جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی


نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی
نِمِسیس در اسطوره‌شناسی یونان باستان، دختر شب، تجسد عدالت آسمانی و قهر و خشم خدایان جاودان است بر آدمیان فانی گناه‌کار. نِمِسیس قانون‌شکنان را کیفر می‌دهد و زیاده‌خواهان را بر جای خود می‌نشاند [۱]. نام این رب‌النوع انتقام‌جو، در میانه‌های دهه ۱۹۷۰ میلادی زینت‌بخش عنوان نه یکی، بلکه دو کتاب از ده کتابی شد که قاطبه‌ی علما متفق‌القول‌اند تاثیرگذارترین اسناد کل تاریخ سیاست‌گذاری در سلامت بوده‌اند [۲]: «کارکرد طب: رویا، سراب یا فرشته انتقام؟» [۳] به قلم توماس مک‌کیون و «طب: فرشته انتقام و مصادره به مطلوب سلامت» نوشته ایوان ایلیچ [۴]. هر دوی این کتاب‌ها به شایستگی هر چه تمام‌تر و با اتکا بر آمار و ارقامی دقیق کوشیده‌اند اثبات کنند که اولاً حرفه طب مهم‌ترین عامل موثر بر ارتقای سلامت نوع بشر نیست، ثانیاً سلامت آدمی در جاهایی بسیار دورتر از اتاق عمل جراحی و مطب پزشک و داروخانه ریشه دارد و ثالثاً اگر بیماری‌های پزشک‌زاد – یا همان ایاتروژنیک خودمان - نبود، حال‌ و روز انسانِ ربع آخر قرن بیستم از اینی که هست خیلی بهتر بود.
قبول دارم که بعد از یک عمر زندگی با عزت و آبرو، سقوط از عرش اعلای خوش‌نامی به درکات اسفل خودکامی و فرو افتادن از جایگاه فرشتگی به عالم هیولاهای انتقام‌جو زیاد دل‌چسب نیست و شنیدن این خبر که رفتگر شهرداری یا مهندسی فاضلاب تاثیر بسیار بیشتری از جراح قلب یا تخصص غدد درون‌ریز بر سلامت نوع بشر دارد، برای صاحبان حرف پزشکی اصلاً خوشایند نیست.
اما در عرض سی سالِ پس از خاتمه دومین جنگ جهانی، پزشکان آن‌قدر پُز جایگاه و نقش‌شان را در ریشه‌کنی بیماری‌ها و بالا بردن سطح سلامت جامعه داده بودند که شاید کمی خالی کردن بادِ بادکنک دستاوردهای علم پزشکی بد که نبود هیچ، لازم هم بود. البته انصاف باید داد که اول‌ کار، امر نه فقط به اطبا که به همگان مشتبه شده بود: سرعت توسعه علم پزشکی و پیشرفت در فن‌آوری‌های بهداشتی و درمانی از سال ۱۹۴۵ میلادی به این سو چنان سریع و شتاب ارتقای سلامت مردم چنان زیاد و رابطه میان این دو چنان – علی‌الظاهر - بدیهی بود که بیشتر خبرگان بی‌آنکه زحمتی به خود بدهند رابطه این دو متغیر را از جنس علت و معلول اعلام کرده بودند و کمی طول کشید تا معلوم آید که این دو پدیده، صرفاً هم‌زمان و به موازات هم اتفاق افتاده‌اند و بهتر شدن سلامت مردم بیشتر از صدقه سر عواملی به غیر از شق‌القمر طبیبان بوده است.
توماس مک‌کیون درست در همان نقطه‌ای به اسطوره طب ضربه زد که پزشکی مدرن نقطه قوت و مایه اعتبار خود می‌پنداشت. مثال بارز مک‌کیون در کم‌رنگ جلوه دادن نقش دوا و درمان، مرض سل بود. واکسن ب‌ث‌ژ را موسسه پاستور فرانسه در سال ۱۹۲۱ میلادی ساخت، در سال ۱۹۴۸ میلادی داروی استرپتومایسین به بازار آمد و از اوایل ده ۱۹۵۰ میلادی ایمن‌سازی همگانی و شیمی‌درمانی سل شروع شد. بروز و شیوع سل پایین آمد و نتیجه‌گیری طبیعی – و شاید کمی عجولانه – این بود که داروهای نوین و روش‌های درمانی و پیشگیری جدیدند که دارند یکی از قاتلان معروف نوع بشر را از میان بر می‌دارند.
کتاب «کارکرد طب: رویا، سراب یا فرشته انتقام؟» با موشکافی و حوصله‌ای حیرت‌آور نشان‌مان می‌دهد که از سال ۱۷۰۰ میلادی به بعد و سال‌های سال قبل از پیدایش روش‌ها، فن‌آوری‌ها و فرآیندهای بهداشتی و درمانی نو، سلامت مردم در ممالک غربی رو به بهبود بوده و نزول شیوع سل خیلی پیشتر از اختراع استرپتومایسین و واکسن ب‌ث‌ژ آغاز شده و عامل کاهش مرگ‌ومیر ناشی از خیلی بیماری‌ها و از جمله سل، افزایش عمومی درآمد و سطح معیشت مردم، انقلاب صنعتی در اروپا، جهش تولید محصولات زراعی و در نتیجه فراهم آمدن غذای بیشتر و بهتر برای گرسنگان و دسترسی به حداقل‌های بهداشت همگانی مانند آب آشامیدنی سالم و فاضلاب آبرومند بوده. کتاب «کارکرد طب: رویا، سراب یا فرشته انتقام؟» نمونه‌های متعددی را پیش روی خواننده می‌گذارد تا ثابت کند که لاف‌زنی‌های طب مدرن تاب نقادی جدی را نمی‌آورد و سطح سلامت آدمیزاد بیش از آن‌که مدیون دکتر و پرستار و بیمارستان و قرص و کپسول و آمپول باشد، مرهون درآمد سرشار و خانه دل‌باز و سفره گشاده‌ی پروپیمان و ساعات کاری کوتاه‌تر است.
کاش قضیه به همین‌ حداقل شر ختم می‌شد و با اثبات سبکی وزنه طب در ترازوی سلامت به آخر می‌رسید و قصه فرشته انتقام در همان جلد نخست‌اش پایان می‌یافت، ولی مرحوم ایوان ایلیچ نخواست و نگذاشت این طور شود و با نگارش مقاله دوران‌ساز «فرشته انتقام‌جوی طب» در مجله لنست [۵] و پشت‌بندش، انتشار کتاب «طب: فرشته انتقام و مصادره به مطلوب سلامت» عملاً جلد دوم ماجراهای فرشته انتقام را به رشته تحریر کشید. عبارت «مرض‌سازی» [۶] که امروز این‌همه با زبان ما عجین شده، سکه‌ای بود که ایلیچ ضرب کرد. بیمار در بیمارستان گاه بیمارتر می‌شود؛ عفونت‌های سرسخت بیمارستانی و جراحی‌های نالازم و خیلی از مداخلات پزشکی دیگر، مرض‌سازی بالینی است. بخش بزرگی از درآمد صنعت عظیم داروسازی متکی بر مرض‌سازی اجتماعی است. پزشکی نوین نابیماری‌هایی [۷] را که جزیی از زندگی طبیعی آدمی‌اند به مرض تبدیل می‌کند و ازشان پول در می‌آورد: طب نوین، پیری و تبعات‌اش را، افسردگی پس از مرگ نزدیکان را، ترس از امتحان را و اختلال کارکرد جنسی زنانه [۸] را به مرض تاویل و برای‌شان دارو اختراع کرده است [۹].
اما از دید ایلیچ، اوج مرض‌سازی پزشکی مدرن، مرض‌سازی فرهنگی است. مرض‌سازی فرهنگی، شیوه‌های سنتی معنا بخشیدن به مرگ و مدارا با مرگ، درد و بیماری را از میان برده. «نگاه یک جامعه به مرگ، سطح استقلال اعضای جامعه، اتکای متقابل‌شان بر یکدیگر، اعتماد به نفس و سرزندگی‌شان را باز می‌تاباند. جامعه امروز ما، جامعه‌ای بیمارگون است که در آن حرفه پزشکی، با مرض‌سازی از مرگ، خود را به مذهبی جهانی و فراگیر بدل ساخته است. حرفه پزشکی است که تصمیم می‌گیرد کدام بیمار، پس از تحمل کدام دردها و حقارت‌ها، وقت مردن‌اش رسیده. حرفه پزشکی، سلامت آدمیان را تا واپسین ذره‌اش به نفع خود مصادره کرده» [۴].
عجیب نیست که در سه دهه گذشته، هم استدلال‌ عددی مک‌کیون و هم احتجاج فلسفی ایلیچ در معرض نقد و اعتراض بوده‌اند ولی هر چه که هست، در اصل قضیه شکی نیست. تیر مک‌کیون و ایلیچ به هدف نشسته و اینک کمتر آدم سلیم‌النفسی پیدا می‌شود که ادعا کند یگانه عامل اثرگذار بر سلامت مردم، مداخلات بهداشتی و درمانی است. گزارش نهایی کمیسیون عوامل اجتماعی موثر بر سلامت با نام «پر کردن شکاف: برابری در سلامت از راه عمل بر روی عوامل اجتماعی موثر بر سلامت» [۱۰] منتشر شد. از گزارش‌های سالانه سازمان که بگذریم، سازمان جهانی بهداشت، هر از گاهی گزارش‌هایی موردی هم تولید می‌کند. بعضی از آنها، مثل گزارش جهانی پیشگیری از آسیب‌های سوانح ترافیکی، به موضوعی خاص می‌پردازند و برخی، از جمله همین گزارش اخیرالذکر، نگاهی عام به سلامت و مرگ ساکنان کره زمین دارند.
گزارش فعلی، دومین سند موردیِ فوق‌العاده مهمی است که سازمان در دهه نخست هزاره سوم میلادی منتشر کرده است. گزارش «کمیسیون اقتصاد کلان و سلامت» [۱۱] اولینِ این گزارش‌ها بود.
قاعده این است که چنین گزارش‌هایی همیشه به توصیه‌هایی ختم می‌شوند که اگر مردم و دولت‌های اطراف و اکناف دنیا به آنها خوب گوش و درست عمل کنند، سالانه حداقل هشت میلیون نفر از مرگ نجات خواهند یافت [۱۱] یا نابرابری در سلامت گروه‌های مختلف اجتماعی – بین کشورها و در درون کشورها - تنها در یک نسل ریشه‌کن خواهد شد [۱۰] و اگر هنوز نام‌ونشانی از درد و مرض بر زمین باقی است، از حرف‌گوش‌نکنی ساکنان زمین است. سازمان جهانی بهداشت معمولاً لوازم و اسباب رسیدن به این هدف‌های مقدس را با دقتی حیرت‌آور معین می‌کند. مثلاً گزارش کمیسیون اقتصاد کلان و سلامت به ما می‌گوید که اصلاً و ابداً نگران نباشید؛ برای تقویت و رشد نظام سلامت کشورهای فقیر و اجرای برنامه‌های عمودی مبارزه با ایدز و سل و مالاریا، از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۵، فقط به مبلغ ناچیز ۷۴۹ میلیارد دلار نیاز است که بیشتر آن را – ۴۰۲ میلیارد دلارش را - کشورهای ثروتمند به طیب خاطر و داوطلبانه از جیب خواهند داد [۱۱]. هفت سال پس از انتشار گزارش، آقای دکتر جفری ساکس، رییس کمیسیون اقتصاد کلان و سلامت، انگشت تعجب به دندان می‌گزد که چرا این منابع کوچولوموچولو تامین نشده‌اند و چرا توسعه‌یافته‌ها رغبتی به داد و دهش در راه درمان امراض اهالی جنوب صحرای آفریقا ندارند [۱۲]. در نتیجه، بیماران آفریقایی تا اطلاع ثانوی، گلّه‌گلّه، همچنان می‌میرند.
بر همین قرار، گزارش کمیسیون عوامل اجتماعی موثر بر سلامت با سه توصیه به آخر می‌رسد که یکی از آنها، مطابق معمول، پافشاری بر لزوم راه‌اندازی مراکزی ملی و بین‌المللی برای ردیابی و اندازه‌گیری دو توصیه اول است. اجرای دو توصیه نخست، حتی از عملیاتی کردن توصیه‌های کمیسیون اقتصاد کلان و سلامت هم آسان‌تر و هلوبروتوگلوتر است: کافی است شرایط زندگی هر روزه مردم را بهتر و توزیع نابرابر قدرت سیاسی، پول و منابع را به راه راست هدایت و عادلانه‌شان کنیم، تا میزان مرگ نوزادان‌مان عین سوئد به ۱/۳ در هزار تولد زنده برسد و همگی خوش و خرم، عین بانوان ژاپنی، هشتادوشش سال عمر کنیم.
گزارش کمیسیون عوامل اجتماعی موثر بر سلامت هم مانند پیشینیان پرسروصدا و کم‌اثر خود، پیش‌نیازهای اجرای توصیه‌های‌اش را یاد ما کم‌سوادان جهان‌سومی می‌دهد: برابری جنسیتی، فرصت‌های شغلی عادلانه و کافی، حمایت‌های اجتماعی جامع مادام‌العمر، سرمایه‌گذاری در تغذیه و آموزش خردسالان، خانه آفتاب‌گیر دل‌باز، شرایط کاری بهبودیافته، دولت‌های مسولیت‌پذیر پاسخ‌گو، بهره‌جویی از ظرفیت‌های نهادهای مدنی، خاتمه به حاشیه راندن اقلیت‌ها، مردم‌سالاری فراگیر در انتخاب‌های جمعی و چند پیش‌نیاز جزیی و پیش‌پاافتاده دیگر که فراهم آوردن‌شان از آب خوردن هم راحت‌تر است.
واقعاً که از کرامات شیخ ما این است که شیره را خورد و گفت شیرین است. انگار مردم جنوب این دنیا از خانه نورگیر یا تامین اجتماعی یا اشتغال سالم بدشان می‌آید و یک‌لنگ‌پا منتظر مانده‌اند تا کسی پیدا شود و بهشان بگوید که بچه هفت ساله نباید روزی شانزده ساعت در زیرزمینی نمور و تاریک کار کند و زن حامله نباید دو ساعت تا سر چشمه‌ای آلوده برای آوردن آب راه برود؛ چون برای سلامت‌شان بد است. تا جایی که به عقل ناقص من می‌رسد شهروندان فلان کشور دیکتاتورزده‌ی فقیر عقب‌مانده، خودشان هم به دموکراسی و اشتغال و رفاه بی‌میل نیستند - چه این‌ها مستقیم و غیرمستقیم روی سلامت‌شان اثر داشته باشد، چه نداشته باشد. بیرون نیامدن بی‌بی‌ از بی‌چادری است وگرنه «دوزخیان روی زمین» بیش از دیگران آرزوی رفاه و دموکراسی در دل دارند. لازم نیست لقمه را سه دور دور سرمان بچرخانیم و چشم بسته غیب بگوییم.
□□□
از اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی بود که دانشمندان کم‌کم به فکر افتادند عوامل گوناگون موثر بر سلامت آدمیزاد را پیدا، طبقه‌بندی و اندازه‌گیری کنند و حالا که کوهی از تحقیق و پژوهش در عوامل به خطر‌اندازنده سلامت روی هم انباشته و گزارش نهایی کمیسیون منتشر شده، شاید با خواندن عبارت زیر کسی به این نتیجه برسد که بالاخره تلاش‌های سی ساله پژوهش‌گران به بار نشسته، حکیمان به اجماع رسیده‌اند و سهم قطعی و نهایی عوامل موثر بر سلامتِ همه مردم دنیا معین شده:
«مطابق مستندات و شواهد علمی مستحکم و توصیه‌های سازمان بهداشت جهانی، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، با مدیریت درمان بیماران در بیمارستان‌ها و مراکز دیگر وابسته و ارائه خدماتی از جمله اورژانس‌های پیش‌بیمارستانی در خوش‌بینانه‌ترین حالت فقط قادر است ۲۵درصد سلامت مردم را تامین کند. ۲۵درصد سلامت مردم به عوامل ژنتیکی و محیطی بستگی دارد و ۵۰درصد دیگر به عوامل اجتماعی موثر بر سلامت مربوط است که وزارت بهداشت کمترین سهم را در مدیریت آن دارد‏» [۱۳].
این جمله و نظایر آن را که در دوسه سال اخیر به دفعات از وزیر فعلی [۱۴]، وزیر اسبق و عضو کمیسیون عوامل اجتماعی‌ موثر بر سلامت [۱۵]، رییس مرکز گسترش شبکه و ارتقای سلامت [۱۶]، مدیرکل روابط بین‌الملل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی [۱۷] و دیگران شنیده‌ایم، رنگی و لعابی دارد شبیه به آنچه که سه دهه پیشتر بزرگان علم سیاست‌گذاری سلامت می‌گفتند: مراقبت‌های بهداشتی و درمانی صرفاً یکی از عوامل موثر بر سلامت است و مهم‌ترین آنها هم نیست. شاید باید شاکر بود که آخرالامر «مستندات و شواهد علمی مستحکم» راهی به نظام سلامت ما نیز یافته‌اند و جاده پیش رو را به راهنمایی همین مستندات و شواهد خواهیم پیمود. بدبختانه، رنگ و لعاب، گاه با باطن و عمق اندکی فرق دارد.
بر اعداد و نسبت‌هایی که مقامات بلندپایه رسمی در باب عوامل موثر بر سلامت اعلام می‌کنند، حداقل دو ایراد وارد است؛ یکی جزیی و یکی کلی. ایراد جزیی آنکه این اعداد و ارقام متعلق‌اند به پژوهشی که در ایالتی از ایالت‌های کشور کانادا انجام شده [۱۸] و ماخذ محاسبه اعداد و نسبت‌ها، مطالعه دیگری است که بر نظرخواهی از شهروندان عادی کانادا تکیه دارد [۱۹] و نه بر اندازه‌گیری‌های عینی و دستگاهی؛ سیاهه‌ای را از عوامل احتمالی موثر بر سلامت پیش مردم کوچه و بازار گذاشته‌اند و ازشان خواسته‌اند نظر شخصی خود را با مقدار عددی بیان کنند. پیش‌فرض مطالعه هم این اصل موضوعه است که نظام حاکمیتی کانادا از طریق به راه‌اندازی بیمه همگانی مدیکر [۲۰] سطح و عمقی کافی از پوشش مراقبت‌های جامع سلامت را برای تک‌تک‌ شهروندان‌اش فراهم آورده و چون چنین است، پایین بودن سطح سلامت یک گروه اجتماعی را در مقایسه با گروهی دیگر نمی‌شود به دسترسی نابرابر به خدمات بهداشتی و درمانی احاله کرد و لابد باید پای عوامل دیگری در کار باشد. بالاغیرتاً از من نپرسید که چگونه می‌شود داده‌های کشور کانادا را به ایران تعمیم‌ داد در حالی که به شهادت جدول -۱ [۲۱] این دو مملکت تفاوت‌هایی جزیی با هم دارند. بروید از آنهایی که تعمیم داده‌اند بپرسید.
فرق‌ها اظهرمن‌الشمس است ولی مقامات ما ابایی از آن ندارند که مطالعه‌ای بومی را که در استانی به جمعیت سه میلیون نفر در کشور چهارم رده‌بندی شاخص توسعه انسانی اجرا شده، در هیچ‌یک از بانک اطلاعاتی معتبر پزشکی جهان نمایه‌سازی نشده و مستند هیچ‌یک از گزارش‌های میانی و نهایی کمیسیون عوامل اجتماعی موثر بر سلامت نیست، [۱۰و۲۲و۲۳و۲۴] به ایران تعمیم دهند.
این از ایراد جزیی و اما ایراد کلی، استفاده‌ای است که در ایران از این طبقه‌بندی مغشوش عوامل موثر بر سلامت برده‌ایم؛ استفاده‌ای که دانشمند محترم، سرکار خانم دکتر فاطمه خالقی، با اسم «عارضه مزمن فرافکنی» و حقیر با نام «سندرم برائت ذمه» از آن یاد می‌کنیم. وقتی کمیسیونر محترم هم‌وطن‌مان مدعی شود که «فعالیت کمیسیون نشان داد که ۵۰ درصد عوامل موثر بر سلامت بر مسائل دیگری نظیر سطح سواد، شغل و بیکاری، فقر و درآمد، وضعیت مسکن، ازدواج، رفتارهای اجتماعی، فرهنگ ترافیک، تغذیه مناسب، در دسترس بودن مواد غذایی برای آحاد مردم، مدیریت استرس و فشارهای روانی اجتماعی و صدها عامل مهم دیگری بستگی دارد که مدیریت آن به دست سیستم بهداشتی- درمانی کشور و وزارت بهداشت نیست ... ۲۵ درصد دیگر عوامل موثر بر سلامت نیز به مسائل ژنتیکی و محیط جغرافیایی بستگی دارد که خارج از حیطه عمل وزارت بهداشت است [۱۵]»، در عمل می‌گوید که یاایهاالناس، وقتی نیاز به جراحی رگ‌های کورونر یا تعویض مفصل زانو دارید، بی‌خود از نظام سلامت انتظاری نداشته باشید؛ یقه نهادهای اقتصادی و سیاسی را بچسبید که شما را به زندگی در دهک‌های درآمدی پایین محکوم کرده‌اند. «مستندات و شواهد علمی مستحکم» هم در دست داریم که ثابت می‌کند مقصر گرفتگی رگ کورونر یا فرسودگی مفصل شما وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نیست و در ضمن، سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش یا برابری جنسیتی هزینه‌اثربخش‌تر است از جراحی باز قلب یا تعویض مفصل زانو.
□□□
فرافکنی یا برائت ذمه، یگانه مخاطرات نگاه نادرست به «گزارش» یا هر گزارش دیگری نیستند. «گزارش» کرراً تاکید می‌کند که دست‌یابی به سلامت ضرورتاً وابسته به فراهمی پول و منابع مادی سرشار نیست و شاهد مثال این حکم کشورهای کوبا، سری‌لانکا، کاستاریکا و ایالت کرالای هندوستان‌اند که به رغم درآمد پایین‌شان، خیلی از حدنصاب‌های شاخص‌های سلامت کشورهای توسعه‌یافته را در هم شکسته‌اند. گزارش، طبیعتاً، چشم بر این واقعیت‌ها می‌پوشد که مساحت سری‌لانکا شصت‌وشش‌هزار کیلومتر مربع است و از سر تا تهش را تیم بهداشتی می‌تواند نصف‌روزه با جیپ برود و برگردد یا کاستاریکا چهارمیلیون نفر بیشتر جمعیت ندارد و مدیریت نظام بهداشت و درمان آن از تهرانِ معلوم‌نیست‌چندمیلیون‌نفری خیلی آسان‌تر است و شاید با منابع و امکانات این دو کشور نتوان در ایران چنداقلیمی پهناور از پس نیازهای سلامت مردم بر آمد. اما این سوءتفاهم خطر اصلی نیست؛ در تثبیت، تشدید و حتی تشویق عارضه تنبلی است.
دغدغه اساسی کشوری مثل ایران، کوچکی تولید ملی است و این عذر و بهانه‌ی درویش‌مسلکانه که با پول کم، کارهای بزرگ می‌توان کرد و فریاد بر آوردن که اِی توسعه‌یافته‌گان، ما جهان‌سومی‌ها «درین دنیا به جیش از تو کمتریم و به عیش خوشتر و به مرگ برابر» و با پول کمتر به شما خواهیم رسید و از شما جلو خواهیم زد، از یک طرف، دامن زدن به عارضه دیرپای تنبلی و کم‌کاری است و از آن یکی طرف، چماقی به دست نهادهای اقتصادی خواهد داد تا همین صنارسی‌شاهی فعلی را هم از بخش بهداشت و درمان دریغ کنند که بروید و با حداقل‌ها و به سبک سری‌لانکا مریضان را علاج کنید.
روز بیست‌وهشتم ماه اوت امسال که سِرمایکل مارموت، رییس کمیسیون عوامل اجتماعی موثر بر سلامت، گزارش نهایی کمیسیون را تقدیم مدیرکل سازمان جهانی بهداشت می‌کرد، گفت که «پر کردن شکاف نابرابری‌های سلامت در عرض یک نسل، پیش‌بینی ما نیست؛ آرزوی ماست» [۲۵]. این آرزو، آرزوی شکافتن آسمان برابری‌ها و طرحی نو در انداختن در مناسبات و بده‌بستان‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به کجا خواهد رسید؟ آیا در کنار آرزوی فراهم آوردن منابع ۷۴۹ میلیارد دلاری کمیسیون قبلی فرو خواهد خفت؟ آیا جهان سومی‌ها را از چاله کارهایی شدنی‌تر به چاه آرزوهای محال خواهد انداخت؟ در جهانی که، به شهادت گزارش نهایی کمیسیون، نابرابری درآمدی فرودستان و سرآمدان در ربع قرن اخیر از ۶۰ برابر به ۱۲۲ برابر رسیده، حرف حافظ بازخواندنی است که «نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی».
کاووس باسمنجی
۱) Nemesis. Encarta Encyclopedia.۲۰۰۸
۲) N Black and D Neuhauser. Books that have changed health services and health care policy. Journal of Health services Research and Policy. ۲۰۰۶;۱۱ (۳):۱۸۰-۱۸۳.
۳) T Mckeawn. The Role of Medicine: dream, mirage or nemesis? Nuffield provincial Hospitals Trust, London.۱۹۷۶.
۴) I illich. Medical Nemesis: The Expropriation of Health. London: calder & Boyars, ۱۹۷۵.
۵) I illich, medical nemesis. Lancet. ۱۹۷۴ may ۱۱; ۱(۷۸۶۳): ۹۱۸-۲۱. Reprinted in J Epidemiol Community Health. J Epidemiol Community Health. ۲۰۰۳;۵۷(۱۲):۹۱۹-۲۲.
۶) Disease Mongering [Medicalization]
۷) Non-disease
۸) Female sexual dysfunction
۹) R Moynihan. The making of a disease: female sexual dysfunction. BMJ ۲۰۰۳;۳۲۶:۴۵-۴۷.
۱۰) CSDH. Closing the gap in a generation: health equity through action on the social determinants of health. Final Report of the commission on social Determinants of Health. Geneva, world Health Organization.۲۰۰۸.
۱۱) Report of the commission on Macroeconomics and Health. Macroeconomics Geneva, World and health: investing in health for economic development. Health Organization. ۲۰۰۱.
۱۲) Foreign Affairs. January ۲۳, ۲۰۰۷.J. Sachs. Beware false Tradeoffs
http://www.foreignaffairs. Org/special/global-health/sachs
۱۳) بیانیه پایانی همایش عدالت؛ فارس ۱۹/۹/۱۳۸۶
۱۴) کامران باقری لنکرانی؛ فارس، ۱۰/۸/۱۳۸۶
۱۵) علیرضا مرندی؛ فارس، ۹/۵/۱۳۸۶
۱۶) غلامرضا حیدری؛ فارس، ۱۱/۱۰/۱۳۸۵
۱۷) محمدحسین نیکنام؛ باشگاه خبرنگاران، ۳۱/۱/۱۳۸۷
HTTP://WWW.YJC.IR/NEWS/NEWSDESC.ASPX?NEWSID=۳۰۰۵۴
۱۸) P O`Hara. Creating social and Health Equity: Adopting an Alberta social Determinants of Health framework. Edmonton social planning council. May ۲۰۰۵.
۱۹) Canadian population health initiative. Select highlights on public views of the Determinants of health. Canadian institiute for health information. ۲۰۰۵.
۲۰) Medicare
۲۱) Human Development Report ۲۰۰۷/۲۰۰۸- fighting climate change: Human solidarity in a divided world. UNDP ۲۰۰۷.
۲۲) The social determinants of health: Developing an evidence base for political action.
http://www.who.int/entity / social_ determinants/ resources/ mekn_final_report_۱۰۲۰۰۷.pdf (Accessed ۱۶ August ۲۰۰۸).
۲۳) Interim statement of the commission on social Determinants of health. World health organization. ۲۰۰۷.
HTTP://WHQLIBDOC.WHO.INT/PUBLICATIONS/۲۰۰۷/INTERIM STATEMENT ENG.PDF (Accessed ۱۶ August ۲۰۰۸).
۲۴) commission on social determinants of health. Final reports and additional documents of the knowledge network.
HTTP://WWW.WHO.INT/SOCIAL DETERMINANTS/ KNOWLEDGE NETWORKS/FINAL REPORTS/ EN/INDEX.HTML (Accessed ۱۶ August ۲۰۰۸).
۲۵) http://video.who.int/streaming/csdh/CSDH Interview Marmot long versio n.wmv
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید