پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

از کلام تا تصویر


از کلام تا تصویر
این تصویرسازی نه فقط در رسانه ها (Media) و فرهنگ عامی و مصرفی (Culture Consumer) که حتی در جدی ترین و انتزاعی ترین دانش انسانی ، یعنی فلسفه به وقوع پیوسته است ؛ همچنان که در عبارتی که از کتاب نقد عقل محض کانت در بالا نقل شد، ملاحظه می شود چگونه کانت در اثری که خود آن را نقادی عقل محض می نامد ، از فهم به عنوان سرزمینی یاد می کند که برای توصیف آن از تصاویر و استعاراتی چون جزیره ، مه ، کوه ، یخ ، دریای طوفانی و... بهره می برد.
در این میان ، برخی بر این باورند تصویرهای فلسفه در محدوده فراگفتمان فلسفه به ۲ شیوه توضیح داده شده اند: یا آنها را نشانه احیای شکل ابتدایی و کودک وار اندیشه دانسته اند یا با آنها چون تصاویری بدیهی و برخوردار از آشکارگی شهودی برخورد کرده اند.
برای پاسخ به این پرسشها از آرا و نظریات دو فیلسوف معاصر فرانسوی ، فرانسوا لیوتار و ژان بودریار ، استفاده می کنیم که هر یک به ترتیب تقدم و برتری را به شکل - تصویر و گفتمان - کلام می دهند.
ژان فرانسوا لیوتار (۹۸-۱۹۲۴) ، فیلسوف مشهور فرانسوی است که عمدتا به عنوان نظریه پرداز پیشتاز پست مدرنیستم شناخته شده است.
آثار او مشتمل بر انتقادی شدید از محصورات فلسفی تمامیت تاریخی و جزمیت سیاسی است و نیز در بردارنده باز ارزشگذاری ماهیت علومی چون اخلاق ، زیبایی شناسی و سیاست.
گفتمان ، شکل (Discourse,Figure) یکی از آثار لیوتار است که به طرزی بنیادین رویکردی ساختارشکن به زیبایی شناسی دارد و در آن الگوی ساختارگرایان را برای زبان و بویژه تفسیر لکان را از فروید ، در مورد محدودیت و سرکوبی شدید میل ، به نقد می کشد. لیوتار در این کتاب ، در حالی که قصد دارد گفتمان ها ، تدابیر نوشتاری ، سیاست و چشم اندازهای جدیدی را بسط دهد در عین حال حمله تندی به گفتمان ها و نظریه های مدرن می کند.برای لیوتار، میل در آن معنایی که فروید آن را فرآیندهای اولیه (فرآیندهای مستقیم ، لیبیدویی ، ناخودآگاه و غریزی که تابع اصل لذت اند) می نامد ، بیانی آشکار در تصاویر می یابد. در مقابل ، گفتمان آن چیزی را دنبال می کند که فروید آن را به عنوان فرآیندهای ثانویه (یعنی فرآیندهایی که توسط امر واقعی اداره می شوند) توضیح می دهد که از قوانین و روش عقلانی خود (Ego) ناشی می شود. میلی که در گفتمان به طرزی صریح مشخص می شود، با دستور زبان ساخته و محدود می شود بنابراین ، گفتمان خلاصه تر، معقول تر و مرسوم تر از تصاویر میل است.
در نتیجه ، لیوتار گفتمان را با نظریه ای مربوط می داند که روانی و تکثر میل را منجمد می سازد ، از حرکت می اندازد و فلج می کند. (لیوتار ، ۱۹۷۴ ، ۹) به این ترتیب ، لیوتار سعی دارد تخیلات ، شکلها و تصاویر را از انتقاد یا بی آرزش ساختن آنها به دست هر دو نظریه های عقل محور و متن محور رهایی بخشد.تمایز میان گفتمان (کلام) و شکل (تصویر)، خود پایه و اساس زیبایی شناسی پست مدرن را به عنوان شکل حاکم تصویری معنا فراهم می آورد. در چنین خوانشی ، شعور مدرن در اصل استدلالی است ، در حالی که کلمات را بر تصاویر ، مفهوم را بر بی مفهومی ، معنا را بربی معنایی ، عقل را بر غیر عقلانیت و من را بر غیر من ترجیح می دهد. در مقابل ، شعور پست مدرن تصویری است و آگاهی بصری را بر ادبی ، شکل را بر مفهوم ، احساس را بر معنا و روشهای بی واسطه و مستقیم را بر غیرمستقیم آن ترجیح می دهد. با وجود این ، هنوز هم رساله گفتمان ، شکل لیوتار شالوده شکن است و بسادگی از برتری شکل بر گفتمان یا دیدار بر گفتار دفاع نمی کند. لیوتار می خواهد به تصویر اجازه ورود و شکل بخشیدن به گفتمان را بدهد ، همچنان که می خواهد جنبه ای از نوشتار را بسط دهد که خوداندیشه ای است برای نقاشی کردن با کلمات و در کلمات.
(لیوتار ، ۱۹۷۱ ، ۵۳) در نتیجه ، او در حالی که شعر را همچون الگویی برای تمام انواع نوشتن می ستاید ، از تخیل ، معانی چند رمزی شعری و ابهام در نوشتار دفاع می کند. هدف ، تلفیق گفتمان های انتزاعی نظری با گفتمان های تصویری است و برانداختن گفتمان های سلطه جو توسط گفتمان های نوینی که تدابیر ادبی عصیانگر را به خدمت می گیرند. لیوتار توانهای تک و منحصر به فرد را به جای ساختار موسیقایی یا تصنیف قطعه ای هنری ارج می نهد ، با این استدلال که شنیدن یک حادثه یعنی تبدیل آن به اشکها ، خنده ها، رقص ، کلمات ، صداها و... (لیوتار ، b۶۸۹۱ ، ۹۳).
اغلب گفته می شود به هر جا که نظر افکنید تصاویری وجود دارد. تی شرت ها ، بیلبوردها ، پوسترها ، روزنامه ها ، مجلات ، تلویزیون ، سینما ، رایانه و بازیهای ویدئویی را می توان به عنوان منابع این تصویرپردازی ها در نظر گرفت.
بسیاری از ما دوربین های عکاسی ، وب کم ها و دوربین های فیلمبرداری را در اختیار داریم و از اکثر ما در فروشگاه ها و بزرگراه ها توسط دوربین های مراقبت مداربسته فیلمبرداری می کنند و بسیاری از جنین ها در صفحات تلویزیون نمایش داده می شوند. بودریار معتقد است این وسواس آشکار نسبت به تصاویر ، جهان ما را دچار تغییری بنیادین کرده است. (وارد ، ۱۳۸۴ ، ۱۰۸) شاید ژان بودریار (... ۱۹۲۹) را باید همچون متفکری پساساختارگرا دانست که بر اهمیت زبان در اجتماع و مفاهیم اصطلاحات جدید ابداع شده متمرکز شد تا جنبه های بسیار پیشرفته ارتباطات الکترونیکی را بهتر درک کند.
اهمیت بودریار برای فلسفه علوم اجتماعی مبنی بر تلاش او برای نظریه پردازی درباره جنبه های مختلف فرهنگ عامی است.
او در پاسخ به پرسشهایی درباره فرهنگ رسانه ها و فرهنگ مصرفی جدیت بی سابقه ای را در اهداف نظری به ارمغان آورد. بودریار سعی داشته است گزارشی از اهمیت و محبوبیت رو به رشد رسانه ها و فرهنگی را در جامعه ارائه کند که در زندگی روزمره به مصرف کننده و فرهنگ مصرف گرا اهمیت بسیاری می دهد. او فرهنگ رسانه ای را فرهنگی بر باد رفته توصیف و اظهار می کند از آنجا که امروزه رسانه ها بی هیچ ارجاع و اشاره ضروری ای به واقعیت به فعالیت خود مشغول اند ، اکنون با وضعیتی روبه رو هستیم که در آن انگاره هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد: انگاره ، شبیه سازی شده خالص خویش است. (بودریار ، ۱۹۸۸ ، ۱۷۰) بودریار در آثار میانه دهه ۱۹۷۰ خود مشخص می سازد که چگونه فرهنگ رسانه ها و بویژه آگهی های تبلیغاتی ، رمزی (Code) را شکل می بخشند که نفوذ عظیم و گسترده ای را بر افراد دارد. رمز ذات مصرف است.
مردم نه اشیای بسیاری که تصاویر ، ایده آل ها ، خیالها و فانتزی ها ، سبکها و متدها و خلاصه همه آنچه به واسطه تبلیغات و ارائه نمایش در رسانه های الکترونیکی تبلیغ می شود ، مصرف می کنند. این بعدی جدید از زندگی اجتماعی است که برای همیشه سبب رخت بر بستن فرهنگ بورژوازی کهنه و منسوخ از جامعه مدرن می شود. استدلال بودریار این است که افراد خودشان خودشان را می سازند یا به عبارت بهتر، هویت آنان از طریق پاسخهایشان به تبلیغات و رسانه ها شکل می گیرد و در بازارها و مراکز خرید، در رادیو و تبلیغات تلویزیونی ، فرهنگی ساخته شده است که توجه ما را به خود نه فقط جلب بلکه تسخیر می کند. تصویرسازی نه تنها مردم عامی جوامع صنعتی که مردمان جوامع کمونیستی اروپای شرقی و بیشتر کشورهای جهان سوم را افسون و مفتون خویش کرده است. (Poster) هدف بودریار مساله ساز کردن ایده نیاز یا فایده است.
در جامعه مصرفی ، اشیا صرفا مصرف نمی شوند آنها بیش از آن که برای ارضای یک نیاز تولید شوند برای دلالت یک منزلت [اجتماعی] تولید می شوند و این کار فقط به علت رابطه تفاوتی اشیا امکان پذیر می شود. یعنی اشیا به نشانه تبدیل می شوند. در مجموع می توان گفت انسان ها در جستجوی نیکبختی نیستند. آنان به دنبال تحقق برابری نیستند. مصرف ، عاملی همگن ساز نیست ، بلکه از طریق نظام نشانه ، افتراق ایجاد می کند. سبک زندگی و ارزشها هستند و نه نیاز اقتصادی که شالوده زندگی اجتماعی را شکل می دهند. (لچت ، ۱۳۷۸ ، ۳۴۳) بودریار برای تحلیل ساختار تبلیغات ، به نشانه شناسی بازمی گردد و اثبات می کند که چگونه تبلیغات زبان را از نو و به روشی تازه بازسازی می کند تا در آن ، برای مثال کلمه کوکاکولا(CocaCola) در تبلیغاتی که برای آن محصول نمایش می شود نه به یک مایع گازدار قهوه ای رنگ که به تصویری از جوانی تمایلات جنسی و لذت و خوشی ارجاع دهد. در دهه ۱۹۷۰بودریار تا آنجا پیش رفت که در یکی از آثار خود به نام در سایه سار اکثریت خاموش (In the Shadow of the Silent Majority) بی حسی و بی علاقگی آشکار و هویدای عامه مردم و فقدان شور و هیجانی انقلابی را در واقع شکل جدیدی از مقاومت علیه نظام و سیستم اعلام کرد. (Poster) بودریار در مجموعه ای از آثار خویش در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ تحلیل خود را از تبلیغات و آگهی های رسانه ها به درکی کلی از فرهنگ پست مدرن بسط داد. او استدلال مهمی را بیان می کند مبنی بر این که خود واقعیت ، به عنوان نتیجه و تالی یک فرهنگ مصرف گرای جدید در حال تغییر است.
همچنان که مردم زمان بیشتر و بیشتری را با ارتباطات الکترونیکی می گذرانند (پیچ رادیو را می چرخانند ، به تلویزیون می چسبند ، سراغ رایانه می روند ، به واکمن گوش می دهند ، با تلفن صحبت می کنند ، دورنگار می زنند ، ایمیل دریافت می کنند و...) به همان اندازه زمان بیشتری هم برای مبادله و رد و بدل کردن علائم و نشانه ها از طریق تامل رو به رشد ماشین های هوشمند وجود دارد. دنیای روابط چهره به چهره و شخص به شخص (Face of Face) در حال تبدیل شدن به دنیایی از ارتباطات الکترونی (Interface) است. بودریار این فرهنگ نوظهور را فراواقعی (Hyper Real) می نامد.
منبع : تبیان فارس


همچنین مشاهده کنید