جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


کابوسی که دست از سر سرمایه‌داری برنمی‌دارد


کابوسی که دست از سر سرمایه‌داری برنمی‌دارد
سرمایه‌داری رخ می‌دهد. کی و کجا این اتفاق می‌افتد؟ سرمایه‌داری شبح خود را بر همه جا می‌افکند: نوعی خود‌انتقادی از نقایص پایه‌ای سرمایه‌‌داری که معتقد است جامعه مدرن می‌تواند به‌واسطه برقراری و تثبیت نظام‌های مختلف اقتصادی پسا‌سرمایه‌‌سالار بهتر از اینها عمل کند. این شبح انتقادی قد علم می‌کند تا تن سرمایه‌داری را به لرزه اندازد، آن‌هم درست زمانی که ـ در دوره‌های بحران همچون اکنون ـ کاپیتالیسم هواداران خود را از خود می‌راند. کارل مارکس با بیانی شاعرانه این شبح را کابوسی نامید که دست از سر سرمایه‌داری برنمی‌دارد. امروز آن به‌اصطلاح بحران مالی یک دردنشان است. بیماری نهفته در پسِ آن همانا سرمایه‌داری است: نظامی اقتصادی که از مجادلات و ستیزه‌های مخرب و ریشه‌دار به سود تولید و توزیع کالاها و خدمات خود بهره می‌گیرد. کارگر و کارفرما برای چرخیدن چرخ‌های اقتصاد نیاز به همکاری متقابل دارند، و این‌همه در حالی‌که آنها دشمن قسم‌خورده همیشگی یکدیگر‌ند که درگیری‌ها و کشمکش‌های مقطعی‌شان به بحران می‌انجامد. این وضعیت امروز ماست. همچنین سرمایه‌داری کارفرمایان را در پیکارهایی بی‌پایان با و علیه یکدیگر درگیر می‌کند که ما آنها را «‌رقابت آزاد» می‌نامیم. رقابت آزاد نیز به‌طور مقطعی به صورت بحران‌ها و درگیری‌ها فوران می‌کند و امروزه شاهد چنین اتفاقی هستیم.
نزاع کارگر‌ـ‌کارفرما در سقوط پیش‌روی سرمایه‌داری جهانی امروز موثر بوده است. در دهه ۱۹۷۰، کارفرمایان راهی برای متوقف کردن افزایش آهسته و پیوسته دستمزد کارگران یافتند. کارفرمایان دستمزد کارگران خود را از طریق منابع شغلی بیرون از مرزها در جهت دریافت دستمزد پایین‌تر، از طریق کشاندن زنان آمریکایی به سمت نیروی کار، با جایگزینی کامپیوترها و ماشین‌های دیگر به جای کارگران، و با جذب مهاجرانی با دستمزد ناچیز، پایین آوردند. تو گویی آنها حتی سرگرم تولید کالاهایی مفت و صلواتی بودند. نتایج چنین برخوردی قابل پیش‌بینی بود. از طرفی سود شرکت‌ها سر به فلک کشید (به‌علاوه، کارگران گرچه یک قران بیشتر نمی‌گرفتند، تولید بیشتری می‌کردند). از طرف دیگر، پس از چند سال، دستمزد راکد کارگران کمتر از آنی بود که آنها قادر به خرید محصول پرورش‌یافته کار خود باشند. با فرض چگونگی ساز و کار سرمایه‌داری، کارفرمایانی که قادر به فروش همه تولیدات خود نبودند کارگران خود را بیرون می‌کردند و البته چنین کاری تنها مشکل را وخیم‌تر می‌کرد.
بدین‌قرار در دهه ۱۹۷۰، بحرانِ دیگرِ سرمایه‌داری به عنوان رکودی سخت و طاقت‌فرسا سر برآورد. اما آن بحران بسیار زودگذر بود چرا که سرمایه‌داری آمریکایی راهی برای تعویق و تاخیر انداختن آن پیدا کرد: عرضه وام‌های کلان. از آنجا که کارفرمایان در جلوگیری از بالا رفتن دستمزدها موفق عمل کرده بودند، تنها راه برای فروش محصولِ تا همیشه افزایش‌یافته این بود که به کارگران وام دهند تا آنها بیشتر خرید کنند. شرکت‌ها و موسسات بهره‌های کلان و سرسام‌آور خود را در خرید اوراق بهادار جدیدی سرمایه‌گذاری کردند که توسط وام‌های کارگران، وام‌های خود‌به‌خودی و قرض‌هایی از نوع کارت اعتباری بر می‌گشت. بنابراین دارندگان چنین اوراق بهاداری در بخشی از مبلغ ماهیانه کارگران که از آن وام‌ها حاصل شده سهم داشتند. در واقع، بهره مازادی که از پایین نگه‌داشتن دستمزد کارگران به‌دست آمده بود حالا برای کارفرماهایی که از طریق بازگرداندن بخشی از آن بهره‌ها به صورت قرض، به کارگران، پول کلانی به جیب زده بودند کارکرد مضاعفی داشت. عجب سیستمی!
به تعویق انداختن راه‌حل منطقی بحران دهه ۱۹۷۰، صرفاً مسیر را برای بحرانی به‌مراتب بزرگ‌تر و عمیق‌تر فراهم کرد. بالا رفتن و رواج وام‌گیری مصرف‌کنندگان در دهه ۱۹۸۰، ۱۹۹۰ و از سال ۲۰۰۰، به‌خصوص در دنیای اقتصاد آزاد و فارغ از نظارت دولت ریگان و بوش موجب فساد و بهره‌های اضافی ناشی از سود‌جویی شد (‌بازار موجود دود می‌شود و اموال و دارایی‌های واقعی به هوا می‌رود). همچنین از دیگر اثرات چنین بحرانی وجود میلیون‌ها تن آمریکایی با وام‌ها و قرض‌های غیر‌قابل‌جایگزینی است. از سال ۲۰۰۶ پر‌تلاطم‌ترین وام‌گیرنده‌ها- یا همان فرودستان- دیگر نمی‌توانند بدهی خود را صاف کنند. با این توصیف، این خانه مملو از کارت‌ها و برگه‌های وام و قرض و بدهی رو به اضمحلال است و بنابراین از پای‌بست ویران است.
همچنین رقابت میان شرکت‌ها، موسسات و بنگاه‌ها نیز به نوبه خود در بروز این بحران دخیل است. در حالی‌که برخی بانک‌ها با اختصاص بهره‌های چشمگیر برای وام دادن به کارمندان و کارگران هول می‌زنند، دیگر موسسات و بنگاه‌های وام‌دهنده‌ می‌ترسند که نکند بانک‌ها این بهره و سودها را برای غلبه بر آنها [در مقام رقیب اقتصادی‌شان] به کار گیرند. بنابراین آنها نیز برای «وام دادن به مصرف‌کنندگان» هول می‌زنند. تلاش برای افزایش ارزش پول تا بتوان چنین وام‌های سودمندی را به کارمندان و کارگران داد، بدین‌صورت ظاهر شد که وام‌دهندگان استفاده بسط‌یافته از اشکال جدید اسناد مالی، عمدتاً اوراق بهادار، را از طریق الزام بدهی به خود برمی‌گردانند (‌یعنی همان اوراق بهاداری که صاحبان‌اش بخشی از بازپرداخت بدهی کارمندان را از طریق آن دریافت می‌کنند). وام‌دهندگان آمریکایی این اوراق بهادار را به صورت جهانی می‌فروشند تا از پول نقد تمام جهان بهره‌برداری کنند. بدین‌ترتیب همه جهان به سمت‌و‌سوی وابستگی به یک گرداب مهیب کشیده می‌شود: سرمایه‌داری آمریکایی قدرت خرید کارمندان و کارگران خود را با وام‌های پر هزینه سر پا نگاه داشته، زیرا که دیگر دستمزد آنها را افزایش نمی‌دهد. موسسات و شرکت‌های رقیب (‌همچون فیچ، مودی، استاندارد، پور و ...) همین‌طور سرسری و بی‌دقت میزان مخاطره‌آمیز بودن این اوراق بهادار را برآورد می‌کنند. این شرکت‌ها بر سرِ پیروزی در معامله میان وام‌دهندگانی رقابت می‌کنند که نیازمند مراتب بالایی جهت فروش اوراق بهادار برگشتی هستند. وام‌دهندگان خصوصی و عمومی در سراسر جهان از طریق خرید اوراق بهادار برگشتی آمریکا با یکدیگر رقابت می‌کنند، چرا که این اوراق تقریباً جزو اوراق بدون مخاطره‌اند و در عین‌حال بیشترین میزان سود را می‌پردازد. رقابت موسسات و شرکت‌ها و نزاع کارگر‌ـ‌کارفرما ــ که هر دو هسته اصلی و تشکیل‌دهنده سرمایه‌داری هستند ــ یکی از علل اصلی «بحران مالی» امروزه بوده است. هر‌گونه پرسش از نقش سرمایه‌داری، چه رسد به زیر سوال بردن آن، نزد رهبران آمریکا غیر‌قابل پذیرش است. کاملا به عکس، هدف «سیاست‌های» رهبران آمریکایی در درجه اول و بیش از هر چیز حفظ و بقای سرمایه‌داری است ــ آن‌هم به‌طور گسترده‌ای از طریق مسئول دانستن و پاسخگو نگاه‌داشتن کاپیتالیسم در قبال بحران اخیر، سوای بحث‌ها و مناقشات عمومی و در نتیجه به دور از کنش سیاسی. با این‌همه این بحران، همچون بحران‌های دیگر، یک‌بار دیگر شبح مارکس را پیش می‌کشد؛ کابوس سرمایه‌داری. این شبح دو پیام اساسی و واضح دارد:
۱) بحران مالی امروز جهان ناشی از هسته اصلی و تشکیل‌دهنده نظام سرمایه‌داری است و
۲) حل و رفع واقعی بحران جاری مستلزم تغییر آن عناصر تشکیل‌دهنده است تا جامعه را فراتر از کاپیتالیسم ببریم.
ریچارد ولف/ترجمه: رحمان بوذری
منبع : mrzine.monthlyreview.org
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید