شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

سیاست و ورزش


سیاست و ورزش
نتایج فضاحت بار کاروان ایران در المپیک و تحقیر بیش از پیش ایران و ایرانی در روزگاری که نیاز به اعلام حضور در عرصه بین المللی بیش از هر زمان احساس می شود انگیزه این نوشته نبود. این نوشته پیش از فاجعه حضور ایران در المپیک به دست ما رسیده و می تواند شاهدی بر حال و روز ورزش درب و داغان ایران باشد که قطعا جلوه ای از فرهنگ زندگی جمعی ماست.
سیاست یکی از پنج نهاد عمده اجتماعی در جوامع بشری است و ورزش را نیز می توان حوزه ای از اجتماع دانست که ریشه در هر پنج نهاد داشته و امروزه خود به نهادی مستقل تبدیل شده است.رابطه سیاست با ورزش در دوران کنونی پیچیده تر و چند لایه تر از هر زمان دیگری است.ورزش به دلیل پشتوانه های مردمی ،گردش عظیم اقتصادی و پتانسیل بالای تبلیغاتی دستاویز خوبی برای نمایشها و هدف یابی های سیاسی است. گاه حضور یک شخصیت سیاسی عمده در محفلی ورزشی می تواند همدلی پوپولیستی انبوهی از افراد را بر انگیزد و گاه مسابقه ای ورزشی ظرفیت تبدیل عداوت تاریخی دو ملت به دوستی را دارد _ مسابقه های کریکت گاه و بیگاه هند و پاکستان را در نظر بگیرید _ گاه ورزش می تواند التیامی هر چند کوتاه مدت بر زخمهای یک ملت باشد.نظیر آنچه در عراق مصیبت زده پس از قهرمانی تیم ملی فوتبال این کشور در جام ملتهای آسیا رخ داد همان عراقی که در زمان دیکتاتوری صدام، فرزندش عدی پس از شکستهای تیمهای ورزشی ورزشکاران را شکنجه می کرد تا رگه ای از توتالیتاریسم پدر را در عرصه ورزش به رخ بکشد و...
ورزش امروزه یک رسانه است.رسانه ای که قابلیت انتقال پیامهای فرهنگی ،اجتماعی، سیاسی و حتی مذهبی را به سراسر کره زمین دارد. ورزش حتا می تواند در چهارچوب پدیده ای عظیم مانند المپیک موجب اعتلا و به گوش رسیدن نام و نشان کشورهایی گردد که معمولا پیدا کردنشان در نقشه کار دشواری است. واناواتو،سنت لوییس،گرانادا،جزایر سلیمان، فیجی...
و اما در جامعه درگیر سنت و مدرنیته ما که هنوز نهادهای اجتماعی مدرن به ساخت یابی اساسی و سامانمند خویش نرسیده اند ، اختلاط این دو مقوله، گاه تصویری خارق عادت و نافرم می یابد.گاه حتا بدون سوگیری ناشی از اندیشه های چپ ، می توان با نگاه پیروان مکتب فرانکفورت به این پدیده نگریست: در کنار صنعت فرهنگ و صنعت دانش می توان صنعت ورزش را نیز یکی دیگر از جنبه های جامعه مدرن دانست.یعنی جدا شدن ورزش از شکل طبیعی آن که کارکردش سلامتی تن است و دگردیسی به موجودیتی مستقل که به ابزاری در دست قدرت تبدیل گشته و خصلتی الینه کننده دارد.هیجان کاذبی می آفریند که به آگاهی کاذب انجامیده و موجب غفلت و سرخوشی موقت جوامع می گردد و ...لیکن در جامعه ما ورزش گاه وسیله ایست برای کسب مشروعیت و مقبولیت چهره های سیاسی و گاه خصلتی ابزاری می یابد تا سیاستمداران گفتمان خود را در قالب آن عرضه کنند.
دخالت گاه و بیگاه معاونین رییس جمهور و رییسان سازمان تربیت بدنی در دوره های مختلف از این جمله بوده است. این معاونین عموما با چیدمان مدیران همفکر خویش در عرصه مدیریتهای کلان ورزشی سعی در سلطه ای پنهان و آشکار بر این پدیده داشته اند. مثلا رؤسای فدراسیونهای ورزشی که در چرخه ای معیوب نخست توسط رییس سازمان به عنوان سرپرست انتخاب شده و در دموکراسی ای از نوع «سرنا نوازی از سر گشاد» ، با درصد بالای مجمعی که خود اعضایش را در قامت روسای هیاتها برگزیده اند به ریاست فدراسیون می رسند.
دیگر اینکه به دلیل مالکیت سازمان تربیت بدنی بر باشگاه های ورزشی مهم کشور همچون استقلال و پرسپولیس همواره چهره های سیاسی دارای مشرب فکری مشابه به عضویت هیات مدیره این تیمها در می آیند .مدیرانی مثل سعید لو ،تاجر نیا، کاشانی ،رضایی و...که هر کدامشان به دلیل مشغله های مدیریتی و سیاسی مهم دیگر کمتر فرصتی برای کار ریشه ای در ورزش یافته اند و به دلیل عدم ثباتی که در مدیریت خویش می بینند و نیز خاصیت نتیجه محور و کم طاقت عرصه های سیاست و ورزش کشورمان تمام کوشش خویش را در کسب همدلی توده وار طرفداران این تیمها بکار بسته و نهایت سعی شان کسب نتایج زود گذر بوده است.
نتیجه این تفکر هم بستن قراردادهای کلان یکساله با ستاره هاست که دقیقا پدیده ایست اینجایی...واقعا از کدام یک از این مدیران می توان به عنوان مدیری تاثیر گذار که اثری بلند مدت و ساختاری در عرصه ورزش بر جای گذاشته یاد کرد؟واقعا در دو دولت اخیر از زمان مدیریت مهرعلی زاده تا علی آبادی چه برنامه ریزی ساختاری و دست کم ،میان مدتی در این دو تیم پر طرفدار صورت گرفته است؟ حتی کمکهای بی سابقه سازمان تربیت بدنی به این دو تیم در سال پایانی خدمتگزاری دولت کنونی در کنار انتقال فله ای و بدون برنامه ریزی تیمهای تهرانی به شهرستانها در فرایندی منوط به چانه زنی ، شمایی کاملا سیاسی و رای جویانه دارد نه دلسوزانه و مدبرانه...
مساله حضور سیاسیون در ورزش یا استفاده پروپاگاندا گونه از ورزش پدیده ایست که سالهاست اتفاق می افتد و همان گونه که ذکر آن رفت می توان عمده دلیل آن را کسب مشروعیت دانست.اما اتفاقی که در سالهای اخیر شکل گرفته روندی معکوس فرایند فوق است.این بار چهره های ورزشی با استفاده از شهرت و مقبولیت مردمی به صحنه پر زرق و برق سیاست وارد شده و خود آنتی تزی در برابر سیاستمداران ورزشی گشته اند.
همه چیز از حضور رسول خادم در شورای شهر تهران شروع شد.پس از او برادرش امیر رضا خادم با حضور در پارلمان و کسب عنوان ریاست کمیسیون ورزش سعی در ایجاد تغییرات در عرصه ورزش داشت که اینبار جهان پهلوان دیگر توان بر زمین زدن پشت رقیبان را نداشت و عملاحضورش به حضوری کم اثر تبدیل گشت.همین دو برادر بودند که پیش از این و در اوج محبوبیت خویش و پیش از انتخابات دوم خرداد ۷۶ بر خلاف جریان عمومی جامعه دست به حمایت علنی و مطبوعاتی از رقیب خاتمی زدند و ...
بالاخره اینکه در شورای اسلامی اخیر تهران دو ورزشکار ملی حضور دارند.علیرضا دبیر قهرمان کشتی المپیک و جهان که اینبار بلند پروازی خویش را به عرصه مدیریت آورده است و بی خبر از مناسبات سیاسی و بی داشتن دانش لازم برای مدیریت کلانشهری مانند تهران بنا دارد چهار سال متفاوت را در زندگی تجربه کند. دیگری هم هادی ساعی قهرمان تکواندو المپیک آتن است که همزمان به ورزش و سیاست اشتغال دارد و همچنان سفت و سخت معتقد است که هیچ تعارض و تداخلی در اجرای نقشهایش ایجاد نمی گردد و توان حضور همزمان بر روی شیاپچانگ و مبلمان چرمی شورا را دارد و وقتی در بازیهای آسیایی به حریف افغانستانی می بازد داوران را مقصر می داند نه دغدغه های مدیریتی نو پدیدش را.
نکته حائز اهمیت دیگر در مورد حضور ورزشکاران در عرصه سیاست به تحصیلاتشان مربوط است.در اختلاطی باز هم ایرانی ورزشکاران ملی مان را به دانشگاه می فرستیم و آنها به ادامه تحصیل پرداخته و مقاطع بعدی را هم با نامشان پیموده و تبدیل به افرادی مدیر گشته و با رفتن به سمت سیاست سیکلی مثلثی را شکل می دهند که دارای سه راس سیاست،ورزش و آموزش است.بعد همین ملی پوشان سیاستمدار تحصیل کرده، لباس تیم ملی دانشجویان را بر تن می کنند و دوئیتی سلسله وار را تداوم می بخشند.
نمونه خارجی این پدیده را در دموکراسی هنوز قوام نیافته روسیه می توان دید که آلینا کابااوا قهرمان اسبق ژیمناستیک زنان جهان و معشوقه آقای پوتین به رده های بالای حزب حاکم رسیده است؛با این تفاوت که خانم آلینا پس از کنار گذاشتن ورزش از رده های پایین حزب شروع کرده و مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته و مستقیم از سکوی قهرمانی به وادی سیاست نیامده است.
کیانمهر دشتی
منبع : ماهنامه آدم برفی‌ها


همچنین مشاهده کنید