چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


برزخی نه از جنس آموزه های دینی


برزخی نه از جنس آموزه های دینی
« مهمانخانه ای در برف » به کارگردانی سعید سلطانی و به قلم حسین مرتضاییان آبکنار تله فیلم ۹۰ دقیقه ای است که با موضوعی ماورایی هفته گذشته از شبکه سه سیما پخش شد. در این فیلم که در ژانر وحشت ساخته شده است حسین یاری یکتا ناصر لاله اسکندری و هادی قمیشی ایفای نقش می کنند.
داستان فیلم درباره زن و شوهر جوانی است که پس از برگزاری مراسم نامزدی در تهران با ماشین به سوی ترکیه راهی می شوند تا مراسم عروسی را در کنار خانواده سامان (حسین یاری ) برگزار نمایند. از آنجا که پدر آهو (یکتا ناصر) اساسا با این وصلت موافق نیست تلاش بسیاری در جلوگیری از این ازدواج و حتی در نحوه سفر آنها به وجود می آورد که البته بی حاصل است . آهو به علت تصادفی که درگذشته داشته از مسافرت با ماشین هراس دارد اما علی رغم تردیدی که خانواده و اطرافیان در او به وجود می آورند راهی سفر می شود.
در آغاز سفر وقتی که سامان برای گرفتن امانتی به منزل دوستش می رود آهو در توهمات خود با مرد عجیب و غریبی روبرو می شود که به او می گوید : « هیچ کس از یک لحظه بعدش خبر ندارد. » آهو در طول مسیر نیز وقتی برای استراحت لب پرتگاهی ایستاده تا از تماشای مناظر اطراف لذت ببرد گمان می کند که سامان قصد جان او را داشته و می خواهد او را از دره به پایین پرتاب کند. آهو همچنین به رفتار سامان مشکوک بوده و از روابط خیرخواهانه همسرش نسبت به یکی از بیمارانش که از قضا دختری جوان است دلخور می باشد. آهو و سامان در ماشین با یکدیگر در حال مشاجره هستند که بر اثر انحراف از جاده به دره سقوط کرده و به شدت زخمی می شوند.
در حالیکه آهو و سامان در جاده ای تاریک و سرد ناامیدانه به دنبال کمک می گردند توسط راننده ای که به صورت بسیار مشکوک در جاده متوقف شده به میهمانخانه ای عجیب و هولناک می روند که میهمانخانه دار آن زن سیاهپوشی است که به شکل مرموزی یک طرف صورت خود را پوشانده است . او به سامان بیشتر توجه می کند و به آنها اتاق های مجزا می دهد آهو در اتاق با موارد ترسناک و عذاب آوری روبرو می شود که از طرف سامان و زن میهمانخانه دار (لاله اسکندری ) تایید نمی شود. آهو که گمان کرده سامان و آن زن برای عذاب دادن او تبانی کرده اند به طرف سامان شلیک می کند و از میهمانخانه می گریزد. آهو در مسیر به محلی که تصادف کرده بودند رسیده و در کمال تعجب مامورانی را می بیند که ماشین آنها را از دره بیرون می کشند. آهو با دیدن جنازه خود و سامان تازه متوجه می شود که مرده و تمامی این وقایع در برزخ برای او اتفاق افتاده است . اندکی بعد سامان به او می گوید که او بار دیگر شانس بازگشت به زندگی را یافته و باید در این فرصت خطاهای گذشته اش را جبران کند.
« مهمانخانه ای در برف » با ساختاری دو تکه و در ژانر وحشت ساخته شده است . این فیلم در نیمه اول و قبل از وقوع تصادف کاملا " رئال و بعد از تصادف و مرگ شخصیت ها سورئال و متافیزیکال می شود.
کل فیلم در یک فلاش بک تعریف می شود فلاش بکی که خود در دلش فلاش بک و فلاش فوروارد دارد. جالب آنکه کاراکتر آهو راوی این سامان هم بیان می شود که یکی از اشکالات ساختاری است . روایت های تو در تو و pov فلاش بک خواب هم می بیند و گهگاه این روایت از پیچیده این فیلم که با نریشن های آهو و تعلیقاتی لحظه ای همراه است در جهت پیشبرد خط داستان نبوده و فقط به وحشتناکتر کردن نماها و سکانس ها کمک می کند. سلطانی همچنین از موتیف هایی مثل سر اسکلت دستشویی که از شیر آن خون می آید نمایی که میهمانخانه دار گوشت خورد می کند روشن و خاموش شدن چراغ تبر مرد راننده و ... برای هراس آورتر کردن فیلم استفاده کرده در حالی که این وقایع به هم مرتبط نبوده و در پیش بردن درام کمکی نمی کنند.
زن میهمانخانه دار نیز فردی بوده که آهو در گذشته با او تصادف کرده و در قصه کارکردی به عنوان « وکیل دوزخ » را پیدا کرده است . سلطانی در این قصه به ترسیم جایگاه افراد خوب و بد بعد از مرگ پرداخته و در یک دیالوگ که سامان بیان می کند به نوعی برزخ را به تصویر کشیده در ساخت فیلم ردپای آثار غربی از جمله « دیگران » به خوبی به چشم می خورد از جمله باز و بسته کردن درها قاب عکس و دهها نمونه دیگر. ایده اصلی فیلم نیز تکراری بوده و در فیلم « نفس عمیق » فریدون شهبازی با اجرای بهتری از آن روبرو بوده ایم .
صرف نظر از مواردی که به آن اشاره شد و به نوبه خود از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است آنچه اهمیت ویژه تری دارد به بحث محتوا و القائاتی که چنین تولیداتی بر مخاطبان خود دارد بازمی گردد. گرچه پرداختن به مرگ و آثاری از این دست ممکن است پند آموز باشد اما الگوبرداری از منابع خارجی و بدون مراجعه به رفرنس های دینی امری است که باید از سوی سیاستگذاران صدا و سیما به آن عمیقا " پرداخته شود. پرداختن به موضوع مرگ که از جمله شئونات زندگی یک مسلمان است نمی تواند با سهل انگاری و سلایق شخصی و هنرهای فردی ساخته و پرداخته شود . اگر جغرافیای اثر حکایت از ایرانی بودن آن نمی کرد و اگر از شبکه ۳ سیما و در شب شهادت رئیس مذهب جعفری حضرت امام صادق علیه السلام پخش نمی شد شاید می شد از بی منطقی و مستند نبودن آن به منابع معتبر چشم پوشی کرد. اما باید دانست پرداختن به انگاره ای دینی و مهمترین بخش زندگی مسلمان بدون داشتن دانش دینی امری است خطیر که در بلند مدت اثر مخرب خود را بر اذهان مخاطبین خواهد گذارد.
در این فیلم و بسیاری از فیلم ها و سریال های مشابه که امروزه دامنگیر سینما و تلویزیون ما شده است مخاطبان با برزخی روبرو می شوند که در آن کوچکترین نشانی از وجود و قدرت خداوند آنگونه که در مکتب اسلام به آن اشاره شده است دیده نمی شود. برزخ در این قبیل آثار دنیایی مشابه و کاملا منطبق با الگوهای مادی است که در آن خوردن نوشیدن عشق هراس گناه و وسوسه همانند آن چیزی است که در زندگی وجود داشته است . شباهت های بی شمار این قبیل تفکرات با عقایدی که امروزه در عرفان های وارداتی دیده می شود شائبه نفوذ و گسترش تفکرات انحرافی در تولیدات ایرانی را تقویت می کند. به عنوان مثال برزخی که در فیلم « دیگران » ساخته « آلخاندرو آمنابار » و یا فیلم « مرگ جویان » ساخته « جوئل شوماخر » به تصویر درآمده کوچکترین اختلافی با برزخ جناب سلطانی ندارد. این موضوع پرسش های بسیاری را ایجاد می کند از جمله آنکه در کجای آموزه های دینی به این موضوع اشاره شده که فرد گناهکار توسط فردی که به او ظلم کرده مجازات می شود و یا اینکه اساسا جای توکل شفاعت و ذکر و یاد خداوند در عالم برزخ تصویر شده این دوستان کجاست
روشنک عباسی
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید