پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


معیار جدید رکود اقتصادی


معیار جدید رکود اقتصادی
طی چند ماه گذشته بسیاری از نشریات و دیگر رسانه ها به رکود اقتصادی پرداخته اند. مقالات متعددی منتشر شده که در آنها سوال شده به سبب بحران اعتباری و مالی کدام یک از اقتصادهای بزرگ زودتر از دیگر اقتصادها دچار رکود می شوند اما پاسخ تا حد زیادی به معنایی که رکود دارد، بستگی پیدا می کند. اکثر اقتصاددان ها معتقدند رکود حاصل کاهش تولید ناخالص داخلی واقعی است اما این ایده سردرگمی های زیادی به وجود می آورد. واقعیت این است که تعریف استاندارد رکود به بازنگری نیاز دارد. در سه ماهه دوم سال جاری تولید ناخالص داخلی ایالات متحده ۳/۳ درصد رشد کرد در حالی که بازده اقتصادی در منطقه یورو و ژاپن کاهش یافت. در بریتانیا نیز تغییری در این شاخص به وجود نیامد. بسیاری از اقتصاددان ها پیش بینی می کنند در سه ماهه منتهی به ماه سپتامبر ژاپن و کشورهای منطقه یورو دومین فصل کاهش بازده اقتصادی را سپری خواهند کرد. این فرآیند طبق استانداردهای کنونی کشورهای یادشده را در حالت رکود قرار خواهد داد یعنی وضعیتی که ایالات متحده تاکنون از آن اجتناب کرده است اما طبق معیارهایی غیر از تولید ناخالص داخلی، ایالات متحده طی سال گذشته اقتصادی راکد و کند داشته است. با معیار تولید ناخالص داخلی، اقتصاد ایالات متحده نسبت به ژاپن و اروپا عملکرد بهتری داشته اما با معیار بیکاری وضعیت به کلی فرق می کند.
در ماه آگوست نرخ بیکاری آمریکا به ۱/۶ درصد رسید. یک سال پیش نرخ بیکاری آمریکا ۷/۴ درصد بود. پس از سقوط قیمت سهام شرکت های اینترنتی نیز بالاترین نرخ بیکاری آمریکا ۳/۶ درصد شد. دیگر کشورها تاکنون تنها برای ماه جولای نرخ بیکاری خود را منتشر کرده اند اما نرخ های بیکاری آنها طی یک سال گذشته به ندرت تغییر کرده است. در ژاپن نرخ بیکاری طی این مدت ۲/۰ درصد رشد کرده در حالی که در منطقه یورو اندکی کاهش یافته است. معیار سرانه تولید ناخالص داخلی رشد سریع جمعیت ایالات متحده در نظر گرفته شده است. از سوی دیگر جمعیت ژاپن اندکی کاهش یافته است. از سه ماهه سوم سال ۲۰۰۷ سرانه درآمد در ایالات متحده به ندرت رشد کرده است.در ژاپن بیشترین رشد در این شاخص مشاهده می شود.
مردم عادی تصور می کنند رشد شدید بیکاری به معنای رکود است اما معیار اقتصاددان ها برای رکود یعنی کاهش تولید ناخالص داخلی در دو فصل پی درپی چندان منطقی نیست. اگر یک اقتصاد یک فصل دو درصد رشد کند سپس در هر یک از دو فصل بعد ۵/۰ درصد از رشد آن کاسته شود، در آستانه رکود در نظر گرفته می شود اما اگر تولید ناخالص داخلی در یک فصل دو درصد کاهش یابد و در فصل بعد
۵/۰ درصد رشد کند، سپس در سومین فصل دو درصد کاهش یابد در تعریف رکود نمی گنجد در حالی که این اقتصاد واقعاً عملکرد ضعیفی دارد. تولید ناخالص داخلی آمریکا در رکود سال ۲۰۰۱ دو فصل پشت سر هم کاهش نیافت.
اما فقط قاعده «دو فصل» پرنقص نیست. ارقام تولید ناخالص داخلی نیز گاه گمراه کننده اند. مشکل اول این است که این ارقام دائماً مورد بازنگری قرار می گیرند. کوین دالی اقتصاددان موسسه گلدمن ساکس در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده که از سال ۱۹۹۹ رشد فصلی تولید ناخالص داخلی آمریکا بین تخمین اولیه و نهایی ۴/۰ درصد کاهش مقدار داشته است. برعکس در بریتانیا و منطقه یورو طی همین مدت بین تخمین های اولیه و نهایی ۵/۰ درصد تغییر مشاهده شده است. در حقیقت دلایلی وجود دارد که معتقد شویم رقم تخمینی رشد وتولید ناخالص ایالات متحده در فصل دوم امسال واقعی نیست و طی چند ماه آینده تغییر خواهد کرد. معیار تولید ناخالص ملی نیز همین نقص را دارد.
آنچه گفته شد، دلیل خوبی است که طبق آن نباید با اعلام رکود اقتصادها یا مقایسه عملکرد اقتصادها، بیش از حد به معیار تولید ناخالص داخلی تکیه کرد. کمیته دوره های تجاری وابسته به اداره ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا، بر مبنای داده های ماهانه در حوزه تولید صنعتی، اشتغال، درآمد واقعی و مبادلات تجاری خرد و کلان، درباره وضعیت اقتصادی قضاوت می کند. این کمیته هنوز درباره بروز رکود در اقتصاد آمریکا به نتیجه نرسیده است اما حتی معیار پیچیده این کمیته نیز بیش از حد ساده انگارانه است زیرا رکود را کاهش مطلق فعالیت اقتصادی تعریف می کند. هنگام مقایسه عمق رکودها در دوره های مختلف یا بین کشورهای گوناگون نقایص این معیار آشکار می شود. فرض کنید کشور الف نرخ بلندمدت رشد معادل سه درصد دارد و رشد بلندمدت کشور ب ۵/۱ درصد است زیرا رشد نیروی کار آن کندتر است، رشد دو درصدی تولید ناخالص داخلی باعث می شود در کشور الف نرخ بیکاری افزایش و درکشور ب کاهش یابد. به طور مشابه اگر رشد سریع تر بهره وری به رشد تولید ناخالص داخلی یک کشور منجر شود یعنی فرآیندی که از اواسط دهه ۱۹۹۰ در ایالات متحده مشاهده شده، کندشدن فعالیت اقتصادی به احتمال بسیار کمتری باعث کاهش مطلق بازده می شود.
این امر نشان می دهد منطقی تر است اگر رکود را دوره ای بنامیم که در آن رشد اقتصاد بسیار پایین تر از نرخی شده که اقتصاد می تواند داشته باشد. صندوق بین المللی پول تخمین می زند که روند رشد اقتصادی ایالات متحده و بریتانیا سریع تر از ژاپن یا منطقه یورو است.
اما با آنکه این تعریف رکود بهتر است، تخمین میزان توان بالقوه رشد یک اقتصاد دشوار است و هنوز هم بازنگری ها در رقم تولید ناخالص داخلی یک مشکل محسوب می شود. یک راه حل توجه بیشتر به نرخ بیکاری است که اگرچه کامل نیست اما دقیق است و در رقم آن بازنگری صورت نمی گیرد. رشد بیکاری نشانه ای خوب است از اینکه اقتصاد کمتر ازتوان بالقوه اش در حال رشد است. نکته دیگر اینکه معیار بیکاری با معیاری که افراد عادی از آن استفاده می کنند هماهنگ تر است. طی نیم قرن گذشته هرگاه نرخ بیکاری ایالات متحده ۵/۰ درصد یا بیشتر رشد کرده، اداره ملی تحقیقات اقتصادی اندکی بعد رکود اقتصاد را اعلام کرده است. در اروپا شرکت ها با سرعت کمتری کارکنان خود را اخراج می کنند بنابراین هنگام استفاده از معیار نرخ بیکاری در این اقتصادها باید دقت کرد. اما همواره این طور بوده که نرخ بیکاری چندماه پس از آغاز رکود شروع به رشد کرده است.
در طنزی قدیمی آمده است: هنگامی که همسایه ات شغل خود را از دست می دهد، رشد اقتصادی کند شده و هنگامی که خودت بیکار می شوی رکود بر اقتصاد مستولی شده است. هنگامی که یک اقتصاددان شغل خود را از دست می دهد رکودی طولانی و عمیق رخ داده است. اقتصاددان هایی که به رشد اخیر در نرخ بیکاری توجه نمی کنند شایسته آن هستند که شغل خود را از دست بدهند.
ترجمه: محمد علی آذری نیا
منبع: اکونومیست
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید