پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


عشق و روزگار سپری شده


عشق و روزگار سپری شده
▪ خلاصه داستان: دکتر پارسا به درخواست دوست قدیمی پدرش - قناتی- برای جراحی رزمنده ای که آخرین تیرجنگ ایران و عراق را کنار قلبش دارد پس از مدتها به ایران می آید. دکتر ناخواسته در سفری به شهر زادگاهش(بم) که سه سال پیش بر اثر زلزله ویران شده با قناتی و راننده ای به نام «ایرج» همسفر می شود و...
«امیرشهاب رضویان» جزو کارگردانهای کم کاری است که فیلمهایش را با دقت و وسواس و رعایت جزئیات هدفمند معنایی به مرحله تولید می رساند. شاید همین جزئیات و تأکید بر ساخت هدفمند و غیرسطحی هم هست که باعث شده آثارش در گروه فیلمهای سینمایی مخاطب خاص مورد ارزشیابی قرار بگیرند و(به بیانی شاید بدبینانه) به واسطه معناهای پیچیده شان چندان مورد توجه تماشاگران عام نباشند.
«سفر مردان خاکستری» به همین دلیل اصلاً راهی به اکران سینماها نبرد و «تهران ساعت هفت صبح» هم در چند سینمای محدود و بدون کمترین توجه مخاطب به نمایش درآمد.
سومین ساخته بلند سینمایی این کارگردان اما، پس از آنکه در جشنواره فیلم فجر مورد توجه منتقدان و مطبوعات قرار گرفت با وضعیتی کم و بیش بهتر از دیگر آثارش در حال حاضر در سینماهای تهران و چند شهرستان روانه اکران شده است.
«مینای شهر خاموش» مثل دیگر آثار رضویان باید از دو جنبه روساختی و محتوایی مورد بررسی قرار گیرد. این فیلم که هیچ گاه در قید و بند ساختار داستانی و طرح قصه در چارچوبهای کلاسیک سینمای داستانگو نیست، روایتش را با تکیه بر تداوم اشاره به نشانه و نمادها پیش می برد و اصلاً فیلمی روایت محور است.
روایت خطی فیلم رضویان بر پایه سفری طراحی شده که به مکاشفه ای انسانی، اجتماعی و در نهایت تاریخی منجر می شود. شخصیتهای فیلم در این مکاشفه، نشانه ها و مشاهدات اجتماعی را با قدرت شهودی شخصیتشان انطباق داده و از طریق رمز گشایی از این نشانه ها و نمادها موضوع را به بعد تاریخی آن ارجاع می دهند.
سه شخصیت اصلی فیلم هر یک نماینده ای از سه نسل نزدیک تاریخ معاصر ایران هستند. قناتی که پیرمردی اهل هنر و عاشق مسلک است و سالهاست از بم به تهران آمده و در فراق عشق سالهای جوانی اش روزگار می گذراند، اولین نسل مورد اشاره است. قناتی سالها پیش عاشق دختری(مادر دکتر پارسا) بوده، اما به خاطر دوستش بر این عشق سرپوش می گذارد و حتی به خاطر قولی که به او داده در مراسم عروسی آنها ساز هم می زند.
دکتر پارسا که نماینده نسل دوم است نیز سی سال از وطن دور بوده و حالا تنها و مستأصل به بهانه دعوت قناتی به ایران بازگشته و عشق دوران کودکی اش(که باز هم نمادی از عشق به خاک و وطن است) را در ویرانه های شهر بم باز می یابد.
سومین شخصیت فیلم هم «ایرج»، راننده جوان امروزی است که به دلایلی نتوانسته ادامه تحصیل بدهد و حالا درگیر مشکلات اقتصادی برای رسیدن به نامزدش است.
آنچه به صورت مشترک در مورد سه نسل مورد اشاره در فیلم رضویان می تواند اهمیت داشته باشد تنهایی قهرمانان و فاصله تاریخی آنان از عشقهای ابدی آنهاست که هر یک به نوعی و در شرایط و برهه ای از زمان با آن درگیر هستند.
رضویان رجوع به این عشق تاریخی و بازیابی و احیای آن(که عنصر امیدبخش و رهایی دهنده روایت هم هست) را در قالب سفری نمادین به سرانجام می رساند. بم، زادگاه قناتی و دکتر پارسا در اثر زلزله نابود و ویران شده و حالا قناتی پس از سالها به شهرش بازگشته و قصد دارد با حفاری یک قنات خشکیده، بهانه ای برای تمایل به آبادانی امیدبخش و نمادین آن را فراهم نماید. همین تصمیم او هم در واقع بهانه ای می شود برای مرور عشق دوران جوانی او و روزهای خوب کودکی دکتر پارسا!
براین اساس، سه محدوده حرکت و تغییر را در قالب نمادها و نشانه های تلویحی طرح شده در روایت «مینای شهر خاموش» می توان مورد بررسی قرارداد که این محورها با موقعیتها و خرده روایتهای دیگر تکمیل می شوند:
▪ اول: شهر بم بر اثر زلزله به ویرانه ای تبدیل شده، اما روح زندگی درآن دیده می شود.
▪ دوم: قنات قدیمی شهر بر اثر گذشت زمان خشک شده، اما به همت قناتی و تصمیم او به حفاری، امید زندگی و یافتن آب در آن زنده می شود.
▪ سوم: آدمهای داستان، عشق زندگی شان را سالها پیش از دست داده و تنها شده اند، اما بازگشت آنها به وطن و خاک اباء و اجدادی امید، عشق و زندگی را در وجودشان زنده می کند.
حالا با بررسی استقلال و همراهی و همنشینی این سه محور اصلی که با کمک سه نماینده از سه نسل تاریخ معاصر به هم نزدیک می شوند و در قناتی در کنار یکی از نخلستانهای شهر بم به نقطه اشتراک می رسند، می توان نتیجه ثابت پایانی را مورد تفسیر قرارداد. در واقع همه آنچه که تا به اینجای کار در قالب روایت اجتماعی و انسانی از همه محدوده ها و دغدغه های طرح شده شکل گرفته است در نقطه ای به اشتراک می رسند که در دل خاک و در قلب ایران و در جغرافیایی تاریخی و انسانی ریشه دارد(قنات در شهر بم).
امیرشهاب رضویان، روایتها و مسیر حرکت شخصیتهای فیلمش را به گونه ای هدفمند و براساس منظوری مشخص در ساختاری توجیه شده قرارداده و بدون اینکه جای پای نگاه و تحمیل دیدگاهی از خودش بر جای بگذارد مخاطب را به محتوای اثرش نزدیک می کند.
«مینای شهر خاموش» که براساس نام عشق دوران کودکی دکتر پارسا(مینا آذر بهرام) و جغرافیای نمادین ویران شده(شهر بم) تعریف شده، روایت ساده، روان و هدفمندی دارد و رضویان به جز در محدوده روایت شهری مربوط به مشاهدات دکتر پارسا از تهران امروز که به شعار زدگی و زیاده گویی کلامی گرایش پیدا می کند و معدود فصولی که در آنها قناتی را مدام به حرافی و پرگویی وا می دارد، ساده، هدفمند و روان پرداخت شده و به خوبی هم توانسته است روایت ساختاری را در انطباق با مفاهیم مورد انتظار محتوایی قرار دهد.
«مینای شهر خاموش» فیلم خوش پرداخت و دلنشینی است که نشانه ها و مؤلفه های جزئی منظورش را در معرض ارتباط با ادراک خودآگاه و ناخودآگاه تاریخی مخاطبانش قرار می دهد و به همین ترتیب هم به نتیجه و هدف مورد انتظارش دست پیدا می کند.
آی سان نوروزی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید