جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


گریز از مرداب تنهایی با همنشینی


گریز از مرداب تنهایی با همنشینی
این روزها دیگر خصوصاً در شهرهای بزرگ شاید دیگر کمتر برای کسی تعجب آور باشد که شخصی تنها زندگی کند. شرایط زندگی که معمولاً در نتیجه وضعیت شغلی و مسائل مربوط به امرار معاش افراد بوجود می آید، موجب شده بسیاری از مردم به تنهایی زندگی کرده و در زندگی خصوصی شان تنهایی را تجربه کنند.
این گروه از مردم دو دسته هستند: یک دسته را افرادی تشکیل می دهند که خودشان تنها زندگی کردن را بنا به شرایط و یا بر اساس تمایل انتخاب کرده اند و دسته دیگر کسانی هستند که تنهایی شان نه با اختیار آنها، بلکه بر اثر عوامل مختلف دیگر رقم خورده است.
دانشجویانی که در دانشگاه شهر دیگری تحصیل می کنند و مردان یا زنانی که بدون خانواده شان برای کار به منطقه دیگری از کشور و یا خارج از کشور می روند و به تنهایی زندگی می کنند، نمونه ای از افرادی هستند که بر حسب شرایط و یا با تصمیم خودشان تنها زندگی کردن را انتخاب کرده و به آن تن داده اند.
دکتر مهدیس کامکار درباره این گروه می گوید:«این شرایط از دو جنبه قابل بررسی است؛ اگر شخص به تصمیم خود و با تمایل و رضایت، تنها زندگی کردن را انتخاب کرده باشد، در اوضاع بهتری زندگی خواهد کرد. اما اگر شرایط بوجود آمده، برخلاف میل فرد بوده و با نارضایتی او همراه باشد، سازگاری برای او سخت خواهد بود. در هر دو مورد، آنچه بیش از همه بر سطح سازگاری شخص و زمان موردنیاز برای آن تأثیر می گذارد، میزان وابستگی او به زندگی با افراد دیگر و حد نیازش به همراهی دیگران است.»
شکی نیست که هر یک از ما در هر صورت به وجود کسانی که همراه و همدرد ما باشند نیاز داریم؛ کسی که در خانه منتظر آمدنمان باشد و شماره تلفنش اولین شماره ای باشد که در دفترچه تلفن موبایل مان وارد می کنیم. برای سازگاری با شرایط جدیدی که تنها زندگی کردن، ویژگی آن است، شخص نیاز دارد یک مرحله گذار را طی کند تا بدون صدمات روحی و عاطفی، برای مدتی ـ چه معلوم و چه نامعلوم ـ خود را برای این تنهایی آماده سازد.
● قالبی جدید
در این میان کسانی هم هستند که به دلایل مختلف تصمیم می گیرند علی رغم حضور خانواده شان، آن جمع را ترک کرده و در خانه دیگری به تنهایی زندگی کنند. اما چرا آنها به این شرایط رو می آورند؟ بعضی افراد حتی با وجود دشواری شرایط، انجام این تصمیم را بر زندگی با دیگران ترجیح می دهند و معمولاً به دست آوردن تجربیات جدید و مستقل را علت تصمیم خود می خوانند. دکتر کامکار دلایل متعددی را موجب تصمیم این افراد می داند:«گاهی شرایط روانی مساعدی در خانواده حکمفرما نیست و در نتیجه فرد نه تنها در مسائل شخصی، بلکه در محیط کار و تحصیل نیز دچار مشکل می شود. بنابراین او به جای تلاش برای یافتن راه حل مشکلات خانواده اش، در واقع از آنها فرار کرده و خود را از منافع و مزایای حضور دیگران در کنارش نیز محروم می کند. در این حالت فرد قالب جدیدی را برای زندگی خود انتخاب می کند که آمادگی لازم برای ورود به آن را به علت نداشتن زمان و آگاهی کافی، پیدا نکرده است. این نکته در مورد کسانی که زندگی در کنار خانواده شان را در حالی رها می کنند که مشکل خاصی ندارند نیز، صدق می کند. دختر یا پسر جوانی که تا به امروز درگیر دغدغه های معیشتی و جنبه های گوناگون چرخاندن چرخ زندگی نبوده است، نمی تواند تنها با دلخوش کردن به بعضی مزایای ظاهری تنها زندگی کردن که در میان مردم به «زندگی مجردی» معروف است، مستقل زندگی کند. این فرد به مرور زمان متوجه خواهد شد که در بسیاری زمینه ها حضور دیگران در کنار یکدیگر بوده که شرایط مساعد را برای همه اعضای خانواده فراهم آورده است. در عین حال زندگی مجردی برای مدت کوتاهی و با نظارت و یاری خانواده می تواند فضایی را برای شخص ایجاد کند تا لایه های پنهان زندگی را که تا آن وقت توجهی به آنها نداشته ببیند و پیش تجربه هایی برای زندگی مشترک به دست بیاورد.»
به نظر می رسد حتی در نابسامانی ها و ناهنجاری های زندگی صنعتی در قرن بیست و یکم، به ندرت بتوان کسی را یافت که اهمیت زندگی خانوادگی، به عنوان نمونه ای از زندگی اجتماعی را برای انسان زیر سؤال ببرد.
فاران حسامی، کارشناس ارشد مشاوره، معتقد است خانواده و روابط فرد در زندگی شخصی، برای یادگیری و تمرین ارتباطات اجتماعی فضای مناسبی را در اختیار او قرار می دهد: «ارتباط نزدیک با حداقل یک نفر دیگر در زندگی شخصی، گذشته از تأثیرات روحی و روانی آن، روش های برقراری ارتباط بهتر با دیگران را به انسان می آموزد. مطمئناً اگر این پیوند و ارتباط، سیر طبیعی و نرمالی داشته باشد، از بسیاری جنبه های آن می توان برای استحکام و بهبود روابط دیگر الگوبرداری کرد.» حضور مدوام کسی که مرجع مشورت و یاری ـ در هر سطحی ـ باشد، این فکر را مهمان دائمی ذهن شخص می کند که همواره این امکان را دارد تا لذت و رنج شادی ها و غم هایش را با او تقسیم کند.
● مزیت همنشینی
آنچه به عنوان مزیت زندگی خانوادگی و ارتباط عاطفی در قالب صحیح، همه مردم را نیازمند آن می کند، حضور فرد یا افرادی است که نیاز انسان به محبت کردن و در مقابل، محبت دیدن را مرتفع می سازد، در مشکلات و سختی ها، همراه و همفکر است، به او آرامش می دهد و در کمترین حالت ممکن، منافع و شرایطش با منافع و شرایط شخص گره خورده است. در این صورت، زندگی با یک دوست واقعی نیز می تواند بسیار بهتر از تنها زندگی کردن باشد.
دکتر احمد عبداللهی، جامعه شناس، افزایش تمایل به زندگی مجردی در جامعه را نتیجه این می داند که افراد زمان کافی برای شناخت یکدیگر ندارند: «زندگی در کنار دیگران، وقتی از آنها شناخت کافی نداشته باشید و همچنین به هر دلیلی نتوانید برای این کار زمان کافی اختصاص دهید، به تدریج دشوارتر خواهد شد. این که افراد یک جامعه برای جلوگیری از عواقب این وضعیت، ابتدا در زندگی شخصی و سپس در زندگی اجتماعی، از یکدیگر دوری کنند، نه تنها دردی را دوا نمی کند، بلکه عمق مشکل را بیشتر کرده و در نتیجه، از بین بردن آن نیازمند زمان و نیروی بیشتری می شود. برای حل این مسئله بایستی آنچه بین ما فاصله می اندازد را بشناسیم و حس های درونی خود برای تمایل به تنها بودن را نیز تجزیه و تحلیل کرده و ریشه هایش را پیدا کنیم.»
● تنهایی تحمیلی
دسته دوم افرادی که تنها زندگی می کنند را کسانی تشکیل می دهند که تنهایی شان نه با اختیار آنها، بلکه بر اثر عوامل مختلف دیگر پیش آمده و بر آنها تحمیل شده است. زنان یا مردانی که از همسرشان، جدا شده و یا با مرگ او روبه رو می شوند، عموماً یا تنها زندگی کردن را انتخاب می کنند و یا مجبور به وفق دادن خود با آن می شوند.
کسانی که طلاق عامل تنها ماندن آنها بوده است، در شرایط سخت تری قرار دارند. آنها احساس می کنند که به هر دلیل، در ارتباط با شخص دیگری و زندگی با او شکست خورده اند و بنابراین فقط این توانایی را دارند که تنها زندگی کنند. ترحم و دلسوزی اطرافیان در برابر این اشخاص، معمولاً حس گریز از دیگری را در آنها تقویت می کند، بنابراین تنهایی را در هر شرایطی می پذیرند و ترجیح می دهند.
دکتر حسین اسکندری، روانشناس، درباره شرایط روحی و اجتماعی این اشخاص می گوید: «شخصی که به یکباره با تنهایی مواجه می شود، ممکن است دچار تزلزل در تصمیم گیری و عدم اعتماد به نفس شود. مواجهه با تنهایی بر حسب حدود آن و شرایط روحی و اجتماعی فرد، متفاوت است. تنهایی یک دانشجو در خوابگاه، تنهایی زنی که شوهرش را از دست داده و دوباره با خانواده پدری اش زندگی می کند و تنهایی مردی که همسرش فوت کرده و قوم و خویش دیگری ندارد، با یکدیگر فرق دارند. بر همین اساس روش های سازگاری با آنها نیز متفاوت است، زیرا بر حسب حد وابستگی افراد و میزان علاقه شان به یکدیگر تغییر می کند.»
کارشناسان معتقدند تنهایی به جز تأثیرات روانی، ممکن است آسیب پذیری جسمی افراد را نیز افزایش دهد. یک تیم پژوهشی در دانشگاه تورنتو در پژوهش جدید خود دریافته است تنهایی باعث می شود انسان ها بیشتر احساس سرما کنند. اگر چه اکثر ما گاهی اوقات نیاز داریم ساعت هایی را به تنهایی بگذرانیم، برای خود خلوتی داشته باشیم و همچنین توانایی های خود را در خودکفایی و استقلال بسنجیم، اما به نظر روانشناسان، همنشینی با عزیزان و ارتباط سالم و مؤثر با دیگران، نعمت بزرگی است که جز در شرایط خاص و به اجبار نباید از آن صرف نظر کرد.
مهرداد حقگو
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید