفاوت میسیون نظامی امریکا در ایران با هیات های نظامی در سایر کشورهای جهان این بود که پرسنل نظامی امریکا در ایران، عملاً جزء نیروهای مسلح ایران به شمار می رفتند و در اواخر سلطنت شاه به استثنای شش نفر از افسران ارشد امریکایی، بقیه مستشاران و کارکنان امریکایی نیروهای مسلح ایران حقوق بگیر دولت ایران بودند. حقوق و مزایا و هزینه ایاب و ذهاب و مخارج تحصیل فرزندان آنها از طرف دولت ایران تامین می شد...»۱۸
● فروش تسلیحات نظامی برای بازگرداندن دلارهای نفتی و گسیل مستشاران نظامی
در چنین شرایطی ایالات متحده برای استمرار غارت منطقه و تضمین منافع نامشروع و در عین حال حیاتی حرامیان راهی مناسب تر از این نمی یابد که رژیم شاه را به عنوان ژاندارم منطقه برگزیند و بدین ترتیب، از یک سو بخش اعظم دلارهای نفتی را از طریق فروش سلاح هایی که صرفاً در جهت تامین اهداف جهان غرب انبار خواهد شد، چپاول کند و از سوی دیگر به بهانه آنکه نیروهای نظامی ایران فاقد اطلاعات لازم برای نگهداری و استفاده از سلاح های مزبور است، ده ها هزار تن از نظامیان امریکایی را وارد ایران کرده و ارتش ایران را کاملاً قبضه کند و کشور را بدون سر و صدا به پایگاه نظامی خود در منطقه تبدیل کند.
از آغاز دهه ۱۹۷۰ سیل اسلحه و مهمات امریکایی به ایران سرازیر شد. در مدت ۲۰ سال، از ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ ایران حدود یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار اسلحه و کمک های نظامی از امریکا دریافت کرده بود.۱۹
● تاسیس ضداطلاعات ارتش توسط امریکا
پس از ۲۸ مرداد ۳۲ که امریکایی ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصمیم گرفتند ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند، در درجه اول به ایجاد دستگاه ضداطلاعات ارتش و تقویت آن و در درجه دوم به تاسیس سازمان امنیت کشور (ساواک) پرداختند.۲۰
● همکاری اطلاعاتی ساواک، سیا و موساد
«ساواک» پس از کودتای دکتر مصدق، فرار شاه و ضدکودتای (۲۸ مرداد) امریکا در ایران، تاسیس یافت و با کمک سازمان «سیا» ایالات متحده و سازمان جاسوسی و ضدجاسوسی «موساد» اسرائیل، اکنون از قوی ترین و کاراترین سازمان های دنیاست که در آن محال است دستوری صادر شود و به نحوی در سراسر دنیا اجرا نشود.۲۱
● طراحی ساختار ساواک توسط مستشاران امریکایی
مشخص شد که از سال ۱۳۳۵ ساواک توسط ۱۰ مستشار امریکایی طبق قواره سازمان خودشان سازماندهی شده است. با این تفاوت که چون فعالیت خارجی ایران ناچیز است مانند «سیا» بدان سازمان مستقلی نداده و این وظایف را به همراه وظایف امنیتی درون یک سازمان گنجانیده و نام آن را «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» گذاشته اند.۲۲
● سیا در ایران
یک خاطره مربوط به سال های ۱۳۵۱-۱۳۵۰ است، یعنی زمانی که تازه به جای سپهبد یزدان پناه به بازرسی رفته بودم. روزی فردی از سفارت امریکا تلفن کرد و تقاضای ملاقات با مرا کرد. گفتم شماره تلفن خود را بدهید تا اطلاع دهم. منظورم سوال از محمدرضا بود. با محمدرضا تماس گرفتم. او با اکراه جواب داد؛ «نپرسیدی چه می خواهد؟» گفتم؛ ملاقات را برای همین خواسته و معلوم خواهد شد. گفت؛ «اگر راجع به بازرسی سوال کرد هر چه می خواهید به او بگویید، حتی اگر سازمان و وظایف بازرسی را خواست، ولی اگر مطلب دیگری مطرح کرد اظهار بی اطلاعی کنید،» با این راهنمایی به کارمند سفارت تلفن کردم و آمد. اول راجع به بازرسی سوالاتی کرد، یعنی تمام سوالاتش راجع به بازرسی بود. ولی حین صحبت ناگهان سوالی را مطرح کرد که بلافاصله فهمیدم ملاقات برای این است و بس. سوال این بود؛ «حالا که مقدم رئیس اداره دوم ارتش شده آیا مستقل کار خواهد کرد یا کماکان خود را تابع نصیری احساس خواهد کرد؟» طبق دستور محمدرضا باید اظهار بی اطلاعی می کردم ولی صحیح ندانستم که خود را اینقدر بی اطلاع نشان بدهم و لذا جواب صریح دادم که «مقدم فرد مستقلی است و به هیچ وجه تابع نصیری نبوده و حالا که شغل مستقل پیدا کرده به طریق اولی هیچ گونه تبعیتی از او نخواهد داشت.» از این پاسخ بسیار خوشحال شد به طوری که در قیافه اش تشخیص دادم. آن موقع به علت این خوشحالی پی نبردم، ولی بعدها که مقدم را همراه ازهاری به امریکا دعوت کردند و سه ماه نگه داشتند، علت را فهمیدم و متوجه شدم که می خواسته اند با مقدم رابطه مستقیم برقرار کنند و مردد بوده اند که آیا مقدم این رابطه را به نصیری اطلاع خواهد داد یا نه؟ بعداً جریان ملاقات با فرد امریکایی را به محمدرضا گزارش دادم و ایرادی نگرفت که چرا طبق دستور او عمل نکرده ام.۲۳
● استراق سمع مکالمات خصوصی شاه و مقامات ارشد کشور
اما از این بالاتر، استراق سمع مکالمات خصوصی محمدرضا و مقامات عالی رتبه توسط سیا بود. جریان از این قرار بود که سفارت امریکا (سفیر یا رئیس «سیا»ی سفارت، یادم نیست) به اطلاع محمدرضا رساند که تلفن هایی که استفاده می کنید مطمئن نیست و امکان استراق سمع خیلی زیاد است و پیشنهاد کردند که یک کابل ۱۰ شماره یی بکشند که از مراکز تلفن خودکار عبور نکند، بلکه مستقیماً به محل های موردنظر وصل شود. محمدرضا موافقت کرد و امریکایی ها تلفن ها را کشیدند که به «تلفن قرمز» معروف شد. در کنار هر دستگاه لیست مقاماتی که از این تلفن استفاده می کردند و شماره آنها قرار داشت. مقاماتی که از «تلفن قرمز» استفاده می کردند عبارت بودند از؛ محمدرضا، وزیر دربار، نخست وزیر، فرمانده گارد، رئیس ستاد ارتش، رئیس اداره دوم ارتش، رئیس ساواک، فرمانده ژاندارمری، رئیس شهربانی و رئیس «دفتر ویژه اطلاعات» (من). من مطلع بودم که یک تلفن قرمز هم در سفارت امریکاست و هر ۱۰ شماره را استراق سمع می کند. امریکایی ها بیخود به موضوعی تا این حد علاقه مند نمی شوند، مگر اینکه از آن نفع کامل ببرند. پس کلیه مکالمات تلفن های قرمز در سفارت امریکا روی نوار ضبط می شد و امریکا بر کلیه مسائل درجه اول مملکتی نظارت می کرد. زمانی سرلشکر نجاتی افسر دفتر اجازه خواست از تلفن قرمز استفاده شود. گفتم به هیچ وجه، استفاده نشد و فقط در دفتر ویژه هم استفاده نشد.۲۴
● تحریکات امریکا در خصوص مرجعیت پس از مرحوم بروجردی
روزی آقای کوهپایی به من گفت کنسولگری امریکا در اصفهان او را می خواهد؛ پسر ایشان هم که در امریکا تحصیل می کرد و تازه تحصیلاتش تمام شده بود و انگلیسی می دانست، نقش مترجم را برای ایشان داشت؛ و می پرسند که شما شهریه را به چه کسی خواهید داد؟ جواب می دهد باید صبر کنیم ببینیم چه کسی مرجع می شود تا شهریه را بدهیم به او.
یادآوری این مطلب سودمند است که پیش از این واقعه امام مدتی اصفهان بودند و آقای کوهپایی با ایشان رابطه پیدا کرده بود و خلاصه امام را پسندیده بود که همین هم شاید از چشم آنها مخفی نبود، در هر صورت او چنین پاسخی به آنها داده بود؛ اما قانع نشده بودند و گفته بودند؛ «شما در جریان فوت آقای بروجردی در عراق بودید. از آنجا تلگراف کردید که شهریه را به اسم آقای حکیم بدهند. پس این طور نیست که صبر کنید و شهریه را به هر کس رئیس شد، بدهید.» از این برخورد و گفت وگو به خوبی روشن می شود که در زمان رژیم پهلوی سفارت امریکا تا چه حد مسائل داخلی ایران را زیرنظر داشت.۲۵
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید