پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


یک راز Un secret


یک راز Un secret
▪ نویسنده و کارگردان: کلود میله.
▪ موسیقی: زبیگنیف پرایزنر.
▪ مدیر فیلمبرداری: ژرار د باتیستا.
▪ تدوین: ورونیک لانگ.
▪ طراح صحنه: ژان پی یر کوت سولکو.
▪ بازیگران: سسیل دو فرانس[تانیا]، پاتریک بروئل [ماکسیم]، لودوین سانیه[هانا]، ژولی دپاردیو[لوئیز]، ماتیو آمالریک[فرانسوا در ٣٧ سالگی]، ناتالی بوتفو[استر]، ایو ژاک[فرمانده براود]، ایو ورهوفن[گیوم]، سام گاربارسکی[ژوزف]، اورلاندو نیکولتی[سیمون]، والنتن ویگور[فرانسوا در ٧ سالگی]، کوئنتی دوبوآ[فرانسوا در ١٤ سالگی].
▪ ١٠٥ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٧ فرانسه.
▪ نام دیگر: A Secret. برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن/ژولی دپاردیو و نامزد ١١ جایزه سزار، برنده جایزه بزرگ جشنواره جهانی مونترال.
▪ ژانر: درام، جنگی.
سال ١٩٥٥. فرانسوای ١٤ ساله، لاغر اندام و خجالتی زیر سایه والدین خود قرار دارد. مادرش تانیا شناگر و پدرش ماکسیم ورزشکاری برجسته هستند، اما فرانسوا دارای بدنی ضعیف است و ایده آل های والدین خود را در برادری نامرئی که برای خویش خلق کرده، می یابد؛ ولی وجود این برادر قدرتمند سبب آشفتگی والدین وی شده است. تا اینکه یک روز فرانسوا با یافتن عروسک یک سگ در انباری خانه باعث بیرون افتادن راز خانوادگی شده و آرام آرام از زبان لوئیز دوست خانوادگی شان به گذشته دردناک والدین خویش آگاه می شود. پدرش ماکسیم سال ها پیش با زنی به نام هانا ازدواج کرده و از وی صاحب پسری به اسم سیمون شده بود.
سیمون بر خلاف فرانسوا پسری قوی بوده و خیلی زود موفق به جا کردن خویش در دل پدر می شود. ولی زندگی هانا و ماکسیم از همان روز ازدواج دستخوش طوفانی عشقی است. چون ماکسیم در جشن عروسی با تانیای زیبارو و شوهرش آشنا شده و در یک نگاه شیفته او می شود. روابط خانوادگی تانیا و شوهرش با هانا و ماکسیم ادامه می یابد، اما تانیا به نگاه های عاشقانه ماکسیم هرگز پاسخ مثبت نمی دهد تا اینکه جنگ جهانی دوم آغاز می شود.
والدین هانا خطر نازی ها را حس می کنند، اما دامادشان خود را بیش از آنکه یهودی بداند فرانسوی قلمداد می کند. ولی اشغال فرانسه و آغاز فرستادن یهودیان به اردوگاه ها سبب می شود او نیز راهی دهکده های خارج از فرانسه اشغالی شود. هانا که به وجود احساسی میان تانیا و ماکسیم مشکوک شده، در میان راه برای پیوستن به ماکسیم عمداً سبب به دام افتادن خود و پسرشان سیمون می شود. تانیا به ماکسیم می پیوندد و با رسیدن خبر مرگ شوهرش در جبهه و مرگ هانا و سیمون در اردوگاه نازی ها، آن دو بی هیچ مانعی با هم ازدواج می کنند.
ازدواجی که ابتدا با روی خوش پذیرفته نمی شود. جنگ تمام می شود و ان دو صاحب پسری دیگر می شوند. اما فرانسوا بر خلاف والدین ورزشکار خود تنی قوی ندارد و مایه نومیدی شان است. کشف این موضوع باعث تیره شدن رابطه پدر و فرزند می شود. سال ها بعد در ١٩٨٥، گم شدن سگ ماکسیم و به دنبال آن بازنگشتن خود وی به خانه سبب می شود فرانسوا به جست و جوی پدر برخاسته و هر دو بار دیگر با گذشته روبرو شوند...
● چرا باید دید؟
کلود میله متولد ١٩٤٢ پاریس و از شاگردان مدرسه ایدک در اوایل دهه ١٩٦٠ است. اولین تجربه های سینمایی خود را هنگام خدمت در ارتش به دست آورد و از ١٩٦٥ تا ١٩٧٤ دستیار بسیاری از کارگردان های شناخته شده موج نو سینمای کشورش از جمله روبر برسون و ژان لوک گودار بود. اما مشوق اصلی و راهنمایش فرانسوا تروفو بود و با کمک او بود که اولین فیلم کوتاهش بهترین راه قدم زدن را در ١٩٧٦ ساخت. فیلم تحت تاثیر چهارصد ضربه تروفو قرار داشت و او را در اولین گام به نامزدی جایزه سزار رساند. این اتفاق سال بعد با Dites-lui que je l&#۰۳۹;aime تکرار شد و سرانجام در ١٩٨١ موفق شد این جایزه را برای فیلم مظنون[سال ها بعد با شرکت جین هکمن، مورگان فریمن و مونیکا بلوچی بازسازی شد] به چنگ آورد. دهه هشتاد آغاز شکوفایی میله بود و سه فیلم دیگری که در این دهه ساخت برای وی جوایزی ارزنده به همراه آورد.
آخرین پروژه وی در این دهه دزد کوچک نام داشت که کارگردانی اش پس از مرگ تروفو به وی سپرده شده بود. میله در کنار سینما به ساختن فیلم های تلویزیونی و آگهی نیز پرداخت و ناگهان به مدت ٤ سال ناپدید شد. وقتی در سال ١٩٩٢ با فیلم نوازنده همراه بازگشت نگاهش به سینما عمیق تر و جدی تر از گذشته بود و چند سال بعد با La Classe de Neige نامزد نخل طلا و برنده جایزه داوران جشنواره کن شد. میله در سال های اخیر در کنار فیلمسازی، مدیریت ایدک[فمیس] را نیز بعد از کنار کشیدن پاتریس شرو بر عهده گرفته است. آخرین موفقیت وی نامزدی نخل طلا برای لی لی کوچک در سال ٢٠٠٣ بود و با فیلم یک راز توانست بار دیگر در مجامع هنری بدرخشد.
یک راز فیلم یگانه ای است، یگانه نه از آن رو که سینمای فرانسه به یهودکشی در دوران اشغال نپرداخته باشد، که پرداخته و حداقل دو فیلم ماندگار پیرمرد و بچه[کلود بری] و خداحافظ بچه ها[لویی مال] را با مضمون کودکان یهودی آن دوره را به دنیا عرضه کرده است. می گویم یگانه از آن رو که مضمونی شخصی و زیسته شده را که می تواند درام میان یک پدر و پسر باشد، به عنوان پیش زمینه اثر برگزیده است. یک راز قصه جنگ نابرابر یک کودک نحیف با شبح برادر قدرتمند درگذشته خویش است که بر رابطه او و پدرش سایه افکنده است. یک درام روانشناختی کم نظیر که بر اساس رمان خود زندگینامه فیلیپ گرامبر ساخته شده و کلود میله را در اوج خود نشان می دهد.
فخامت روایت، قدرت بازی ها و انتخاب روش های نمایشی به جا-رنگی برای گذشته و سیاه و سفید برای زمان حال- همه به زایش اثری درباره سیاه ترین روزهای زندگی بشر منتهی شده که عشق آتشین دو انسان به یکدیگر و زیستن بهانه ای است برای طرح سوال هایی ابدی درباره نژاد، رنگ و خواسته های انسان از زندگی و مهم تر از همه مذهب و اخلاقیات که چگونه می تواند زندگی ما را تباه کند اگر به کجروی آمیخته باشد که گاه یکی یا هر دو عین کجروی هستند.
به جرات می توانم یک راز میله را در اوج و بهترین فیلم وی بعد از یک دهه پر افت و خیز بدانم که انگشت روی مقطعی دردناک از تاریخ کشور خویش گذاشته است. گذشت زمان و افزایش آگاهی بشر نسبت به حقوق خویش سبب شده تا در دهه اخیر شاهد نضج گرفتن حرکت های حقوق بشری و به محک کشیدن رفتار و کردار گذشته نه چندان دور خود کند.
کمتر کشور اشغال شده ای است که اکنون خود را برای خوابیدن با دشمن سرزنش نکند. ایتالیایی ها و فرانسوی ها باید بیش از دیگر ملت ها این کار را انجام دهند. موسولینی و ژنرال پتن در دیدگاه تاریخ دست کمی از هیتلر ندارند و همدست وی در کشتار میلیون ها انسان، اما فیلم های با دیدگاه صحیح به ما خاطرنشان می کند که هر کس به سهم خود در این جنایت ها سهیم بوده است. حتی خود یهودی ها که تعصب نژادی کورشان در فیلم تقبیح می شود و حتی تصمیم هانا برای ارائه اوراق هویت یهودی اش احمقانه جلوه می کند. کاری که از یک زن حسود که خود را فریب خورده حس می کند سر می زند، ولی از غرور قومی/مذهبی وی نیز ناشی می شود.
شاید روزگاری بشود این جنایت ها را بخشید(شک دارم) اما ابتدا شناخت عوامل آن لازم است و دلایل شکل گیری آن تا در آینده تکرار نشود. یک راز با این دیدگاه فقط قصه نبرد پسری با شبح برادر درگذشته خویش نیست، داستان رازی هولناک است که خیلی از اروپایی ها سعی در انکار آن دارند. میله شهامت آن را یافته تا داستانی را بازگو کند که از نظر بسیاری شاید دیرهنگام حتی غیر ضروری دیده شود. اما از چشم من در اروپای امروز که یهود آزاری و مسلمان آزاری با سرعت در حال رشد است، ساخته شدن چنین فیلم هایی واجب است.
میله را به خاطر چیره دستی اش در روایت می ستایم و یک راز حتی به عنوان یک درام عاشقانه لایق اعتنای بسیار می دانم. تماشاگر ایرانی با این نام به دلیل وقفه ای که انقلاب به او در رابطه با سینمای اروپا تحمیل کرد، چندان آشنا نیست.
اما زمان آن فرا رسیده تا به این غفلت تاریخی پایان داده شود. بازی سسیل دو فرانس و پاتریک بروئل(با شباهت هایی به ایو مونتان) زیبا و دیدنی است. البته ماتیو آمالریک که این روزها به خاطر ایفای نقش آدم های علیل جسمی و روحی تخصص پیدا کرده نیز در نقش بزرگ سالی فرانسوا -هر چند کوتاه-اما جا افتاده است. یک راز زیبایی تکان دهنده ای دارد که بدون شک بیننده اش را اسیر خود خواهد کرد. در دیدن آن غفلت نورزید!
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید