جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


گریز از مرکز!


گریز از مرکز!
▪ خلاصه داستان: «ستاره» دختر جوان یک خانواده متوسط پس از مرگ پدرش که یک موتورسوار دیوار مرگ است، برای امرار معاش خانواده تصمیم می گیرد که حرفه پدر را ادامه بدهد. تصمیم ستاره برای موتورسواری به مبارزه او در مقابل محدودیتها و موانع اجتماعی تبدیل می شود و...
محمدعلی طالبی دانش آموخته دانشکده هنرهای دراماتیک است و فعالیت حرفه ای اش در حوزه فیلمسازی را از سال ۱۳۵۷ با نویسندگی و کارگردانی فیلم بلند آغاز کرده است، کارگردانی آثاری چون برهوت، تو آزادی و بعدها چکمه، کیسه برنج و تیک تاک باعث شده تا بسیاری از مخاطبان، سینمای او را به حوزه آثار کودک و نوجوان نسبت دهند.
طالبی هم با چنین برداشتی موافق است و تأیید می کند که به سینمای کودک و نوجوان علاقه بسیار دارد و «دیوار» هم به نوعی ادامه همان سینما در ادامه مسیر کارگردانی اوست.
«دیوار» که پس از یک وقفه هشت ساله از سال ۸۱ (ساخت فیلم تو آزادی) توسط طالبی ساخته شده، یک تفاوت عمده با کارهای پیشین طالبی دارد و این تفاوت به سبک و شیوه روایت داستان در سینمای طالبی برمی گردد.
طالبی در فیلمهایی چون کیسه برنج، تیک تاک و چکمه روایت را در مرکز و محور پرداخت فیلمش قرار می داد و سعی می کرد تا با پایه ریزی یک موقعیت نزدیک به واقع و تبدیل آن به گستره ای دراماتیک، نگاهی رئالیستی به موضوع داشته باشد و موقعیتش را هم براساس همین رئالیسم روایی گسترش دهد و تعریف کند. در واقع روایت رئالیستی پایه شکل گیری داستان و وجه دراماتیک در آثار پیشین این کارگردان بودند، اما این شیوه پرداخت و سبک اجرای کار در آخرین فیلم محمدعلی طالبی تغییر یافته و به قصه گویی و گرایش برای پرداخت ساختاری نزدیک شده است.
طالبی برخلاف آثار پیشین خود، این بار مستقیماً یک قصه کامل را با کمک شیرین بینا به عنوان فیلمنامه ای با ساختار تقریباً کلاسیک نوشته و سعی کرده فیلمش را براساس قواعد و اصول قصه پردازی بسازد.«دیوار» یک فیلم اجتماعی است یا اینکه دست کم سعی دارد اجتماعی نشان بدهد.
داستان از آن جا آغاز می شود که ستاره برای امرار معاش خانواده تصمیم می گیرد کاری انجام بدهد و این مقدمه در واقع شکل دهنده رو ساخت فیلم است، اما طالبی برای شکل گیری محتوای کارش این داستان را گسترش می دهد و قهرمانش را وارد جامعه می کند، بنابراین قرار است که مبارزه ستاره برای زندگی و مواجهه و درگیری اش با موانع اجتماعی ژرف ساخت داستان فیلم را به خود اختصاص دهد.
ضعف کار طالبی هم در همین محدوده، خودش را نشان می دهد؛ از آن جا که داستان «دیوار» یک قصه قهرمان محور است، حرکت قهرمان در مسیر داستان باید باور جلوه کند؛ دختر خانواده تصمیم دارد تا به خانواده و زندگی اش کمک کند. در این محدوده تصمیم و اقدام قهرمان باورپذیر و منطقی است، اما بعد از ورود به جامعه و آغاز مبارزه جدی قهرمان که با تصمیم او برای سوار شدن بر موتور و نمایش بر روی دیوار مرگ همراه است، این باورپذیری دچار اشکال می شود. اشکال کار هم در این نیست که دختر داستان طالبی تصمیم می گیرد موتورسواری کند، بلکه کاستی به انگیزه ها، دلیل انتخاب او و سایر عوامل وابسته به آن برمی گردد.
در واقع آنچه باعث می شود که توجیه حرکت و رویدادهای مرتبط با آن برای تماشاگر سخت باشد به شرایط و شخصیت قهرمان برمی گردد. سؤالهایی از این قبیل که؛ چرا ستاره موتورسواری را انتخاب می کند؟ چرا اینقدر در مورد این شغل اصرار دارد؟ چرا راههای دیگر را امتحان نمی کند؟ و... پرسشهایی است که در منطق داستان فیلم به آنها پاسخ داده نمی شود، بنابراین بیشتر رفتارها و اعمال قهرمان در گستره روایت رویدادها توجیه ناپذیر و غیرمنطقی به نظر می رسند.
آنچه که مخاطب را در ادامه درگیری با موضوع «دیوار» ترغیب می کند، تنها، جذابیت موتورسواری دختر جوان فیلم است، اما خود این موقعیت، قصه و حوادث آن در ارتباط دادن سوژه فیلم با تماشاگر و دنیایش موفق نشان نمی دهند. به همین دلیل هم هست که فصول ابتدایی فیلم که در آنها نیازی به پرداخت دقیق و منطقی انگیزه ها و علتها وجود ندارد، بهتر و راحت تر با مخاطب ارتباط برقرار می کنند و هر چه از زمان فیلم می گذرد درک رویدادها و ارتباط با آنها برای تماشاگر سخت تر می شود.
یکی از بهترین نمونه های مشابه فیلم «دیوار»، فیلم خوش ساخت و موفق کلینت ایستوود با عنوان «عزیز میلیون دلاری» است. در این فیلم، قهرمان زن داستان شرکت در مسابقات بوکس را به عنوان وسیله ای برای امرار معاش و ادامه زندگی انتخاب می کند، اما در ادامه این حرفه برای او تبدیل به یک مبارزه بزرگ برای زندگی و زنده ماندن تبدیل می شود. در واقع مبارزه در رینگ بوکس آرام آرام و بدون اینکه قهرمان و حتی مخاطب متوجه تغییر ماهیت آن باشد، مبدل به مبارزه بزرگ زندگی قهرمان می شود. ایستوود در این فیلم به درستی توانسته رویدادها و وقایع داستانش را با منطق داستان و ژرف ساخت مورد نظرش انطباق دهد، به همین دلیل مخاطب تنها با دنبال کردن داستان به ژرف ساخت اثر نزدیک می شود و مفاهیم و معناهای طرح شده در آن را درک می کند.
اما طالبی در دیوار، در بدو امر به قواعد و اصول داستان پایبند است، اما همین که قهرمانش را به جامعه نزدیک می کند و قصد تحلیل ژرف ساختی دارد، داستان را رها کرده و به سراغ حرف و کلام و تعریف و شعار اجتماعی می رود. بنابراین دیگر داستان ارزش خود را از دست می دهد و خطابه و نقد بر فضای اثر غالب می شود.
نکته مهم دیگری که شاید باعث جذب مخاطب برای فیلم محمدعلی طالبی شده باشد، حضور موفق مثلث بازیگران فیلم است. گلشیفته فراهانی در نقش قهرمان فیلم بازی پرتنش و موفقی را ارایه می دهد. مهرداد صدیقیان بعد از موفقیت در اتوبوس شب، در دیوار هم قادر است که بازی قابل قبول و منطقی ای ارایه کند و آزیتا حاجیان در نقش مادر رنج کشیده پر درد داستان چهره قابل تأمل و تأثیرگذاری را به نمایش می گذارد.
آخرین ساخته محمدعلی طالبی هر چند که با آثار قبلی این کارگردان تفاوت دارد و علیرغم اینکه ایرادهای زیادی در پرداخت و ساخت و به ویژه در زمینه فیلمنامه دارد، اما توانسته با تماشاگران خود ارتباط برقرار کند و طالبی این موفقیت نسبی را باید مدیون سوژه جذاب اولیه اش باشد.
آی سان نوروزی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید