شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

اسلام و جهان مابعد سوسیالیسم و لیبرالیسم


اسلام و جهان مابعد سوسیالیسم و لیبرالیسم
شکست دو ایدئولوژی مرسوم جهانی گواه نیاز بشر کنونی به اندیشه و راهکاری جدید برای برخورداری همه جانبه از مواهب خدادادی است.... اگر نظام سلطه کنونی را به نقد می کشیم لازم است اسلوب جایگزین آن را نیز در ابعاد مختلف فلسفی، سیاسی و کشورداری، اقتصادی، فرهنگی و... تشریح کنیم.
● عقب نشینی مائوئیست ها
چندی پیش رهبران کمونیست چین اصلاحاتی را مدنظر قرار دادند که از آن می توان عقب نشینی قابل توجه نسبت به اصول پذیرفته شده مائوئیسم را دریافت. مطابق اصلاحات جدید ۸۰۰ هزار روستایی چینی اجازه فروش و مبادله زمین هایشان را خواهند داشت. و این چیزی نیست جز عدول از مبانی پذیرفته شده اولیه به سمت کاپیتالیسم و رجحان یافتن ساز و کار اقتصاد بازار.
اهمیت این تحول در سیاست های جمهوری خلق چین آن گاه دو چندان می شود که بدانیم مطابق اصولی که "مائو تسه تونگ" به عنوان مبدع آن شناخته می شود، در اندیشه مائوئیسم، این "پرولتاریا" یا "قشر کارگر" نیست که نقش کلیدی "حکومت بی طبقه" را ایفا می کنند، بلکه این دهقانان و کشاورزانند که مورد توجهند. در واقع پرولتاریای کارگری کمونیسم را می توان هم طراز با پرولتاریای دهقانی مائوئیسم قلمداد کرد و این به معنی آن است که این تحول، نه تغییری جزئی و قابل چشم چوشی که به سبب گره خوردن با مبانی اصیل مائویسم درخور توجه و تأمل جدی است.
شوروری قبل از فروپاشی فراز و نشیب ها و اصلاحات گوناگونی را تجربه کرد که آخرین آن را می توان سیاست های میخائیل گورباچف برای ورود به مرحله ای جدید که پراسترویکا نام گرفته بود، دانست. طی این سیاست ها بود که در راستای به سرانجام رساندن آخرین اصلاحات، نقش بازار در شوروی پررنگ تر شد. آن گونه که برخی منتقدین مجموعه آن سیاست ها را نتیجه خودباختگی در مقابل غرب قلمداد کردند.
● عقب نشینی کاپیتالیست ها
از سوی دیگر اقتصاد لیبرالیستی غرب نیز این روزها شرایط سختی را تجربه می کند. تلاش دولت آمریکا برای کمک ۷۰۰ میلیارد دلاری به شرکت‏ها و بانک‏های بحران زده این کشور نتیجه چندانی در پی نداشته است و همچنان شاهد نزول بهای سهام بانک ها و موسسات آمریکایی در بورس هستیم. بی ثباتی قیمت ها سهامداران را به سمت فروش سهام خود سوق می دهد و همین مسئله است که همراه با بی اعتمادی مشتریان مشکل را دوچندان می کند.
وقتی باز توزیع ثروت به شکل مناسبی صورت نپذیرد، اقشار کم درآمد ناچارند به چادرنشینی روی بیاورند یا حداقل آنکه از پرداخت مطالبات معوقه خود ناتوان خواهند ماند. و این مسئله است که موسسات مالی را با فقدان منابع مواجه خواهد کرد.
ورود دولت به حوزه اقتصاد آزاد در غرب و خرید سهام برخی شرکت ها و موسسات یا تضمین آنها اگرچه به عنوان طبیعی ترین راهکار نابسامانی های کنونی مد نظر قرار گرفته است، اما باید توجه داشت که این ورود غیر متعارف خود نوعی عقب نشینی از اصول کاپیتالیسم و نیز مؤید ناکارآمدی اسلوب کنونی مدیریت جهانی است. اهمیت این مسئله تا بدان جاست که رهبر حزب محافظه کار انگلیس را رسما به این اعتراف وا می دارد که:«اقدام دولت در وارد کردن چندین میلیارد پوند به بانک های این کشور اقدامی لازم اما دردآور است.»
● پیغام دو عقب نشینی
دو عقب نشینی همزمان از اصول دو مکتب پذیرفته شده جهانی خود گواه آن است که نظریات کنونی تأمین کننده نیاز بشر امروز برای اداره مناسبات جهانی نیست. این دو مکتب در دو سوی محور مالکیت قرار گرفته اند؛ یکی از باب افراط و دیگری از باب تفریط در مبانی سخن به میان آورده اند و امروز هر دو به حسب الزام واقعیت های خارجی به سمت نقطه میانی محور می شتابند. نقطه ای که البته تعریف مشخصی از آن وجود ندارد؛ همچنان که اصالت آن محل سوال است.
شکست دو ایدئولوژی مرسوم جهانی گواه نیاز بشر کنونی به اندیشه و راهکاری جدید برای برخورداری همه جانبه از مواهب خدادادی است. نقص و ناکارآمدی دو مکتب مدعی اداره بشر، نیاز به ارائه مکتبی جدید را به دولتمردان و ملل و اقوام مختلف بشری دو چندان می کند.
● لزوم جستجوی راه حل
برای تدوین ساز و کارهای جهان پیش رو می بایست راه حل های مدون و همه جانبه ای را طرح کرد. می دانیم آنچه مبدأ بسیاری از مشکلات کنونی است فاصله گرفتن از مبانی الهی و تعلیمات انبیاء است. اما سخن گفتن در این باب اگر چه لازم است و تبیین کننده حقایق موجود، اما با طرح ریزی راه حلی جهان شمول فاصله دارد. این اندیشه مقدمه آن راه حل است و ما موظفیم ضمن ترویج آن، راه حل های برگرفته از آن را نیز تبیین و استنباط کنیم.
اگر بناست ملت های جهان را به آیین انبیاء فرابخوانیم می بایست خط سیر این حرکت را نیز بشناسانیم و اگر نظام سلطه کنونی را به نقد می کشیم لازم است اسلوب جایگزین آن را نیز در ابعاد مختلف فلسفی، سیاسی و کشورداری، اقتصادی، فرهنگی و... تشریح کنیم. و این متاسفانه همان پاشنه آشیل ماست!
سوسیالیسم آن گاه رقم خورد که ضعف و ناکارآمدی نظام سرمایه داری و تبعیض های بی حد و حصر ناشی از آن مورد توجه صاحب نظران قرار گرفت. سن سیمون و اقتصاد تولیدگرا، فوریه و اقتصاد مشارکت خواه، پرودون و اقتصاد همیار و... با نقد مستمر کاپیتالیسم، سوسیالیسمی را رقم زدند که بعدها عنوان "سوسیالیسم تخیلی" به خود گرفت. و این بدان جهت بود که تمرکز اصلی بر سر اثبات نقص نظام سلطه بود نه بر سر ارائه راهکارهای واقع بینانه برای اداره بشر. بعد از این دوره بود که با ظهور "سوسیالیست های علمی" رنگ و بوی جدیدی به جریان های معترض پیشین داده شد و مشی پیشین با نظریات امثال کارل ردبرتوس، فردیناند لاسال، کارل مارکس و انگلس رشد و توسعه پیدا کرد و مدون شد.
● وظیفه ما مسلمانان
به نطر آنچه می بایست مورد توجه جدی قرار بگیرد تدوین اصول اصیل مکتب اسلام در ابعاد مختلف فلسفی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... است؛ به گونه ای که قابل ارائه به جهانیان باشد. اقتباس راهکارها و خط سیرها از متون اصیل دینی و مفاهیم مذهبی که هم شیعه و هم سنی تا کنون در این راستا نقش ایفا کرده اند، می بایست کامل شود. باید بتوانیم اصولی مدون با نام اقتصاد اسلامی ارائه کنیم. باید بتوانیم شیوه حکومتداری نوینی به جهانیان معرفی کنیم و البته از تجارب بشریت از آغاز تا کنون نیز بایست بهره گرفت.
با توجه به آنکه همه مردم جهان شیعه و یا مسلمان نیستند، راهکار عملی ما برای آنها در اداره کنونی کشورها و مناسبات و ساز و کارهای جهانی چه خواهد بود؟ آیا برآمد نقدهای ما دعوتی خواهد بود به جمهوری موهوم و آرمانی افلاطون؟ یا اینکه اگر از حکمت متعالیه سخن می گوییم، می توانیم خط سیری از وضع کنونی تا نقطه کمال نیز ترسیم کنیم و همگان را به آن دعوت کنیم؟
به نظر می رسد امروز بیش از هر زمانی نیازمند جنبش نرم افزاری در حوزه های علوم انسانی و دانسته های دینی هستیم. اگر قرار است الگویی برای جهانیان باشیم، می بایست فراخور ویژگی های جغرافیایی، اجتماعی مختلف بتوانیم راهکاری جایگزین به بشریت ارائه کنیم. امروز به نظر وظیفه دانشگاهیان و حوزویان بیش از هر زمانی است. اگر تنها اقتصاد کشور را سرگردان در بین دو لبه پشت بام سوسیالیسم و لیبرالیسم قرار دهیم و فراخور شرایط آن را به سمتی بکشیم نمی توانیم مدعی طرح اقتصاد جدیدی با عنوان اسلامی باشیم.
این مبانی فلسفی صرف نیست که جهان را اداره می کند. بلکه این قوانین و اصول برگرفته از آن مبانی فلسفی است که نقش می آفریند. از این روست که سخن گفتن از آن اصول فلسفی لازم ولی هرگز کافی نیست. می بایست چاره ای جدی اندیشید و تلاشی دو چندان آغاز نمود تا زمینه آنچه به عنوان حکومت جهانی می شناسیم فراهم آید.
محمد مهدی تهرانی
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید