پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


نبرد در سیاتل Battle in Seattle


نبرد در سیاتل  Battle in Seattle
▪ نویسنده و کارگردان: استوارت تاونزند.
▪ موسیقی: نیل داویدج.
▪ مدیر فیلمبرداری: بری آکروید.
▪ تدوین: فرناندو ویله نا.
▪ طراح صحنه: کریس آگست.
▪ بازیگران: مارتین هندرسون[جی]، میشله رودریگز[لو]، چارلیز ترون[الا]، وودی هارلسون[دیل]، آندره بنجامین[جنگو]، کانی نیلسون[جین]، ری لیوتا[شهردار جیم توبین]، چانینگ تاتوم[جانسون]، جنیفر کارپنتر[سام] ایوانا میلیشیه ویچ[کارلا]، جاشوا جکسون[رندال]، راده سربدژیا[دکتر ماریچ].
▪ ١٠٠ و ٩٨ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٧ آمریکا، آلمان، کانادا. نامزد جایزه بهترین فیلمنامه از مراسم سینما و تلویزیون ایرلند، نامزد جایزه بهترین طراحی لباس، بهترین فیلم، بهترین طراحی صحنه از مراسم لئو.
▪ ژانر: اکشن، درام.
سال ١٩٩٩. هزاران فعال اجتماعی در سیاتل گرد آمده اند تا در برابر ساختمان محل تشکیل کنفرانس پنج روزه وزرای کشورهای عضو سازمان تجارت جهانی دست به تظاهرات بزنند. در میان آنها جنگو، سام، لو و جی قرار دارند که از سازمان دهندگان اصلی این تظاهرات به شمار می روند. هر کدام از آنها مشکلات شخصی خودشان را نیز دارند و باید با آن دست و پنجه نرم کنند.
ولی تظاهرات مسالمت جویانه آنها به خشونت کشیده و تبدیل به یک شورش تمام عیار می شود. این کار سبب می شود تا شهردار بر خلاف میل خود اعلام وضعیت اضطراری کرده و از گارد ملی بر برقراری نظم کمک بگیرد. تمام نیروهای پلیس به خیابان ها فرستاده می شوند و در میان آنها دیل به چشم می خورد که همسر باردارش الا در اولین روز تظاهرات بر اثر ضربه باتوم یکی از همکارانش فرزندشان را سقط کرده است. با وجود به خشونت کشیده شدن تظاهرات، پیام معترضین به داخل کنفرانس راه یافته و در درون و بیرون موافقانی پیدا می کند. از جمله دکتر ماریج که نگران سرنوشت انسان های کشور فقیر است و جین، گزارشگر تلویزیون که با وجود مخالفت و روش های ناپسند اربابان رسانه ای خود را صمیمانه مجبور به همراهی با تظاهر کنندگان می بیند...
● چرا باید دید؟
استوارت تاونزند چهره ای شناخته شده دارد. ایرلندی تبار است و خوش چهره، متولد دوبلین است و ٣٦ ساله که بازیگری را به شکل غیرحرفه ای از دوران تحصیل آغاز کرده و از ١٩٩٤ توانسته جایگاهی به عنوان بازیگر خوش آتیه برای خویش تدارک ببیند. ابتدا در فیلم های کوتاه ایرلندی ظاهر شده و اولین نقش بلند خود را در Trojan Eddie (١٩٩٦) بازی کرده و تنها دو سال بعد با Resurrection Man شاه نقش بازیگری خود را خلق کرده است. نقشی که جایزه بهترین بازیگر فانتافستیوال و نامزدی همین جایزه به همراه جایزه تماشاگران جشنواره فیلم های ایرلندی را برای وی به دنبال داشته است. تاونزند در این فیلم نقش جوان پروتستان ایرلندی را بازی می کرد که در دهه ١٩٧٠ به دلیل نفرتش از کاتولیک ها دست به کشتن آنها می زد. توفیق تاونزند در تماشاخانه های لندن با بازی در نمایشی از تنسی ویلیامز و همکاری با سینماگرانی چون وینترباتم یا میشل بلان دنبال شد، اما سفر وی به هالیوود چندان حاصل جالب در برنداشت. ملکه نفرین شده (٢٠٠٢) نه برای او و نه برای دیگر عواملش خوش یمن نبود. بازی در کنار چارلیز ترون در به دام افتاده(و بعدها زندگی در عالم واقعی با وی) یا فیلم های Shade و The League of Extraordinary Gentlemen-به نقش دوریان گری- نتوانست بر اعتبار وی بیفزاید. آخرین تجربه اش به عنوان بازیگر در سال گذشته تئوری آشوب بود که در مقایسه با فیلم های پیشین او قابل اعتنا و محصولی جدی محسوب می شد. اما ورود وی به حیطه کارگردانی نشان از زایش یک فیلمساز کاملاً جدی و حتی می شود گفت منتقد سیاسی اجتماعی دارد. ورودی خوش و نامنتظره و به مثابه تولدی دیگر و این بار در پشت دوربین که اگر امتداد یابد می تواند تاونزند را صاحب جایگاهی معتبر کند[ کار او را می شود با نان و گل های رز کن لوچ مقایسه کرد که هر دو از حوادث و شخصیت هایی واقعی مدد گرفته بودند، البته کن لوچ نه فقط اندیشه سیاسی شکل گرفته ای دارد، بلکه سبک سینمایی اش نیز قوام یافته و منحصر به خود اوست].
تاونزند برای روایت قصه اش نقطه دید ثابتی اختیار نکرده، لحن جانبدارانه اش نیز بسیار کلی و انسان دوستانه است. هیچ کدام از شخصیت ها سیاه و سفید نیستند، مانند پلیسی-دیل- که بعدها برای عذرخواهی از کتکی که به یکی از تظاهر کنندگان زده-جی- نزد او می رود. حتی شهردار نیز در برابر اعلام وضعیت اضطراری و مقابله خشونت بار با مردم مقاومت می کند. اما هیچ کدام از این نگاه های مثبت و همراه مانع از آن نمی شود تا تاونزند دید انتقادی خود را نسبت به سازمان تجارت جهانی که مدتی بعد از این واقعه نماد آن-ساختمان های دوقلویش- ویران شد، پنهان کند. از دید او و دکتر ماریج و بسیاری از تظاهر کنندگان؛ این سازمان کشورهای فقیر را فقیرتر می کند و چیزی جز تقسیم گرسنگی و فقر نخواهد کرد، مگر زمانی که اصول انسانی را فارغ از سیاست های دولتی مد نظر داشته باشد.
بدیهی است چنین فیلمی مانند رفتار همان تظاهر کنندگان در سینمای آمریکا جایی نداشته باشد، حتی اگر هنرپیشگان مشهوری چون ترون یا هارلسون در آن نقش داشته باشند. هالیوود شاید یاغی های بی هدف را بپسندد، اما یاغی های با هدف مانند کمونیست ها همیشه به چشم بیگانه نگریسته شده اند. نتیجه نیز رانده شدن نبرد در سیاتل به ٨ سینمای حاشیه ای و در نتیجه شکست مالی فیلمی ٨ میلیون دلاری است که استفاده از سالن های بیشتر و تبلیغات مناسب می توانست سرمایه آن را به سرعت بازگرداند.
نبرد در سیاتل به عنوان اثر هنری که حادثه ای واقعی و تلخ را داستانی کرده، یک فیلم خوب و دیدنی است و نقدهای بسیار مثبتی نیز دریافت کرده است. اما موفق نشده تا مخاطبان خود را لااقل در سینماها بیابد. شاید این اتفاق به مدد دی وی دی و روی پرده کوچک بیفتد. ساخته شدن چنین فیلمی نشان دهنده زنده بودن تفکرات انسان دوستانه و مصلحانه و بلوغ سیاسی یک کارگردان است. یقین دارم کارگردان جوان آن در آینده-اگر از این راه منحرف نشود- فیلم های بهتری خواهد ساخت. به احترام این جوان کلاه از سر برمی گیرم و می گویم تولد مبارک آقای تاونزند!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید