جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مطب یا منزل؟


مطب یا منزل؟
جامعه‌ پزشکان و به ویژه پزشکان جوان برخلاف سال‌های دور، در دهه گذشته بیشتر مشغله فکری و ذهنی وضعیت زندگی و معیشت خود را دارند. این معضل در جامعه ما به نظر می‌رسد که دو چندان بوده و با توجه به عدم تأمین مالی قشر پزشکان جوان، نگرانی‌های قابل توجهی را برای آنها فراهم می‌کند که به طور مستقیم بر عملکرد اجتماعی آنها تاثیر سوء می‌گذارد...
مطالعات نشان می‌دهد که تفاوت‌های قابل توجهی بین رویکردهای پزشکان در جوامع متعدد نسبت به این معضل وجود دارد. برای مثال اگر چه بخش قابل توجهی از پزشکان کشورمان با افزایش ساعات و حجم کار، انتخاب گزینه غم‌انگیز مهاجرت و یا اشتغال در حرف غیرپزشکی با این معضل برخورد کرده‌اند، اما پزشکان کشورهای پیشرفته سعی دارند تا با نزدیک کردن بیشتر خود به زندگی عادی از طریق کاهش زمان کار (که با تلاش‌های مستمرشان آن را به صورت قانون رسمی کار پزشکان در سطح اروپا و آمریکا درآورده‌اند)، توجه بیشتر به خانواده و فعالیت‌های تفریحی و ورزشی، این معضل را کم‌رنگ کنند.
در اینکه زندگی غیرحرفه‌ای پزشکان به طور چشمگیری از زندگی حرفه‌ای آنها متأثر است، تقریبا بیشتر همکاران موافق‌اند اما در این میان عوامل متعددی موثر است که یکی از مهم‌ترین آنها، تخصص و زمینه طبابت است. در این زمینه یک مطالعه آینده‌نگر وسیع در کشور سوئیس انجام شده که نتایج بسیار جالبی را دربرداشته است. هدف از انجام این مطالعه بررسی تفاوت‌های موجود بین پزشکان عمومی و پزشکان خانواده از یک طرف با پزشکان شاغل در دیگر تخصص‌ها در کشور سوئد از نظر ویژگی‌های اجتماعی، شخصیتی، انگیزه‌های شغلی، موفقیت در طبابت، اهداف تعریف شده برای زندگی و ایجاد تعادل بین زندگی شخصی و زندگی حرفه‌ای بوده است.
● مطالعه‌ای در چهار مرحله
در این مطالعه که از سال ۲۰۰۱ شروع شد در چهار مرحله از تعداد مشخصی از دانشجویان سال‌های آخر پزشکی سوالاتی درباره اهداف مورد نظر پژوهش انجام شد. مرحله اول سوالات (T۱) در سال ۲۰۰۱ و مرحله چهارم در سال ۲۰۰۷ صورت گرفته بودند. در نهایت ۵۴۳ پزشک هر چهار مرحله را به طور کامل پشت‌سر گذاشتند و در آنالیز نهایی بررسی گردیدند، از بین این تعداد، تنها ۱۷ درصد (۸۴ نفر) تصمیم گرفته بودند که در رشته پزشکی خانواده یا پزشکی عمومی به فعالیت ادامه دهند و مابقی به تخصص‌های مختلف رو آورده بودند. جالب این است که از این تعداد، ۶۶ درصد از همان ابتدای تحصیل در رشته پزشکی علاقه داشتند که به عنوان پزشکی عمومی یا خانواده طبابت کنند و سر حرف خود نیز باقی مانده بودند. در واقع تنها ۳۴ درصد از پزشکان خانواده طی سال‌های آخر تحصیل از ورود به رشته‌های تخصصی منصرف شده یا بازمانده بودند و در سطح پزشکی عمومی یا طب خانواده باقی مانده بودند.
● آن روی سکه
در این مطالعه مشخص شد در مقایسه با پزشکان متخصص، تعداد بیشتری از پزشکان عمومی یا طب خانواده متأهل هستند. در واقع این میزان در پزشکان عمومی ۴۵ درصد و در پزشکان متخصص ۳۱ درصد بوده و در ۲۴ درصد از موارد همسر پزشکان عمومی را نیز یک پزشک تشکیل می‌داد، در حالی که این رقم درباره پزشکان متخصص به ۳۶‌درصد می‌رسد. از بین پزشکان عمومی ۳۲‌درصد بچه‌دار بودند، درحالی که این رقم در میان پزشکان متخصص تنها ۱۸ درصد بود. درمجموع این‌طور به نظر می‌رسید که پزشکان عمومی بیشتر فرصت رسیدن به زندگی شخصی و خانوادگی داشته‌اند و موفقیت آنها در این زمینه بیشتر از همکاران متخصص خود بوده است.
● نظری درباره زوج‌های پزشک
در یک مطالعه از زوج‌های پزشک سوال شده بود که از دو الگوی زیر کدام یک را برای زندگی شخصی خود می‌پسندند:
▪ مدل۱: پدر خانواده به طور تمام وقت و مادر خانواده به طور پاره‌وقت به طبابت بپردازد.
▪ مدل ۲: هم پدر و هم مادر هر دو به طور پاره‌وقت طبابت کنند.
در مجموع ۲۴۳ نفر به مدل دوم و ۱۵۹ نفر به مدل اول رأی داده بودند. از ۲۷۲ خانم دکتری که در این مطالعه وارد شده‌اند، تنها ۶۰ نفر به مدل اول اعتقاد داشتند و بقیه مدل دوم را ترجیح می‌دادند. از میان زنان، آنهایی که مدل اول را انتخاب کرده بودند بیشتر متخصص بودند تا پزشک عمومی و برعکس از میان خانم‌هایی که مدل دوم را برگزیده بودند، پزشکان عمومی جمعیت بیشتری نسبت به متخصصان داشتند. درباره مردها هم تقریبا همین نسبت‌ها صدق می‌کرد و به طور کلی مدل دوم بیشتر موردپسند بود، اگر چه در مجموع درصد بالاتری از مردها به مدل اول ابراز علاقه کرده بودند.
● پزشکان کانادایی
وضعیت در کانادا نیز چندان متفاوت نیست. یک بررسی نسبتا وسیع از حدود ۳۰۰ پزشک کانادایی نشان داده است که به طور متوسط ۶/۸۸ درصد از پزشکان این کشور متأهلند که این رقم در مردان پزشک از زنان بیشتر است (۲/۹۱ درصد در مقابل ۸/۸۶ درصد). آمار طلاق در میان پزشکان زن این کشور (حدود ۶ درصد) به طور قابل توجهی از مردان پزشک (نزدیک به صفر) بیشتر است.
به طور متوسط ۸/۲۷ درصد از پزشکان کانادایی با همکار پزشک خود ازدواج کرده‌اند که این رقم درباره‌ آقایان ۶/۲۵ درصد و درباره خانم‌ها ۱/۲۹ درصد گزارش شده است. تنها ۳۲ درصد از همسران مردان پزشک به صورت تمام وقت اشتغال داشتند و ۳۳ درصد دیگر از همسران این مردان نیز اشتغال پاره‌وقت را تجربه می‌کردند، در حالی که این رقم درباره زنان پزشک به ترتیب ۵/۸۶ و ۵/۱۲ درصد بود. این مطالعه که از پزشکان شهر اونتاریوی کانادا صورت گرفته نشان می‌دهد ۷/۴۱ درصد از زنان پزشک کانادایی در سال ۱۹۹۹ فاقد فرزند بوده‌اند و این رقم درباره مردان پزشک ۴/۴۰ بوده است. ارقام مزبور در همین شهر در سال ۱۹۹۳ حدود ۶/۴۵ درصد درباره زنان و ۱/۴۷ درصد درباره مردان بوده است. پژوهشگران این‌طور نتیجه‌گیری کرده‌اند که با گذشت زمان پزشکان کانادایی بیشتر به مسایل خانوادگی علاقه‌مند شده و زمان بیشتری را صرف خانواده‌های خود نموده‌اند. در واقع به نظر می‌رسد با گذشت زمان مساله ایجاد تعادل بین زندگی حرفه‌ای و زندگی خانوادگی و شخص در جامعه پزشکی کشورهای پیشرفته به تدریج جایگاه خود را بازمی‌یابد.
میانگین ساعات کاری پزشکان شهر اونتاریوی کانادا گواه دیگری بر این مدعاست. در سال ۱۹۹۳، پزشکان مرد کانادایی به طور متوسط ۷/۴۸ ساعت فعالیت در حرفه پزشکی در هر هفته داشته‌اند که این رقم در سال ۱۹۹۹ به ۹/۴۷ ساعت در هفته رسیده است.
این کاهش ساعات کاری و طبابت درباره زنان پزشک حتی از این هم چشم‌گیرتر است، به طوری که از ۱/۴۰ ساعت در هفته در سال ۱۹۹۳ به ۹/۳۷ ساعت در هفته در سال ۱۹۹۹ کاهش پیدا کرده است. از طرف دیگر، هنوز پزشکان کانادایی معتقدند که ساعات کاری آنها بیش از حد معقول است. همین نظرسنجی نشان می‌دهد پزشکان کانادایی که در سال ۱۹۹۳ اعتقاد داشتند باید به طور متوسط ۳/۴۰ ساعت در هفته طبابت کنند، این رقم را در سال ۱۹۹۹ به ۲/۳۷ ساعت در هفته کاهش داده‌اند. در این تنبلی حرفه‌ای باز هم زنان گوی سبقت را از مردان پزشک ربوده‌اند و اگر چه در سال ۱۹۹۳ ساعات کاری مطلوب خود را ۷/۳۴ ساعت در هفته اعلام کرده بودند، این رقم را در سال ۱۹۹۹ به ۳۱ ساعت در هفته کاهش داده‌اند. آنالیز آماری رگرسیون در این مطالعه مشخص کرد مهم‌ترین عوامل تعیین‌کننده ساعات کاری در میان پزشکان، جنس و شغل همسر است، به طوری که زنان و افرادی که همسرشان پزشک هستند، کمتر ساعات خود را به طبابت اختصاص می‌دهند. دیگر عامل اثرگذار در این زمینه، داشتن کودک کوچک‌تر از ۶ سال بوده و به این صورت به نظر می‌رسد پزشکان کانادایی در این شرایط بیشتر ترجیح می‌دهند اوقات خود را صرف کودک خود کنند، تا طبابت.
● هنوز تعادل برقرار نشده
با وجود کاهش ساعات کاری طی سال‌های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۹، هنوز پزشکان کانادایی معتقدند بین زندگی شخصی و حرفه‌ای آنها تعادل برقرار نشده است. در این نظرسنجی در سال ۱۹۹۳ حدود ۸/۵۱ درصد از پزشکان مرد کانادایی اعلام کرده بودند که به نظرشان تعادل مناسبی بین زندگی حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای آنها وجود ندارد. این رقم در سال ۱۹۹۹ به ۵/۵۱ درصد کاهش پیدا کرده که تفاوت معنی‌داری محسوب نمی‌شود. درباره پزشکان زن کانادایی هم این رقم از ۹/۴۴ درصد به ۴/۴۲ درصد کاهش پیدا کرده، اما نشان می‌دهد هنوز نارضایتی در میان پزشکان بسیار قابل توجه است.
در مجموع ۹۰ درصد از پزشکان و به ویژه پزشکانی که به عنوان پزشک خانواده فعالیت می‌کنند اعتقاد دارند هر چه زمان می‌گذرد، حرفه طبابت پراسترس‌تر می‌شود. البته شاید بتوان این مساله را به کل جامعه تحصیل‌کردگان این کشور تعمیم داد. به طور متوسط، افرادی که فاقد تحصیلات عالیه در کانادا هستند، هفته‌ای ۳۵ تا ۴۰ ساعت کار می‌کنند، اما طبق آمارهایی که ارایه شده این مدت درباره پزشکان تقریبا همواره از ۴۰ ساعت در هفته بیشتر است. البته این مساله تنها مختص پزشکان نیست و دیگر تحصیل‌کردگان این جامعه نیز همانند پزشکان فعال‌تر از دیگر اقشار جامعه محسوب می‌شوند.
یک مطالعه دیگر در کانادا به جزییات بیشتری از زندگی خانوادگی پزشکان پرداخته است. در این مطالعه مشخص شده پزشکان زن کانادایی زمانی که بچه‌دار نیستند به طور متوسط ۵۳ ساعت در هفته طبابت می‌کنند، اما این رقم به دنبال بچه‌دار شدن به ۴۲ ساعت در هفته کاهش پیدا می‌کند. پس از پنج سالگی کودک باز هم این ساعات کاری افزایش می‌یابد و به ۴۷ ساعت در هفته می‌رسد. این افزایش از سنین ۱۱ سالگی به بعد، از این هم بیشتر است، به طوری که ساعات کاری مادر به ۴۸ تا ۵۰ ساعت در هفته ارتقا پیدا می‌کند. اما وضعیت درباره مردان پزشک کانادایی کاملا متفاوت است. مردان پزشک زمانی که فرزندی ندارند به طور متوسط ۵۳ ساعت در هفته (یعنی معادل یک زن پزشک) کار می‌کنند اما به دنبال بچه‌دار شدن این مدت به ۵۵ تا ۵۸ ساعت در هفته افزایش پیدا می‌کند.
اما بچه‌دار شدن اثر دیگری نیز بر زندگی و احساسات پزشکان دارد، به طوری که پس از بچه‌دار شدن رضایت پزشکان از تعادل بین زندگی شخصی و حرفه‌ای آنها بین یک تا سه درصد کاهش پیدا می‌کند. در واقع میزان رضایت در بین پزشکانی که فرزندی ندارند ۵۹ درصد است اما این رقم به دنبال بچه‌دار شدن به ۵۸ درصد می‌رسد زمانی که سن کودک بین پنج تا ۲۰ سال می‌رسد به تدریج تا ۵۲ تا ۵۵ درصد افت می‌کند. زمانی که سن فرزند از ۲۰ سال می‌گذرد دوباره میزان رضایت پزشک از تعادل زندگی حرفه‌ای و خانوادگی افزایش پیدا می‌کند و به حدود ۶۴ درصد می‌رسد.
در مجموع به نظر می‌رسد بحث تداخل زندگی حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای مختص کشور ما نیست و پزشکان در جای‌جای دنیا با دلواپسی‌ها و نگرانی‌های مربوط به تعادل بین زندگی شخصی و کاری خود دست و پنجه نرم می‌کنند. به جاست با برنامه‌ریزی‌های مناسب توجه این قشر جامعه به اهمیت زندگی شخصی و خانوادگی بیشتر جلب شود و این مساله به طور قطع موجب افزایش توانایی‌ها و قابلیت‌های آنان در بعد حرفه‌ای زندگی‌شان نیز شده و اثربخشی آنها در ارایه خدمات بهداشتی‌درمانی به جامعه را ارتقا خواهد بخشید.
دکتر علی‌ غلامرضانژاد
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید