چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

نادانی از دیدگاه بودیسم


نادانی از دیدگاه بودیسم
در مکتب بودیسم به صراحت آمده است که آلودگی نادانی، بدترین آلودگی هاست.
وی اضافه می دارد که آنچه باعث می شود انسان به دنبال بدی برود نادانی است....
نادانی، حقیقت زندگی را که درد و اندوه است، از نظر انسان پنهان می دارد. نادانی باعث می شود که ما چیزی که در واقع حقیقت نیست، دل ببندیم. نادانی سبب می شود هر کس خود را از سایر مخلوقات جدا نگهدارد و اهمیت فوق العاده ای به« من» خویشتن دهد. در ختام می افزاید که نادان کسی است که خیلی علاقه به من دارد و می کوشد « من» را۱ بدی گرداند و... طمع، شهوت، ترس، بدبختی و ناشادی همه از نادانی بر می آید. پس نادانی کاری ترین زهراست.»
با تامل در بطن این نظریه که در خصوص نادانی در ابعادی وارسی گردیده است. می‌توان گفت که این مکتب سعی بر آن داشته که نادانی را در جهاتی تعریف کرده و بر اساس همین تعاریف بتواند ویژگی ها و پامدهای نادانی را در زندگی بشر مبرهن سازد. به طوری که سبب نادانی را بدی می شمارد و از نگاهی دیگر حقیقت زندگی را درد و اندوه پنداشته و قطعا نادانی را علتی مبنی بر پنهان ساختن این حقیقت که درد و اندوه است، محسوب می دارد. و در جای دیگر اشاره می دارد که نادانی باعث دل بستن انسان به اشیاء غیر حقیقی است و به بیانی می توان گفت که منظور از این گفته همان دل بستن به دروغ و ویژگی‌های گفتمانی بنام دروغ است و توهمات که تعریفی غیر واقعی دارند و البته مواردی که در قالب حقیقی تعریف نشده اند. در ضمن اشاره می دارد که نادانی سبب ایجاد« منیت» در انسان می شود و این منیت نیز خود را فارغ و برتر از دیگرمخلوقات بر می شمارد. و در ختام از علاقه ی نادانی به« من» یا« منیت» سخن به میان می آورد که در جاودانگی خویش می کوشد و علت ایجاد مواردی از قبیل طمع، شهوت، ترس، بدبختی و ناشادی را هم نادانی به شمار می آورد. لذا در نگاه این قلم آنچه را مکتب بودا نسبت به نادانی برشمرده است. تنها در زوایایی در خصوص نادانی صدق می کند و نه گفتمانی فراگیر که دارای آموزه هایی فراگیر باشد. اگر چه بدی در شکل گیری نادانی تاثیر گذار است و به بیانی بدی را مسبب ایجاد شدن نادانی می پندارد، اما به نظر میآید که در خیلی از شئون زندگی بدی و بد اندیشی از آن افراد دانا هم هست.یعنی هر چند مرسوم است که آدم نادان کار بد انجام می دهد و یا آدم بدکار آدمی نادان است ولی در خیلی موارد نیز بدی در شکل گیری دانایی نیز تاثیر گذار است.
یعنی به بیانی ساده خیلی از افراد با اینکه دانا هستند، اما در جهت گسترش بدی و نه کاهش آن می کوشند. نکته ی دیگر این که تنها نادانی نیست که به گفته ی بودا سبب درد و اندوه که به عنوان حقیقت زندگی تصور می گردد، از نگاه انسان باز می ماند. بلکه علاوه بر نادانی عدم آگاهی و شناخت درست از مقوله ی درد و اندوه در جهت رسیدن به مراحل عرفانی و روحانی و حتی اجتماعی از دیگر عوامل و معیارهای باز دارنده بشمار می رود. و دیگر اینکه اگر چه بر اساس « سید ارتا گائو تاما» (بودا) تنها راه رسیدن به عرفان بودایی- تبعیت و اساس قرار دادن درد و اندوه است و تعالیم و مبانی فکری و روحانی خود را بر همین مقوله یعنی درد و اندوه استوار می سازد. اما باید گفت که تنها درد و اندوه به عنوان حقیقت زندگی بشمار نمی آیند. چرا که علاوه بر این ها زندگی آکنده از حقایق است که این حقایق، هم می توانند در شکل گیری شخصیت معنوی و روحانی فرد موثر باشند و هم اینکه گفتمانی بنام نادانی می تواند این حقایق را از نگاه انسان با دارد. دیگر مورد اینکه گرچه نادانی عامل مهم و اساسی در جهت دل بستن به مسایل غیر حقیقی است. یعنی به بیانی انسان نادان همیشه به مسایل غیر حقیقی می نگرد و نه مسایل حقیقی. اما در اغلب مسایل این مهم صدق نمی کند. چرا که در اکثر موارد افراد دانا نیز به مسایل غیر واقعی هم دلبستگی پیدا می کنند. بدین سان که نه می توان گفت که آدم نادان همیشه جهت شکوفایی مسایل غیر واقعی می کوشد و نه می توان گفت که آدم دانا همیشه در جهت رشد و تعالی حقایق و کاهش و نزول مسایل غیر حقیقی در تکاپوست. مورد دیگر اینکه متمایز کردن خود از سایر مخلوقات و اهمیت فوق العاده ای برای « من» خویش ترسیم کردن نیز به دو عامل بستگی دارد. یکی اینکه فرد« نمی داند که نمی داند» و همین باعث می شود تا فاصله ی آن با واقعیات روز به روز بیشتر شود. دوم اینکه« می داند که می داند» ولی در جهت تسکین شخصیت خود تحت هر شرایطی می کوشد. به نحوه ای که این امر در افراد دانا هم می تواند صادق باشد. نکته ی آخر اینکه مکتب بودا تاکید موکد بر ویژگی هایی اعم از طمع، شهوت، ترس، بد بختی و ناشادی می کند و عامل موثر و منشأ اثر گیری این ویژگیها را نادانی می‌پندارد. یعنی به بیانی نادانی را عامل اصلی در شکل‌گیری اینگونه موارد به شمار می‌آورد. در این جا باید گفت که آدم طمع کار تحت هر شرایطی زیر تاثیر نادانی نیست. چون در خیلی از موارد آدم نادان می شود، ولی طمع کار نیست. و یا نادان هست،اما شهوت ران نیست. ترسو به بار می آید، اما عامل آن تنها نادانی نمی تواند باشد. در زندگی دچار ناهنجاری و بد اقبالی و بدبختی می‌شود. اما تنها عامل را نمی تواند در شکل‌گیری آنها نادانی به حساب آورد. انوده و ناشادی و آوارگی بر او سایه می‌افکند، اما تنها عامل نمی‌تواند فقط نادانی باشد. بنابراین اگر این جور تصور شود که پیدایش شهوت و هوس رانی و میدان دادن به آنها به خاطر این است که ما شناخت کافی و لازم را از مؤلفه‌های شهوت و هوس رانی نداریم، و پشتوانه ی اصلی این عدم شناخت نیز نادانی است. باز این مسئله به طور کلی بیانگر این موضوع نیست. چه اینکه در شکل گیری و رونق شهوت خیلی عوامل درونی و بیرونی موثر هستند که یکی از این عوامل هم می تواند نادانی باشد. به هر روی در دیگر موارد از قبیل ترس- بدبختی و ناشادی نیز می توان به مقوله ی مهمی بنام نادانی اشاره داشت. چون وقتی قدرت تامل و فهم در جهت بررسی یک موضوع خوب و بد در میان نباشد، آن موضوع شاید به عنوان یک فرآیند و پیامد مثبت و احیانا منفی نیز در زندگی بوجود آید. پس نادانی نیز در جهت رویش ترس و یا بدبختی و ناشادی و دیگر ویژگی‌های درونی انسان بسیار موثر است، اما باید در نظر داشته باشیم که علاوه بر نادانی، هر کدام از موارد فوق نیز در جهت شکل گیری آنها مواردی دیگری نیز موثر و حضور روشن دارند.
یعنی خیلی از ویژگی های درونی انسان تنها به نادانی مرتبط نمی گردد، چرا که تربیت وژنتیک و محیط اجتماعی و البته اشیاء خارجی در جهت نطفه بستن خیلی از خصایص انسان اعم از ترس، شجاعت ، دوستی، دشمنی، بدبختی، خوش بختی و خشم و...
موثر و کارساز هستند. لذا نادانی می تواند مهمترین رکن در جهت پیدایی ناهنجاری های اجتماعی گردد و بعنوان یکی از کاری ترین زهرها و نه زهر به شمار آید. اما باید فراموش نشود که دیگر موارد اجتماعی نیز در شکل گرفتن ناهنجاری های اجتماعی مدخل و موثر هستند و آنان نیز از کاری ترین زهرها به حساب می آیند. مثلا انسان اگر بی اراده باشد، خیلی از ناهنجاری های اجتماعی را نیز به خود خواهد دید و قطعا اگر اراده و صبر داشته باشد به حتم هنجارهای اجتماعی را در آغوش خواهد گرفت. و آدم عاقل نیز می تواند عاقلانه فکر کند و تصمیم آن نیز تصمیمی عقلایی باشد و البته نادان نیز می تواند به نادانی خود پی ببرد. که این مهم نیز از دانایی شاید بالاتر باشد.
نویسنده : عابدین پاپی


همچنین مشاهده کنید