سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


بررسی مبانی تئوریک قیمت گذاری


بررسی مبانی تئوریک قیمت گذاری
قیمت، یکی از چهار عامل عمده آمیخته بازاریابی می باشد و از این جهت که ارتباط نزدیکی با جایگاه یابی محصول دارد از اهمیت استراتژیک والایی برخوردار می باشد .علاوه براین ، قیمتگذاری تأثیر بسزایی بر دیگر عوامل آمیخته بازاریابی از جمله ویژگیهای محصول ، تصمیمات توزیع و ترویج محصول می گذارد.
▪ قیمت عاملی از آمیخته بازاریابی می باشد که موجب ایجاد درآمد می شود و بقیه عوامل موجب ایجاد هزینه می گردند.
▪ قیمت منعطفترین عامل آمیخته بازاریابی می باشد و می تواند به راحتی تغییر کند ولی عوامل دیگر اینگونه نیستند.
▪ تغییرات سریع تکنولوژیک کنونی موجب افزایش ارتباط بین خریدار و فروشنده خیلی بیشتر از قبل شده و که به نوبه خود فعالیت مقایسه قیمت محصول را تسهیل می کند.
● قیمت ، ارتباط مستقیمی با اقتصاد کلان دارد:
▪ تجزیه و تحلیل عرضه و تقاضا
▪ تجزیه و تحلیل نقطه سر به سر
▪ کشش پذیری قیمت
▪ قیمت ، کوتاه مدت ترین متغیر آمیخته بازاریابی می باشد.
● مشکلات عمده قیمتگذاری :
▪ قیمتگذاری خیلی هزینه مدار می باشد.
▪ قیمت اغلب به دلیل سرمایه گذاری در تغییرات بازار به اندازه کافی مورد بازنگری قرار نمی گیرند.
▪ قیمت معمولاً به صورتی مستقل ازدیگرعوامل آمیخته بازاریابی تنظیم می شود و به عنوان عامل ذاتی جایگاه یابی بازار مورد بررسی قرار می گیرد.
▪ قیمت از تنوع کافی نسبت به اقلام مختلف محصول ، بخشهای بازار و موقعیتهای خرید برخوردار نیست.
● تعیین قیمت :
یک شرکت بایستی برای تعیین سیاست قیمتگذاری خود عوامل متعددی را در نظر بگیرد که این عوامل در مدل زیر ارائه گردیده است:
▪ مراحل قیمتگذاری محصول :
ـ ایجاد استراتژی بازاریابی : انجام تجزیه و تحلیل و بخش بندی بازار،تعیین بازار هدف و جایگاه یابی محصول .
ـ اقدام به اخذ تصمیمات آمیخته بازاریابی :تعیین تاکتیکهای محصول ، توزیع و ترفیع.
ـ برآورد منحنی تقاضا: فهم تغییرات میزان تقاضا شده با تغییر قیمت
ـ محاسبه هزینه: شامل هزینه های ثابت و متغیر مربوط به محصول.
ـ فهم عوامل محیطی: ارزشیابی اقدامات احتمالی رقبا ، فهم موانع حقوقی و ... .
ـ تنظیم اهداف قیمتگذاری : مثلاً بیشینه کردن سود ، درآمد یا تثبیت قیمت (وضع موجود)
ـ تعیین قیمت: با استفاده از اطلاعات جمع آوری شده فوق ، اقدام به انتخاب روش قیمتگذاری نموده و ساختار قیمت توسعه یافته و تخفیف ها تعیین می شوند.
● استراتژی بازاریابی و آمیخته بازاریابی
قبل از این که محصول توسعه یابد ، بایستی نسبت به تدوین استراتژی بازاریابی شامل انتخاب بازار هدف و جایگاه یابی محصول اقدام گردد. بایستی قیمت وکیفیت محصول را نیز سبک و سنگین کرد.لذا قیمت محصول از اهمیت والایی برخوردار بوده و به دلیل موازنه بین عوامل آمیخته بازاریابی، رابطه نزدیکی نیزبا دیگر تصمیمات آمیخته بازاریابی دارد.
● برآورد منحنی تقاضا
از آنجایی که رابطه نزدیکی بین قیمت و میزان تقاضای محصول وجود دارد ، لذا فهم تأثیر قیمتگذاری بر فروش با استفاده از برآورد منحنی تقاضا برای محصول از اهمیت بالایی برخوردار است .
هر قیمتی منجر به سطح مختلفی از تقاضا می گردد و بنابراین تأثیر متفاوتی نیز بر استراتژی بازاریابی خواهد داشت.این روابط در منحنی تقاضا مشاهده می شوند. همچنین احتمال میزان خرید بازار در هر قیمت انتخابی را نشان داده و عکس العمل های هر یک از مشتریان را که حساسیت مختلفی نسبت به قیمت دارند را جمع می زند
در مورد محصولات موجود با بررسی تجربی قیمت های بالا و پایین بر محصولات می توانیم به میزان کشش پذیری تقاضا نسبت به قیمت پی ببریم . تقاضای غیرکشش پذیر نشانگر این است که افزایش های قیمت ممکن است امکانپذیر باشند.
در صورتیکه قرار است محصولی تولید شود ، بایستی درک عمیقی نسبت به هزینه های آن وجود داشته باشد که در غیر این صورت هیچگونه سودی محقق نخواهد شد .هزینه واحد محصول کمترین محدودیت اعمال شده شرکت را نشان داده و به تبیین حاشیه سود در قیمت های زیاد می پردازد. هزینه کل واحد تولید کننده محصول شامل هزینه های متغیر هر واحد اضافی تولید شده و هزینه ثابتی است که ارتباطی با میزان واحدهای تولید شده ندارد . سیاست قیمتگذاری بایستی شامل هردوی هزینه های فوق باشد.در برآورد منحنی تقاضا باید به موارد زیردقت کرد :
▪ دارای ارزش منحصر به فرد باشد
▪ آکاهی از محصولات جایگزین
▪ مقایسه محصولات مشکل باشد
▪ قیمت با درآمد مرتبط باشد
▪ اثر موجودی (آیا مشتری قادر به نگهداری میزان بالایی از محصول می باشد؟)
● عوامل محیطی
عوامل محیطی رقابتی و قانونی که شرکت در آن مشغول فعالیت می باشد نیز در قیمتگذاری مورد لحاظ قرار می گیرند.از نظر محیط رقابتی ، شرکت بایستی تأثیر تصمیمات قیمتگذاری خود را بر قیمتگذاری رقبا مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد .به عنوان مثال انتخاب یک قیمت بسیار پایین ممکن است منجر به یک جنگ قیمت شود که هیچ منفعتی برای هیچیک از طرفین نخواهد داشت.انتخاب قیمت های بسیار بالا نیز ممکن است موجب جذب رقبای بسیاری برای شراکت در سود موجود شود.
از نظر محیط قانونی ، شرکت آزاد است تا به قیمتگذاری محصول خود در هر سطحی که مدنظر دارد بپردازد.به عنوان مثال ممکن است کنترل هایی برای جلوگیری از انتخاب قیمت خیلی بالا برای محصول وجود داشته باشد . اتخاذ قیمت های بسیار پایین نیز ممکن است در تجارت بین المللی به عنوان دامپینگ شناخته شود.انتخاب قیمتهای مختلف برای مشتریات مختلف نیز ممکن است در تضاد با قانون ضد تبعیض قیمت باشد.به هر حال ساخت و پاخت با رقبا به منظور اتخاذ قیمت های در سطوح توافقی در بیشتر کشورها غیر قانونی می باشد.
● انتخاب اهداف قیمتگذاری :
برای دستیابی به قیمتگذاری یک شرکت ممکن است یک یا ترکیبی از اهداف زیر را در زمینه قیمتگذاری دنبال کند که عمده ترین آن ها به قرار زیر می باشند:
۱) بیشینه کردن سود کنونی : با در نظر گرفتن درآمدها و هزینه های موجود در جستجوی بیشینه کردن سود می باشد که اگر منجر به کاهش سوددهی بلندمدت شود ، هیچگاه به عنوان بهترین هدف نمی باشد.
از دیگر خصوصیات این هدف موارد زیر را برمی شمریم:
▪ برآوردتقاضا و هزینه های مرتبط با قیمت های مختلف و اتخاب قیمتی که به ایجاد بیشترین سود جاری ، جریان نقدی و نرخ بازده سرمایه گذاری منجر شود.
▪ برآورد تقاضا و هزینه های عملیاتی مشکل باشد.
▪ ممکن است با چشم پوشی از دیگرمتغیرهای آمیخته بازاریابی و عکس العمل رقبا موجب از دست دادن عملکرد بلند مدت شود.
۱) بیشینه کردن درآمد کنونی: در جستجوی بیشینه کردن درآمد کنونی بدون در نظر گرفتن حاشیه سود بوده و هدف آن نیز افزایش سودهای بلندمدت با استفاده از افزایش سهم بازار و کاهش هزینه ها می باشد. از دیگر خصوصیات این هدف موارد زیر را برمی شمریم:
ـ تعیین هزینه ها مشکل می باشد.
ـ افزایش در درآمدها منجر به کاهش در هزینه هر واحد محصول (از جمله هزینه تولید و توزیع) شود.
ـ زمانیکه بازار نسبت به قیمت حساس باشد کاربرد دارد.
ـ اتخاذ قیمت پایین ممکن است موجب کاهش رقابت شود (مثل استراتژی نفوذ در بازار)
۲) بیشینه کردن کمیت: در جستجوی افزایش تعداد واحدهای فروخته شده و یا تعداد مشتریاتی می باشد که به آنها خدمات ارائه شده است تا به کاهش هزینه های بلند مدت طبق منحنی تقاضا نائل شود.
۳) بیشینه کردن حاشیه سود: در جستجوی بیشینه کردن حاشیه سود واحد محصول می باشد با این فرض که تعداد واحدهای محصول محدود خواهد بود.
۴) رهبری در کیفیت : استفاده از قیمت برای نشان دادن کیفیت بالا به منظور جایگاه یابی محصول در بازار به عنوان رهبر بازار که به خصوصیات زی نیز توجه دارد:
▪ به ایجادیک محصول با کیفیت بالا و قیمت برتر از رقبا بپردازید.
▪ بر نقاط قوت صرفه برند سرمایه گذاری کرده و بر نوآوری تأکید داشته باشید.
۵) بازیافت هزینه های بخشی : شرکتی که دارای منابع درآمدی دیگری نیز می باشد ممکن است تنها در جستجوی بازیافت هزینه های بخشی باشد.
۶) بیشینه کردن سهم بازار :
▪ میزان بالای حجم فروش ممکن است به افزایش هزینه هر واحد محصول و افزایش سود بلند مدت منجر شود.
▪ با لحاظ این که بازار در برابر قیمت حساس می باشد ، به تعیین پایین ترین قیمت بپردازد.
▪ این امر موجب می شود تا هزینه های تولید و توزیع محصول نیز همراه با تجربه تجمعی تولید کاهش یابد.
۷) بقاء: در شرایطی که در وضعیت افول یا اشباع قرار داریم ، هدف تعیین قیمتی می باشد که منجر به پوشش هزینه و بقاء در بازار شود .در این وضعیت بقاء در بازار ممکن است بر کسب سود اولویت داشته باشد ، از این رو این هدف ممکن است به صورت موقت اتخاذ شود و دارای خصوصیات زیر نیز می باشد:
▪ شرکت ها با ظرفیت مازاد، رقابت فشرده یا تغییر ملایم ترجیحات مصرف کننده مواجهند.
▪ سود نسبت به بقاء از اهمیت کمتری برخوردار است.
▪ اهداف کوتاه مدت اجرایی
۸) حفظ وضع موجود: شرکت ممکن است در جستجوی ثبات قیمتی به منظور اجتناب از جنگ های قیمت و حفظ سطح متوسط و ثابتی از سود باشد.
● قیمتگذاری محصولات جدید:
در زمینه محصولاتی که جدیداً به بازار عرضه می شوند ، اهداف قیمتگذاری اغلب بیشینه کردن حاشیه سود و یا بیشینه کردن مقدار (سهم بازار) باشد. به منظور دستیابی به این اهداف اغلب از استراتژیهای قیمتگذاری نوبرانه و قیمتگذاری نفوذی استفاده می شود.
