جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


خط سیری در قرن


خط سیری در قرن
طی قرن بیستم میلیون ها نفر زیر پرچم مبارزات اجتماعی بسیج شدند. اریک هابزبام، مورخ انگلیسی، که در اواخر جنگ جهانی اول به دنیا آمده است، این قرن را، با تعهدات مبارزاتی، امیدها و یاس های آن در نوردیده است. او در این نوشته بر مسیر طی شده ، تامل می کند با این اعتقاد که «باید به افشاگری و مبارزه علیه بی عدالتی ادامه داد».
تاریخ نویسان به لحاظ موقعیتشان به خوبی می دانند که «خاطره نویسی» نوع ادبی مشکلی است. آنها خود عادت دارند که نوشته های یک نویسنده را، هم از منظر اطلاعات واقعی و هم از لحاظ اندیشه تحلیلی یا روانشناسانه، بر طبق اصول روش شناسی با نگاهی انتقادی و با شک، قرائت کنند. بنابر این در برخورد با خاطره نویسی، شیوه قرائت و تعبیر ویژه خود را به کار می برند: هدف نویسنده چه بوده؟ ..به چه علت می بایستی فکر کرد که این نقل ویا آن گفته حقیقت دارد و اینکه نویسنده کدام حقیقت را آگاهانه و یا سهوا پنهان کرده ویا تغییر می دهد و.. شیوه های برخورد پیچیده تر هم شده اند تا جایی که حتی می توان از خلال کلمات استفاده شده و نوع نگارش، نظام های ذهنی و نمادینی که در بینش خاطره نویس وجود دارد را تعیین کرد.
بنابراین می شود تصور کرد وقتی که هابزبام تصمیم به انتشار شرح حال خود، «مبارز تک رو» می گیرد، از آنجا که مورخی آگاه و مطلع است، این شیوه ها را قطعا به خوبی می شناخته و از این رو برای بازسازی خط سیر زندگی و خاطراتش، آن را با تحلیلی رویدادی (کنتکستوالیزه) انتقادی و بسیار عالمانه از قرن سپری شده، تلفیق می کند . در نتیجه این کتاب نوعی بازی دو سویه است، درونی و بیرونی که درس های بسیاری را راجع به شیوه های برخورد یک مورخ با تاریخ یک زندگی (که در اینجا زندگی خود اوست) به خواننده می آموزد.
با این وجود ، او در این کتاب قصد نداشته، شرح حالی روشنفکرانه بنویسد؛ و آنهایی که از تجسم کتابی کسل کننده نگرانند، ازآنجایی که نویسنده در این متن از خود و از احساسات شخصی اش به کرات سخن می گوید، به طور مطبوعی غافلگیر خواهند شد. «مبارز تک رو، زندگی نامه شخصی» در عین حال که کتابی بسیار ملموس است از دانش درخشانی نیز برخوردار است.. آخرین جمله کتاب، بی شک، کلید بحث را به دست می دهد : «باید به افشاگری و مبارزه علیه بی عدالتی اجتماعی ادامه داد ، جهان نمی تواند به تنهایی درمان شود» . «هابزبام» از آن دسته انسان هایی است که نمی توانند بی عدالتی را تحمل کنند و هرگز با آن کنار نمی آیند ؛ انسان هایی که معتقدند نمی توان به تعدیل و تخفیف بی عدالتی از طریق کار های خیریه و همبستگی بسنده کرد .این عقیده برای او یک نوع راهنمای اخلاقی است که تداوم یک زندگی و وفاداری به آن را می سازد.
همیشه می توان سعی کرد که «شرح حال شخصی» را به شیوه ای قرائت کرد که از شخص مورد نظر، نمونه اجتماعی و یا اجتماعی- فرهنگی ساخت. از این جهت «اریک هابزبام» در نگاهی کلی، متعلق به گروه یهودیانی است که از اروپای مرکزی به اروپای غربی مهاجرت کرده اند و در تجدید نخبگان مبارز و روشنفکر،در اینجا کمونیست، نقش مهمی ایفا کردند. این امر، در آن زمان رایج بود. اما جذبه واقعی «زندگی نامه» در تفاوت ها ست، زیرا قصه زندگی ، که اینجا قبل از هرچیز صحبت از آن است، هرگز تکرار نمی شود.
کوچکترین واحد اجتماعی، کوچکترین نهاد، خانواده و یا دست کم گروهی است که پیرامون روابط جنسی پایدار و قابل همزیستی سامان یافته باشد. «اریک هابزبام» در آنجا دچار جراحت های مسلمی می شود .پدر، که فعالیت های شغلی اش برای نویسنده هم چنان نامشخص مانده، اغلب به علت «مشغله» های کاری ، که نتیجه چندانی هم ندارند، غایب است. با اینکه هابزبام، تلاش می کند تا شاید بتواند از زندگی او که رد و نشانی بر جای نگذاشته است، رمز گشایی کند، اما پدر برایش معما باقی می ماند. او در سال ۱۹۲۹ در حالیکه «اریک هابزبام» تنها دوازده سال داشت، چشم از جهان فرو بست. خاطرات مادرش که بامحبت تر و نزدیکتر به او بود و به ادبیات علاقه فراوانی داشت، بیشتر حضور دارند. اما سرنوشت هابزبام جوان، غم انگیز باقی می ماند زیرا مادرش نیز در سال ۱۹۳۱ از نوعی بیماری شبیه به سل می میرد. او در این زمان چهارده سال دارد . بعد، عمو و همسرش از او نگهداری می کنند. اما این زن که مورد علاقه شدید او بود، نیز در سال ۱۹۳۶، در حالیکه تنها چهل سال داشت، می میرد. او در این نوشته ، اغلب ، اذعان دارد از آن دسته آدمها یی نیست که براحتی اسیر احساساتشان می شوند. خوشبختانه زندگی ها از قبل تعیین نشده اند، اما سختی زندگی، برای کودکی که زود تر از سنش بزرگ شده و برای نوبالغ جوان امری قطعی است.
هر خانواده ای در یک طبقه اجتماعی قرار می گیرد. آیا می باید همچنان پارامتر های هویتی را طبقه بندی کرد؟ آیا کار اولین عاملی است که هویت اجتماعی را تعیین می کند؟ اینها پرسش های وسیعی هستند که نویسنده ، در طی زندگیش به عنوان مورخ با آن روبرو شده است و حالا به عنوان شرح حال(شخصی) نویس نمی تواند این پرسش ها را نادیده بگیرد . قضیه از این قرار است که خانواده نویسنده به این طبقات متوسط شهری سه دهه اول قرن بیستم تعلق دارد که سرنوشت های بسیار متفاوتی پیدا کردند. بعضی ازآنها موفق شدند و بعضی دیگر به فقر و تهیدستی دچار شدند. خانواده «هابزبام» بیشتر به مورد دوم نزدیک بود. همانطور که گفتیم پدر خانواده از موقعیت شغلی بی ثباتی برخوردار بود. اما در این مدل خرده بورژوا، تمایل به بورژوا بودن قوی است. مادر نباید سر کار برود (دست کم تا مرگ پدر) حتی به قیمت غذا نخوردن، خانواده هابزبام، همیشه خدمتکاری در خانه داشتند، زیرا داشتن خدمتکار در خانه اولین نشانه بورژوا بودن بود.سخت گیری در شیوه ها و اصول زندگی، محیط و قشر اجتماعی اریک جوان را تعیین می کند.
البته در اینجا صحبت از خرده بورژوازی یهودی الاصل است. و هابزبام، این مشخصه را در سکوت نمی گذارد. نمی توان در ژانویه سال ۱۹۳۳ در برلن زندگی کرد واز این امر با بی اعتنایی گذشت. با این وجود خانواده پسر جوان، بخش بزرگی از مشخصات فرهنگ یهودی را به مرور از دست داده و یا آگاهانه آن را کنار گذاشته بود. تقریبا هیچ نوع رفتار ومراسم مذهبی، هیچ نقطه اتکای روشنفکری ویا شیوه زندگی مربوط به فرهنگ یهودی، در این خانواده وجود نداشت. پدر، «پرسی»، ملیت انگلیسی داشت و تاریخ نویس او را دارای مشخصاتی معرفی می کند که اغلب به انگلیسی ها نسبت می دهند. از جمله طنز و تمسخر، لباس های فاخرو عشق شدید به ورزش ...مادر او که اهل شهر وین بود ( شهری که اریک جوان از ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۲ در آن زندگی می کند) فعالانه در فرهنگ غنی و متنوع و به نوعی غیر مذهبی که از امپراطوری اتریش- مجارستان و شهر سرخ (انقلابی) و آوانگارد به ارث رسیده بود، شرکت داشت و بسیاری از وجوه مشخصه پایدار او از اینجا ناشی می شوند، مثل هواداری عمیق از ارزش های جهان شمول (یونیور سالیزم) که هر نوع احساس تعلق نژادی را نفی می کند و در نتیجه دشمنی شدید با صهیونیسم و بی اعتنایی و بی تفاوتی در برابر مذهب ، فرهنگ و هویت یهودی. اما وقتیکه این ریشه ها مورد حمله قرار می گیرند، اوهیچگاه آنها را نفی نمی کند.
آیا می توان گفت که در وحله اول، شهر است که او و افکارش را ساخته است؟ منظور البته شهر وین است، بیشتر از برلن، که به مثابه بوته آزمایشگاهی اروپای نیمه اول قرن بیست بود که در شکل گیری و مسیر فرهنگی نویسنده نقش به سزایی داشته است. پسرک جوان بعد از مرگ پدر و مادرش ، در سال ۱۹۳۲ به عمو وزنش که در برلن، پایتخت جمهوری «وایمار» زندگی می کردند می پیوندد . عمو( اینجا هم خانواده خیلی انگلیسی است) در رشته سینما کاری پیدا کرده است( در آن دوره برلن پایتخت جهانی سینما بود). اودر حالیکه جمهوری رو به افول است، سال بسیار تعیین کننده ای را در آنجا سپری می کند. در برلن، او همزمان با فقر اجتماعی شهری که در حال فرو رفتن در بحرانی عظیم است ، با خشن ترین اشکال مبارزه سیاسی نیز آشنا می شود. هواداری عمیق و پایدار او از کمونیسم و انقلاب اکتبر در اینجا شکل می گیرد . جوان دبیرستانی در « پرینز هاینریش ژیمنازیوم» ( کتاب سرشار از صفحات جذاب در باره زندگی تحصیلی و روشنفکری مدارس و دبیرستان های برلن و وین و لندن در فاصله سال های بین دو جنگ جهانی است) به عضویت «اس د اس » در می آید (نوعی سازمان کمونیستی توده ای برای دبیرستانی ها) و با شجاعتی فوق العاده در مبارزه علیه اوج گیری نازیسم ( و علیه خیانت سوسیال دمکرات ها...) شرکت می کند. بعد از به قدرت رسیدن هیتلر، به مدت دو ماه به پخش اعلامیه می پردازد وماشین چاپ گروه را در منزلش پنهان می کند.
بخت نیز با او یار است زیرا گذرنامه انگلیسی دارد. در مارس ۱۹۳۳ عمو و زنش در انگلستان سکونت می گزینند ، اریک هم با آنها همراه می شود. فصلی در زندگی او بسته می شود .خبرنگاران از اینکه مورخ بزرگ، هنوز در سال های هشتاد عضو حزب کوچک کمونیست انگلستان باقی مانده بود، متعجب بودند. جواب آن در اینجا ست، یعنی در این کتاب است.
این مطالبی که تا اینجا نقل شد تنها بیست در صد کتاب است و تمایل من بر این است که لذت کشف ادامه کتاب را برای خوانندگانی که می خواهند این شرح حال را بخوانند، باقی بگذارم ، به ویژه خوانندگان ما بخشی از اثر نویسنده را که لوموند دیپلوماتیک در شناساندن آن به طور گسترده ای تلاش کرده است، به خوبی می شناسند، به ویژه کتاب «دوران افراط ها»، تاریخ ......(۲) آن هم در زمانی که پست مدرنیسم بر رسانه های ارتباط جمعی پاریسی تسلط یافته است. خواننده، صفحات درخشانی را راجع به کمبریج سال های ۱۹۳۰ با جذابیتی «غیر بومی» (برای خواننده فرانسوی،حتی دانشگاهی)، در آنجا پیدا خواهند کرد، سال هایی که هابزبام، جوان بورسیه، به تحصیلات عالی مشغول است و همزمان یکی از سه رهبر اصلی جنبش دانشجویان کمونیست نیز هست. عضویت او در حزب کمونیست امر نادری نیست : آنها حدود صد (پنج هزار دانشجو در کل) دانشجوی کمونیست هستند که «کلوب سوسیالیستها»، «اتحاد دانشجویان» و مهمترین نشریه به نام «گرانتا» را در دست دارند.
صفحات بسیار جذابی نیز در باره گروه مورخان انگلیسی کمونیست (که توسط نویسنده اداره می شد) وجود دارد که در سال های پنجاه چهره های مهمی مثل «کریستوفر هیل»، «جان ساویل»، «موریس داب» ،« ای .پ. تومسون» را گرد هم آورده بود که همگی ازنام های مشهور تاریخ نویسی انگلیسی در رشته تخصصی خود بودند. جای آن دارد که از پیوند نزدیک هابزبام با فرانسه نیز یاد شود (از سال ۱۹۳۳ ، به جز در دوران چهار ساله جنگ، او هر سال به طور منظم سفری به فرانسه انجام می دهد). او که در ژانویه ۱۹۳۳ در برلن حضور داشت، ۱۴ ژوییه ۱۹۳۶ در پاریس، در تظاهرات عظیم «فرون پوپولر» (جبهه مردمی) شرکت می کند. و در این باره می گوید: « این یکی از نادر روزهای زندگی من بود که فکرم متوقف شده بود، من همان چیزی بودم که حس می کردم و زندگی می کردم». وقتی که او به روابط فشرده خود با مورخین مکتب «آنال» اشاره می کند، نمونه ای ازتاریخ روشنفکری ولی در عین حال ملموس و حساس به دست می دهد.
برای درک گفته های کتاب ، شناخت تاریخ روشنفکری اساسی است؛ زیرا اریک هابزبام در اصل یک تاریخ نویس است. و شرح حال او، تاریخ تنش بین اعتقاد عمیق به یک هدف و یک ایدئولوژی از سویی و از طرف دیگر فعالیتی علمی است که او بیشترین دقت و سخت گیری علمی و بالاترین درجه صداقت و خلاقیت را برای آن به کار می برد. او خیلی سریع تلاش می کند تا این معضل را با کنار گذاشتن فعالیت مبارزاتی (و نه عقیدتی) در همان سال های ۱۹۵۰ و با پرداختن بیشتر به فعالیت تاریخ نویسی اش که حیات اجتماعی او را کاملا پر می کند، حل کند .این غیر ممکن بودن همزیستی تعهدات مبارزاتی کمونیستی با شغل تاریخ نویسی، خود نیز یکی از درس های این کتاب در باره تاریخ کمونیسم در سال های ۱۹۹۰-۱۹۴۵ است. با این وجود ، این کتاب، فراخوانی پر شور به مبارزه ای است که می بایستی هر روز از نو آغاز کرد .
نویسنده
Jean-Louis ROBERT
پروفسور تاریخ در دانشگاه پاریس یک
برگردان:
آزیتا نیکنام
جنبش مردمی سال های سی در فرانسه
مکتب تاریخ نویسی که توسط «مارک بلوخ» و «لوسین فبر» در فرانسه سال های سی پایه گذاری شد و رشته تاریخ نویسی را متحول کرد.
(۱ «مبارز تک رو، زندگی نامه شخصی» ، پاریس، انتشارات رامسی، ۲۰۰۵
(۲ توسط لوموند دیپوماتیک و انتشارات کمپلکس در ۱۹۹۹ منتشر شده است


همچنین مشاهده کنید