جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

عصر شکیات خیامی


عصر شکیات خیامی
در این یادداشت پیش از پاسخ به سوال مطرح شده نکاتی را مقدمتاً ارائه می کنیم.قرآن کریم، تنها کتاب آسمانی است که عین الفاظ وحیانی است. ما باید قدر این خصیصه کتاب دینی مان را بدانیم. خواندن قرآن نظر به آیه یی که می فرماید «هر چقدر میسر قرآن بخوانید» واجب به نظر می رسد البته در نمازهای پنجگانه سوره فاتحه و بعضی سوره های دیگر خوانده می شود. ولی ما حتی در عمق معنای همان آیات تامل نمی کنیم. آنچه خود قرآن تصریح دارد بیم از «مهجور ماندن قرآن در میان مسلمانان است» و آیه یی هست که به حالت سرزنش می پرسد «آیا در معانی قرآن تدبر نمی کنند» یا «بر دل ها قفل غفلت افتاده است.»
حاصل آنکه به حکم آیین مسلمانی و برای آنکه به «قرآن زیستی» برسیم هر مسلمانی باید خواندن دست کم دو صفحه از قرآن در هر روز یا هر شب را بر خود فریضه بداند تا با دوره کردن های مکرر بداند در قرآن چه می گذرد. حافظ گوید؛
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
ما آداب قرآن خواندن را هم به درستی نمی دانیم. فی المثل در مساجد یا مجالس وقتی قاری شروع به خواندن قرآن می کند حاضران که وفق گفته قرآن باید سراپا گوش باشند، همچنان به حرف زدن دونفری و چندنفری ادامه می دهند و این منظره یی است که بارها دیده ایم یا بلانسبت خود در آن شرکت داشته ایم و من مقاله یی درباره این پدیده به نام«قرآن خواندن در میان همهمه» نوشته ام و حتی از نظر فقهی استدلال کرده ام که اگر قرآن مستحب القرائه باشد، واجب الاستماع است. پدیده دیگری که در میان ما مسلمانان شیعه رایج است «خواندن و درنیافتن قرآن» است که درباره روانشناسی غریب این مساله هم مقاله دیگری نوشته ام.
چاره کار را آقای دکتر حدادعادل که بحمدالله اخیراً ترجمه بسیار سلیس و دقیق خود را از قرآن کریم به پایان رسانده اند در مجلس شورای اسلامی طرح و پیشنهاد کردند و آن رواج یافتن ترجمه خوانی است؛ در مدارس و آموزشگاه ها و دانشکده ها و محافل علمی و اداری و همه جا. پیشنهاد تکمیلی من این است که اگر کسی در منزل ترجمه قرآن را می خواند به اصل متن مقدس هم آیه به آیه نظر کند و دومتنی پیش برود تا در طول زمان با اصل قرآن هم آشنا شود. با روزی دو صفحه قرآن خواندن، با احتساب وقفه های احتمالی و ناخواسته سالی یک بار می توان قرآن را دوره کرد.
اما پس از این مقدمات به این مساله می رسیم که قرآن برای انسان و جامعه امروز چه آموزه هایی دارد. به نظر من قرآن هم برای حیات فردی و جمعی، هم برای دنیا و آخرت، هم برای تشکیل جامعه اسلامی آموزه های روشن و روشنگری دارد که می توان آنها را این گونه تقسیم بندی کرد.
۱) درباره مبداء جهان و خداوند و صفات او آیات بسیاری هست و اوجش این تشبیه است که «الله نورالسماوات و الارض و...» صفت خداوند بیش از ۹۹ اسم و صفت است که بعضی از قرآن پژوهان بر آنند بهتر است به جای صفات الهی سخنی از اسمای الهی بگوییم. باری صفات یا اسمای الهی که به آن «اسماءالله الحسنی» می گویند در قرآن طبق احصای علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و جناب آقای کامران فانی و بنده در «فرهنگ موضوعی قرآن» ۱۲۶ اسم است ولی در سنت شیعه تا ۹۹۹ اسم نیز برشمرده اند. از آنجا که خداوند با عقل و علم محدود انسانی شناخته نمی شود بعضی از حکما و عرفا چاره را در شناخت اسماءالله دانسته اند و عرفا هم ذکرهای خود را غالباً از آنها برگرفته اند.
۲) درباره انسان، از یک سو خلقت شگرف انسان توصیف می شود و از سوی دیگر ضعف های او و روشنگری های بسیار درباره غرایب روانشناسی در قرآن هست. و اوجش درباره آگاهی انسان از کردار خود و لزوم مسوولیت پذیری او این آیه است؛ «بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره».
۳) درباره حیات جمعی یا زندگی اجتماعی، هم عبادات مطرح شده است و هم معاملات و هم مناسبات و رفتار انسان ها با یکدیگر و سفارش های بسیار به دقت نظر و صحت عمل در قرآن آمده است. آموزه های اخلاقی قرآن دو گونه است؛ الف- تشویق به اخلاق حمیده با اعمال درست، ب- نهی از اخلاق یا اعمال رذیله. از نوع اول بسیاری تربیت های اخلاقی در قرآن هست و گاه چندان باریک بینانه است که انسان حیرت می کند. نظیر سلیمانه رفتار کردن با جاهلان و از لغو، کریمانه گذشتن و هنگام مراجعه به خانه کسی در زدن و اجازه گرفتن برای ورود و جا باز کردن برای تازه وارد و هر تحیتی را به تحیت بهتر یا همانند پاسخ دادن تا احترام به پدر و مادر به ویژه مادر و بیان رنج هایی که مادر برای فرزند کشیده تا نهی از ربا و ریا و زنا و ده ها رذیلت دیگر و بیان مجازات ها.
۴) بخش چهارم از آموزه های قرآن مربوط به معاد است. بنده به عنوان یک مسلمان و اسلام پژوه بسیار آزرده خاطرم که اندیشه معاد در جامعه ما ضعیف و کمرنگ شده است حال آنکه در قرآن می خوانیم زندگی اصلی و جاویدان حیات اخروی است ولی در جامعه می بینیم مردم به قاعده «مات فات» (کسی که مرد، بر باد رفته و نیست و نابود شده) رفتار می کنند. شاید یک سوم تعالیم و آموزه های قرآن در زمینه فرجام شناسی است از جمله تحلیل و توصیف معاد و ترسیم تابلوهایی از حیات اخروی. یک استدلال شگرف در مورد معاد در قرآن آمده است که در پاسخ کسانی که می پرسند استخوان های پوسیده مردگان را چه کسی زنده می کند، پاسخ می دهد همان کسی که از اول بار آنها را آفریده است و در جای دیگر این استدلال تکمیل می شود که می فرماید؛ اعاده آفرینش برای خدا (و به تعبیر ما) آسان تر است تا خلقت اولیه.
صدها آیه در وصف خوشی در بهشت است و صدها آیه در وصف رنج ها و ناخوشی های جهنم. امروزه گویی همه حکیم شده اند و نگرش شکاکانه خیامی پیش گرفته اند. یعنی شبهات خیام گونه شده است مر اعتقادات بعضی ها. همه هول دنیا می زنند و از مرگ می هراسند چون آن را پایه همه چیز می دانند و کمتر کسی به آموزه و حیات ابدی می اندیشد. حال آنکه باور داشتن به معاد درست همانند باور داشتن به مبدأ جزء اعتقادات مسلمانی است. به قول حافظ؛
گوییا باور نمی دارند روز داوری
کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
و باز هم به قول او؛
یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد
بیا کین داوری ها را به پیش داور اندازیم
بهاءالدین خرمشاهی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید