جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


که عشق آسان نمود اول ولی افتاد...!


که عشق آسان نمود اول ولی افتاد...!
پیش از این بارها به ضرورت ساخت فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی دینی و به طور مشخص مربوط به زندگی پیامبران و شخصیت‌های تاریخ اسلام و دیگر ادیان اشاره شده است. به ‌علاوه با توجه به منابع دینی و قصص قرآن درباره قابلیت‌های دراماتیکی فوق‌العاده این قصه‌ها و نیاز به نگاه تخصصی آنها، بحث‌های کارشناسانه صورت گرفته است. سینمای جهان و در رأس آنها سینمای آمریکا بخشی از موفقیت‌های تجاری و هنری خود را مرهون توجه به همین قصه‌ها و دستمایه‌هاست. با نگاهی گذرا به شماری از نمونه‌های موفق این ژانر و استقبال جهانی از آنها، میزان علاقه و استقبال از این ژانر را درمی‌یابیم. هر چند در ساخت پاره‌ای از این فیلم‌ها، رندی‌ها و تحریف‌هایی هم واقع شده است، اما به ‌صورت جریانی، می‌توان این رویکرد را تا حدود زیاد، یکی از نکات مثبت سینمای جهان ارزیابی کرد؛ برای مثال، فیلم محمد رسول‌الله ساخته مصطفی العقاد، فیلمساز مصری‌تبار ‌هالیوودی، یکی از نمونه‌های موفق، جذاب و پرمخاطب این نمونه سینماست. نمایش سالیان متوالی این فیلم در ایران نشان داد مخاطبان ایرانی علاقه بسیاری به این‌گونه فیلم‌ها دارند. عیسی‌ابن مریم، ساخته زفیره لی، فیلم‌ساز ایتالیایی، نمونه موفق دیگری در این خصوص است.
در سینمای ایران نیز از دیرباز چنین گرایشی به ‌صورت بالقوه وجود داشته است. اتفاقا بر پایه زندگی و داستان یوسف در سال‌های پیش از انقلاب، فیلمی با همین نام ساخته شد که به ‌رغم کیفیت نازل، استقبال نسبی خوبی از آن شد. پس از انقلاب این رویکرد با جدیت بیشتری دنبال شد، اما در عمل آنچه تاکنون حاصل شده، توفیق چندانی نداشته است. نمونه سرراست این ناکامی را می‌توان همین سریال یوسف پیامبر دانست که در حال پخش از شبکه اول است.
پیش از این نیز تجربه ساخت چند فیلم در این ژانر و توفیق نیافتن در گیشه و استقبال نشدن از آن، ضعف‌های موجود در این ژانر را به رخ کشید. این که چرا در این رویکرد به جز یکی، دو مورد توفیقی حاصل نشده، به دلایل پنهان و آشکاری برمی‌گردد که باید در مجال و فرصت مقتضی به آنها پرداخت. این در حالی است که ظاهرا به تناسب امکانات مالی و ابزاری موجود از هیچ کمکی در این زمینه دریغ نشده است.
برای مثال، ساخت همین سریال یوسف پیامبر چند سال به طول انجامیده و برای ساخت آن حتی یک شهرک سینمایی نیز راه‌اندازی شده است. در کنار این امکانات، اشاره به این مهم که داستان یوسف فی نفسه، یکی از دراماتیک‌ترین قصه‌های قرآنی است و این قابلیت تا آن‌جا بوده که حتی غیر مسلمان‌ها نیز اقدام به ساخت آن نموده‌اند، خالی از لطف نیست.
اگر قرار باشد این داستان را سوای یک داستان قرآنی و صرفا از دید کارشناسی، بررسی کنیم، اذعان خواهیم نمود که فراز و فرودهای این قصه به تنهایی، همه ژانرهای موجود سینمایی را یک جا در خود ممزوج کرده است. قابلیت‌های دراماتیک این داستان، به گونه‌ای است که هر فیلم‌سازی به‌ فراخور علاقه‌ای که به ژانرها دارد، می‌تواند از زاویه مورد علاقه‌اش فیلم خود را روایت کند. دلبستگی زلیخا به یوسف، خیانت برادران به یوسف، اتهام خیانت یوسف و محاکمه او که به نوعی تبدیل به یک ژانر معمایی و پلیسی و اثبات بیگناهی یوسف می‌شود، داستان فراق یعقوب و به چاه انداختن یوسف، رسیدن یوسف از بردگی به عزیز مصر شدن، و...، و ده‌ها داستان فرعی و موازی دیگر در بطن این قصه قرآنی حجم و قابلیت‌های گسترده این روایت را مورد تأکید قرار می‌دهد. ظاهر داستان در نگاه اول به ‌شدت برای هر فیلم‌سازی فریبنده و جذاب است. با این توضیح که به دلیل قابلیت‌های مورد اشاره و تراکم حوادث و جذابیت‌های روایی این توهم را ایجاد می‌کند که نفس تدوین این رخداد‌ها به ‌خودی خود می‌تواند اثر قابل تضمینی از آب درآورد، اما واقعیت این است که بر خلاف این توهم، ساخت فیلم و یا سریالی به تأثیر و برگرفته از این قصه، آن‌گونه که عناصر اولیه قصه به چشم می‌آورد، کار ساده‌ای نیست، اما اثبات این ادعا به گمانم کار بسیار ساده‌ای باشد و اتفاقا این بحث را به بهانه پخش سریال یوسف پیامبر پیش کشیده‌ و امیدوارم به ‌رغم همه احترام و ارزشی که برای نفس اقدام سازنده قایلم، بدون لحاظ جنبه‌های فرامتنی و حاشیه‌ای و صرفا از دریچه یک کار تخصصی و هنری برای دریافت حرف اصلی و عدم توفیق سریال سعه صدر و حوصله کافی به خرج دهیم.
شاید یکی از مشکلات این سریال‌ها در مرحله ارزشگذاری و داوری، قداست و ارزش‌های ذاتی و نهفته آنها باشد. این محذوریت‌ها شاید باعث می‌شود جز ستایش کردن‌های بی رویه و مداوم و بعضا بی پشتوانه و بی دلیل کاری از دستمان بر نیاید، اما بیاییم دست‌کم برای یک ‌بار به چنین آثاری ـ فارغ از این که چه منشأ و هدفی را هرچند مقدس و ارزشمند دنبال می‌کنند و شاید به‌سبب همین ارزش‌های ذاتی‌شان و برای این‌که از لوث شدن آنها جلوگیری کنیم ـ واقع بینانه و عاقلانه بنگریم. به گمانم عدم استقبال پیش‌بینی شده از این سریال به حد کافی ما را متقاعد کرده باشد که انگار یک جای کار می‌لنگد، وگرنه دلیلی ندارد داستان جذاب، گیرا و پرکششی مثل یوسف که به خودی خود، برانگیزاننده و کنشگر است، تا این میزان مهجور و کم مخاطب باشد. شاید این ادعا که هر اثر کم مخاطبی الزاما به معنای ضعیف بودن آن نیست، درست نباشد، اما به هر حال نمی‌توان از کنار این فاکتور بی‌توجه گذشت؛ آن هم وقتی که خودمان اذعان می‌داریم بخشی از توفیق و موفقیت یک اثر هنری را میزان استقبال عمومی از آن تعیین می‌کند. گو این‌که تلویزیون ادعا می‌کند سریال یوسف یکی از پربیننده‌ترین سریال‌های روی آنتن است، ولی به گمانم نفس این ادعا خودش می‌تواند دلیلی برای برآورده نشدن توقعات دست‌اندرکاران سریال از میزان موفقیت آن باشد.
دلایل توفیق‌ نیافتن این سریال را می‌توان ردیف کرد و درباره هر کدامشان با معیارهای مورد اجماع و توافق سخن گفت؛ بنابراین، دلیلی نمی‌بینیم که برای این مکاشفه و بحث به فاکتورهای فرامتنی ارجاع دهیم و از چیزی جز دانش و توانمان هزینه کنیم. این امر کمک خواهد کرد تا در گام‌های بعدی اینچنینی واقع‌بینانه و عالمانه گام برداریم و دلمان را به پاره‌ای فاکتورهای غیر حرفه‌ای خوش نکنیم. واقعیت این است که برای ساخت این سریال بر پایه اطلاعات ارایه شده از هیچ امکان ـ چه مالی و چه انسانی ـ دریغ نشده است. صرف هفت سال زمان، ساخت یک شهرک سینمایی، استفاده از بازیگران حرفه‌ای و از عوامل فنی نسبتا حرفه‌ای و در رآس آنها قرار گرفتن فیلم‌سازی که به شهادت آثارش در زمره یکی از متعهدترین و ارزشی‌ترین فیلمسازان بعد از انقلاب و تربیت شده مکتب انقلاب اسلامی است، فاکتورهای قابل اعتنایی به شمار می‌رود.
مضاف بر این‌که ارادت و خلوص و تعبد و عشق هم چاشنی ساخت این سریال بوده و ظاهرا هیچ کم و کسری نداشته است. شاید پیش از نمایش قسمت‌‌های اولیه سریال، دریافت این اطلاعات می‌توانست انگیزه کافی برای دیدن آن فراهم کند، اما حقیقت این است که با پخش نخستین قسمت سریال، درمی‌یابیم که انتظارهای اولیه از چنین پروژه بزرگی برآورده نشده و متأسفانه این حس با پخش قسمت‌های دیگر آن همچنان باقی مانده است. می‌خواهم بدون ارجاع به خود سریال، صرفا با مقایسه آن با یک نمونه تاریخی ـ شخصیتی یعنی سریال امام علی(ع) به ‌طریق حسی، مخاطبان این دو سریال را به داوری درباره کشش و جذابیت این دو سریال ارجاع بدهم. این در حالی است که داستان یوسف، اساسا با یک سناریوی دست‌نویس قابل مقایسه نیست. به لحاظ حسی به راحتی می‌توان تفاوت‌های کیفی میان این دو اثر را درک کرد. شاید مخاطبان عام نتوانند به ‌صورت مدون و کلاسیک ارزش‌های کیفی سریال امام علی را توضیح دهند، اما دیدن چندین و چندباره سریال و آن هم با اشتیاق و علاقه‌مندی و بعضا ولع، نشان می‌دهد که سریال دارای فاکتورها و مواردی است که به‌ خودی خود، مخاطب را بی توجه به این‌که آن را چندین بار دیده، پای گیرنده بنشاند. حالا می‌خواهم با ملاک قرار دادن سلیقه و فهم همین مخاطبان عادی به مقایسه و داوری آنها درباره این دو سریال بپردازم. به همین دلیل، بیشترین استنادم به داوری و اظهارنظرهای مخاطبان این سریال است تا در نظر گرفتن فهم خواص و داوری‌های کارشناسانه که آن هم در جای خود محفوظ و قابل طرح است.
برخی بینندگان سریال یوسف پیامبر در اظهار نظرشان درباره این سریال تکیه کلامی دارند با این مضمون که سریال یه جوریه! این داوری را دست‌کم از زبان چندین مخاطب عام سریال شنیده‌ام. این‌گونه اظهار نظر ظاهرا هیچ بار علمی و کارشناسانه‌ای به دنبال ندارد، اما از شما چه پنهان که در پایان اگر توفیق و مهارت باز کردن این استباط را برای من و شما داشته باشند، دقیقا به همان مواردی اشاره می‌کنند که منتقدان و کارشناسان خبره مورد استناد قرار می‌دهند. تعبیر «یه جوریه»، در واقع اشاره آشکاری است به این که مخاطب ما، فضای سریال را باور نکرده است؛ بر این معنا دلالت دارد که مخاطب با آدم‌ها، فضا، روابط، رخدادها، و... عجین نشده است؛ به این معناست که او توانسته فاصله یک نمایش را با واقعیت مجازی رو به ‌روی خود به‌ وضوح احساس کند و به اصطلاح تصنعی بودن مناسبات را بفهمد. برای مثال، می‌توان به نوع دیالوگ نویسی و دایره واژگانی و جنس دیالوگ‌ها اشاره کرد. یک بیننده به این مشکل به ‌طور شفافتری اشاره می‌کرد به این شکل که می‌پرسید: آیا آدم‌های آن دوران واقعا اینطوری با هم حرف می‌زده‌اند؟ یا مثلا یکی دیگر به جنس روابط اشاره می‌کرد و می‌پرسید: این روابط و گفتمان‌ها بر پایه چه الگویی برگزیده شده است؟ می‌گفت: مثل این است که این آدم‌ها و روابطشان کاملا متعلق به همین زمان‌های دور و بر ماست و بعضا آدم‌های خبره‌تر که با قواعد نگارش و حرف زدن محاوره آشنایی داشتند، حتی غلط‌های نگارشی و گرامری به متن می‌گرفتند. همین قضاوت به نوعی مشمول فضا و لوکیشن سریال هم می‌شد. آیا معنای لوکشین به همین پایان می‌یابد که چندین خانه گلی متراکم بسازیم و چند رأس گوسفند به آن اضافه کنیم و در نهایت یک روستای دورافتاده را بازسازی کنیم. و حتی آن‌قدر فضاسازی را دست کم بگیریم و با آن شتابزده برخورد کنیم که منشی صحنه یادش برود برای خطوط چرخ ماشین‌های روی جاده فکری بکند! و مهمتر این‌که نتواند تشخیص دهد این جاده در واقع نمایه و نشانه رفت‌وآمد در عصر حاضر است، ولو دریک روستای دورافتاده.
آیا این میزان ساده‌انگاری در طراحی صحنه‌ها واقعا می‌توانند یک دوره تاریخی را نمایندگی کنند؟ فضا و گفتمان در ساخت آثار تاریخی دو فاکتور بصری و شنیداری مهم و کلیدی هستند. در واقع، ظرف رویدادها هستند. اگر مخاطب این ظرف یا فضا را باور نکند، مظروف و محتوای آن را نیز باور نخواهد کرد. مشکل اولیه سریال در متقاعد نشدن مخاطب به این ظرف یا فضا و یا در اصطلاح عالمانه‌ترش اتمسفر است. او شاید هیچ الگوی ذهنی مشخصی هم برای داوری‌اش نداشته باشد، اما حسش به او دروغ نمی‌گوید. همان‌گونه که وقتی محمد رسول الله و یا امام علی را می‌بیند بدون ارجاع ذهنی به الگوهای مشخصی می‌تواند خودش را نسبت به فضا و مکان و بعد هم تعامل‌ها و روابط و جنس حرف‌ها و لحن و دایره واژگانی متقاعد کند و سرانجام ارتباط بگیرد.
این توضیحات در واقع مکمل و مترادف آن تعبیر عوامانه یعنی «یک جوریه» برای سریال یوسف پیامبر است. مخاطب با زبان بی زبانی می‌گوید فضا و آدم‌ها و مراودات و گفتمان و روابطشان را باور نکرده است. این مشکل‌ها و ضعف‌ها وقتی دوچندان می‌شود که بازی‌های بد، این ناباوری را تشدید می‌کند و متأسفانه این بازی‌های بد در قدم اول از سوی محوری‌ترین شخصیت‌های داستانی رقم می‌خورد. من به این مهم کاری ندارم که نقش یعقوب را یکی از بهترین بازیگران سینما و تئاتر ما بازی کرده است. من به حاصل کار توجه دارم. به این‌که این آدم تا چه میزان توانسته حس پیامبرانه و پدرانه را با هم به من انتقال بدهد. در بازی فوتبال ضرب‌المثلی است که می‌گویند نام‌ها در زمین بازی نمی‌کنند. عین همین تعبیر را در بازیگری هم می‌توان به‌کار برد؛ به این معنا که بازی‌های متناسب و باورپذیر را نام‌ها بازی نمی‌کنند. ممکن است یک بازیگر خوب در عین همه توانایی‌هایی که دارد، متناسب نقش نباشد. این البته به تمامی مربوط به هنر بازیگری نمی‌شود. بخشی هم به حس و حال و روان‌شناسی و فاکتورهای شخصیتی بازیگر بازمی‌گردد.
حال می‌رویم سراغ بازی‌های برادران یوسف. کسانی که بخش مهم و کلیدی روایت روی دوش آنها سوار است و پیش می‌رود. این‌ها قرار است به تمامی و یا حداقل در کثرت، حسادت و کینه توزی و فرصت طلبی و حس انتقام جویی از یوسف را نمایندگی کنند. تقابل آن برادران با این پدر و در ضلع سوم این رابطه یعنی حضور یوسف کودک تا چه میزان می‌تواند ما را نسبت به اتفاقاتی که ما هم به میزانی از وقوع آن آگاهی داریم، کنجکاو و ترغیب کند؟ این‌جا قرار است کشمکش میان حسادت و حس برادرانه و کینه توزی و نفرت و عبرت آموزی و خیلی چیزهای دیگر را به تماشاگر منتقل کنیم. سوای این‌که رابطه یعقوب با یوسف آن‌گونه که سریال تصویر می‌کند، ناخواسته کینه توزی و حسادت برادران را موجه می‌کند، درآوردن این رابطه به کمدی بیشتر نزدیک است تا درام. این نقصان‌ها برای آغاز یک سریال تاریخی و پرهزینه آیا باعث دافعه مخاطبان نمی‌شود؟ درباره روایت یوسف و دیگر مسائلش به این دلیل که هنوز تا پایان راه مسافتی طولانی در پیش داریم، قضاوتی نمی‌کنم، اما این را می‌فهمم که این آغاز، در واقع بخشی از کلیت کار را نمایندگی می‌کند. این همه مشکل‌ها، اما به معنای نادیده گرفتن و نفی ارزش‌های سریال یوسف پیامبر نیست. که به هر حال برای راه افتادن این چرخه باید از جایی شروع می‌کردیم. اگر این تجربه‌های اولیه را از سه دهه پیش آغاز می‌کردیم و از طعنه و کنایه‌های احتمالی نمی‌هراسیدیم و از این‌که هزینه کنیم و مقبول نیفتد، ترسی نداشتیم، امروز در نقطه‌ای دیگر بودیم.
ایرادهای مورد اشاره و شاید ضعف‌های دیگر کار محصول نبود تجربه و تکرار و یادگیری و تمرین است. اگر نگاهی گذرا به پشت سر داشته باشیم و زیان‌های حاصل از تجربه‌های انواع ژانرها را مرور کنیم و ببینیم الان کجا هستیم و چه دستاوردهایی داریم، متقاعد خواهیم شد که اگر بخشی از آن هزینه‌ها و فرصت‌ها را معطوف و متوجه این رویکردها و راه‌ها می‌کردیم، اکنون حاصل کار به مراتب ـ به لحاظ کمی و کیفی ـ فراتر از یوسف پیامبر بود. آن وقت می‌توانستیم اشل یوسف پیامبر را با نمونه‌های استاندارد جهانی مقایسه کنیم. از قدیم گفته‌اند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است و یا جلوی ضرر را از هر نقطه‌ای که بگیری سود است.
اگر با این نگرش به تجربه‌های پیش رو نگاه کنیم، زیان‌دیده نشده‌ایم. امیدوارم با چنین نگرشی در آینده، شاهد تحولات بزرگ و بنیادی در ساخت این‌گونه سریال‌ها باشیم. این مختصر، همه سخنان حقیر درباره یوسف پیامبر نبود. امیدوارم سریال در ادامه و نهایت، ارزش‌های بالقوه‌اش را نمایندگی کند.
امید رهگذر


همچنین مشاهده کنید