جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


هوش هیجانی‌


هوش هیجانی‌
اولین بار در سال ۱۹۹۰ روان شناسی به نام <سالوی>، اصطلاح هوش هیجانی را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کار برد. در حقیقت این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است؛ به عبارتی عاملی است که به هنگام شکست، در شخص ایجاد انگیزه می‌کند و به واسطه داشتن مهارتهای اجتماعی بالا منجر به برقراری رابطه خوب با مردم می‌شود.‌تئوری هوش هیجانی دیدگاه جدیدی درباره پیش‌بینی عوامل موثر بر موفقیت و همچنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی فراهم می‌کند که تکمیل‌کننده علوم‌شناختی، علوم اعصاب و رشد کودک است. قابلیتهای هیجانی برای تدبیر ماهرانه روابط با دیگران بسیار حائز اهمیت است.‌
روان‌شناسی به نام <گلمن> اظهار می‌دارد که هوش شناختی در بهترین شرایط تنها ۲۰درصد از موفقیت‌ها را باعث می‌شود و ۸۰ درصد از موفقیت‌ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیتها در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل می‌دهند. در واقع هوش هیجانی عدم موفقیت افراد با ضریب هوش بالا و همچنین موفقیت غیرمنتظره افراد دارای هوش متوسط را تعیین می کند؛ یعنی افرادی با داشتن هوش عمومی متوسط و هوش هیجانی بالا خیلی موفقتر از کسانی هستند که هوش عمومی بالا و هوش هیجانی پایین دارند. پس هوش هیجانی پیش‌بینی‌کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرسهاست.ااین هوش بنا به نظر <بار - اون> پنج مولفه به شرح زیر دارد که ۱۵ عامل در آن موثر هستند.افرادی که تعداد بیشتری از این مولفه‌ها را در خود بیابند، هوش هیجانی بالاتری دارند.‌
۱‌) مهارتهای درون فردی شامل:‌
- خودآگاهی هیجانی (بازشناسی و فهم احساسات خود)‌
- جرات (ابراز احساسات، عقاید، تفکرات و دفاع از حقوق شخصی به شیوه ای سازنده)‌
- خودتنظیمی (آگاهی، فهم، پذیرش و احترام به خویش)
- خودشکوفایی (تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه خویشتن)‌
- استقلال (خودفرمانی و خودکنترلی در تفکر و عمل شخصی و رهایی از وابستگی هیجانی)‌
۲‌) مهارتهای میان فردی شامل:‌
- روابط میان فردی (آگاهی، فهم و درک احساسات دیگران، ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش دو جانبه که به صورت نزدیکی هیجانی و وابستگی مشخص می‌شود)‌
- تعهد اجتماعی(عضو موثر و سازنده گروه اجتماعی خود بودن، نشان دادن خود به عنوان یک شریک خوب) ‌
- همدلی (توان آگاهی از احساسات دیگران، درک احساسات و تحسین آنها) ‌
۳‌) سازگاری شامل: ‌
- مساله‌گشایی (تشخیص و تعریف مسائل، همچنین ایجاد راهکارهای موثر) ‌
- آزمون واقعیت (ارزیابی مطابقت میان آنچه به طور ذهنی و آنچه به طور عینی، تجربه می‌شود) ‌
- انعطاف‌پذیری (تنظیم هیجان، تفکر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط) ‌
۴‌) کنترل استرس شامل: ‌
- توانایی تحمل استرس (مقاومت در برابر وقایع نامطلوب و موقعیت‌های استرس‌زا) ‌
- کنترل تکانه (ایستادگی در مقابل تکانه یا انکار تکانه) ‌
۵‌ ) خلق عمومی شامل: ‌
- شادی (احساس رضایت از خویشتن، شاد کردن خود و دیگران) ‌
- خوش بینی (نگاه به جنبه‌های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات) ‌
● چگونه می‌توان در هوش هیجانی پیشرفت کرد؟ ‌
باید گفت بیشتر مهارتها بر اثر تعلیم و تربیت پیشرفته می‌شود و احتمال دارد که این موضوع حداقل برای بعضی از مهارتهای هوش هیجانی صحیح باشد. مهارتهای هوش هیجانی در منزل و با تعامل خوب والد و کودک شروع می‌شود. والدین به کودکان یاد می‌دهند که هیجانهای خود را تشخیص دهند و آنها را نامگذاری کنند؛ به عنوان نمونه: <من الان ناراحت هستم، خوشحالم، عصبانی‌ام.> پس وقتی کودک از رفتار برادرش شکایت می‌کند و می‌گوید: <من از او متنفرم>، می توان جمله او را این گونه بازگویی کرد: به نظر می‌رسد رفتار برادرت خیلی تو را عصبانی کرده، هم نشان داده‌اید که احساس کودک خود را درک کرده‌اید و هم سرمشق مناسبی برای بیان احساسات فراهم ساخته‌اید. ‌
یکی دیگر از راههای پیشنهادی برای پرورش هوش هیجانی، ایجاد محیط امن عاطفی است، به گونه ای که کودکان بتوانند با آزادی و امنیت خاطر درباره احساساتشان با والدین گفتگو کنند. پس باید به آنها نشان داد که به احساسات آنها توجه شده، نظریات آنها با صبر و حوصله شنیده می‌شود. حتی اگر نظریات کودکان مورد قبول والدین نیست، بهتر است با استدلال خواهی، آنها را توجیه کنند و در مواردی که خطری متوجه کودک است، بهتر است به جای اینکه بگویند: <بالاخره خودت را به کشتن می‌دهی>، گفته شود: <من می ترسم به خودت آسیب برسانی.> و اگر اشتباهی از جانب والدین رخ داد، باید از کودکان عذرخواهی کنند تا عملا آموخته باشند که پذیرش اشتباهات و احساس تاسف امری طبیعی است. ‌
رعایت نکردن این موارد و عدم ابراز ناراحتی و حتی خشم توسط والدین ممکن است باعث شود بعضی اوقات کودکان دچار اختلالاتی شوند که در آن از احساسات خود دور گردند یا در درک احساسات با سوء تفاهم روبرو شوند. ‌
متخصصان باور دارند که آموزش طبیعی هیجانی که با هنرهای آزاد و نظامهای ارزشی نیز همراه است، اهمیت ویژه‌ای دارد. در درسهایی که شامل داستانهای مهیج است، کودکان در مورد احساسات قهرمانان شروع به یادگیری می‌کنند. پس آنها می‌توانند یاد بگیرند که چه چیزی باعث احساس شخصیت‌ها به صورت شادمانی، خشم، ترس و... می‌شود و چگونه آنها با احساسات خود کنار می‌آیند و یا مقابله می‌کنند.‌
آموزش مهارتهای اجتماعی نیز یکی از راههای افزایش هوش هیجانی است. این آموزشها شامل برنامه‌های مهار خشم و عصبانیت، همدلی، تشخیص و به رسمیت شناختن تشابهات و تفاوتهای مردم، اظهار ادب و صمیمیت و تعارف، اداره خود، برقراری ارتباط، ارزیابی خطرها، خودگفتاری مثبت، حل مساله و مشکل، تصمیم‌ گیری، ایجاد هدف و مقاومت در مقابل فشار گروه همسن است.‌
موضوع دیگر، هوش هیجانی و مقابله با بحران است. هستند افرادی که به طور مداوم در مقابله با نتایج منفی دچار مشکل‌اند و به نظر می‌رسد هیچ‌گاه از شر حوادث بد در زندگی خلاص نمی‌شوند! در مقابل، افرادی وجود دارند که حتی پس از غم‌انگیزترین تجارب نیز به حال اولیه برمی‌گردند و حتی به جلو می‌روند. این موضوع مربوط به قابلیت‌های هیجانی است که اجزای آن ترکیب‌کننده هوش هیجانی هستند. ‌
هوش هیجانی به این صورت فرآیند مقابله را تشریح می‌کند: ‌ابتدا لازم است آنچه را احساس می‌کنیم، درک کنیم و لذا برای ایجاد ارتباط با احساسات خود، به دو طریق کلامی و غیر کلامی عمل می‌کنیم. از آن گذشته، لازم است احساسات دیگران را نیز درک کنیم و با آنها همدلی کنیم.‌
باید بدانیم که هیجانها در افکار اولویت ایجاد می‌کنند (منجر به بوجود آمدن تفکرات خاص می‌شوند)، حافظه را شکل می‌دهند، دیدگاههای مختلف حل مساله خلق می‌کنند و خلاقیت را سهولت می‌بخشند.‌
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید