چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

تابوی لیبرالیسم


تابوی لیبرالیسم
آنها که پیروزی انقلاب را به یاد می آورند با شنیدن واژه «لیبرال» یاد کشمکش هایی می افتند که اولین دولت پس از انقلاب را به چالش کشید و سرانجام با تصرف سفارت امریکا و در پی اتهام تلاش برای نزدیکی به امریکا از مصدر کار کنار رفت. با گذشت ۲۷ سال اکثراً متن ماجراهای آن روزها را از یاد برده اند. سال اول بعد از پیروزی، تحولات چنان پرشتاب و التهاب بود که کسی مجال تامل و تعمق در رویدادها را نمی یافت و هنوز هم درک آن فضا و بازنگری در روند اوضاع آن زمان کاری سنگین و پیچیده است. به ویژه که فضای کنونی جامعه ما با آن زمان فاصله یی بسیار پیدا کرده و بسیاری از مقولات آن زمان در این فضا عجیب و باورنکردنی می نماید. از همین رو شاید سری به آن دوران زدن هم برای نسل انقلاب و هم نسل پس از انقلاب بی فایده نباشد.
● بازرگان، نخست وزیر ایران
قبل از سقوط رژیم پهلوی وقتی شاپور بختیار به عنوان نخست وزیر منصوب شاه به رتق و فتق امور مشغول بود، امام خمینی رهبر انقلاب مهندس مهدی بازرگان را به سمت نخست وزیری انقلاب معرفی کرد و از مردم خواست با او بیعت کنند. این کار طی یک تظاهرات خیابانی در شهرهای مختلف انجام شد. امام طی فرمانی خطاب به مهندس بازرگان اعلام کردند؛ «به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابق تان در مبارزات اسلامی و ملی دارم جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مامور تشکیل دولت موقت می نمایم تا ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبان مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت طبق قانون اساسی جدید را بدهید. مقتضی است که اعضای دولت موقت را هرچه زودتر با توجه به شرایطی که مشخص کرده ام تعیین و معرفی نمایید. کارمندان دولت، ارتش و افراد ملت با دولت موقت شما همکاری کامل کرده و رعایت انضباط را برای وصول به اهداف مقدس انقلاب و سامان یافتن امور کشور خواهند کرد. موفقیت شما و دولت موقت را در این مرحله حساس تاریخی از خداوند متعال مسئلت می نمایم.» (۱۵/۱۱/۵۷)
گرچه در این حکم رهبر انقلاب عبارت «بدون در نظرگرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص» را که منظور نهضت آزادی ایران بود ذکر کرده بودند، اما شخص مهندس بازرگان آدم ناشناخته و بی هویتی نبود. مهندس بازرگان از افراد شاخص نهضت آزادی و جزء سه نفر موسس این تشکل بود. امام هم با تمجید از سوابق و افکار ایشان (که آشکارا در بستر همان گروه شکل گرفته بود) سمت نخست وزیری را به ایشان واگذار کردند.
از سوی دیگر در فرمان مزبور مسوولیت های نخست وزیر مشخص شده بود که محور اصلی آن تشکیل دولت و برقراری نظم و نظام بود.
این انتصاب با استقبال مردم روبه رو شد. گروه های سیاسی نیز به تبع مردم آن را تایید کردند. رهبر انقلاب در ابتدای کار همه را به همکاری با دولت موقت و اطاعت از آن فرا خواندند. اما دیری نگذشت که گروه های سیاسی به تحلیل شرایط نشستند و به موضع گیری در برابر دولت موقت و عملکرد دولتمردان پرداختند.
قبل از انقلاب مشی مسالمت آمیز مهندس بازرگان و نهضت آزادی با مشی گروه های سیاسی دیگر تفاوت های بنیادی و روشنی داشت. گروه های رادیکال مذهبی و مارکسیست بر این باور بودند که مشی مسلحانه و برانداز آنان بود که به سقوط شاه انجامید. در این مسیر کسان بسیاری هم به شهادت رسیده بودند. اما اکنون دولت انقلاب در ید کسانی قرار گرفته بود که مشی انقلابی و رادیکال را قبول نداشتند و به قول خودشان می خواستند سیاستی گام به گام را در پیش گیرند.
در تحلیل نهایی تقریباً همه نیروهای سیاسی دخیل در انقلاب، دولت موقت را با عنوان لیبرال معرفی کردند در حالی که هر کدام با دیدگاه خاص خودشان این واژه را تعبیر می کردند که شاید در نوع خود منحصر به فرد بود.
در همان ماه های اولیه تشکیل نظام، دولت موقت یا «لیبرال ها» از سوی گروه های سیاسی به شدت مورد حمله قرار گرفت. در ابتدای امر نیروهای موسوم به خط امام موضع گیری این گروه ها نسبت به دولت موقت منصوب امام را برنمی تافتند و آن را حمل بر انحراف این گروه ها تلقی می کردند، به ویژه آنکه رهبر انقلاب بارها از دولت حمایت کرده و همگان را به همکاری با آن فراخوانده بودند. اما چند ماه بعد نیروهای خط امام نیز با گروه های سیاسی هم آواز شده و به انتقاد از عملکرد دولت بازرگان زبان گشودند و در این مسیر گوی سبقت را از رقبای سیاسی ربودند.
● مارکسیسم علیه لیبرالیسم
حزب توده ایران از دیدگاه مارکسیستی و تحلیل طبقاتی به جامعه ایران می نگریست و با همین رویکرد دولت موقت مهندس بازرگان را نماینده طبقه بورژوازی غیروابسته می دانست و از آن به عنوان بورژوازی لیبرال نام می برد که تضادش با حاکمیت شاه صرفاً به خاطر سیاست هایی بود که رژیم در جهت محدودکردن منافع طبقاتی و اقتصادی آنها اعمال کرده بود. بنا به تحلیل حزب توده، بازرگان و یارانش برای تصاحب درآمد نفت و توسعه منافع خود مبارزه می کردند. به نظر حزب، لیبرال ها پس از پیروزی انقلاب ضمن مرزبندی با امپریالیسم و جریان های وابسته در تلاشند سرمایه داری را احیا کرده و بر جامعه حاکم کنند. کیانوری موضع حزب را نسبت به لیبرال ها چنین تشریح می کند؛«بورژوازی لیبرال از تسلط مطلق و غارتگرانه بی بندوبار امپریالیسم و پیوند بورژوازی بزرگ وابسته به آن ناراضی است و مخالف این است که تمام درآمد نفت را شاه و امپریالیسم و گروه معینی از وابستگان آنها بالا بکشند. او می خواهد خود نیز سهمی از این درآمد هنگفت را به دست آورد. به همین دلیل با رژیمی که از نظام غارتگر امپریالیستی پشتیبانی کند، موافق نیست. او در درجه اول می خواهد تمام درآمد هنگفت را خود تصاحب کند و قدرت مالی خود را بالا ببرد. به همین جهت پس از آنکه قدرت حکومتی از طبقات حاکمه سابق گرفته شد، بورژوازی لیبرال که جناح راست بورژوازی بزرگ ملی را تشکیل می دهد( بازرگانان و کارخانه داران بزرگی که بیشتر با سرمایه داخلی کار می کنند)، موضع گیری متزلزلی پیداکرد. چرا؟ زیرا می خواست انقلاب را در چارچوب منافع بورژوازی بزرگ ملی نگه دارد و تنها برای غارت و چپاول سرمایه داران بزرگ وابسته به امپریالیسم محدودیت هایی به وجود آورد. بورژوازی لیبرال از این چارچوب فراتر نمی رود... فعالیت دولت گام به گام مهندس بازرگان و سیاست حزب جمهوری خلق مسلمان، سیاست جبهه ملی، حزب ایران و نزیه ها و نظایر او بیانگر موضع گیری بورژوازی لیبرال است.»۱
بنا به تحلیل طبقاتی، حزب توده دولت موقت را عمده ترین دشمن داخلی می دانست و معتقد بود با اتحاد نیروهای انقلابی و مهم ترین آنها نیروهای خط امام به رهبری امام خمینی باید با لیبرال ها مبارزه کرد. این مشی حتی پس از سرنگونی دولت موقت نیز پیگیری می شد. در انتخابات ریاست جمهوری که بنی صدر کاندیدا شده بود، حزب توده با همین تحلیل از دکتر حسن حبیبی حمایت کرد. کیانوری بعد از اولین انتخابات ریاست جمهوری در بهمن ۵۸ در توضیح مواضع حزب اظهار داشت؛ «آنچه پیشگویی آن از هم اکنون امکان دارد این است که بورژوازی لیبرال سلاح را زمین نخواهد گذاشت. با وجود آنکه بسیاری از عوامل لیبرال افشا شده اند، با وجود آنکه حیثیت طرفداران این خط به مقدار زیادی بربادرفته است، هنوز مناصب و مواضع محکمی را در هیات حاکمه جمهوری اسلامی در اختیار دارند. علاوه بر لیبرال ها، جناح راست دموکراسی انقلابی هم نیرومند است. وظیفه ما و همه نیروهای انقلابی این است که سیاستی در پیش بگیریم، تاکتیک هایی را انتخاب کنیم که خصلت نیم بند جناح راست دموکراسی انقلابی و رفرمیسم بی عاقبت لیبرال ها که سرانجام آن ملحق شدن به بازار جهانی سرمایه امپریالیستی و ادغام در آن است در برابر مردم بیشتر افشا و در عرصه های اجتماعی تضعیف شود.»۲
از دیدگاه مارکسیستی حزب توده، لیبرال ها ماهیتی دوگانه دارند. بورژوازی لیبرال دردوره یی که زیر فشار بورژوازی بزرگ وابسته است از آزادی و لیبرالیسم دفاع کرده و پزی آزادیخواهانه می گیرد. اما در شرایطی که خود حاکم می شود، در برابر مطالبات بورژوازی متوسط و خرده بورژوازی وپرولتاریا به تدریج مواضع لیبرالی اش را به سمت سرکوب و دیکتاتوری از دست می دهد چرا که براساس این دیدگاه آنچه حرف اول را می زند منافع طبقاتی است.
● یک انقلاب و دو خط مشی
اما علاوه بر حزب توده که از موضع ایدئولوژیک با دولت موقت درگیر بود، گروه های سیاسی مذهبی نیز مواضع تندی علیه دولت موقت اتخاذ کردند. برای درک این مواضع لازم است به فضای آن زمان توجه کنیم. با توجه به روابط رژیم شاه با دول غربی فضای شدید ضد غربی بر جامعه حاکم بود. همه بدبختی ها و عقب ماندگی ها را از دخالت بیگانگان در کشور می دانستند. معتقد بودند با سقوط رژیم پهلوی مبارزه پایان نیافته است و باید تمامی عناصر تصمیم گیر و کلیدی آن رژیم از درون نظام تصفیه شوند. در غیر این صورت بار دیگر شاهد احیا و تقویت همان سیستم وابسته خواهیم بود. اما در همین زمان مهندس بازرگان در راس نظام تلاش می کرد نظام ازهم گسیخته، سروسامانی یافته و کارهای اداری از نو آغاز شود. به ویژه که در فرمان نخست وزیری، او به چنین کاری مکلف شده بود.
دو مشی کاملاً متفاوت و بلکه متضاد وجود داشت. گروه های سیاسی بر ادامه مبارزه با بقایای سیستم شاهنشاهی از جمله تصفیه ارتش، بازداشت شکنجه گران ساواک و تصفیه ادارات از عناصر ساواک و... تاکید می ورزیدند. نهادهای انقلابی مثل کمیته های انقلاب، سپاه پاسداران و... هم تا حدودی به این مشی نزدیک بودند. اما این مشی عملاً مزاحم راه اندازی سیستم و برقراری نظم اداری بود که دولت بازرگان برایش تلاش می کرد.
● لیبرالیسم و مبارزه علیه امپریالیسم
جنبش مسلمانان مبارز یکی از گروه هایی بود که به مشی دولت موقت انتقاد داشت. در کتابی که دانشجویان هوادار این جریان منتشر کردند، می خوانیم؛«لیبرالیسم جریانی اجتماعی است که با انجام هر نوع تغییر بنیادی در نظام موجود، ضدیت داشته و به دلیل داشتن نوعی وابستگی به فرهنگ استعماری غرب اهمیت تضاد با امپریالیسم را نادیده می گیرد و از دموکراسی نوع غربی آن حمایت می کند. دموکراسی و آزادی که سرانجام آن تثبیت نیروهای وابسته به سرمایه داری جهانخوار و حفظ سلطه فرهنگ استعماری غرب در کشور ما است.»۳
گروه های سیاسی که به تازگی از زیر فشار ساواک شاه رهایی یافته بودند، نگران بازگشت به آن دوران و شکست انقلاب بودند. براین اساس کمتر به دغدغه های دولتمردان که راه اندازی و استقرار دولت و برقراری نظم و آرامش بود، توجه داشتند. آنها دائم خبرهای مربوط به توطئه ها و تحرکات مخالفان انقلاب را تعقیب می کردند و براین گمان بودند که مهم ترین کار، مقابله با این تحرکات و جلوگیری از فعالیت آنها است. براین اساس مشی لیبرالی دولت را همسو با این جریانات می دیدند؛ «از ابتدای روی کار آمدن دولت موقت لیبرال، دو امر مسلم بود؛ یکی اینکه مسوولان و متصدیان امور هیچ عمل و اقدام انقلابی انجام نخواهند داد و جز تثبیت نظام متزلزل پیشین و بازگرداندن «نظم» وظیفه یی برای خود نخواهد شناخت...»۴
لطف الله میثمی نیز مبارزه با لیبرالیسم را چنین تبیین می کرد؛ «وقتی که ارتجاع توطئه می کند و مسلحانه اقدام می کند آیا ما می توانیم آنجا برخورد لیبرالی کنیم؟ نه، ما حق و باطل را می شناسیم...باید قاطعانه جلوی توطئه بایستیم...این را دموکراسی مکتبی تاریخی گویند نه دموکراسی لیبرالی که می گوید برویم ببینیم اینها چه می گویند، آنها چه می گویند و یک جوری قضیه را حل کنیم. برای ارتشی ها سخنرانی کنیم شاید مساله حل شود. چه حل شدنی؟ آنها دارند توطئه می کنند، منافع شان را انقلاب اسلامی به خطر انداخته و تهدید می کند. اینها نمی توانند برخورد مسالمت آمیز داشته باشند.
اگر به سیر تاریخ ایران توجه کنیم مشی مصدق مشی لیبرال دموکراسی بود و این لیبرال دموکراسی را ادامه داد تا ۳۰تیر که دید هر روز علیه اش توطئه می شود. سپس تقاضای اختیارات بیشتری از مجلس کرد و به شاه گفت که می خواهم ارتش را در اختیار داشته باشم و شاه هم مخالفت کرد و مصدق استعفا داد و مردم هم قیام کردند. در این قیام هم ارتش، هم دربار و ارتجاع انگلیسی مردم کفن پوش را درو کردند. در تهران ۲۸ نفر شهید شدند. آنجا مشخص شد که این لیبرال دموکراسی غربی در ایران پا نمی گیرد. وقتی که از همه جا توطئه علیه مردم می شود دموکراسی لیبرالی ارزش اصولی، تاریخی خود را از دست می دهد. به تمام احزاب و دسته جات سیاسی اعم از لیبرالی و غیرلیبرالی آزادی کامل دادن موجب سوءاستفاده ارتجاع می شود. آزادی درست و اصولی است که در جهت گسترش امت واحده و مبارزه با امپریالیسم و سلطنت باشد.»۵
«ما به این دلیل به دولت موقت می گوییم گام به گام، یا تغییر تدریجی بدون جهش که در خط مشی خود جهتی منظور نکرده بود، یعنی می گفت سرمایه داری بخش عمومی مظلوم ترین بخش است... یا در زمینه ادارات و ارتش هیچ گونه تصفیه یی صورت نگرفت و حتی ارتش قوی تر و متشکل تر شد و حتی بنا بود سپهبد مقدم رئیس خوش خط و خال ساواک و فرمانده سابق ضداطلاعات به ریاست رکن دوم ارتش منصوب شود که اعدام شد... بنابراین این گام به گام به جلو نبود، بلکه گام به گام به عقب بود. به این دلیل شیوه گام به گام را ارتجاعی می گوییم که نسبت به حرکت شتابان و تکاملی خلق، گام به گام به عقب می رود... یکی از خطرناک ترین خط مشی هایی که ما با آن روبه رو هستیم و گریبانگیر انقلابیون است همین رفرمیسم و اشکال مختلف آن است که ما آن را ایدئولوژی امریکایی می نامیم.» ۶
«مهندس بازرگان ابتدا می گفت، شاه برود ولی گام به گام. امام خمینی می گفتند، قدم اول رفتن شاه است، گام اول رفتن شاه است.»۷
● تصرف سفارت امریکا
اوج مخالفت با دولت موقت در اشغال سفارت امریکا بود. دانشجویان پیرو خط امام با این کار عملاً همان خط مشی را که گروه های سیاسی در ۱۰ ماه اول انقلاب بر آن تاکید می ورزیدند- یعنی مبارزه با عوامل باقیمانده رژیم شاه و وابستگی به امریکا- بر کشور حاکم کردند. این حرکت به شدت مورد استقبال همه گروه های سیاسی واقع شد و دولت عملاً دنباله رو شد و طبیعی بود که کنار برود. گرچه یکی از انتقادات و حملات علیه مهندس بازرگان در آن روزها ملاقات و مذاکرات دولت موقت با مسوولان امریکایی بود اما سرانجام حرکت دانشجویان نیز به میز مذاکره با امریکاییان با واسطه دولت الجزایر کشید و به نحوی پایان یافت. اما کمتر درباره ریشه های این اختلاف که بحرانی ترین سال های انقلاب را دربرگرفت سخن گفته شد.
● رابطه استقلال و آزادی
علاوه بر اختلاف مشی در برخورد با بقایای نظام شاهنشاهی، یکی از مسائل مورد اختلاف مبارزه با وابستگی و امپریالیسم و رابطه آن با آزادیخواهی بود. در آن زمان در اکثر کشورهای جهان سوم دیکتاتوری حاکم بود، استعمارگران نیز با تکیه بر همین دولت های مستبد به نفوذ در این کشورها و غارت منابع آنها می پرداختند. مبارزان و آزادیخواهان همواره با این بحث روبه رو می شدند که آیا عامل عقب ماندگی و بدبختی جامعه، استبداد داخلی است یا استعمار خارجی؟ کدام یک مهم تر است و با کدام عامل در مرحله اول باید مبارزه کرد؟ گام اول؛ استقلال
گروه های سیاسی بر مبارزه با وابستگی تاکید فراوان داشتند؛ «باید دید آزادی تحت چه شرایطی تحقق پیدا می کند و چه وقت مردم می توانند حق حاکمیت خویش را آزادانه اعمال کنند. آیا تا هنگامی که نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی استعمار پابرجاست و تا وقتی افکار ارتجاعی چون غل و زنجیر اندیشه مردم را به بند کشیده است، می توان از تحقق آزادی و دموکراسی صحبت کرد؟»۱۱
«آزادی به طور مطلق و بدون در نظر گرفتن این وابستگی ها و بندهای اسارت به نفع کدام قشر و جریان اجتماعی است؟... استعمار بیش از یک قرن است که خطر انقلاب اصیل اسلامی را درک کرده و هرزمان با این خطر به شکلی برخورد کرده است و در مجموع هرگز با اسلامی که به منافع آنها لطمه نزند، مخالفت نداشته بلکه از آن طرفداری هم کرده اند. آنها از مذهبی دفاع می کنند که به رابطه شخصی فرد و خدا محدود می شود و با سیاست، جامعه و اقتصاد کار ندارد. لیبرال ها هم طرفدار این نوع مذهبند و آن را امری شخصی و حداکثر مربوط به اخلاقیات مجرد می دانند. سیاست، اقتصاد و قضا را از رابطه و مقوله دیگری می دانند و معتقدند دین نباید در این امور دخالت کند. می گویند دین نمی تواند پاسخگوی احتیاجات عصر حاضر باشد.
راه حل مسائل سیاسی، اقتصادی را باید در روش های به کار رفته در کشورهای مترقی جست. پس دین را با سیاست آلوده نکنید و از آن چیزی را که نمی تواند، نخواهید.» ۱۲
می توان گفت مخالفان لیبرال ها با آزادی فرد و جامعه آزاد مخالف نبودند، مساله اصلی بر سر مکانیسم رسیدن به چنان شرایط و جامعه یی بود که مردم بتوانند آزادانه انتخاب کنند و اراده یی دیگر بر آنها تحمیل نشود. مخالفان لیبرالیسم برآن بودند در شرایطی که همه نهادهای قدرت در دست جریان های وابسته به سرمایه داری جهانی است و آنها هم منافع خود را دنبال می کنند و به آزادی و انتخاب مردم وقعی نمی نهند، بی توجه به این واقعیت سخن از آزادی گفتن در واقع بازگذاشتن دست این خودکامان و باندهای قدرتمند است. «آزادی برای آنها در آزادی فعالیت های سیاسی قشرهای برگزیده خلاصه می شود. اما برای ما، آزادی مفهوم عمیق تری دارد. به اعتقاد ما تحقق آزادی مستلزم وجود دو شرط است، یکی قدرت تشخیص برای همه مردم و دوم، قدرت انتخاب آزاد برای همه مردم. تا وقتی جهل و فقر، استثمار و سلطه وجود دارد، این دو شرط تحقق نمی یابد...رسالت انقلاب اسلامی ایران، برداشتن همه قیود اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از دست و پا و اندیشه خلق است.»۱۳
مهدی غنی
پی نوشت ها
۱- نورالدین کیانوری، وضع طبقاتی جامعه ایران و گروه های سیاسی، انتشارت حزب توده ایران، خرداد ۱۳۵۹، صفحه ۳۴
۲- نورالدین کیانوری، تحولات افغانستان و مسائل بغرنج عصر ما، خرداد۵۹، صفحه ۳۰
۳- لیبرالیسم جاده صاف کن امپریالیسم، دانشجویان هوادار جنبش مسلمانان مبارز در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، صفحه ۹
۴- نشریه امت، شماره ۳۸ ، ۱۲دی۱۳۵۸، سرمقاله
۵- لطف الله میثمی، شرح مکتب راهنمای عمل، جلسات ۱۵ تا ۱۹، صفحه۴۷ و ۴۸
۶- همان، صفحه ۹۹
۷- لطف الله میثمی، ویژگی های انقلاب ایران، چاپ ۱۳۵۸، صفحه ۱۰۲
۸- کیهان، اول بهمن ۱۳۵۸،صفحه۳، انقلاب ما به کجا می رود؟
۹- همان
- ۱۰- مهندس بازرگان، انقلاب در دو حرکت، چاپ ۱۳۶۳، صفحه۹۲ و ۹۳
۱۱- لیبرالیسم جاده صاف کن امپریالیسم، همان، صفحه ۹
۱۲- همان، صفحه ۱۲ و ۱۳
۱۳- همان، صفحه ۱۳
۱۴- مهدی بازرگان، انقلاب در دوحرکت، چاپ ۱۳۶۳، صفحه ۹۰
۱۵- همان، صفحه ۹۳
۱۶- همان، صفحه ۹۲، پاورقی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید