چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

یک نود دقیقه و کلی حرف نگفته


یک نود دقیقه و کلی حرف نگفته
یک نود دقیقه گذشت، یک نود دقیقه با کلی استرس و بالا و پایین تا در نهایت از مصاف اول یک امتیاز قابل قبول نصیب تیم ملی شود. درخصوص همین ۹۰ دقیقه ای که گذشت می شود به نکات بسیاری اشاره کرد و روی بسیاری از آنها ایستاد و فکر کرد. بعضی هایشان مثبت بود و برخی دیگر منفی. درون حریف مان هم نکته های زیادی می شد پیدا کرد که قابل تأمل بود. شاید مرور این نکات و پرداختن به آنها در حرکت پرشتاب تر تیم ملی برای رسیدن آسان تر به آفریقای جنوبی کمک کند. شناخت از عربستان هم می تواند نکته های قابل قبولی را در اختیارمان قرار دهد، به خصوص اینکه یک بار دیگر و در مصافی حساس تر باید رودرروی این رقیب قدرتمند قرار بگیریم و البته توقع عموم بر این مبناست که حتما باید پیروز باشیم.
● ضعف فنی
تیم ما خوب بازی نکرد یا اصلا خوب نبود بین این دو نظریه اختلاف زیادی وجود ندارد اما همین که اکثرمان به ضعف های فنی تیم- که تعدادشان کم نبود- واقفیم یعنی تیم ملی مشکل دارد. بخشی از آن مربوط به گذشته است، یعنی اینکه هیچ وقت دفاع چپ خوب و تخصصی نداشته ایم، بخشی از آن مربوط به اتفاقات چند وقت اخیر است؛ همین که می بینیم چقدر جای مهدوی کیا در سمت راست خالی بود تا دمار از روزگار عبدالغنی درآورد.
بخشی دیگر به مرور زمان حل می شود؛ ناهماهنگی در همه خطوط وجود دارد، البته بازی اول است به مرور درست می شود. حریفمان ۴۰ روز در اردو بوده، کلی بازی دوستانه داشته و … یک قسمت دیگر هم مربوط به سرمربی است، تیم ما با ۱-۳-۲-۴ به مشکل برخورد اما با ۲-۴-۴ درست شد. شاید در ادامه اتفاقات بهتری در زمینه فنی برای تیم ملی بیفتد. همگی امیدواریم.
‌● داوری
یادمان هست، در این بیست ساله اخیر چقدر روی بازی با عربستان حساس بودیم، چقدر عوامل بیرونی را در تعیین نتیجه ها موثر می دانستیم- در این بیست سال همیشه در تورنمنت های بزرگ به عربستان باخته بودیم- چقدر برایمان مهم بود که داور و داوران از کجا باشند. همیشه شکست هایمان را زیر سایه مسائل داوری پنهان می کردیم. اما شنبه شب در دقیقه ۲۴ همه دیدید چه اتفاقی افتاد اگر صد بار هم تصویر اسلوموشن تکل مجید غلام نژاد روی پای فیصل بن سلطان را ببینید، می گویید «پنالتی صددرصد بود» وای به روزی که این اتفاق برای ما می افتاد و داور باز هم این طوری اشتباه می کرد، آن وقت بود که شجره نامه داور استرالیایی را جلوی چشمش می آوردیم، پس همه دیدید که فوتبال آسیا پیشرفت کرده ! بهتر است دنبال بهبود شرایط تیم خودمان باشیم. دوستان، آوردن بهانه های بیرونی و طرح مشکلات داوری دیگر چاره کار نیست!
● بازیکنان ما
فوتبالیست های ایرانی که در سطح ملی بازی می کنند همه خوبند، آنقدر خوب که هر کدام یک تیم را می چرخانند. این درست، همه ما قبولش داریم اما چرا همین ستاره ها کنار هم یک تیم بسیار قدرتمند نمی شوند (شاید ناشی از همان تکروی های مرسوم ما ایرانی ها باشد ) حتما شما هم موافقید که تقریبا هیچ کدام از این بازیکنان خوب مقابل عربستان خوب نبودند، حتی کاپیتانمان که یک گل حیاتی زد. شاید فقط مسعود شجاعی و سید مهدی رحمتی کم اشتباه تر از بقیه بودند. چپ و راستمان بد بود، هافبک هایمان توپ نمی گرفتند، توپ پخش نمی کردند، مهاجمانمان گیج می زدند و مدافعان مان با واژه ای به نام هماهنگی بیگانه بودند. بر سر فوتبالیست های خوبمان چه می آید
● شماره ۱۰
رسول خطیبی در دومین تورنمنت متوالی پیراهن شماره ۱۰ تیم ملی را بر تن می کند می دانید شماره ۱۰ یعنی چه یعنی ستاره، یعنی امید همه، یعنی یکی که با بقیه فرق کند، یکی مثل علی دایی یا اگر دورتر برویم حسن روشن.
رسول خطیبی اما شنبه شب شماره ۱۰ نبود، شاید این طور بگوییم بهتر است: «در حد شماره ۱۰ نیست». وقتی نتوانست مثل یک شماره ۱۰ واقعی در دقیقه ۸۷ کار را تمام کند یاد آن موقعیت استثنایی در جام جهانی و مقابل پرتغال افتادیم. در آن مسابقه هم فرناندو میرا با یک اشتباه بچگانه می توانست نام خطیبی را در فهرست گلزنان جام جهانی ثبت کند اما مهاجم ما قدرشناس نبود. رسول آن زمان هم مهاجم کاملی نبود. حیف از شماره ۱۰ تیم ملی ...
● خوش شانسی دایی
هر اتفاقی که می افتاد و هر نتیجه ای رقم می خورد یک بازتاب ویژه در مورد علی دایی داشت. با شکست که شمشیرها برایش از رو بسته می شد و تکلیف معلوم بود اما مساوی و پیروزی تیم ملی یک نتیجه گیری مشترک را در خصوص آقای سرمربی دربر داشت: «چقدر این علی دایی خوش شانس است !» به نظر شما واقعا او آدم خوش شانسی است.
هم موافقم و هم مخالف، موافقم چون هیچ وقت در بازی هایی به این حساسی داوران اینقدر راحت به نفع ما اشتباه نمی کردند. مخالفم به این خاطر که چون با وجود بازی بهتر عربستان، تیم ما لایق گرفتن یک مساوی بود و پایان کار با حساب یک- یک نتیجه ناعادلانه ای نمی تواند باشد.
● ورزشگاهی که پر شد
«آقا ورزشگاه شان پر نشده. پشت دروازه ها خالی است.» این خبری بود که طی مکالمه دوستانه عکاس ایران ورزشی با یکی از دوستانمان نیم ساعت پیش از شروع بازی شنیدیم. اولش فکر کردیم عربستانی ها هم با تیم ملی کشورشان لج افتاده اند و اصلا برایشان مهم نیست دارد چه اتفاقی می افتد اما وقتی مسابقه شروع شد همه تصورات قبلی از بین رفت. تقریبا ورزشگاه ۶۷ هزار نفری ملک فهد پر از تماشاگر بود، همه شان آمده بودند از تیم ملی شان حمایت کنند، واقعا هم خوب حمایت می کردند، هرچند که صدایشان یا با تاخیر یا زودتر از حد معمول به گوش ما می رسید! راستی برای لحظاتی یاد ورزشگاه آزادی خودمان افتادیم، اگر شنبه شب ما میزبان عربستان بودیم ورزشگاه آزادی مان پر می شد یا اصلا همین ۶۵ هزار نفر می آمدند یا در نهایت اگر می آمدند آن طوری که عرب ها حمایت کردند، داغ می شدند، کف می زدند، سوت می کشیدند شک داریم.
● استقبال از ستاره ها
صدای گیرنده هایمان ایراد داشت اما ایراد از گیرنده های مان نبود! صدا با تصویر مچ نشده بود و همین نکته آزاردهنده ۹۰ دقیقه ما را درگیر حدس زدن اتفاقات بعدی می کرد، انگار که یک مسابقه هوش بود تا صحنه بعدی را پیش بینی کنیم و جایزه بگیریم. همین مسابقه هوش سیما باعث شد روی یک نکته حساس شویم. یکهو صدای همهمه به طرز شگفت آوری بالا می رفت، این بار ایراد از گیرنده ها نبود؛ توپ زیر پای حسین عبدالغنی افتاده یا یاسر القحطانی از روی نیمکت بلند شده بود تا خودش را گرم کند. عربستانی ها یک نکته جالب را به ما آموزش دادند؛ اینکه برخوردمان با ستاره هایمان چطور باشد، چقدر قدرشان را بدانیم، چقدر مثبت نگاهشان کنیم و چقدر دوستشان داشته باشیم.
● ترقه بازی
صدای انفجارهای مهیب حسابی شگفت زده مان کرده بود، نمی توانستیم باور کنیم. یعنی این عربستانی ها هستند که دارند اینطوری هیجاناتشان را تخلیه می کنند یاد ورزشگاه آزادی ۱۲-۱۰ سال پیش افتادیم، صدای نارنجک بود که پشت سر هم می افتاد اما باورمان نمی شد فکر می کردیم دوباره ایراد از صدای گیرنده هاست! صبح دیروز اما شگفتی مان تکمیل شد، یکی از خبرگزاری ها مطلبی در حاشیه بازی شنبه شب روی خروجی خود قرار داده بود با این تیتر: «بوی باروت در ریاض» و اینکه احتمال شکایت فدراسیون فوتبال ایران از عربستانی ها وجود دارد. یاد بازی با کره شمالی افتادیم و حوادثی مشابه در تهران که چقدر برایمان دردسرساز شد، بعد از خودمان پرسیدیم آیا مثل فدراسیون مظلوم ما با عربستانی ها هم برخورد می شود یا نه
● سورپرایز
عربستان سعودی یک تیم ناشناخته برای ما بود. هفت سال از آخرین رویارویی مان می گذشت و بعد از تغییر نسل فوتبالیست های این سرزمین هیچ وقت با آنها شاخ به شاخ نشده بودیم.
اولش فکر نمی کردیم اینقدر خوب باشند اما وقتی ۱۵ دقیقه اول گذشت فهمیدیم حریف همان رقیب همیشگی و گلوگیر است. عربستان تیم خوبی بود هم تاکتیکی هم سرعتی. «چقدر بازیکن با تکنیک داشتند چقدر خوب همدیگر را پیدا می کردند چقدر خوب تیم ما را پرس می کردند اصلا چقدر خوب بودند » اینها جملاتی بود که در گفته های دیروز صبح اهالی فوتبال به صورت مشترک دیده می شد. راستی عربستان چه تیم خوبی بود
● حالشان گرفت
همه آن شصت و هفت هزار نفر داخل ورزشگاه برد می خواستند. همه بازیکنان شان و همه سردمدارانشان که آن بالا در VIP نشسته بودند و با گل الحرثی خندیدند و کف زدند فقط به پیروزی فکر می کردند اما وقتی در رسیدن به هدف ناکام ماندند خنده هایشان قطع شد، دیگر کف نزدند و کسی صدای هلهله هایشان را نمی شنیدند [حتی با صدای پس و پیش تلویزیون های بدون عیب و ایراد ما!] حساب کار دستشان آمده بود، فهمیده بودند حریفشان همان رقیب همیشگی ایران است، به زمین و زمان معترض شدند، گفتند باید نیمه اول ۴ تا به ما می زدند، به داور معترض شدند [این یکی وارد است!]، مربی شان در کنفرانس شرکت نکرد و ... خلاصه حسابی حالشان گرفته شد، دو امتیاز را از دست داده بودند، مقابل قدرتمندترین حریفشان خنده هایشان قطع شده بود، حالا ما باید لبخندی زیرکانه می زدیم، حالا نوبت ما بود.
محمد قراگزلو
منبع : روزنامه ایران ورزشی


همچنین مشاهده کنید