چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


سفری نه چندان موفق در مسیر بازگشت به خود


سفری نه چندان موفق در مسیر بازگشت به خود
« جاوید » انترن اتاق جراحی که به همراه دوستانش « مهران » و « مازیار » جهت شرکت در مراسم ختم استادش به بهشت زهرا رفته بود در مسیر بازگشت به منزل با دختری آشنا می شود که قلب او را تسخیر می کند. با شعله ور شدن آتش عشق « محیا تربتی » درقلب جاوید جاوید خود را از تمامی قید و بندها و تسلطهایی که تا پیش از این خانواده اش بر او داشته رها کرده و احساس می کند که برای نخستین بار به اراده خود برای زندگی آینده اش تصمیم می گیرد.
جاوید خیلی زود متوجه می شود که محیا همکار او در اتاق عمل است از این رو به خود جرات داده و به او پیشنهاد ازدواج می دهد اما پاسخ محیا به این پیشنهاد منفی است . جاوید در تحقیقات خود جهت آگاهی از علت جواب منفی محیا به پیشنهاد او درمی یابد که اولا « کرم » پسرخاله محیا که از قضا یک لات چاقوکش است خواستگار محیا بوده و جاوید را به خاطر این پیشنهاد تهدید به مرگ می کند و در ثانی محیا فرزند خانواده ای است که تمامی آنان به حرفه غسالی در مرده شورخانه بهشت زهرا مشغول به کارند. محیا معتقد است که اشتغال به این کار باعث شده تا کسی حاضر به ازدواج با آنان نبوده و این خانواده تنها با اعضای فامیل خود ازدواج کنند.
علی رغم توقع محیا مبنی بر منصرف شدن جاوید از تصمیمش برای ازدواج جاوید مصرانه خواستار ازدواج با محیاست . محیا که مطمئن است کرم قصد کشتن جاوید را دارد تلاش می کند تا به نحوی جاوید را از این تصمیم منصرف کند. جاوید از دیدن جسد انسان به شدت منقلب شده و به قولی می هراسد. محیا از این ضعف جاوید استفاده کرده و شرط پذیرش پیشنهاد ازدواج جاوید را شستن وغسل دادن پنج میت پیش از خواستگاری قرار می دهد. جاوید که معتقد است هیچ چیز نمی تواند او را از تصمیمش منصرف سازد با پذیرش این شرط و به پیشنهاد یکی از مسئولان بهشت زهرا به روستای دوری نزد مردی به نام « میرطاهر » می رود تا در کنار او شرطش را محقق سازد.
میرطاهر سنگ تراش روستا در بیان خاطراتش به جاوید می گوید که علی رغم میل باطنی اش مجبور می شود تا جسد پدر خودش را غسل داده و تدفین کند. همان شب روح پدرش را در خواب می بیند که از او می خواهد به دلیل عدم وجود غسال در روستا در کنار کار سنگ تراشی کار غسل و تدفین اموات مردم روستا را نیز انجام دهد. روزها می گذرد و جاوید در کنار میرطاهر نه تنها ترس خود از اجساد را فراموش می کند بلکه در نهایت کار غسل و تدفین استادش میرطاهر را نیز انجام می دهد. جاوید با انجام پیش شرط محیا به تهران بازگشته و به خواستگاری محیا می رود. کرم که از موضوع آگاه شده با چاقو جاوید را از پا درمی آورد. دراین درگیری محیا نیز مجروح می شود. پلیس کرم را دستگیر می کند. محیا و جاوید چندی بعد از بیمارستان مرخص شده و ازدواج می کنند.
ادبیات ایران مملو از داستان های عاشقانه و پندآموزی است که در آنها عاشق برای جلب رضایت معشوق و یا رسیدن به وصال یار سختی ها و مشکلات متعددی را پشت سرمی گذارد و گاه تحمل این رنج و سختی ها چشم او را بر واقعیت های جدیدی می گشاید که مسیر زندگیش را تغییر می دهد. بی شک قصه دلداگی شیخ صنعا به دختر مسیحی یکی از جذاب ترین این داستان ها است .
« محیا » داستان سخت و پیچیده ای ندارد در واقع خواجویی سعی کرده تا مخاطب را بدون درگیر کردن با مباحث معنوی که امروزه بخش قابل توجهی از سریال ها و فیلم های سینمایی را به خود اختصاص داده است مستقیما به سوی هدف خود هدایت کند. جوانی مغرور و دست نیافتنی در یک نگاه آنچنان دلباخته دختری ساده دل می شود که برای رسیدن به او به تمامی علائق و داشته هایش پشت کرده و گام در راهی می گذارد که تا پیش از این هرگز در مخیله اش تصور آن را هم نمی کرده است . جاوید که تا پیش از این گرفتار در تجملات و دربند کام جویی از مواهب دنیایی بود پس از آشنایی با محیا و به خواسته او از طریق کار در یک مرده شورخانه با دنیایی ورای زندگی مادی که همانا مرگ است آشنا می شود.
● نگاه دین به مرگ
آنگونه که بزرگان و سالکان و عارفان دین فرموده و سفارش کرده اند که البته همه متکی بر سفارشات رسول خدا(ص ) است از آنجا که مرگ پایان یافتن همه تعلقات و دلبستگی های انسان به غیر خداست و انسان اگر این پایان یافتن را ببیند و درک کند بیدار می شود (موتوا قبل ان تموتوا) یاد مرگ در ساخت نفس انسان بسیار مفید و موثر است . رسول خدا(ص ) روزی در مسیرش چند جوان را دید که بی توجه به همه چیز در حال خنده و قهقهه بودند.
رسول خدا(ص ) خطاب به آنان فرمودند : بسیار به یاد آورید یاد درهم کوبنده خوشی ها را. جوانان پرسیدند درهم کوبنده لذات چیست و ایشان فرمودند مرگ . یاد مرگ انسان را بیدار و غفلت را نابود می کند. چون غفلت حاصل مات شدن انسان به تعلقات دنیاست یاد مرگ انسان را از بهت به دنیا بیرون می آورد و کم کم بیزار می کند و دنیا برایش مثل زندان می شود. مومن می تواند به جایی برسد که دنیا را مثل زندان ببیند. (الدنیا سجن المومن : دنیا زندان مومن است .)
امام صادق (ع ) می فرمایند : « ذکر و یاد مرگ شهوات را می کشد امیال گوناگون انسان به این دنیا را نابود می کند و همینکه کاستی احساس شود دل کنده می شود چون دل از کاستی گریزان است . » انسان فطرتا از نقص گریزان است و اگر فرار نمی کند چون کمی و نقصان این را احساس نمی کند. از رسول خدا(ص ) نقل شده است که یک ساعت تفکر بهتر از عبادت یکسال است . امام (ع ) فرموده اند که معنی این روایت فکر در مرگ است . لذا فکر مرگ را بزرگان جز منجیات دانسته اند.
یاد مرگ یاد پایان پذیری دنیاست و انسان آرام آرام به حقارت خود پی می برد که چقدر کوچک است . وقتی شئون انسان از بین برود انسان به شدت احساس کوچکی می کند حضرت علی (ع ) فرمود : « انست العظیم و انا الحقیر » . رسول خدا(ص ) خودش را در مقابل خدا هیچ می دید و می فرمود : « خدایا مرا لحظه ای به خودم وانگذار » . لذا باید یاد مرگ را افزایش داد تا کاستی و پایان پذیری دنیا برای انسان مشهودتر و ملموس تر شود. البته منظور از باور تصدیق به عقل نیست غربت است که ترس می آورد. انسان از تنهایی می ترسد. با یاد مرگ همه این دلخوشی ها کم رنگ می شود و احساس تنهایی می کند حالا باید انیس واقعی را بشناسد.
به عقیده نگارنده بحث مرگ و توجه به زندگی غیرمادی مهم ترین موضوعی است که در فیلم محیا به آن اشاره شده است . به عبارتی به دستور کارگردان و نویسنده محیا ناخواسته جاوید را در راهی قرار می دهد تا او را با زندگی دیگری به غیر از آنچه که تا کنون می شناخته آشنا سازد. در بالا به این موضوع اشاره شد که یاد مرگ از جمله سفارشات موکد بزرگان دین به مردم است چرا که یاد مرگ انسان را از لغزش ها و خطاهایش باز داشته و ایمان او را افزایش می بخشد. اما آنچه در فیلم محیا قابل تامل است آنکه در فیلم نشانه ای از بروز و ظهور یک ایمان قلبی که به آن اشاره شد دیده نمی شود.
به عبارتی آشنا شدن جاوید با مرگ در این فیلم تنها در حد پذیرفتن یک واقعیت و آنهم به دلیل رسیدن به وصال یار پرداخته شده است . این بی توجهی در حالی به تصویر درآمده که امروزه در دنیا و از جمله کشور شاهد بروز یکسری عقاید منحط و خرافی در قالب عرفان های جدیدی هستیم که بی توجه به محوریت خداوند در نظام هستی که خود عامل اساسی در جهت گیری انسان در افکار اعمال و کردارش می باشد تنها انسان را به پذیرفتن موضوعاتی از جمله مرگ به عنوان یک حقیقت و واقعیت در راستای سایر حقایق زندگی ترغیب می کند. این موضوع نه تنها در رفتار کاملا سطحی و عادی جاوید پس از گذراندن شرط محیا قابل لمس بود بلکه در معرفی کتابی که در ابتدای فیلم توسط محیا معرفی شده و راجع به یک قدیسه بود مورد تاکید قرار می گیرد.
البته اینگونه تصور نشود که کارگردان حتما باید جاوید را پس از گذراندن شرط محیا به عنوان مثال با محاسن و یا ذکر دائم اوراد به تصویر می کشید اما از آنجا که مهمترین محور فیلم در ارتباط با سفر معنوی جاوید بود حداقل ترین کار نمایش تغییر در نگاه جاوید بود چرا که در غیر این صورت مخاطب فهیم با این پرسش روبرو می شود که هدف از بیان این همه اتفاقات چیست
رامین شریف زاده
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید