چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

عدالتی که ریشه در «جهل» دارد!


عدالتی که ریشه در «جهل» دارد!
«جان رالز»، فیلسوف اخلاق معروف آمریکایی برجسته ترین متفکر در زمینه تأمل نظری در زمینه عدالت به شمار می آید. او سالها در دانشگاه هاروارد فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست تدریس می کرد.
نظریه رالز در زمینه عدالت در کتابی با عنوان «نظریه ای در باب عدالت» در سال ۱۹۷۱ به چاپ رسیده است؛ هر چند پیش از آن به صورت مقالاتی منتشر شده بود.
دغدغه اصلی رالز، عدالت به منزله صفت نهادهای اجتماعی است. او با دیگر وجوه عدالت یعنی عدالت به عنوان صف و ویژگی شخصیتی و همچنین عدالت به عنوان صفتی برای جهان کاری ندارد. هر چند که برخی از مفسران تصریح کرده اند، نکاتی که او در باب عدالت نهادهای اجتماعی می گوید، قابلیت ساری و جاری شدن به صفات فردی و شخصیتی را نیز دارد. خود رالز در کتابش، بدین نکته اشاره داشته است.
رالز با اثر خود، راهی را گشود که هر کسی خواهان تأمل در باب عدالت باشد باید با نظراتش درگیر شود و این نکته ای است که مورد توجه «نازیک»، «دورکین» و «مگی» نیز قرار گرفته است.
به عقیده رالز، عدالت بزرگترین صفت و آرمان نهادهای اجتماعی است، همان طور که حقیقت بزرگترین هدف و آرمان تفکر است؛ یعنی به همان صورت که هدف غایی تفکر، رسیدن به حقیقت است، هدف اصلی و غایی نهادهای اجتماعی نیز رسیدن به عدالت است. به همین دلیل، عدالت بر بسیاری از ارزشها چون خوشبختی و آزادی مقدم است. اصولاً، نسبت عدالت و آزادی، از مهمترین و اصلی ترین دغدغه های رالز است و در این میان، او برای آزادی ارزش بسیاری قایل است، اما تصویر وی از آزادی در ذیل نگاهی که به عدالت دارد، مشخص می شود. با وجود این، هر چند عدالت شرط لازم هر نهاد اجتماعی است، شرط کافی آن نیست و یک نهاد عادلانه ممکن است به رخوت و سستی دچار شود، همانطور که حقیقت، شرط لازم برای هر تفکری است، اما شرط کافی آن نیست وتفکر باید به آرایه های دیگری مانند «خلاقیت» و «سیالیت» ملبس باشد.
نظریه رالز از آرای افرادی چون «لاک» و «کانت» متأثر است. سخن گفتن در خصوص نسبت کانت و رالز مقالی مجزا می طلبد، اما در مورد تأثیرپذیری وی از نظریه «قرارداد» اجتماعی تا این اندازه می توان گفت که رأی وی در باب «وضع اولیه» و «پرده جهل» از نظریه قرارداد اجتماعی بسیار متأثر است. رالز تصریح می کند، تصور کنیم انسانهایی هم اکنون بر زمین فرود آمده باشند و در منطقه جغرافیایی خاص- که هر جا در این کره خاکی می تواند باشد- تصمیم به زندگی کردن کنند. رالز در این تمثیل، به هیچ عنوان تفاوتهای نژادی، فرهنگی و قومی را در نظر نمی گیرد و معتقد است، اینها همه انسانهایی هستند که از شعور و فهم متوسط و عادی برخوردارند. برخی از متفکران در این ایده، تأثیر کانت و بخصوص روسو بر رالز را بیشتر دانسته اند زیرا هر دو به سرشتی مشترک برای انسانها قایل بودند و هر چند کانت این سرنوشت مشترک را «عقل» می داند و روسو «عاطفه» اما هر دو این سرشت را نیک می دانند. خلاصه آنکه این انسانها برای آنکه در کنار هم زندگی خوبی داشته باشند، قراردادهایی وضع می کنند که منصفانه باشد وهمین جاست که «نظریه عدالت» رالز با مفهوم «انصاف» گره می خورد.
رالز معتقد است، این نکته که در موضع اولیه هیچ کس نمی داند چه خواهد شد، همه را بدان سمت سوق می دهد که تصمیمهای خود را مبتنی بر انصاف بگیرند. البته در این وضع اولیه همه انسانها به منافع فردی خود توجه می کنند، اما ناگزیر قضاوتهایی بی طرفانه و منصفانه خواهند داشت، چون می دانند در آینده رخدادهایی اتفاق می افتد که ممکن است گریبان آنها را نیز بگیرد. به تعبیر دیگر، همه در جهل برابرند، اما شعور و فهم و آگاهی دارند. همه می خواهند به بهترین شرایط دست یابند، اما هیچ کس درصدد تجاوز به دیگری نیست، چون نمی داند که نصیب او از شرایط آینده چگونه است، بدین گونه، نظریه ای که در این وضعیت وضع می شود، عادلانه خواهد بود و ما به آموزه ها و اصول عدالت دسترسی خواهیم داشت.
پژوهشگرانی هستند که نگاه رالز به «وضع اولیه» را با «نظریه غفلت» موجود در سنتهای عرفانی مقایسه کرده اند.
«نظریه غفلت» تأکید دارد که اساس این عالم بر غفلت و جهل است و اگر این پرده جهل فرو ریزد، اساس روابط فردی و اجتماعی ما تغییر خواهد کرد. همانطور که مولوی گفته،«رازدانی این جهان را آفت است» و وی رازدانان را رازدار نیز می داند، زیرا اگر آنها این راز را مکشوف کنند، اساس عالم فرو می ریزد.
یقیناً نسبتهای نزدیکی میان نظریه رالز در باب «وضع اولیه» و پرده جهلی که در آن وضع برقرار است با «نظریه غفلت» وجود دارد و شاید رالز با این نظریه ناآشنا نیز نبوده است. با وجود این، باید در نظر داشت که اگر «نظریه غفلت» یک طرح کلان و برای کل هستی است، نظریه «پرده جهل» محدود و مقید به وضع انسانی و تدوین اصول عدالت است. به تعبیر دیگر، سنتهای فلسفه اخلاق مانند «فایده گرایی» و «فضیلت گرایی» نیز می توانند «نظریه غفلت» را مبنای آرای خود قرار دهند، در حالی که «نظریه انصاف» رالز در مقابل این آرا قرار می گیرد. با وجود این نسبتی ذاتی میان «نظریه غفلت» و «نظریه پرده جهل» برقرار نیست.
شیدا امینی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید