جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
علی دایی، دولت نهم و شباهتهای ناخواسته
پرسش مهم و تعیینکننده <چرا علی دایی؟> که همزمان با انتخاب او به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران طرح شد و محل مناقشه و کشمکش میان جناحهای مختلف فکری قرار گرفت، این روزها و با گذشت تقریبا ۹ ماه از سرمربیگری دایی در تیم ملی به پاسخنزدیک میشود. اما بر خلاف انتظار و شاید هم درست همانطور که انتظار میرفت، این فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی دولت نهم نیستند که به این پرسش پاسخ میدهند بلکه خود علی دایی است که در روندی نهچندان آهسته و پیوسته و با ارائه آشکار نحوه تفکر و دیدگاه مدیریتی خود پاسخ گروهی را که با جسارت چون و چرا کردهاند، میدهد تا جایی که امروز میتوان پرسش تالی را مطرح کرد و پرسید: <آیا در ساختار دولت نهم انتخابی بهتر و مناسبتر از علی دایی هم ممکن بود؟>
علی دایی با پرخاشگریهای گاه و بیگاهش به رسانههای منتقد، با تمامیتخواهی و انتقادناپذیریاش در برابر کارشناسان و با کمطاقتیهایش در مواجهه با هرگونه نگاه، سلیقه و نظر <ازجنس دیگر> آینه تمامنمای دولتی است که جایگاه سرمربیگری تیم ملی فوتبال را برای او به ارمغان آورد. علی دایی هم مثل دولت احمدینژاد در برخورد با رسانهها و خبرنگارانی که حرفی جز تحسین و تمجید دارند، رو ترش میکند و نه تنها حاضر به شنیدن نقد و نظر آنها نیست که اساسا با نادیده گرفتن وظیفه و نقش مهم رسانهها در کاوش و پرسشگری از مسوولان و منصوبان، شرح وظایف تازهای برای رسانه تعریف کرده است. در تفکر محوریای که علی دایی و دولت نهم ارائه میدهند، رسانه سازمان نظارتی مستقل و بیطرفی نیست که کارش <اطلاعرسانی شفاف>، <روشنگری> و <به چالشکشیدن رفتارهای سیاسی و اجتماعی> مسوولان و صاحبمنصبان باشد.
رسانه در این دیدگاه چنین وظایفی ندارد بلکه در بهترین حالت - به تعبیر مهندس ضرغامی - یار دوازدهم زمین بازی است!سرمربی تیم ملی از رسانه پرمخاطب و صاحبتاثیری مانند تلویزیون - درباره نوع این تاثیر بحث نمیکنیم - میخواهد یار دوازدهم تیم باشد و به صعود آن کمک کند. دولت نهم هم از رسانهها میخواهد با دولت همراهی کنند تا برنامههایش را پیش ببرد و به نشانه جدیت خود بر سر چنین موضعی، جایزه برترین منتقد خود را نیز به روزنامهای میدهد که بیشترین همراهی را با او داشته است. به این ترتیب هم علی دایی و هم دولت احمدینژاد به کلی فراموش میکنند که رسانه بیش و پیش از آنکه همراه و همدل آنها باشد، وظیفه دارد عملکردشان را رصد و نقد کند. سرمربی تیم ملی و دولت نهم هر دو در تنگنای پرسشهای اساسی، به جای پاسخگویی روشن و اقناعی به متهم کردن پرسشگران مشغول میشوند و پای دشمن فرضی و دستهای پشت پرده را به میدان میکشند. علی دایی در برنامه زنده تلویزیونی، عادل فردوسیپور را متهم میکند که <نمیخواهد تیم ملی صعود کند> و مردان دولت نهم در نشستهای خبری و سخنرانیهای پرشمارشان نزد مردم گلایه میکنند که دستهای پنهانی در کار است تا مانع کامیابی دولتشان شود. <دشمنانگاری> تمام منتقدان و فرافکنی مشکلات یکی دیگر از اشتراکهای مهم دایی و دولت نهمیها است.
اما شباهتها به همین جا ختم نمیشود. پایین آوردن سطح مقایسه نیز یکی دیگر از شباهتهای مهم و قابل تاملی است که اردوی تیم ملی را به اردوگاه متفکران دولت نهم میپیوندد. علی دایی هم مثل دولت نهم هرگاه بنا بر مقایسه وضعیت داخلی و خارجی میشود، با مبنا قراردادن کویت و عربستان، سطح مقایسه را به کشورهای منطقه تنزل میدهد و از هرگونه مقایسه سازنده وضعیت موجود با آنچه در کشورهای پیشرفته میگذرد سر باز میزند. شاید بگویید محدودیتهای علی دایی را هم باید درک کرد، کمبودها و کمگذاشتنها را هم باید درک کرد و سرمربی تیم ملی را نیز باید عضوی از یک ساختار بههمپیوسته به حساب آورد که موانع ومشکلات خودش را دارد.
محدودیتهای دایی و آنچه که از آن به عنوان کمبودهای تیم ملی فوتبال کشور یاد میشود بسیار مهم است اما سرمربی تیم ملی فوتبال یک کشور ۷۰ میلیونی هم مانند ریاستجمهوریاش و در مرتبه متفاوت با آن کاری است که شخصیتی بزرگ و بالغ میطلبد. اینجا است که از علی داییای که در اروپا و با چهرههای برجستهای مانند فرانس بکنباوئر همکاری کرده انتظار میرود کمی دورتر از حاشیهها، با تعامل بیشتر و جنجال کمتر به مهندسی گامبهگام تیم ملی مشغول باشد. از علی داییای که مرد میدانهای بزرگ و حساس بوده و به میلان و چلسی گل زده است انتظار دیگری میرود.
از علی داییای که نامش در تمام کشورهای صاحبفوتبال جهان با احترام تکرار میشود، انتظار میرود در سرزمین مادری خود و در مقام سرمربی تیم ملی فوتبال کشورش احترامبرانگیزتر، پختهتر و تاثیرگذارتر باشد.
فهیمه خضر حیدری
منبع : روزنامه اعتماد ملی
همچنین مشاهده کنید