چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


چگونه ثروت به فقر می‌انجامد؟


چگونه ثروت به فقر می‌انجامد؟
در حالی که بر پایه معیارها و اصول تعریف شده علم اقتصاد، افزایش رشد اقتصادی حکایت از بهبود معیشت مردم دارد، اما شاهدیم که در کشوری چون هند، به رغم تجربه رشد بالای اقتصادی، روز به روز دامنه فقر گسترش می‌یابد. توسل کشورهای جهان سوم به الگوهای دیکته شده غربی و بی‌توجهی به معیارها و مقولات فرهنگی و اجتماعی جوامع سبب شده، تا نه تنها بهبودی در وضعیت اقتصادی این گونه جوامع حاصل نشود بلکه الگوهای سنتی که برای قرن‌ها تأمین کننده معیشت و تدام‌بخش حیات آن‌ها بوده، فرو بپاشد و بر دامنه مشکلات آن‌ها بیفزاید.
هند هم‌اکنون رشد اقتصادی هشت درصدی را تجربه می‌کند، با این وجود، از حیث کودکان مبتلا به سوء تغذیه در جهان، رتبه سوم را به خود اختصاص داده است.امروز مقیاسی برای تشخیص مردم ثروتمند از فقیر وجود دارد که به عنوان مقیاس تعیین میزان رفاه شناخته می‌شود. در این مقیاس، درآمد کمتر از یک دلار در روز، به معنای فقر است. اما حقیقت آن است که چنین معادله‌ای، نمی‌تواند معادله‌ای درست باشد، چرا که پول به تنهایی توانایی آن را ندارد که ماهیت رفاه بشر و به ویژه رفاه جامعه را اندازه‌گیری کند. در واژه ecologe (بوم‌شناسی) و economics (اقتصاد)، برگرفته از یک واژه یونانی یعنی oikosبه معنای «خانواده» می‌باشد. مادامی که اقتصاد بر پایه خانواده بنیان نهاده شود، می‌تواند جایگاه خود را در قبال منابع طبیعی تشخیص دهد و به محدودیت‌های زیست‌محیطی احترام گذارد و از این رو، در چارچوب همین محدودیت‌ها، به تأمین نیازهای اولیه خود می‌پردازد؛ اساساً چنین اقتصادهایی ماهیتی زن محور دارند. در دنیای امروز، اقتصادهای رایج از منابع طبیعی و نیازهای اصلی و اولیه بشر فاصله گرفته‌اند. در حالی که تخریب محیط‌ زیست براساس تأمین و رفاه بشر توجیه می‌شود، شاهدیم که فقر و فلاکت در بین مردم روز به روز در حال گسترش است. چنین نظامی، نه تنها مانا و پایدار نیست بلکه نظامی کاملاً غیرعادلانه است. نیازهای حیاتی چنین نظامی، جنگ‌هایی را بر سر نفت، آب و غذا به همراه داشته و خواهد داشت و نتیجه آن، خشونت‌هایی در سه سطح خواهد بود که این توسعه ناپایدار را اسیر خود خواهد نمود: خشونت علیه زمین که به مثابه بحرانی زیست‌محیطی بروز و ظهور خواهد کرد؛ خشونت علیه مردم که فقر و فاقه و آوارگی را به همراه خواهد داشت و خشونت جنگ و درگیری که به مثابه دست‌اندازی به منابعی که جوامع مختلف بر پایه آن‌ها استوار شده‌اند، شناخته می‌شود. به علاوه، سه سطح برای اقتصاد متصور است: اقتصاد طبیعت، اقتصاد معاش و اقتصاد بازار. اقتصاد طبیعت اساس و بنیان همه اقتصادهاست، چرا که حامی کل حیات در عرصه زمین است. در اقتصاد طبیعت، حیات جاری است و پول هیچ‌گاه نمی‌تواند مقیاسی برای سنجش و اندازه‌گیری آن باشد. در اینجا پول و حیات رابطه‌ای یک طرفه با هم دارند. در این روند، طبیعت به استثمار درمی‌آید و مورد تجاوز قرار می‌گیرد تا در این رهگذر، پول حاصل آید. چنین اقتصادی ، اقتصاد انگل‌گونه است؛ چرا که به شکار آن چیزی می‌رود که حامی آن می‌باشد یعنی اقتصاد طبیعت و اقتصاد مردم.
اقتصاد معاش نیز با پول قابل سنجش نیست. ممکن است مردم بیش از آن حد تعریف شده پول داشته باشند اما کماکان با فقر دست و پنجه نرم ‌کنند، چرا که در روند خصوصی‌سازی، غذا، مسکن، سلامت، انرژی، آموزش و پوشاک، بهایی گزاف پیدا کرده‌اند. درحالی که پول بیشتری در بین مردم دست به دست می‌شود، فقر نیز روندی صعودی دارد و مردم دسترسی کمتری به نیازهای اولیه خود دارند. واقعیت آن است که به رغم روند صعودی اقتصاد، شاهدیم که میلیاردها نفر روز به روز شرایط سخت‌تری را تجربه می‌کنند. درواقع،‌هنگامی که نظام‌های اقتصادی صرفاً بر پایه پول سنجیده می‌شوند، نابرابری و تبعیض گسترش می‌یابد. ثروتمندان ثروتمندتر می‌شوند و فقرا فقیرتر؛ اگرچه همان ثروتمندها هم از لحاظ پولی ثروتمند می‌شوند، اما در حوزه گسترده‌تر یعنی از حیث ارزش و جایگاه بشری، روز به روز فقیرتر می‌شوند.
در دنیای امروز، رشد پولی و اقتصادی بر پایه تولید ناخالص ملی ارزیابی می‌شود و این در حالی است که این مقیاس هیچ‌گاه مقوله تخریب اقتصاد طبیعت و اقتصاد اجتماعی را مورد توجه قرار نمی‌دهد. فرض بنیادین در مقوله رشد اقتصادی آن است که اگر شما چیزی را تولید کنید و مصرف نمایید، در حقیقت تولیدکننده چیزی نبوده‌اید و این همان موضوعی است که تخریب اکوسیستم‌ها و فرهنگ‌های غنی را به همراه داشته است. در چنین معادله‌ای، رشد زیست‌محیطی جایگاهی ندارد؛ در حقیقت، افزایش تولید ناخالص ملی به قیمت تخریب زیست‌محیطی است. در چنین معادله‌ای، رشد اجتماعی مردم نیز جایی ندارد و اساساً تخریب آن‌ هم با افزایش تولید ناخالص ملی همراه است.
بارها شاهد آن بوده‌ایم که منابع و ثروت‌های طبیعی مردم به مثابه کالا درآمده است و اقتصادهای مردمی رنگ و بویی تجارت مآبانه به خود گرفته است؛ پول در جامعه جریان بیشتری یافته و با این حال، منافع آن تنها متوجه گروه‌هایی معدود و یا شرکت‌های تجاری است. در چنین حالتی است که اقتصاد مبتنی بر پول رشد می‌کند و اقتصاد طبیعت و مردم تحلیل می‌رود. مثلاً کشاورزی را در نظر بگیرید. تولید محصولات کشاورزی اساساً یک تولید واقعی شمرده می‌شود. چنین تولیدی نیازمند خاک، آب، تنوع زیستی و نیروی خلاقانه کشاورز است. کشاورزی آلی و سنتی نیز مبین یک اقتصاد پویا و مثبت است، چرا که به خاک و آب و تنوع زیستی احترام می‌گذارد و از آن‌ها محافظت می‌نماید و تولید محصولات غذایی سالم و مورد نیاز را هدف خود قرار داده است. در چنین اقتصادی، فقر و بی کاری و گرسنگی جایی ندارد.
در حال حاضر نیز اقتصادهایی را شاهدیم که بازده مالی ندارد، اما نیازهای جوامع محلی را کاملاً تأمین می‌نماید. اما پول سبب شده است تا چنین اقتصادهای پویایی به اقتصادهایی منفی تبدیل شوند که قاتل تنوع زیستی، خاک، آب و حتی کشاورزان است. هم‌اکنون در هند شاهد پدیده رو به گسترش وغمبار خودکشی کشاورزان هستیم، به طوری که در ده سال اخیر، یکصد هزار کشاورز دست به خودکشی زده‌اند، که این پدیده، نتیجه افزایش بهای بذرها، آفت‌کش‌ها و کودهایی است که در انحصار شرکت‌های تجاری می‌باشد که استفاده از آنها از سوی کشاورزان، چیزی جز افزایش بدهکاری آنها را به همراه نداشته است. پاسخ دولت برای رفع این مشکل هم چیزی جز افزایش اعتبار به کشاورزان نبوده که البته نتیجه آن هم چیزی جز افزایش بدهکاری آنها نبوده است. بی‌شک تنها راه‌حل این معضل، روی آوردن به اقتصاد سنتی و آلی است؛ اقتصادی که نیازمند تهیه و خرید چنین نیازمندی‌های کاذبی نباشد. خلاصه اینکه، در حال حاضر، هر جنبه‌ای از حیات به تجارت زدگی و کالازدگی روی آورده است؛ زندگی‌ها پرهزینه‌تر شده است و فقر در بین مردم گسترش بیشتری یافته است. اساساً تجارت و تبادل کالا همواره در جوامع بشری وجود داشته است. اما ارتقای جایگاه بازار و پول به عالی‌ترین اصل سازنده جامعه و معرفی آن به عنوان تنها معیار سنجش رفاه، تخریب اصولی را به همراه داشته که حافظ حیات بوده‌اند. هرچه که ما ثروتمندتر می‌شویم، از لحاظ فرهنگی و زیست‌محیطی فقیرتر می‌گردیم.
از این رو باید به فکر معیارهایی فراتر از پول و اقتصادهایی فراتر از اقتصادهای مبتنی بر ابر بازارهای جهانی باشیم تا رفاه و ثروتمندی واقعی را احیا کنیم. باید به یاد داشته باشیم که سرمایه واقعی حیات، چیزی جز حیات نیست.
واندانا شیوا
مترجم:محسن داوری
منبع: www.resurgence.org
Vandana Shiva: فیزیکدان و بوم‌شناس برجسته هندی.
منبع:ماهنامه سیاحت غرب،شماره۴۶


همچنین مشاهده کنید