الف)قیمتگذاری نوبرانه (Skim Pricing):
قیمتگذاری نوبرانه در تلاش است تا با اتخاذ قیمت های بالا و فروش به آن دسته از مشتریانی که حساسیت کمتری نسبت به قیمت دارند از سطح بالای بازار منفعت کسب کند .این استراتژی به منظور بیشینه کردن حاشیه سود مورد استفاده قرار می گیرد. این استراتژی زمانی اتخاذ می شود که :
ـ انتظار می رود که تقاضا نسبتاً غیر کشش پذیر باشد . به همین دلیل است که مشتریان نسبت به قیمت از حساسیت بالایی برخوردار نمی باشند.
ـ انتظار نمی رود که به میزان زیادی در هزینه ها صرفه جویی شود و پیش بینی میزان صرفه جویی های در هزینه ها در حجم های بالا مشکل می باشد.
ـ شرکت منابع برای تأمین مالی هزینه های سرمایه ای بزرگ مورد نیاز برای تولید با حجم بالا و با حاشیه سود اولیه پایین را در اختیار ندارد.
ـ تعداد کافی از مشتریان دارای تقاضای کنونی بالایی می باشند.
ـ هزینه های تولید هر واحد محصول به اندازه ای بالا نیست که منجر به حذف مزیت بهره گیری از شارژ زمان تولید انبوه شود.
ـ قیمت اولیه بالا موجب جذب تعداد بیشتری از رقبا به بازار نشود.
ـ قیمت بالای محصول موجب القاء تصویر محصول عالی در بازار می گردد.
ب)قیمتگذاری نفوذی(Penetration Pricing) :
قیمتگذاری نفوذی در جستجوی بیشینه کردن کمیت بوسیله اتخاذ قیمتی پایین می باشد. این استراتژی زمانی اتخاذ می شود که :
ـ انتظار می رود تا تقاضا از کشش پذیری بالایی برخوردار باشد و به همین دلیل مشتریان نسبت به قیمت حساس بوده و مقدار تقاضا همزمان با کاهش قیمت ها افزایش می یابد.
ـ انتظار می رود که به میزان زیادی از هزینه ها همزمان با افزایش حجم تجمعی کاهش یابد.
ـ محصول دارای ماهیتی می باشد که بوسیله آن می تواند به طور عادلانه و سریع به عموم دست یابد.
تهدیدی از رقابت قریب الوقوع وجود دارد .
ـ همانطوری که محصول در منحنی عمر محصول خود پیش می رود تغییراتی در منحنی تقاضا و هزینه ها رخ خواهد داد.لذا همزمان بایستی در طی زمان سیاست های قیمتگذاری مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد.اهداف قیمتگذاری تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله هزینه تولید ، وجود صرفه جویی ناشی از مقیاس، موانع ورود، تمایز محصول،نرخ انتشار محصول ، منابع شرکت و میزان کشش پذیری مورد انتظار تقاضای محصول نسبت به قیمت می باشد.
● انتخاب یک روش قیمتگذاری :
به منظور دستیابی به اهداف قیمتگذاری ، مدیران ممکن است از روش های مختلف قیمتگذاری استفاده کنندکه شامل موارد زیر می باشد :
▪ قیمتگذاری بر مبنای هزینه
قیمتگذاری هزینه ای ( Cost-plus Pricing /Markup) :
قیمت را با لحاظ هزینه تولید به علاوه یک حاشیه سود مطمئن تععین می کند.
ـ یک شاخص ساده و استاندارد را برای هزینه های محصول /خدمات در نظر می گیرد.
ـ موجب کمینه کردن رقابت قیمت می شود.
ـ کشش پذیری تقاضا ، ارزش ادراکی ، بیشینه کردن سود و رقابت را درنظر نمی گیرد ، لذا نمی تواند به قیمتی بهینه منجر شود.
▪ قیمتگذاری بر مبنای بازده هدف (Target return pricing): قیمت را با استفاده از تجزیه و تحلیل نقطه سر به سر برای دستیابی به بازده سرمایه گذاری تعیین کرده و دارای خصوصیات زیر می باشد:
ـ شرکت قیمتی را تعیین می کند که به نرخ هدف بازده سرمایه گذاری خود نائل شود .
ـ کشش پذیری قیمت و قیمت های رقبا را در نظر نمی گیرد.
▪ قیمتگذاری بر مبنای تقاضا
قیمتگذاری ارزش ادراکی (Perceived value)
ـ به دانش مشروحی از رفتار مشتری و کشش پذیری تقاضا و ادراک مشتری از ارزش محصول مورد نظرو نه هزینه فروشنده به عنوان عامل کلیدی متمرکز می شود.
ـ از عوامل آمیخته بازاریابی دیگر (مثل تبلیغات و نیروی فروش) برای ایجاد ارزش ادراکی بهره می برد.
ـ نیاز به تحقیقات بازاریابی اثربخشی برای دستیابی به تصویر صحیحی از ارزش ادراکی بازار است.
ـ هزینه ها و رقابت را در نظر نمی گیرد.
ـ تنها باید به اتخاذ استراتژی صحیحی برای بیشینه کردن سود اقدام کنیم.
▪ قیمتگذاری بر مبنای بیشینه کردن درآمد(Yield maximization pricing):
ـ فروش محصولات با قیمت های چندگانه به بخش بندی های مختلف بازار
ـ مبتنی بر هزینه های حاشیه ای مرتبط با هر یک نمی باشد
ـ قیمتگذاری روزانه ، هفتگی یا فصلی
ـ دارای موانع جغرافیایی ، فیزیکی و یا الکترونیک می باشد.
▪ قیمتگذاری بر مبنای ارزش (Value-based pricing): قیمت را با توجه به ارزشی که برای مشتری در مقایسه با سایر محصولات دارد تعیین می کند. همچنین این روش :
ـ به ارائه قیمتی پایین و منصفانه برای محصولی با کیفیت بالا اقدام می کند .
برای ایجاد سهم بازار در بازاری جدید مناسب می باشد
● قیمتگذاری بر مبنای رقابت
قیمتگذاری نرخ معمول (Going Rate)
ـ قیمت تا حدود زیادی بر قیمت رقبا مبتنی می باشد.
ـ درجاییکه اندازه گیری هزینه ها مشکل بوده و رقبا از مزیت متمایز برای پاسخگویی رقابتی مطمئن برخوردار نباشند ،روش مناسبی می باشد.
▪ قیمتگذاری سفارش بسته (Sealed bid):
ـ رقبا را تحت فشار می گذارند تا پایین ترین قیمت را انتخاب کنند.
● استراتژی قیمتگذاری :
استراتژی های مختلفی را می توان با لحاظ تقاضای بازار ، نوع مصرف کننده ، منابع شرکت و جایگاه مطلوب شرکت در نظر گرفت .
ـ استراتژی های شماره ۱، ۵و ۹ در مورد مشتریانی که در برابر قیمت یا کیفیت پافشاری کرده و یا تعادلی میان این دو برقرار می کنند به کار می رود.
ـ استراتژی های ۲،۳و۶ به منظور حمله به بازار و ارائه محصولی با کیفیت مشابه و قیمتی پایین می باشد.
ـ استراتژی های ۴،۷و۸ به منظور تعیین قیمت بالا برای محصولات یا خدمات در مقایسه با کیفیتشان به کار می رود.
● برآوردهزینه ها :
دو نوع هزینه وجود دارد :
۱) هزینه های ثابت که با افزایش تولید یا درآمد حاصل از فروش میزانش تغییر نمی کند.
۲) هزینه های متغیر که میزان آن مستقیماً با افزایش میزان تولید تغیین می کند.
▪ قیمتگذاری با تخصیص کامل هزینه ها موجب پوشش هر دوی هزینه های ثابت و متغیر در حجمهای مورد انتظار خواهد شد.
▪ قیمتگذاری بالاتر از هزینه های متغیر موجب ایجاد یک حاشیه مشارکت می شود که به نوبه خود موجب پوشش دادن هزینه های ثابت خواهد شد.
● تجزیه و تحلیل رقبا :
اهداف قیمتگذاری بایسیتی قیمتهای رقبا در زمینه محصول / خدمت را نیز در نظر بگیرد.
▪ در صورتی که پیشنهاد شرکت نزدیک به قیمت رقبا باشد در این صورت شرکت بایستی یا به ارائه محصول با قیمت مشابه بپردازد و یا این که فروش خود را از دست دهد.
▪ در صورتی که پیشنهاد شرکت پایین تر باشد ، در این صورت شرکت قادر به اعمال قیمتی بالاتر از رقبا نخواهد بود.
▪ در صورتی که پیشنهاد شرکت بالا تر باشد ، در این صورت شرکت قادر به اعمال قیمتی بالاتر از رقبا خواهد بود.
▪ قیمتگذاری امری پویاست و شرکت ها بایستی بدانند که ممکن است رقبا در پاسخ به ایشان به تغییر در قیمت های خود بپردازند.
● انتخاب قیمت نهایی :
روشهای قیمتگذاری موجب محدود کردن دامنه انتخاب شرکت به منظور انتخاب قیمت نهایی می گردد . در انتخاب قیمت نهایی ، شرکت بایستی عوامل دیگری را نیز مد نظر قرار دهد:
الف) قیمتگذاری روانشناختی (Psychological pricing):
قیمت را باتوجه به عواملی همچون علائم کیفیت محصول ،کشش پذیری تقاضا ، نقاط قیمتی عمومی و ادراکی که مشتری از رفتار عادلانه دارد تعیین می کند که قیمت دارای خصوصیات زیر نیز می باشد:
ـ قیمت به عنوان نمایشگر کیفیت
ـ قیمت مرجع به وسیله قیمت کنونی ، قیمت گذشته و یا سابقه خرید شکل می گیرد.
ـ با قیمت بالا شروع کرده و با توجه به هزینه ها کار می کند.
علاوه بر تعیین سطح قیمت محصول ، مدیران فرصت انتخاب مدل های قیمتگذاری نوآورانه ای را که به نحو بهتری بتواند نیاز شرکت و مشتریان را برآورده سازد نیز دارند.
ب) تخفیفات قیمتی :
قیمتهای معمولی ارائه شده به مصرف کننده نهایی تحت عنوان قیمت لیستی (List price) نامیده می شود. معمولاً تخفیف هایی در این قیمت ها معمولاً در مورد برای اعضای سیستم های توزیع و برخی مصرف کنندگان نهایی لحاظ می گردد. انواع مختلفی از تخفیف ها وجود دارد که ذیلاً به توضیح برخی از آن ها می پردازیم :
▪ تخفیف مقداری (Quantity discount): به مشتریانی که حجم بالایی از محصولات را خریداری میکنند تعلق می گیرد.
▪ تخفیف مقداری تجمعی(Cumulative quantity discount) : تخفیفی که با افزایش مقدار تجمعی افزایش می یابد . این تخفیف ممکن است به اشخاصی تعلق یابد که مقدار بالایی از محصول را با حجم بالا در مقاطع زمانی مختلف خریداری نموده و مجدداً به فروش می رسانند و نه مواردی که سفارشهای منفرد زیادی را دارا می باشند.
▪ تخفیف فصلی (Seasonal discount): مربوط به زمانی است که سفارش خرید داده می شود و از انحرافات بالا در فروش جلوگیری می کند .مثل آزانس های هوایی.
▪ تخفیف نقدی (Cash discount): مخصوص مشتریانی می باشد که مبلغ محصول را قبل از زمان تعیین شده پرداخت می کنند .
▪ تخفیف تجاری (Trade discount): تخفیفی فعالیتی مخصوص اعضای کانال های توزیع به منظور بهبود عملکردها و نقش ایشان . به عنوان مثال اعطای تخفیف قیمت به خرده فروشی کوچک که به خرید منفرد عمل نمی کند اما اعمال این تخفیف ممکن است به بهبود عملیات مهم او منجر شود.
▪ تخفیف ترویجی (Promotional discount): یک تخفیف قیمت کوتاه مدت ارائه شده که ممکن است فروش را برانگیزد.
ـ تأثیر دیگر عوامل آمیخته بازاریابی :کیفیت برند و تبلیغات نسبت به رقبا
ـ سیاست های قیمتگذاری شرکت :سازگاری با سایت ها و جهت گیری های شرکت
● تأثیر قیمت بر طرف های دیگر :
ـ عکس العمل توزیع کننده ها و دلالان
ـ عکس العمل نیروی فروش
ـ تأمین کننده ها
ـ مداخله های دولت
موسی احمدی
http://financialknowledge.blogfa.com


همچنین مشاهده کنید