پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

بیگن سنگ دل، متعصب و مغرور بود. (۶)


بیگن سنگ دل، متعصب و مغرور بود. (۶)
● بگین در اسماعیلیه و ورود امریکا به صحنه
در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۷ به اسماعیلیه رفتید تا در باره‌ی مقدمه‌چینی برای دیدار بیگن از مصر با سادات ملاقات کنید و آن‌جا فهمیدید که وزیر خارجه‌ی جدیدی تعیین شده که همان محمد ابراهیم کامل بود. شما قائم‌مقام وزیر خارجه و سرپرست وزارت‌خانه بودید چه طور خبر را شنیدید؟
طبعا برای من نامنتظره بود خصوصا که ابراهیم کامل را نمی‌شناختم و مشکلی که داشتم این بود که با کسی که نمی‌شمناسم چگونه باید همکاری کنم. کسان دیگری بودند که یا با هم درس خوانده بودیم یا شرایط کاری ما را با هم آشنا کرده بود اما من محمد کامل را اصلا نمی‌شناختم و اولین بار بود که او را می‌دیدم.
● این تعیین ضربه‌ای نامنتظره برای شما بود؟
ضربه نبود اما نامنتظره بود.
● انتظار داشتی که خودت وزیر خارجه شوی؟
نه. بعد از استعفای محمد کامل بعد از جریان کمپ‌دیوید انتظار داشتم من وزیر خارجه شوم.
● اما در این وقت انتظار نداشتی؟
نه.
● کاملا طبیعی با این تصمیم کنار آمدی؟
البته. چون به نظرم مشکل اصلی در برابر ما آن بود که چگونه باید مذاکره با اسرائیل را پیش ببریم.
● نمی‌ترسیدی با ابراهیم کامل مشکلی پیدا کنی؟
نه. چون اصلا نمی‌شناختمش.
● شما هم به سمت وزیر مشاور تعیین شدی بدون این‌که خودت بدانی. محمد کامل در خاطراتش می‌گوید که «همسرم خبرم داد که از رادیو و تلویزیون شنیده که من وزیر خارجه شده‌ام. اول متحیر شدم و بعد عصبانی که سادات حتا نظرم را در این‌باره جویا نشده است. بدین‌ترتیب ناخواسته وزیر خارجه‌ی مصر شدم.»
در این بخش از دنیا تعیین وزیران همین‌گونه است.
● یعنی ممکن است من هم فردا صبح باخبر شوم که وزیر شده‌ام؟
بله ممکن است. البته خدا نکند چون همه چیز را به هم می‌ریزی!!
● مناخیم بیگن در رأس یک هیئت اسرائیلی در بیست و ششم دسامبر ۱۹۷۶ به اسماعیلیه آمد و سادات هم در رأس هیئت مصری در مقابل بود. این دو هیئت چگونه با هم مذاکره را شروع کردند؟
در خاطراتم نوشته‌ام. کاملا عادی و طبیعی. کنار هم نشسته بودیم و بعد سادات و بیگن وارد جلسه شدند و وقتی خارج شدند طرح تشکیل کمسیون نظامی و کمسیون مدنی و کمسیون سیاسی را اعلام کردند. ما هم برای گسترش کارهای کمسیون سیاسی پشنهاد کردیم که سازمان ملل وارد شود و کار پیش رفت.
● سادات با شما هیچ مشورتی نکرد؟
بیگن هم با معاونانش در این امور مشورت نمی‌کرد.
● اما بیگن شاید مستقیم مشورت نمی‌کرد اما همه چیز را با اطرافیانش هماهنگ می‌کرد.
اصلا. در بسیاری حالات بیگن و سادات رفتارهای مشابه داشتند. در طول صدها ساعت مذاکره و تماس با معاونانش بارها آن‌ها هم می‌گفتند که بیگن این تصمیم را بدون مشورت با ما گرفته است.
● اما بیگن قبل از هر چیز مصالح کشورش را در نظر داشت اما شما خودتان بر همین کمیسیون‌ها هم اعتراض داشتید.
نه ما به خود کمیسیون‌ها اعتراض نداشتیم. آن مشکل حل شد. گفتیم این کمیسیون‌ها باید به کنفرانس میناهاوس گزارش بدهد.
● این کمیسیون به نفع اسرائیل بود یا مصر؟
ببین... کمیسیون نظامی به عقب‌نشینی از زمین‌های مصر مربوط می‌شد و کمیسیون سیاسی هم مسئله‌ی فلسطین را بر عهده داشت که با وزیر خارجه‌ی اسرائیل سر و کار داشت.
● خوب. راست است که سادات از محمد ابراهیم کامل خواست که در برابر بیگن قسم بخورد؟
چنین چیزی نیست.
● شما آن‌جا نبودید؟
نه نبودم اما در قسم خوردن محمد کامل بودم و بیگن حضور نداشت.
● معلوم است چون حاضر نشده بود در برابر بیگن قسم بخورد. دیدار اسماعیلیه نشان نداد که سفر قدس هیچ دست‌آوردی نداشته و آن‌چه سادات مدعی بود که سفر قدس باعث شده در روند مذاکرات تسریع بیفتد اشتباه بوده؟
نباید فراموش کنیم که بیست سال دو کشور هم‌دیگر را به رسمیت نمی‌شناختند و با هم جنگ نظامی هم داشتند. پس وقتی بخواهند مذاکره را شروع کنند باید مراحل مقدماتی طی شود. اولین مرحله‌ی مقدماتی سفر سادات به قدس و مرحله‌ی دوم دیدار وایزمن و ایگل یادین و مصطفی خلیل و من بود، مرحله‌ی سوم دیدار بیگن از قاهره، مرحله‌ی چهارم نشست قدس، مرحله‌ی پنجم تماس‌های وایزمن وزیر دفاع وقت اسرائیل با حمصی وزیر دفاع مصر بود.
● همه‌ی این مراحل به شکست انجامید و بعد مرحله‌ی شکست‌خورده‌ی دیگری شروع می‌شد.
این شکست دوطرفه و برای هر دو طرف بود.
● معلوم است. در خاطراتت هم نوشته‌ای که دایان خبرت کرد که نشست اسماعیلیه ناکام بود.
اشکالی ندارد. اگر یک مرحله‌ی مقدماتی بی‌نتیجه بود باید مرحله‌ی مقدماتی دیگری شروع کنی.
● اگر در یک مرحله شکست خوردم چرا باید مرحله‌ی تازه‌ای شروع کنم؟
چون می‌خواهیم به نتیجه برسیم. می‌خواهیم به صلح برسیم. باید آن‌قدر کار کنیم تا نتیجه بگیریم. باید بر همه‌ی ناکامی‌ها فایق بیاییم.
● دایان گفت که مذاکرات بی‌نتیجه بوده. خودتان هم از نشست اسماعیلیه ناراضی بودید. چرا؟ علامت این شکست چه بود؟
چون فقط درباره‌ی چارچوب کلی مذاکرات به توافق رسیدیم. من خودم بیست بار در مذاکرات شرکت کردم. بار اول و دوم و سوم شکست خورد. بار چهارم فلان کس حاضر نشد شرکت کند. بار پنجم ترمیم کابینه شد و باید از اول شروع می‌کردیم. بار ششم همه چیز از یاد رفته بود و دوباره از اول... مذاکره همین است. باید مراحل مقدماتی را بگذرانی تا به نتیجه برسی.
● همه‌ی شما در خاطراتتان وقتی رفتن به میز مذاکره را توصیف می‌کنید احساس می‌کنم هیچ در چنته نداشته‌اید و و فقط به آن‌چه در ذهن سادات می گذشته اعتماد می‌کرده‌اید.
به هیچ وجه چنین چیزی درست نیست.
● خودت در خاطراتت می‌نویسی رفتیم و سوار هواپیما شدیم و با هم گپ زدیم واز هواپیما پیاده شدیم و به دیدن سادات رفتیم و صحبت کردیم.
پس اسناد و مدارکی که همراهمان بود برای چه بود؟
● اما سادات به آن‌ها هیچ کاری نداشت.
معلوم است. ما باید به این اسناد کار داشته باشیم نه او. ما مأمور بودیم که با فلان و فلان صحبت کنیم و راه حلی پیدا کنیم.
● و در نهایت او آن‌چه را در نظر داشت به همه تحمیل می‌کرد.
وقتی به مشکلی برمی‌خوردیم و نمی‌توانستیم تصمیم بگیریم یا خودمان اختلاف داشتیم نزد رئیس جمهور می‌رفتیم و می گفتیم نظرت چیست. او لازم نبود در این جزئیات وارد شود و این وظیفه‌ی ما بود.
● این دومین باری بود که بیگن را می‌دیدی.
بله یک بار در قدس و یک بار در اسماعیلیه.
● اما در اسماعیلیه محمد ابراهیم اولین بار بود که بیگن را می‌دید. درباره‌ی بیگن نوشته: «بیگن تأثیر منفی در من گذاشت. بسیار سنگ‌دل و متعصب و مغرور بود. اگر به آن‌چه خود می‌خواست رسیده بود دیگر برایش اهمیت نداشت دیگران چه می‌کشند. گذشته‌ی تروریستی خون‌بارش برای کسی دیگر مهم نبود. از طرفی انسانی بسیار باهوش و فریب‌کار و زبان‌باز و نکته‌سنج بود.» نظر شما درباره‌ی بیگن چیست؟
خدا محمد کامل را بیامرزد با هم مثل برادر بودیم. او بسیار یک طرف نگاه می‌کرد. هیچ backgroundی درباره‌ی مسائل جهان عرب و به خصوص این مسئله نداشت. از اول هم از سمَتش ناراضی بود. برای همین در مذاکره خیلی موفق عمل نمی‌کرد...
● سؤال من این بود که نظرت درباره‌ی بیگن چیست؟
آن‌چه گفتی نتیجه‌ی نگاه کسی است که آن را بیان کرده است. اما من هم با آن موافقم.
● با تمامش؟ از اول تا آخر؟
بله.
● در طرف دیگر انور سادات بود. مردی که خود را بزرگ می‌دانست، در جزئیات وارد نمی‌شد، با تصمیمی که، به نظر خودش، بر اساس شجاعت و عدالت و انسانیت گرفته بود بسیار اعتماد به نفس داشت. خود شما درباره‌‌اش در خاطراتتان گفته‌اید که کم مطالعه می‌کرد و خودش می‌دانست که صلحی یک‌جانبه را آغاز کرده است.
چه کسی گفته کم مطالعه می‌کرد؟
● خود شما در خاطراتتان. در صفحه‌ی ۳۵ کتابتان گفته‌اید که سادات حوصله‌ی دخالت در جزئیات نداشت و ترجیح می‌داد این‌گونه تصمیمات را به معاونانش واگذار کند.
درست است.
● و نوشته‌ای که چندبار از این که نتوانستی سادات را راضی کنی که کاری را بکند سرخورده و ناراحت شده‌ای.
کجا؟
● در اسماعیلیه.
بله در اسماعیلیه درست است.
● شما مخالف اموری در اسماعیلیه بودید و سادات حاضر نبود قبول کند.
نه من مخالف چیزی نبودم. من می‌خواستم در روند مذاکرات نوعی تسلسل پیش بیاید تا بتوانیم آن را به کنفرانس میناهاوس وصل کنیم. لازم بود نشان دهیم کنفرانس میناهاوس چه ربطی به تشکیل کمیسیون‌های نظامی و مدنی دارد؟ و چرا باید این کمیسیون‌ها به کنفرانس میناهاوس گزارش بدهند؟ مثلا در کمیسیون سیاسی موفقیت داشتیم و طرف امریکایی هم وارد شد اما کمیسیون نظامی نتوانست در حد روابط دوگانه میان مصر و اسرائیل عمل کند.
● فکر نمی‌کنی روابط دوگانه قوی‌تر و بهتر بود چون اگر امریکا وارد می‌شد از اسرائیل حمایت می‌کرد و مشکل بیشتر می‌شد؟
نه. نه. ما به امریکا نیاز داشتیم چون امریکا نقش بازی کرده بود و بدون نقش امریکا امکان نداشت به معاهده‌ی صلح برسیم.
● به نقش امریکا خواهیم پرداخت. اما تا الآن واضح شد که سادات کاملاً تک‌روی می‌کرده است. این حرف را در کتابت هم زده‌ای. اسماعیل فهمی هم گفته.
درست است اما من آن خاطرات را در سال ۱۹۷۷ نوشته‌ام. آن حرف را عوض نکرده‌ام اما...
● همه‌ی کسان دیگری که خاطرات خود را نوشته‌اند همین را درباره‌ی سادات گفته‌اند.
اما الآن نظر من کاملا با آن‌چه در سال ۱۹۷۷ نوشته‌ام متفاوت است.
● اما من با نظرت در سال ۱۹۷۷ کار دارم.
برای همین است که می‌گویم فکرت عقب‌مانده است!!
●اشکالی ندارد!!
اما من الآن هم فکر می‌کنم.
● برگردیم به نظرت درباره‌ی اقدامات سادات. نظرت در سال ۱۹۷۷ را بگو نه نظر امروزت را.
بله در سال ۱۹۷۷ ترسیده بودم.
● از چه چیزی؟
از این‌که همه‌ی مذاکرات بی‌نتیجه بماند.
● و بیشتر حدس می‌زدید شکست بخورید یا موفق شوید؟
قطعا فکر می‌کردم شکست بخوریم؛ چرا؟ چون نمی‌دانستم اوضاع چگونه پیش خواهد رفت. آیا امریکایی‌ها دخالت خواهند کرد یا نه؟ آیا امریکایی‌ها از ما حمایت خواهند کرد؟ آیا کشورهای عربی از ما حمایت خواهند کرد؟ فلسطینی‌ها تغییر موضع می‌دهند؟ همه‌ی این‌ها سؤالاتی بود که آن موقع جوابش را نمی‌دانستیم.
● در خاطرات محمود ریاض چیز عجیبی خواندم. در ص۵۶۳ می‌گوید که هرمان آیلتس، سفیر وقت امریکا در قاهره، در دسامبر ۱۹۷۷ با او ملاقات کرده و تأکید کرده که امریکا در دیدار سادات از قدس هیچ دخالتی نداشته و سادات در این باره هیچ مشورتی با امریکایی‌ها نکرده است.
من در این باره اطلاعات دقیقی ندارم اما می‌توانم بگویم که یکی از دغدغه‌های ما این بود که امریکا چندان از این اقدامات استقبال نکرد.
● اقدام سادات؟
بله. و حتا دیپلوماسی سادات این بود که امریکا را دخالت دهد و وارد مذاکرات کند.
● اما امریکا پیشنهادهایی داده بود که مصر و اسرائیل رد کرده بودند.
من احساس آن زمانم را می‌گویم. از برخی از این اقدامات خبر نداشتیم.
● کی متوجه شدید که امریکا هم حاضر است در نقش یکی از طرف‌های مذاکره وارد شود؟
وقتی که سایروس ونس در آگوست آن سال به اسکندریه آمد و اطلاع داد و گفت که باید مذاکرات و دیدارها بیشتر شود و ما ملاقاتی در کمپ‌دیوید برایتان ترتیب می‌دهیم. این‌جا بود که فهمیدیم امریکا می‌خواهد نقش واسطه بازی کند.
● برگردیم به مذاکرات قدس. این دیدار جز باز کردن یک بطری ویسکی هیچ نتیجه‌ای نداشت، ملاقات اسماعیلیه هم بی نتیجه ماند. در ۱۷ ژوئن ۱۹۷۸ کمیسیون سیاسی در قدس نشست داشت.
و ناموفق ماند.
● و تا انتها هم بیگن با شما برخورد بسیار بد و مغرورانه‌ای داشت و در میز شام با وزیر خارجه‌ی مصر برخورد تندی نشان داد.
بله. این‌ها همه مشکلات مذاکره است. برای همین مراحل مقدماتی لازم است.
مترجم : احسان موسوی خلخالی
منبع : دیپلماسی ایرانی


همچنین مشاهده کنید