سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

باراک اوباما چقدر آمریکایی است؟


باراک اوباما چقدر آمریکایی است؟
«من می‌ترسم این مرد آمریکا را آن طوری نبیند که من و شما می‌بینیم.» سارا پیلین در سخنرانی روز ششم اکتبر خود در حمله به باراک اوباما چنین گفت و تصمیم وی برای دوستی کردن با بیل آیر، فردی سابقه‌دار و به قول جمهوری‌خواهان تروریست را زیر سوال برد. البته این ادعاها با پیشی‌گرفتن اوباما آن چنان هم دور از انتظار نبودند و تقریبا هیچ‌کس را متعجب نساخت. ستاد انتخاباتی اوباما در مورد ادعاهای پیلین خونسردانه رفتار می‌کند و آن را پیش‌بینی شده می‌خواند.
در چشم‌اندازی تاریخی دیده شده که ستاد مبارزات انتخاباتی مک‌کین در مقابل اوباما راهکاری را برگزیده که همه را شک زده کرده است. سال‌ها بود که دستور‌العمل دخالت دادن نژاد در حوزه‌های سیاسی از یاد رفته بود. انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده آمریکا از سال ۱۹۸۸ تاکنون بارها شاهد حمایت‌های نامزدهای انتخاباتی از سیاهپوستان بود. این موضوع تنها در حد برانگیختن انگیزه رنگین‌پوستان برای شرکت در انتخابات صورت می‌گرفت.
تاریخ نشان داده که این تدبیرها پاسخگو بودند و سفیدپوستان هم برای شکست دادن رقیب سفیدپوست خود دست روی نگرانی‌های آمریکایی‌های آفریقایی تبار می‌گذاشتند. امسال که یک سیاهپوست برای احراز پست ریاست‌جمهوری آمریکا خود را نامزد کرده است، موضوع از حساسیت بیشتری برخوردار است و دیگر سیاست‌ها و مکرهای سال‌های پیش کارساز نیست. دیگر نمی‌توان با حمایت از سیاهپوستان و زیر سوال بردن نحوه برخورد سفیدپوستان با آنان رای آورد.
آیا این بدان معنا است که دیگر نژاد و رنگ پوست اهمیتی ندارد؟ دیگر کسی به این فاکتورها که در گذشته ترازوی سنجش اهمیت افراد بود توجه نمی‌کند؟ به سختی می‌توان چنین ادعایی داشت. این موضوع همچنان حائز اهمیت است اما اهمیت موضوع به گونه دیگری بروز می‌کند. در گذشته جمهوری‌خواهان بیشتر وقت‌ها برای به زمین کوبیدن رقیب خود به وی برچسب ضد‌سیاهپوستی می‌چسباندند.
اما در انتخابات ریاست‌جمهوری امسال دیگر این شیوه پاسخگو نیست. مک‌کین و پیلین دیگر به برچسب ضدسیاهپوستی کاری ندارند بلکه تلاش می‌کنند از نژاد برای چسباندن برچسب ضدآمریکایی به اوباما استفاده کنند.
در سال‌های پیش اگر جمهوری‌خواهان نامزدهای دموکرات را متهم می‌کردند که با شهروندان رنگین پوست آمریکا برخوردی دوگانه و تبعیض‌آمیز دارند، امسال دموکرات‌ها را متهم می‌کنند که خارجی هستند. آفریقایی‌هایی که با وجود تفاوت‌های فرهنگی و زبانی به مرز و بوم آمریکایی مهاجرت کردند و این روزها بخشی از این کشور محسوب می‌شوند، امروز دوباره خارجی محسوب می‌شوند. هنوز بوی رفتارهای ضدسیاهپوستی می‌آید.
هنوز وقتی منتقدها به اوباما حمله می‌کنند، در سخنرانی‌ها سخن می‌گویند و مقالات تحلیلی در ستون‌های روزنامه‌ها می‌نویسند، تلاش می‌کنند تا جلوی خود را بگیرند و فاکتور سیاهپوست بودن اوباما را یادآور نشوند. حتی مشاوران سیاسی اوباما هم سعی می‌کنند متن‌های سخنرانی او را چنان تنظیم کنند که تهدیدی برای سفیدپوستان محسوب نشود و در عین حال خیلی هم از آمریکا و آمریکایی بودن فاصله نگیرد.
در ماه مارس (فروردین ماه) سال گذشته هیلاری کلینتون اصل و نسب آمریکایی اوباما را زیر سوال برد و گفت او برای رییس‌جمهور شدن به اندازه کافی آمریکایی نیست. پس از آن او را متهم کرد که برای ارزش‌ها و فرهنگ آمریکایی احترام قائل نیست. اوباما هم، که از این شیوه مبارزات ناراضی بود، به کلینتون پیشنهاد داد تا هر کاری که می‌کند عبارت «آمریکایی» را به آن اضافه کند تا مردم بیشتر او را از خودشان بدانند.
از سوی دیگر این فکر - ریشه‌های آمریکایی- در میان جمهوری‌خواهان هم ریشه دوانده است. جان مک‌کین سناتور آریزونا و نامزد حزب جمهوری‌خواه شعار انتخاباتی خود را چنین برگزید: «همان رییس‌جمهور آمریکایی که آمریکایی‌ها منتظرش بودند.» گویی چیز دیگری باید اتفاق می‌افتاد.
تمام طول تابستان مک‌کین شعار «اول کشور» را با خود یدک کشید. وقتی اوباما در ماه جولای (تیر ماه) به مسافرت خارج از کشور رفت، ستاد انتخاباتی مک‌کین تبلیغی ساخت که اوباما را در جمعی از آلمان‌ها حین سخنرانی نشان می‌داد. حالا هم پیلین ادعا می‌کند که اوباما همچون بقیه آمریکایی‌ها عرق ملی میهنی ندارد.
با پیشی گرفتن اوباما در نظرسنجی‌های پیش از انتخابات، اتهامات جمهوری‌خواهان به وی هم بیشتر شد. آخرین نظرسنجی‌ها از سوی موسسه تحقیقاتی پیو حاکی از آن است که ۶۳‌درصد سفیدپوستان اوباما را میهن‌پرست می‌خوانند. این درحالی است که مک‌کین ۹۵‌درصد آرا و هیلاری کلینتون ۷۶‌درصد آرا را به خود اختصاص دادند. در همین نظرسنجی از مردم پرسیده شد که از چه خصوصیت مک‌کین خوشتان نمی‌آید و بیشتر مردم پاسخ دادند که «از دیدگاه‌های سیاسی» وی خوششان نمی‌آید. در مورد اوباما سفیدپوستان اظهار داشتند که «از شخص وی» خوششان نمی‌آید. البته این پاسخ با توجه به شجره‌نامه غیرمعمول اوباما خیلی هم دور از انتظار و تعجب‌برانگیز نبود. پدر آفریقایی مسلمان، اسم خارجی و دوران کودکی خارج از ایالات‌متحده آمریکا همگی دست به دست هم دادند که مردم چنین برداشتی از وی داشته باشند.
شاید نتایج یک نظرسنجی دیگر هم برایتان جالب باشد. گالوپ، یکی از معتبرترین موسسات تحقیقاتی آمریکا در سال گذشته سوالی مطرح کرد به این مضمون: «آیا یک سیاهپوست را به عنوان رییس‌جمهوری انتخاب می‌کنید؟» در این پرسش به هیچ وجه به فاکتور قابلیت سیاسی و اندیشه‌های اقتصادی پرداخته نشد و تنها سطح نژادپرستی مردم سنجیده شد. از هر هفت نفر در آمریکا یک نفر با واگذاری پست ریاست‌جمهوری به یک سیاه‌پوست مخالف بود.
البته جنبه‌های نژادپرستانه در آمریکا دیگر به دنبال نگرانی‌های دهه هفتاد شکل نمی‌گیرد. دیگر مردم نگران جرم و جنایت نیستند و دیگر نگران تامین اجتماعی نیستند. مردم نگران پیامدهای جهانی‌سازی هستند. نگرانند که تجارت آزاد که مورد حمایت دموکرات‌های چپی است چگونه بر اقتصاد داخلی آنان تاثیر می‌گذارد. وضع قانون در مورد مهاجرت غیرقانونی که در میان جمهوری‌خواهان راستی مورد اهمیت است چطور بر جامعه تاثیر می‌گذارد. در میان این تقسیم‌بندی‌های پارتیزانی طبقه کارگر سفیدپوست از سوی هر دو حزب نگرانی دارند.
در انتخابات اولیه اوباما تلاش کرد نگرانی‌ها در مورد جهانی‌سازی را کمی آرام‌تر سازد. اما در ایالت‌هایی که جهانی‌سازی معنی بیشتری پیدا کرده مانند اوهایو، وست ویرجینیا و پنسیلوانیا او طبقه کارگر سفیدپوست را از دست داد. یکی از دلایل این شکست آن است که نگرانی از جهانی‌سازی تنها نگرانی اقتصادی نیست، نگرانی فرهنگی نیز هست. در دهه‌های اخیر چهره آمریکا دچار تغییر و تحول‌های گوناگون شده است. در یک سر نردبان طبقاتی جامعه کارگران روزمزد و کم درآمد هستند که از کشورهای آمریکای لاتین آمده‌اند. این طبقه توانسته چهره آمریکا و مهاجرت در این کشور را چنان تغییر دهد که در یک قرن پیش بی‌سابقه بوده است.
در سر دیگر این نردبان چهره‌های برجسته و اندیشمندان اقتصادی آمریکا نشسته‌اند که همگی از پیشینه‌های فرهنگی گوناگون آمده‌اند. سیلی از اقتصاددانان از هندوستان، کره و روسیه به دانشگاه‌های دولتی و خصوصی این کشور آمده‌اند و پس از ازدواج‌های میان‌فرهنگی دراین کشور ماندنی شدند. در سال ۲۰۰۵ بیش از سه میلیون ازدواج میان جوانان از فرهنگ‌های گوناگون صورت گرفت. این رقم از سال ۱۹۷۰ تاکنون از ده برابر هم بیشتر شده است. این جا به حرف ریچارد رودریگز نویسنده معروف مکزیکی–آمریکایی می‌رسیم که در یکی از کتاب‌هایش گفته بود: «آمریکا دیگر نه سفید است و نه سیاه. رنگ ملی ایالات‌متحده آمریکا از این پس قهوه‌ای است.»
اوباما، چه بخواهد چه نخواهد، وارد بازی چندفرهنگی و جهانی شده و در این کشور رنگین مشغول بازی است. همین امر یکی از دلیل‌هایی است که لیبرال‌ها او را دوست دارند: او چهره جدیدی از آمریکا با خود به ارمغان آورده است، چهره‌ای پر از گوناگونی، صبور و آماده پذیرش ایده‌های جهانی.
البته پاشنه آشیل این نامزد ریاست‌جمهوری همین است. با تغییر چهره آمریکا، چهره نژادپرستی آمریکایی هم تغییر کرده است. دیگر به سیاهپوست نمی‌گویند کاکاسیاه. امروزه آنان را از خود نمی‌رانند و به آنان خارجی نمی‌گویند. وقتی آمریکایی‌ها در مدرسه‌ها حرف از تمامیت می‌زنند، نگاهشان به سمت دانش‌آموزان مهاجر می‌چرخد. امروزه آمریکاییان نگران میلیون‌ها دلاری هستند که صرف آموزش زبان انگلیسی به دانش‌آموزان مهاجر می‌شود.
از ۱۱ سپتامبر تاکنون ترس به جان مردم افتاده است. ترسی که شاید خیلی هم منطقی نباشد، ترس از تروریسم میان مردم دیده می‌شود. همین است که فعالان علیه مهاجرت‌های غیرقانونی هر روز از نگرانی‌های خود نسبت به تندروها سخن می‌گویند. دو سال پیش وقتی یک شرکت از امارات متحده عربی سعی کرد پروژه ساخت چند بندر در آمریکا را در دست بگیرد، هم جمهوری‌خواهان و هم دموکرات‌ها حالتی تهاجمی به خود گرفتند و مقابل آن ایستادند. برای بسیاری از آمریکایی‌ها جهانی‌سازی هنوز جا نیفتاده است. نگرانی‌های قرن بیست و یکم چه در داخل و چه در خارج از آمریکا تغییر کرده است. در ماه مارس (فروردین ماه) سال جاری، موسسه نظرسنجی آمریکا دریافت ۵۶‌درصد دیپلمه‌های سفیدپوست بر این باورند که مهاجران و تازه‌واردهای آمریکا تهدیدی برای کشورشان محسوب می‌شوند. این رقم سه برابر سفیدپوستانی است که تحصیلات دانشگاهی دارند.
سفیدپوستانی که دوره یک ساله کالج را نگذرانده‌اند دو برابر کسانی که این دوره را پشت سر گذاشتند بر این عقیده‌اند که اوباما مسلمان است. البته جای تعجبی نیست که همین سفیدپوستان فکر می‌کنند مک‌کین قوی‌تر از اوباما است. البته هر چه سطح تحصیلات بالاتر می‌رود اعتماد به اوباما بیشتر می‌شود و به همین نسبت اعتمادها از مک‌کین سلب می‌شود.
پنجاه سال پیش سیاهپوستان آمریکا به دنبال حقوقی برابر با دیگر شهروندان سفیدپوست خود بودند. امروزه چالش نژادپرستی به گونه‌ای به مقابله با مهاجران جهان سومی و خارجی‌ها تبدیل شده است. در همین حین سران قدرت به دنبال آنند که با چینی‌ها و هندی‌ها که قدرتمندان غیر‌سفیدپوست هستند رابطه تجاری و مناسبات فرهنگی بریزند.
اگر مارتین لوترکینگ سمبل تغییرات بود، باراک اوباما هم می‌تواند سمبلی از گونه دیگری تغییرات باشد. در صورت انتخاب شدن وی در انتخابات ۴ نوامبر می‌توان گفت که آمریکا به دنبال تغییر و به آغوش کشیدن عصر جدید است.
پیتر بینارت
مترجم: نسترن احمدی
منبع: مجله تایم
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید