سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

قصص‌ قرآن‌ عبرتی‌ برای‌ خردمندان‌


قصص‌ قرآن‌ عبرتی‌ برای‌ خردمندان‌
اسلام‌، آخرین‌ دین‌ الهی‌ نیز هم‌ از جهت‌ دارا بودن‌ قصه‌ها و روایت‌ها و هم‌ از جهت‌ قدمت‌ از غنای‌ بسیار بالایی‌ برخورداراست‌. درقرآن‌ به‌ روایتی‌ بیش‌ از ۲۶۰ داستان‌ و قصه‌ وجود دارد، که‌ این‌ قصه‌ها و داستانها به‌ تفصیل‌ و یابه‌ ایجاز یک‌ واقعه‌ تاریخی‌ را در عین‌ شیوایی‌ نقل‌ می‌کنند. وجود این‌ داستانها خود دلیل‌ معتبری‌ است‌ که‌ این‌ دین‌ ازتاریخی‌ بس‌ کهن‌ برخوردار بوده‌، از نگاه‌ اعتبار و اعتماد به‌ ادیان‌ بزرگ‌ الهی‌ می‌توان‌ اینگونه‌ اظهار نمود که‌، نقل‌ وقایعی‌ که‌ در قرآن‌ آمده‌ است‌ به‌ عنوان‌ یک‌ سند تاریخی‌ بسیار معتبر محسوب‌ شده‌ و هیچ‌ تحریفی‌ را در ذکر آن‌ وقایع‌ نمی‌پذیرد. بیان‌ وقایع‌ تاریخی‌ و یا بیان‌ یک‌ حادثه‌ برای‌ عبرت‌گیری‌ به‌ شکل‌ و شیوه‌ قصه‌ و داستان‌ تاثیر بسیار مطلوبتری‌ برای‌ خواننده‌ خواهد داشت‌ و طراوت‌ و جاذبه‌ خود را همچنان‌ حفظ‌ خواهد کرد.
وجود این‌ همه‌ داستان‌ در جای‌ جای‌ قرآن‌ و اختصاص‌ دادن‌ یک‌ سوره‌ از قرآن‌ به‌ نام‌ «قصص‌» نیز بر اهمیت‌ و تاکید پروردگار به‌ طرح‌ موضوعات‌ به‌ این‌ شیوه‌ را دارد.قرآن‌ به‌ این‌ مسئله‌ تاکید دارد که‌ نقل‌ این‌ همه‌ قصه‌ بی‌دلیل‌ و عبث‌ نبوده‌ و در طرح‌ آنها هدف‌ و مقصودی‌ را دنبال‌ می‌کند.
به‌ این‌ آیه‌ توجه‌ کنید:لقد کان‌ فی‌ قصصهم‌ عبرة‌ لاولی‌الباب‌ ماکان‌ حدیثاًیفتری‌ ولکن‌ تصدیق‌ الذی‌ بین‌ یدیه‌ وتفصیل‌ کل‌ شیی‌ء و هدی‌ و رحمة‌ لقوم‌ یومنون‌ .یوسف‌ - ۱۱۱
همانا در این‌ داستانها عبرتی‌ برای‌ خردمندان‌ است‌. نیست‌ داستانی‌ که‌ دروغ‌ پنداشته‌ شود ولکن‌ گواهی‌ آنچه‌ پیش‌ روی‌ توست‌ و تفصیل‌ همه‌ چیز و هدایت‌ و رحمتی‌ برای‌ گروهی‌ که‌ ایمان‌ آورند.
تامل‌ در این‌ آیه‌ خواننده‌ را به‌ موضوعات‌ مهمی‌ رهنمون‌ می‌سازد:
۱) به‌ تحقیق‌، در ذکر این‌ داستانها پند و اندرزهای‌ فراوانی‌ وجود دارد.
۲) این‌ داستانها پند واندرزی‌ خواهند بود برای‌ اهل‌ علم‌ و کسانی‌ که‌ صاحب‌ خرد می‌باشند و مخاطب‌های‌ خاص‌ خود را خواهد داشت‌.
۳) قرآن‌، قصه‌ها را احادیثی‌ می‌داند که‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ ازمسیر حقیقت‌ منحرف‌ نشده‌اند و سراسر حوادثی‌ واقعی‌ می‌باشند و نه‌ افسانه‌ و تخیل‌ یا دروغ‌.
در آیات‌ متعددی‌ قرآن‌، قصه‌ها را با عنوان‌ حدیث‌ طرح‌ می‌کند. از روز قیامت‌ نیز با این‌ عنوان‌ یاد می‌کند. پس‌ حوادثی‌ که‌ به‌ شکل‌ قصه‌ طرح‌ شده‌اند مانند واقعه‌ روز قیامت‌ واقعیت‌ بوده‌ و حقیقی‌ هستند.
هل‌ اتاک‌ حدیث‌ موسی‌ .طه‌ -۹
آیا بیامدت‌ داستان‌ موسی‌
هل‌ اتاک‌ حدیث‌ ضیف‌ ابراهیم‌ المکرمین‌ .الذاریات‌ - ۲۴
آیا بیامدت‌ داستان‌ مهمانی‌ ابراهیم‌،آن‌ گرامیان‌
هل‌ اتاک‌ حدیث‌ الجنود* فرعون‌ و ثمود .البروج‌ - ۱۸،۱۷
آیا بیامدت‌ داستان‌ لشکرکشیهاهای‌ فرعون‌ و ثمود
هل‌ اتاک‌ حدیث‌ الغاشیه‌ .الغاشیه‌ - ۱
آیا بیامدت‌ داستان‌ روز قیامت‌
۴) نکتة‌ دیگر در این‌ آیه‌ که‌ می‌توان‌ به‌ آن‌ اشاره‌ کرد، این‌ است‌ که‌ قرآن‌ نقل‌ این‌ داستانها را رحمت‌ و هدایتی‌ برای‌ مومنین‌ می‌داند .
با توجه‌ به‌ نکاتی‌ که‌ ذکر آنها رفت‌ در این‌ نوشتار سعی‌ شده‌ که‌ داستانهایی‌ از قرآن‌ طرح‌ شود که‌ شیوه‌ استخراج‌ و نقل‌ داستانها صرفاًبا ترجمه‌ یک‌ ،یک‌ آیه‌ها بوده‌است‌. همچنین‌ در ضمن‌ نقل‌ هر داستان‌ یک‌ یا چند اسم‌ و واژه‌ نیز با الهام‌ از قرآن‌ تحلیل‌ خواهد شد.
مقام‌ بسیار والای‌ ابراهیم‌ در نزد خدا که‌ بعدا به‌ تفصیل‌ درباره‌ این‌ مقام‌ و موقعیت‌ سخن‌ گفته‌ خواهد شد. دلیلی‌ بود تا این‌ نوشتار با نقل‌ و شرح‌ داستان‌ این‌ پیامبر آغاز شود در ارتباط‌ با حضرت‌ ابراهیم‌ به‌ ۴ داستان‌ اشاره‌ می‌شود،و بعد از آن‌ به‌ توصیف‌ و شرح‌ مقام‌ ابراهیم‌ پرداخته‌ خواهدشد.
۱) داستان‌ گرایش‌ ابراهیم‌ به‌ توحید
۲) داستان‌ بحث‌ و گفتگوی‌ ابراهیم‌ با پدرش‌
۳) داستان‌ مبارزه‌ با بتها و درآتش‌ افکندن‌ وی‌
۴) داستان‌ ضیافت‌ ابراهیم‌
● داستان‌ توحیدگرایی‌ ابراهیم‌
شیوه‌ توحیدگرایی‌ ابراهیم‌ و طرح‌ جزئیات‌ آن‌ در قرآن‌ تاکیدی‌ است‌ بر گرایش‌ و میل‌ قرآن‌ به‌ ایمان‌ آوردن‌ بر اساس‌ بینش‌ و یقین‌ ، یقینی‌ که‌ پایه‌ و اساس‌ آن‌ را دژ محکم‌ تفکر و تعقل‌ پی‌ریزی‌ می‌کند، نه‌ عناصر سستی‌ چون‌ پیروی‌ کورکورانه‌ از اجداد.
به‌ این‌ آیات‌ دقت‌ کنید:
فلما جنّ علیه‌ اللیل‌ رءا کوکباً قال‌ هذا ربی‌ فلما افل‌ قال‌ لا احب‌ الآفلین‌ .انعام‌ - ۷۶
آنگاه‌ که‌ تاریکی‌ شب‌ فراگرفتش‌ ستاره‌ای‌ را گفت‌ این‌ است‌ پروردگار من‌ و هنگامیکه‌ فرونشست‌ گفت‌ دوست‌ ندارم‌ فروروندگان‌ را
فلما رءا القمر بازغاً قال‌ هذا ربی‌ فلما افل‌ قال‌ لئن‌ لم‌ یهدنی‌ ربی‌ لاکونّن‌ من‌ القوم‌ الضالین‌ .انعام‌ - ۷۷
و هنگامیکه‌ دید ماه‌ را تابنده‌ گفت‌ این‌ است‌ پروردگار من‌ و هنگامیکه‌ درون‌ شد گفت‌ اگرپروردگارم‌ رهبریم‌ نکند همانا میشوم‌ از گروه‌ گمراهان‌
فلما رءا الشمس‌ بازغه‌ قال‌ هذا ربی‌ هذا اکبر فلما افلت‌ قال‌ یا قوم‌ انی‌ بری‌ءمما تشرکون‌ .انعام‌ -۷۸
هنگامیکه‌ دید خورشید را درخشان‌ گفت‌ این‌ است‌ پروردگار من‌ این‌ بزرگتر است‌ پس‌ هنگامیکه‌ ناپدید شد گفت‌ ای‌ قوم‌ من‌ همانا بیزارم‌ از آنچه‌ شما شرک‌ می‌ورزید
انی‌ وجهت‌ وجهی‌ للذی‌فطرالسموات‌ والارض‌ حنیفاًو ما انا من‌المشرکین‌ .انعام‌- ۷۹
همان‌ برگرداندم‌ روی‌ خود رابه‌ سوی‌ آنکه‌ آفرید آسمانها و زمین‌ را آن‌ یکتاپرست‌ و نیستم‌ از شرک‌ ورزندگان‌
و حاجه‌ قومه‌ قال‌ اتحاجونی‌ فی‌ الله‌ و قد هدین‌ و لاخاف‌ ما تشرکون‌ به‌ الا ان‌ یشاء ربی‌ شیئا وسع‌ ربی‌ کل‌ شیی‌ء علما افلا تتذکرون‌ . انعام‌ - ۸۰
و ستیزه‌ کردند با وی‌ قومش‌ گفت‌ آیا بامن‌ ستیزه‌ می‌کنید در خدا در حالیکه‌ هدایتم‌ کرد و نترسم‌ آنچه‌ را بدان‌ شرک‌ می‌ورزید
و کیف‌ اخاف‌ ما اشرکتم‌ و لا تخافون‌ انکم‌ اشرکتم‌ بالله‌ ما لم‌ ینزل‌ به‌ علیکم‌ سلطانا فایّ الفریقین‌ احق‌ بالامن‌ ان‌ کنتم‌ تعلمون‌ .انعام‌ - ۸۱
و من‌ چگونه‌ ازآنچه‌ شریک‌ خدا قرار می‌دهید بترسم‌ در حالیکه‌ شما ازشرک‌ به‌ خدا آوردن‌ نمی‌ترسید و با آنکه‌ هیچ‌ برهان‌ و حجتی‌ بر آن‌ شرک‌ ندارید کدامیک‌ ازما دو گروه‌ در ایمنی‌ سزوارتریم‌ (از خدایان‌ بی‌ اثر شما باید ترسید یا از خدای‌ مقتدر من‌)اگر شما فهم‌ و علمی‌ دارید.
واژه‌ حاج‌ که‌ در این‌ آیه‌ ذکر شده‌، به‌ معنی‌ ستیزه‌ ،بحث‌ طولانی‌ ،ایراد می‌باشد. مضمون‌ آیه‌ این‌ است‌ که‌ مردم‌ در مقام‌ بحث‌ و جدل‌ با ابراهیم‌ برمی‌آیند و ابراهیم‌ در صدد پاسخگویی‌ به‌ آنها قرار می‌گیرد. در سوره‌ البقره‌ آیه‌ ۲۵۸ نیز سخن‌ از بحث‌ و جدل‌ پادشاه‌ آن‌ زمان‌ که‌ با ابراهیم‌ داشته‌ است‌ را قرآن‌ به‌ این‌ شکل‌ طرح‌ می‌کند:
الم‌ ترالی‌ الذی‌ حاج‌ ابراهیم‌ فی‌ ربه‌ ان‌ اته‌ الله‌ الملک‌ اذ قال‌ ابراهیم‌ ربی‌ الذی‌ یحیی‌ ویمیت‌ قال‌ انا احیی‌ و امیت‌ قال‌ ابراهیم‌ فان‌ الله‌ یاتی‌ بالشمس‌ من‌ المشرق‌ فات‌ بهامن‌ المغرب‌ فبهت‌ الذی‌ کفروالله‌ لایهدی‌ القوم‌ الظالمین‌.
آیا ندیدی‌ آنرا که‌ ستیزه‌ کرد با ابراهیم‌ درباره‌ پروردگارش‌ آنکه‌ پادشاهی‌ را دست‌ داشت‌، زمانیکه‌ ابراهیم‌ گفت‌ پروردگار من‌ آن‌ است‌ که‌ زنده‌ می‌کند و می‌میراند و او هم‌ گفت‌ که‌ من‌ هم‌ زنده‌ می‌کنم‌ و می‌میرانم‌ (دو نفر آورد و یکی‌ را کشت‌ و دیگری‌ را آزاد کرد)ابراهیم‌ گفت‌ خدای‌ من‌ آن‌ کسی‌ که‌ خورشید از مشرق‌ بیاورد و فرودش‌ آورد در مغرب‌ پس‌ سراسیمه‌ و بهت‌ زده‌ شد و البته‌ گروه‌ کافران‌ را هدایت‌ نکندو ظالمین‌ را.
الذین‌ امنو و لم‌ یلبسوا ایمانهم‌ بظلم‌ اولئک‌ لهم‌ الامن‌ و هم‌ مهتدون‌ .انعام‌ - ۸۲
آنانکه‌ ایمان‌ به‌ خدا آوردند و ایمان‌ خود رابه‌ ظلم‌ و ستم‌ نیالودند ایمنی‌ برای‌ آنهاست‌ و آنها به‌ حقیقت‌ هدایت‌ یافته‌اند.
وتلک‌ حجتنااتیناهاابرهیم‌ علی‌ قومه‌ نرفع‌ درجات‌ من‌ نشاء ان‌ ربک‌ حکیم‌ علیم‌ .انعام‌ - ۸۳
و این‌ است‌ حجت‌ ما که‌ دادیمش‌ به‌ ابراهیم‌ بر قوم‌ وبالابریم‌ پایه‌های‌ هر که‌ را خواهیم‌ همانا پروردگار تواست‌ حکیم‌ و دانا
وکذلک‌ نری‌ ابرهیم‌ ملکوت‌ السموات‌ و الارض‌ و لیکون‌ من‌ الموقنین‌ .انعام‌- ۷۵
بدین‌ سان‌ نمایاندیم‌ به‌ ابراهیم‌ پادشاهی‌ آسمانها و زمین‌ را تابگردد از یقین‌آورندگان‌
▪ اشاره‌ای‌ اجمالی‌ به‌ چند نکته‌ در این‌ داستان‌
۱) می‌دانیم‌ که‌ داستان‌ ابراهیم‌ و حوادث‌ سپری‌ شده‌،مربوط‌ به‌ هزاران‌ سال‌ پیش‌ می‌باشد و همچنین‌ بدیهی‌ است‌ که‌ جامعة‌ آن‌ زمان‌، جامعه‌ای‌ کاملا بدوی‌،خرافی‌ و آکنده‌ از جهل‌ و نادانی‌می‌باشد، در چنین‌ جامعه‌ای‌ با آن‌ سطح‌ شعور ابراهیم‌ با شیوه‌ای‌ کاملا بدیع‌ وقابل‌ توجه‌ به‌ جستجوی‌ آفریننده‌جهان‌ می‌پردازد. ابراهیم‌ خدای‌ خود را بر اساس‌ عینیت‌ و مشاهده‌(روش‌ علمی‌) جستجو می‌کند و روش‌ مردود کردن‌ خورشید، ماه‌ و ستارگان‌ بعنوان‌ خدای‌ خود نیز برهمین‌ مبنا می‌باشد. این‌ داستان‌ نشان‌ می‌دهد که‌ ابراهیم‌ از زمان‌ خود بسیار جلوتر بوده‌ است‌. به‌ نظر می‌رسد یکی‌ ازدلایل‌ اینکه‌ خداوند ابراهیم‌ را امام‌ جامعه‌ خود یاد می‌کند نیز این‌ باشد.
۲) بحث‌ در چگونگی‌ ایمان‌ مردم‌ آن‌ زمان‌ به‌ خداوند، بحث‌ پیرامون‌ شرک‌ آن‌ها بوده‌ نه‌ کفر به‌ خداوند، در آیاتی‌ که‌ ملاحظه‌ شد ۵ بار کلمه‌ شرک‌ ذکر شده‌ و همچنین‌ واژه‌ حنیف‌ به‌ عنوان‌ یکتاپرست‌ که‌ از صفات‌ برجسته‌ ابراهیم‌ است‌ در برابر شرک‌ قرار گرفته‌ است‌. حدود ۱۰ آیه‌ در قرآن‌ ذکر شده‌ که‌ واژه‌ حنیف‌ در مقابل‌ شرک‌ قرار گرفته‌ که‌ در بحث‌ مقام‌ و موقعیت‌ ابراهیم‌ ذکر خواهد شد.
۳) با توجه‌ به‌ آیات‌ ذکر شده‌ درمی‌یابیم‌ که‌ طریقه‌ ایمان‌ آوردن‌ ابراهیم‌ به‌ خداوند یک‌ شیوه‌ کاملا استدلالی‌ و تعقلی‌ است‌، نه‌ با انجام‌ معجزه‌ای‌ از سوی‌ او، بطوریکه‌ این‌ طریقه‌ استدلال‌ مقدماتی‌ می‌شود تا ابراهیم‌ رابه‌ سرمنزل‌ یقین‌ برساند (لیکون‌ من‌ الموقنین‌) در حالیکه‌ می‌بینیم‌ که‌ خداوند برای‌ اقوامی‌ معجزاتی‌ آورد تا بلکه‌ آنها به‌ او ایمان‌ آورند. ولی‌ ایمان‌ آوردن‌ ابراهیم‌ به‌ خداوند ازاین‌ جهت‌ کاملا متفاوت‌ می‌باشد،بطوریکه‌ در داستان‌ کوتاهی‌ که‌ ذکر می‌شود،ذهن‌ جستجوگر ابراهیم‌ برای‌ اینکه‌ به‌ درجه‌ یقین‌ برسد از هیچ‌ تلاشی‌ غفلت‌ نمی‌کند،بطوری‌ که‌ از خداوند بدون‌ هیچ‌ واهمه‌ای‌ تقاضایی‌ را می‌کند و پاسخ‌ مثبت‌ خداوند و اجابت‌ درخواست‌ او نیز همچنین‌ بسیار قابل‌ توجه‌ می‌باشد. دقت‌ کنید:
اذقال‌ ابراهیم‌ رب‌ ارنی‌ کیف‌ تحی‌ الموتی‌ قال‌ اولم‌ تؤمن‌ قال‌ بلی‌ ولکن‌ لیطمئن‌ قلبی‌ قال‌ فخذ اربعه‌ من‌ الطیر فصرهن‌ الیک‌ ثم‌ اجعل‌ علی‌ کل‌ جبل‌ منهن‌ جزء ثم‌ ادعهن‌ یاتینک‌ سعیاًو اعلم‌ ان‌ الله‌ عزیز حکیم‌ .بقره‌ - ۲۶۰
و چون‌ ابراهیم‌ گفت‌ بار پروردگارا به‌ من‌ بنما که‌ چگونه‌ مردگان‌ را زنده‌ خواهی‌ کرد خداوند فرمود باور نداری‌، گفت‌ بلی‌ باور دارم‌ لیکن‌ می‌خواهم‌ تا با مشاهده‌ آن‌ دلم‌ آرام‌ گیرد. خداوند فرمود چهار مرغ‌ مهیا کن‌ و گوشت‌ آن‌ها را به‌ هم‌ درآمیز نزد خود آنگاه‌ هر قسمتی‌ را بر سرکوهی‌ بگذار سپس‌ آن‌ مرغان‌ را به‌ سوی‌ تو شتابان‌ پرواز کنند و آنگاه‌ بدان‌ که‌ همانا خداوندبر همه‌ توانا وداناست‌ .
براستی‌ که‌ این‌ داستان‌ ما را به‌ یاد این‌ آیه‌ می‌اندازد * والذین‌ جاهدوافینا لنهدینم‌ سبلنا* کسانیکه‌ در ما (در شناخت‌ ما) تلاش‌ و مبارزه‌ می‌کنند ما نیز آن‌ راهها را برای‌ آن‌ها شناسایی‌ و هدایت‌ می‌کنیم‌ این‌ نکته‌ خود گویای‌ این‌ حقیقت‌ بوده‌ و هست‌ که‌ خداوند بابندگان‌ مخلصش‌ که‌ تقاضایی‌ می‌کنند از روی‌ قهر و خشم‌ عمل‌ نمی‌کند بلکه‌ در این‌ داستان‌ بلافاصله‌ بعد از درخواست‌ ابراهیم‌ آن‌ را اجابت‌ می‌کند.برخورد مثبت‌ خداوند با ذهن‌ جستجوگر ابراهیم‌ نشانه‌ای‌ از رحمانیت‌ اوست‌.
۴) شیوه‌ برخورد ابراهیم‌ با مشرکین‌ نیز شیوه‌ای‌ استدلالی‌ می‌باشد. به‌ عبارتی‌ علاوه‌ بر این‌ که‌ تمایل‌ ابراهیم‌ به‌ رسیدن‌ به‌ حقیقت‌ بر اساس‌ مشاهده‌ و عینیت‌ می‌باشد نه‌ تخیل‌ و اوهام‌، این‌ تمایل‌ در مورد چند و چون‌ تکوین‌ عقاید جامعه‌ زمان‌ خود نیز وجود دارد و آن‌ها را دعوت‌ به‌ بهره‌گیری‌ از چنین‌ روشی‌ در شناسایی‌ خدای‌ واقعی‌ خود می‌کند. چنانچه‌ در آیه‌ ۸۱ به‌ آن‌هامی‌گوید: لم‌ ینزل‌ به‌ علیکم‌ سلطانا شما هیچ‌ برهان‌ و استدلالی‌ بر شرک‌ خود ندارید. البته‌ ابراهیم‌ سراسر بر این‌ شیوه‌ ابرام‌ و پافشاری‌ داشته‌ چنانچه‌ در نقل‌ داستانهای‌ بعدی‌ به‌ آن‌ اشاره‌ خواهد شد.
۵) در آیه‌ ۸۱ سخن‌ از خوف‌ و امن‌ می‌شود یکتاپرستی‌ با دور شدن‌ از ترس‌ و نزدیک‌ شدن‌ به‌ امنیت‌ و آرامش‌ همبستگی‌ بسیارنزدیکی‌ دارد،بطوریکه‌ ابراهیم‌ به‌ قومش‌ می‌گوید کدامیک‌ از ما دو گروه‌ در امنیت‌ سزوارتریم‌؟ کسانیکه‌ به‌ توحید و یکتاپرستی‌ روی‌ می‌آورند را سزاوار امنیت‌ دانسته‌ و ترس‌ بر آنها چیره‌ نخواهد شد.چنانچه‌ در آیه‌ ۸۲ خداوند این‌ نکته‌ را نیز خود بیان‌ می‌کند.
الذین‌ امنوا و لم‌ یلبسوا ایمانها بظلم‌ اولئک‌ لهم‌ الامن‌ ...
● داستان‌ بحث‌ و گفتگوی‌ ابراهیم‌ با پدرش‌
لقد کانت‌ لکم‌ اسوه‌ حسنة‌ فی‌ ابراهیم‌ ،این‌ داستان‌ ازجهات‌ بسیار زیادی‌ از جمله‌ در زمینه‌ مسائل‌ اخلاقی‌ و تربیتی‌ می‌تواند کاربرد زیادی‌ داشته‌ باشد. از جهتی‌ نیز این‌ داستان‌ چالشهایی‌ که‌ بین‌ ابراهیم‌ و پدرش‌ در مورد عقایدشان‌ بوجود می‌آید را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد. زمانی‌ که‌ هرکدام‌ از آنها بعنوان‌ نماینده‌ دو جریان‌ فکری‌ بسیار بزرگ‌ توحید و شرک‌ رو در روی‌ هم‌ قرار می‌گیرند،و سرانجام‌ هر یک‌ از آنها. به‌ همین‌ دلیل‌، این‌ داستان‌ می‌تواند الگوی‌ خوبی‌ باشد برای‌ کسانیکه‌ که‌ به‌ آیین‌ ابراهیم‌ اعتقاد دارند .
گفتگوی‌ ابراهیم‌ با پدرش‌ در دو سوره‌ مریم‌ و شعراء به‌ طور مفصل‌ طرح‌ شده‌ و در یکی‌ دو آیه‌ نیز به‌ شکل‌ کوتاه‌ از آن‌ گفتگو یاد شده‌ است‌. سعی‌ شده‌ که‌ به‌ تمامی‌ آیات‌ مربوط‌ به‌ این‌ گفتگو اشاره‌ شود.
اذ قال‌ لابیه‌ یا ابت‌ لم‌ تعبد ما لایسمع‌ و لایبصر و لا یغنی‌ عنک‌ شیئاً .مریم‌ -۴۲
هنگامیکه‌ ابراهیم‌ به‌ پدر خود گفت‌ ای‌ پدر چرا می‌پرستی‌ آنچه‌ را نه‌ می‌شنود و نه‌ می‌بیند و نه‌ تو را بی‌نیاز می‌کند.
در سوره‌ انعام‌ آیه‌ ۷۴ نیز این‌ گفتگو به‌ این‌ شکل‌ طرح‌ شده‌:
و اذ قال‌ابراهیم‌ لابیه‌ ءازر اتتخذ اصناماً ءالهة‌ انی‌ اریک‌ و قومک‌ فی‌ ضلال‌ مبین‌ .انعام‌- ۷۴
و هنگامیکه‌ گفت‌ ابراهیم‌ به‌ پدر خود آیا میگیری‌ بتان‌ را خدایانی‌، همانا می‌بینم‌ تو و قومت‌ را در گمراهی‌ آشکار.
یا ابت‌ انی‌ قد جاءنی‌ من‌ العلم‌ مالم‌ یاتک‌ فاتبعنی‌ اهدک‌ صراطاً سویاً .مریم‌ - ۴۳
ای‌ پدر همانا بیامده‌ است‌ مرا دانشی‌ که‌ تو فاقد آن‌ هستی‌ پس‌ پیرویم‌ کن‌ تا رهبریت‌ کنم‌ در راهی‌ راست‌
یا ابت‌ لا تعبد الشیطان‌ ان‌ الشیطان‌ کان‌ للرحمن‌ عصیاً.مریم‌ - ۴۴
ای‌ پدر من‌ پرستش‌ نکن‌ شیطان‌ را که‌ شیطان‌ است‌ برای‌ خدای‌ مهربان‌ نافرمان‌ و عصیانگر
یا ابت‌ انی‌ اخاف‌ ان‌ یمسک‌ عذاب‌ من‌ الرحمن‌ فتکون‌ للشیطان‌ ولیّاً .مریم‌ - ۴۵
ای‌ پدر من‌ همانا می‌ترسم‌ که‌ برسد به‌ تو عذابی‌ از خدای‌ مهربان‌ اگر بشوی‌ برای‌ شیطان‌ دوستی‌
قال‌ اراغب‌ انت‌ عن‌ ءالهتی‌ یا ابرهیم‌ لئن‌ لم‌ تنته‌ لارجمنک‌ و اهجرنی‌ ملیّاً .مریم‌ - ۴۶
گفت‌ آیا روی‌ گرداننده‌ای‌ ازخدایانم‌ ای‌ ابراهیم‌ اگر کوتاه‌ نیایی‌ هرآینه‌ سنگسارت‌ می‌کنم‌ و دوری‌ گزین‌ از من‌ به‌ مدت‌ طولانی‌
قال‌ سلام‌ علیک‌ ساستغفر لک‌ ربی‌ انه‌ کان‌ بی‌ حفیّاً
گفت‌ سلام‌ بر تو زود است‌ آمرزش‌ خواهم‌ برای‌ تو از پروردگار خویش‌ همانا او نسبت‌ به‌ من‌ آگاه‌ است‌ .
و اعتزلکم‌ و ما تدعون‌ من‌ دون‌ الله‌ و ادعوا ربّی‌ عسی‌ الا اکون‌ بدعاء ربی‌ شقیّاً .مریم‌ - ۴۸
و من‌ از شما و بتانی‌ که‌ به‌ جای‌ خدا می‌پرستید دوری‌ کرده‌ و خدای‌ یگانه‌ را می‌خوانم‌ امیدوارم‌ که‌ چون‌ اورا بخوانم‌ مرا ازدرگاه‌ لطفش‌ محروم‌ نگرداند.
فلمّا اعتزلهم‌ و ما یعبدون‌ من‌ دون‌ الله‌ وهبنا له‌ اسحق‌ و یعقوب‌ و کلّا جعلنا نبیّاً.مریم‌ - ۴۹
پس‌ چون‌ دوری‌ گزید از ایشان‌ آنچه‌ می‌پرستیدند جز خدا بخشیدیم‌ به‌ اسحاق‌ ویعقوب‌ را و گرداندیم‌ آن‌ها پیغمبری‌ خداوند این‌ داستان‌ را با آهنگی‌ دیگر در سوره‌ شعراء مجدداً ذکر می‌کند .و اتل‌ علیهم‌ نبا ابرهیم‌ .الشعراء- ۶۹
وبخوان‌ برایشان‌ داستان‌ ابراهیم‌
اذ قال‌ لابیه‌ و قومه‌ ماتعبدون‌ .الشعراء- ۷۰
هنگامیکه‌ به‌ پدر خویش‌ گفت‌ چه‌ می‌پرستید
قالوا نعبداصناماً فنظل‌ لها عاکفین‌ .الشعراء- ۷۱
گفتند می‌پرستیم‌ بتانی‌ و میباشیم‌ پیرامون‌ آن‌ها گردآمدگان‌
قال‌ هل‌ یسمعونکم‌ اذتدعون‌ .الشعراء-۷۲
گفت‌ آیا سخنان‌ شما را می‌شنوند وقتی‌ آن‌ها را بخوانید
او ینفعونکم‌ او یضرّون‌ .الشعراء- ۷۳
یا اینکه‌ سود و زیانی‌ به‌ شما می‌رسانند
قالوا بل‌ وجدنا اباءنا کذلک‌ یفعلون‌ .الشعراء- ۷۴
گفتند یافتیم‌ پدران‌ خود را که‌ چنین‌ می‌کرده‌اند
قال‌ افرایتم‌ ما کنتم‌ تعبدون‌ .الشعراء- ۷۵
ابراهیم‌ گفت‌ آیا می‌دانید که‌ این‌ بتهایی‌ که‌ شما مردم‌ اینک‌ می‌پرستید
انتم‌ و آباؤکم‌ الاقدمون‌ .الشعراء- ۷۶
و پدران‌ شما از قدیم‌ می‌پرستیدند
فانهم‌ عدوّ لی‌ الا رب‌ العالمین‌ .الشعراء- ۷۷
من‌ با پرستش‌ همه‌ اینها جز خدای‌ یکتا مخالف‌ و دشمنم‌
الذی‌ خلقنی‌ فهو یهدین‌ .الشعراء- ۷۸
خدای‌ من‌ کسی‌ که‌ مرا آفرید و پس‌ رهبریم‌ کند
والذی‌ هو یطعمنی‌ و یسقین‌ .الشعراء- ۷۹
او آن‌ کسی‌ که‌ بخوراندم‌ وبنوشاندم‌
و اذامرضت‌ فهو یشفین‌ .الشعراء- ۸۰
و هر گاه‌ بیمار شوم‌ بهبودیم‌ بخشد
و الذی‌ یمیتنی‌ ثم‌ یحیین‌ .الشعراء- ۸۱
و آنگاه‌ که‌ بمیرم‌ دوباره‌ حیاتم‌ دهد
والذی‌ اطمع‌ ان‌ یغفرلی‌ خطیئتی‌ یوم‌ الدین‌ .الشعراء- ۸۲
و آنکه‌ امیددارم‌ که‌ بیامرزد برای‌ من‌ گناهانم‌ درروز قیامت‌
واغفر لابی‌ انّه‌ کان‌ من‌ الضالین‌ .الشعراء- ۸۶
وبیامرز پدرم‌ را که‌ او بود ازگمراهان‌
نکاتی‌ که‌ در آیات‌ فوق‌ مشاهده‌ می‌کنیم‌:
۱) یکی‌ از برجسته‌ترین‌ نکات‌ در این‌ آیات‌،نکته‌ اخلاقی‌ رابطه‌ یک‌ پدر و فرزند میباشد.با آنکه‌ پدر ابراهیم‌ در ضلالت‌ و گمراهی‌ کامل‌ بسر می‌برد و علی‌ رغم‌ اینکه‌ او را تهدید به‌ سنگسار شدن‌ میکند،و همچنین‌ به‌ او فرمان‌ دور شدن‌ از خود می‌دهد، ابراهیم‌ درپاسخ‌ به‌ این‌ برخورد، به‌ او سلام‌ کرده‌ و طلب‌ آمرزش‌ از سوی‌ خدا برای‌ او می‌کند.با توجه‌ به‌ اینکه‌ پدر و پسر در دو قطب‌ کاملا مخالف‌ هم‌ یکی‌ در نهایت‌ توحید و دیگری‌ در منتهای‌ شرک‌ و بت‌پرستی‌ در رویاروی‌ هم‌ قرار دارند و علی‌ رغم‌ برخوردهای‌ ستیزه‌جویانه‌ پدر،برخورد متواضعانه‌ و سرشار از ادب‌ و احترام‌ از سوی‌ ابراهیم‌ بسیار قابل‌ تحسین‌ می‌باشد.
چنانچه‌ در سوره‌ ممتحنه‌ آیه‌ ۴ ابراهیم‌ به‌ عنوان‌ یک‌ الگوی‌ گرامی‌ و نیکو یاد می‌کند:
قد کانت‌ لکم‌ اسوه‌ حسنة‌ فی‌ ابراهیم‌ والذین‌ معه‌ اذقالوا لقومهم‌ انا براؤامنکم‌ و مما تعبدون‌ من‌ دون‌ الله‌ کفرنا بکم‌ و بدابیننا و بینکم‌ العداوة‌ و البغضاء ابداً حتی‌ تؤمنوا بالله‌ وحده‌ الا قول‌ ابراهیم‌ لابیه‌ لاستغفرن‌ لک‌ و مااملک‌ لک‌ من‌ الله‌ من‌ شی‌ء ربناعلیک‌ توکلنا و الیک‌ انبنا و الیک‌ المصیر .
۲) شیوه‌ گفتگوی‌ ابراهیم‌ باپدرش‌ آزر پیرامون‌ پرستش‌ بتها همچنان‌ یک‌ شیوه‌ استدلالی‌ و تعقلی‌ بوده‌ چنانچه‌ در آیات‌ ذکر شد، ابراهیم‌ به‌ پدر خود می‌گوید: چگونه‌ بتانی‌ که‌ نه‌ می‌شنوند ونه‌ می‌بینندو نه‌ نیازهای‌ تورا برطرف‌ می‌کنند را می‌پرستی‌؟ به‌ عبارتی‌ سعی‌ می‌کند که‌ قوه‌ تفکر و تعقل‌ را در آنها بیدار کند و دست‌ از پیروی‌ کورکورانه‌ از اجدادشان‌ بردارند.در آیاتی‌ که‌ ذکر شد، ابراهیم‌ با ترسیم‌ ناتوانیهای‌ بتهای‌ آن‌ها و عجز در رساندن‌ هر گونه‌ نفع‌ و ضرری‌ و استدلال‌ اینکه‌ حتی‌ وقتی‌ شما آن‌ها را می‌خوانید آنها قادر به‌ اجابت‌ شما نیستند، شروع‌ به‌ معرفی‌ و ترسیم‌ تواناییهای‌ پروردگار خود می‌کند خدایی‌ که‌ سراسر رحمت‌ می‌باشد خدایی‌ که‌ من‌ تشنه‌ را سیراب‌ ومن‌ بیمار را تیمار و من‌ مرده‌ را دوباره‌ زنده‌ خواهد کرد و امید دارد که‌ بندگان‌ خود رابیامرزد.
۳) در سوره‌ انعام‌ آیه‌ ۴۳ ابراهیم‌ با تاکید، اشاره‌ به‌ بهره‌مندی‌ ازدانشی‌ می‌کند که‌ که‌ پدر او و دیگران‌ فاقد آن‌ دانش‌ بوده‌اند. چرا که‌ اگر غیر از این‌ بود ذکر چنین‌ ویژگی‌ بیهوده‌ به‌ نظر می‌رسید.با بررسی‌ آیه‌ دیگر می‌توان‌ دریافت‌ که‌ ابراهیم‌ علاوه‌ بر این‌ دانش‌ از جهت‌ رشد به‌ کمال‌ نیز رسیده‌ بود و از پدر خود می‌خواهد تا با تکیه‌ بر آن‌ دانش‌ ویژه‌اش‌ به‌ او روی‌ آورد و از او پیروی‌ کند. چنانچه‌ بلافاصله‌ در آیه‌ بعدی‌ یعنی‌ آیه‌ ۴۴ ابراهیم‌ شیطان‌ را بعنوان‌ یک‌ عصیانگر علیه‌ خداوند معرفی‌ کرده‌ و پرستش‌ بتها را پرستش‌ شیطان‌ می‌خواند پس‌ به‌ نظر میرسد ابراهیم‌ شیطان‌ را بعنوان‌ سمبل‌ بدیها و عصیانها می‌شناخته‌ و علم‌ به‌ این‌ نکته‌ داشته‌ که‌ شیطان‌ علیه‌ خداوند عصیان‌ کرده‌ است‌.
۴) در آیات‌ سوره‌ انعام‌ هر جاابراهیم‌ از خدای‌ خود یاد می‌کند او را به‌ عنوان‌ رحمن‌ یاد کرده‌ پس‌ ابراهیم‌ از میان‌ صفات‌ خداوند رحمانیت‌ و بخشندگی‌ برای‌ معرفی‌ یادمیکند، البته‌ خدای‌ رحمانی‌ که‌ برای‌ آن‌ دسته‌ افراد که‌ شیطان‌ را ولی‌ خود می‌گیرند عذاب‌ نازل‌ می‌کند.
۵) قرآن‌ در آیات‌ فوق‌ در ضمن‌ اینکه‌ اعراض‌ و روی‌ گرداندن‌ ابراهیم‌ از پدرش‌ را شرح‌ می‌دهد،به‌ شکل‌ بسیار زیبایی‌ به‌ توصیف‌ عواطف‌ و احساسات‌ بسیار لطیف‌ ابراهیم‌ می‌پردازد.جریحه‌ دار بودن‌ احساسات‌ ابراهیم‌ را در آیات‌ دیگر نیز خواهیم‌ دید. این‌ خود گویای‌ این‌ نکته‌ می‌باشد که‌ علی‌ رغم‌ اینکه‌ احساسات‌ ابراهیم‌ بسیار جریحه‌دار بوده‌ است‌ اما همچنان‌ در انجام‌ اعمالش‌ بر پایه‌ منطق‌ وعقل‌ عمل‌ می‌کند. این‌ احساسات‌ بسیار لطیف‌ و بردباری‌ ابراهیم‌ را نیز در آیات‌ بعدی‌ به‌ خوبی‌ مشاهده‌ خواهیم‌ کرد.
۶) اما یکی‌ از نکات‌ بسیار قابل‌ توجه‌ این‌ است‌ که‌ در این‌ داستان‌ یکی‌ از سنتهای‌ بزرگ‌ خداوند طرح‌ می‌شود. آنجا که‌ ابراهیم‌ برای‌ پدر خود از خداوند طلب‌ بخشش‌ و مغفرت‌ می‌کند،خداوند نیز در سوره‌ توبه‌ چنین‌ موضعگیری‌ کرده‌ و می‌فرماید :
ما کان‌ للنبی‌ و الذین‌ امنوا ان‌ یستغفروا للمشرکین‌ و لوکانوا اولی‌ قربی‌ من‌ بعد ما تبین‌ لهم‌ انهم‌ اصحاب‌ الجحیم‌ .التوبه‌ - ۱۱۳
نرسد پیغمبر و آنان‌ که‌ ایمان‌ آوردند اینکه‌ آمرزش‌ خواهند برای‌ مشرکان‌ اگر چه‌ باشند خویشان‌ آن‌ها پس‌ از آنکه‌ برای‌ ایشان‌ آشکار شد که‌ ایشان‌ اصحاب‌ دوزخند
و ما کان‌ استغفار ابرهیم‌ لابیه‌ الا عن‌ موعدة‌ وعدها ایاه‌ فلما تبین‌ له‌ انه‌ عدوّلله‌ تبّرا منه‌ ان‌ ابراهیم‌ لاواه‌ حلیم‌.التوبه‌ - ۱۱۴
استغفار ابراهیم‌ برای‌ پدرش‌ تا زمانی‌ بود که‌ به‌ او وعده‌ و مهلت‌ داده‌ بود زمانی‌ که‌ برای‌ او آشکار شد که‌ او دشمنی‌ است‌ آشکار برای‌ خدایش‌ از او بیزاری‌ جست‌ همانا ابراهیم‌ بسیار حلیم‌ و بردبار بود.
باتوجه‌ به‌ این‌ دوآیه‌ می‌توان‌ چنین‌ استنباط‌ کرد که‌:
الف‌) خداوند در مورد طلب‌ آمرزش‌ برای‌ مشرکین‌، زمانیکه‌ شرک‌ورزی‌ و دشمنی‌ و عناد آنها با پروردگار کاملا آشکار شد و همچنین‌ مهلت‌ تعیین‌ شده‌ نیزبه‌ پایان‌ برسد به‌ هیچ‌ عنوان‌ قابل‌ پذیرش‌ نیست‌.
ب‌) در این‌ عدم‌ پذیرش‌ استثنایی‌ وجود ندارد به‌ عبارتی‌ حتی‌ اگر از سوی‌ پیامبرانش‌ این‌ آمرزش‌ طلب‌ شود نیز خداوند از قانون‌ و سنت‌ خود برنمی‌گردد.
پ‌) طلب‌ آمرزش‌ حتی‌ برای‌ خویشاوندان‌ و نزدیکان‌ پیامبران‌ که‌ به‌ عنوان‌ دشمنان‌ آشکار خداوند شناسایی‌ شده‌اند نیز وجود نخواهد داشت‌.
● داستان‌ مبارزه‌ ابراهیم‌ با بتها و در آتش‌ افکندن‌ وی‌
اذ قال‌ لابیه‌ و قومه‌ ما هذه‌ التماثیل‌ التی‌ انتم‌ لها عاکفون‌ .انبیاء - ۵۲
وهنگامیکه‌ به‌ پدر خود و قومش‌ گفت‌ چیست‌ این‌ پیکرهایی‌ که‌ شما بر گرد آن‌ آمده‌اید.
قالو وجدنا آباءنالها عابدین‌ .انبیاء -۵۳
گفتند یافتیم‌ پدران‌ خود بر آنها پرستش‌ کنندگان‌
قال‌ لقد کنتم‌ انتم‌ و اباؤکم‌ فی‌ ضلال‌ مبین‌ .انبیاء -۵۴
گفت‌ همانا بوده‌اید شما و پدرانتان‌ در گمراهی‌ آشکار
قالوااجئتنا بالحق‌ ام‌ انت‌ من‌ اللاعبین‌ .انبیاء -۵۵
آیا تو علیه‌ شرک‌ و اثبات‌ توحید حرف‌ حق‌ و حجت‌ قاطعی‌ داری‌ یا سخن‌ به‌ بازیچه‌ و هزل‌ می‌رانی‌
قال‌ بل‌ ربکم‌ رب‌ السموات‌ و الارض‌ الذی‌ فطرهن‌ و انا علی‌ ذلکم‌ من‌ الشاهدین‌ .انبیاء-۵۶
گفت‌ بلکه‌ پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمین‌ است‌ آنکه‌ پدید آورد آنها و من‌ بر این‌ سخن‌ به‌ یقین‌ گواهی‌ می‌دهم‌.
و تالله‌ لاکیدن‌ اصنامکم‌ بعد ان‌ تولّوا مدبرین‌ .انبیاء -۵۷
به‌ خدا قسم‌ که‌ من‌ این‌ بتهای‌ شما را با هر تدبیری‌ که‌ توانم‌ درهم‌ می‌شکنم‌ بعد از آنکه‌ شما از بتخانه‌ روی‌ گرداندید
فجعلهم‌ جذاذاًالا کبیراًلهم‌ لعلهم‌ الیه‌ یرجعون‌ .انبیاء -۵۸
در آن‌ موقع‌ به‌ بتخانه‌ وارد شد و همه‌ را در هم‌ شکست‌ جز بت‌ بزرگ‌ تا به‌ او رجوع‌ کنند
قالوا من‌ فعل‌ هذا بالهتنا انه‌ لمن‌ الظالمین‌ .انبیاء -۵۹
گفتند آنکه‌ کرده‌ است‌ این‌ کار با خدایان‌ ما اوست‌ از ستمکاران ‌
قالوا سمعنا فتی‌ یذکرهم‌ یقال‌ له‌ ابرهیم‌ .انبیاء -۶۰
گفتند جوانی‌ ابراهیم‌ نام‌ را شنیدیم‌ که‌ از بتان‌ به‌ بدی‌ یاد می‌ کرد
قالوا فاتوا به‌ علی‌ اعین‌ الناس‌ لعلهم‌ یشهدون‌ .انبیاء -۶۱
گفتند او را حاضر سازید در حضور جماعت‌ تا بر این‌ کار گواهی‌ دهد
قالواء انت‌ فعلت‌ هذا بالهتنا یاابرهیم‌ .انبیاء -۶۲
گفتند آیا تو اینکار را با خدایان‌ ما کردی‌ ای‌ ابراهیم‌
قال‌ بل‌ فعله‌ کبیرهم‌ هذا فسئلوهم‌ ان‌ کانوا ینطقون‌ .انبیاء -۶۳
ابراهیم‌ گفت‌ بلکه‌ این‌ کار را بزرگ‌ آنها کرده‌ است‌ شما از آن‌ها سئوال‌ کنید از سخن‌ گویند.
فرجعوا الی‌ انفسهم‌ فقالوا انکم‌ انتم‌ الظالمون‌ .انبیاء -۶۴
پس‌ آنگاه‌ به‌ خود فکر کرده‌ و باهم‌ گفتند شما ستمکارید که‌ این‌ بتان‌ می‌پرستید
ثم‌ نکسوا علی‌ رءوسهم‌ لقد علمت‌ ما هولاء ینطقون‌ .انبیاء -۶۵
پس‌ در مقابل‌ حجت‌ ابراهیم‌ همه‌ سر به‌ زیر شدند و گفتند تو که‌ می‌دانی‌ این‌ بتان‌ را گویایی‌ نیست‌.
قال‌ افتعبدون‌ من‌ دون‌ الله‌ مالاینفعکم‌ شیئاًو لایضرکم‌ .انبیاء -۶۶
گفت‌ آیا می‌پرستید غیر خدا را آنچه‌ که‌ نه‌ به‌ شما سود رساند و نه‌ زیان‌
افّ لکم‌ و لما تعبدون‌ من‌ دون‌ الله‌ افلا تعقلون‌ .انبیاء -۶۷
اف‌ برشما و بر آنچه‌ می‌پرستید جز خدا، آیا شما عقل‌ خود را به‌ کار نمی‌بندید
قالوا حرقوه‌ وانصروا الهتکم‌ ان‌ کنتم‌ فاعلین‌ .انبیاء -۶۸
قوم‌ گفتند ابراهیم‌ را بسوزانید و خدایان‌ خود را یاری‌ کنید اگر به‌ رضای‌ خدایان‌ خود می‌خواهید کاری‌ را انجام‌ دهید
قلنا یا نار کونی‌ برداً و سلاماً علی‌ ابرهیم‌ .انبیاء -۶۹
گفتیم‌ ای‌ آتش‌ سرد و سلامت‌ باش‌ بر ابراهیم‌
و ارادوابه‌ کیداً فجعلناهم‌ الاخسرین‌ .انبیاء -۷۰
خواستند تانیرنگی‌ بر او روادارند پس‌ گردانیدیم‌ بر خودشان‌ و اینها زیانکارند.
و نجیناه‌ و لوطاًالی‌ الارض‌ التی‌ بارکنا فیها للعالمین‌ .انبیاء -۷۱
و نجات‌ دادیم‌ او و لوط‌ را به‌ سمت‌ سرزمینی‌ که‌ برکت‌ نهادیم‌ در آن‌ برای‌ جهانیان‌
و وهبنا له‌ اسحق‌ ویعقوب‌ نافله‌ و کلاًجعلنا صالحین‌ .انبیاء -۷۲
وبخشیدیم‌ به‌ او اسحاق‌ و یعقوب‌ و همگی‌ را از صالحین‌ قرار دادیم‌
در سوره‌ الصافات‌ آیات‌ ۸۳الی‌ ۹۹ این‌ داستان‌ مجدداً ذکر شده‌ است‌، اما با این‌ تفاوت‌ که‌ آهنگ‌ نقل‌ این‌ داستان‌ بالحنی‌ بسیار کوتاه‌ طرح‌ می‌شود، دقت‌ کنید:
و ان‌ من‌ شیعته‌ لابرهیم‌
و بدرستیکه‌ که‌ ابراهیم‌ از پیروان‌ (نوح‌) است‌
اذجاء ربه‌ بقلب‌ سلیم‌
آنگاه‌ که‌ ابراهیم‌ از جانب‌ خدا با قلبی‌ پاک‌ وسالم‌ به‌ دعوت‌ خلق‌ آمد
اذ قال‌ لابیه‌ وقومه‌ ماذا تعبدون‌
هنگامیکه‌ با پدرخویش‌ و قومش‌ گفت‌ شما به‌ پرستش‌ چه‌ مشغولید
ائفکاالهه‌ دون‌ الله‌ تریدون‌
آیا رواست‌ به‌ دروغ‌ خدایانی‌ جای‌ خدای‌ یکتا رابرگزینید
فما ظنّکم‌ برب‌ العالمین‌
چه‌ گمانی‌ به‌ پروردگار جهانیان‌ می‌برید
فنظر نظرة‌ فی‌النجوم‌
آنگاه‌ ازروی‌ تدبیر به‌ ستارگان‌ آسمانی‌ نگاهی‌ کرد
فقال‌ انی‌ سقیم‌
پس‌ به‌ قوم‌ خود گفت‌ که‌ من‌ بیمارم‌ (به‌ جشن‌ نمی‌آیم‌ )
فتولوا عنه‌ مدبرین‌
پس‌ قوم‌ از او دست‌ کشیدند (برای‌ جشن‌ به‌ صحرا رفتند )
فراغ‌ الی‌ الهتهم‌ فقال‌ الا تاکلون‌
ابراهیم‌ قصد بتهای‌ آنها را کرد و به‌ آنهاگفت‌ چرا غذا نمی‌خورید
ما لکم‌ لا تنطقون‌
چه‌ می‌شود شما را که‌ سخن‌ نمی‌گویند
فراغ‌ علیهم‌ ضرباًبالیمین‌
پس‌ رو کرد به‌ بتان‌ و با دست‌ راست‌ ضرباتی‌ بر آنها وارد ساخت‌
فاقبلواالیه‌ یزفون‌
پس‌ با شتاب‌ به‌ سمت‌ او آمدند
قال‌ اتعبدون‌ ما تنحتون‌
ابراهیم‌ گفت‌ آیا رواست‌ چیزی‌ را پرستش‌ کنید که‌ به‌ دست‌ خود تراشیده‌اید.
والله‌ خلقکم‌ و ما تعملون‌
در حالیکه‌ شما و همه‌ آنچه‌ می‌سازید را خدا آفریده‌.
قالوا ابنواله‌ بنیاناً فالقوه‌ فی‌الجحیم‌
گفتند بنایی‌ بسازید و بیفکنیدش‌ درآتش‌.
فارادوا به‌ کیداًفجعلناهم‌ الاسفلین‌
(نمرودیان‌) قصد مکر و حیله‌ بر علیه‌ او کردند و ما هم‌ آنان‌ را پست‌ وخوار کردیم‌.
و قال‌ انی‌ ذاهب‌ الی‌ ربی‌ سیهدین‌
و گفت‌ همانا میروم‌ به‌ سوی‌ پروردگار خودم‌ بزودی‌ رهبریم‌ خواهد کرد.
با تامل‌ در آیات‌ ذکر شده‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ تحلیل‌ و استدلال‌ و بکارگیری‌ منطق‌ در روح‌ و جان‌ ابراهیم‌ رخنه‌ داشته‌،مبارزه‌ کلامی‌ و تحلیلی‌ ابراهیم‌ با پدر خود و هچنین‌ قومش‌ به‌ عمل‌ نیز کشیده‌ می‌شود. به‌ طوریکه‌ دیدیم‌ نه‌ تنها ابراهیم‌ باکلام‌،بحث‌ و استدلال‌ مردم‌ را دعوت‌ به‌ تعقل‌ و تفکر می‌کند، بلکه‌ زمانیکه‌ به‌ شکستن‌ بتها می‌پردازد و آن‌ را محول‌ به‌ بت‌ بزرگ‌ می‌کند، را نیز می‌توان‌ گرایش‌ و میل‌ بی‌ دریغ‌ او را در ترغیب‌ مردم‌ به‌ تفکر وتعقل‌ مشاهد کرد.
در آیات‌ ذکر شده‌ آنجا که‌ ابراهیم‌ به‌ ستارگان‌ نگاهی‌ می‌افکند و به‌ فکر تدبیری‌ راجع‌ به‌ قوم‌ خود می‌رسد می‌توان‌ درایت‌ و تدبیر او را در برانگختن‌ و بیدارای‌ ایشان‌ از جهل‌ و کفر مشاهده‌ کرد به‌ تحقیق‌ این‌ عمل‌ ابراهیم‌ از روی‌ دانش‌ و علمی‌ بوده‌ که‌ خداوند به‌ او ارزانی‌ داشته‌ و در آیات‌ قبل‌تر به‌ آن‌ اشاره‌ شد
● داستان‌ ضیافت‌ ابراهیم‌
این‌ داستان‌ در سوره‌های‌ هود،حجر،الذاریات‌ با اندکی‌ تفاوت‌ ذکر شده‌ برای‌ اینکه‌ خواننده‌ با جلوه‌های‌ گوناگون‌ چگونگی‌ شرح‌ این‌ داستان‌ آشنا شود،به‌ نقل‌ و توصیف‌ همه‌ آنها پرداخته‌ شده‌ است‌.
سوره‌ هود آیات‌ ۷۰ الی‌ ۷۶
ولقد جاءت‌ رسلنا ابرهیم‌ بالبشری‌ قالوا سلاماً قال‌ سلام‌ فما لبث‌ ان‌ جاء بعجل‌ حنیذ .هود- ۷۰
و هنگامیکه‌ دید دستهایشان‌ نمی‌رسد بسوی‌ آن‌ ناشناسان‌ گرفت‌ و برداشت‌ از ایشان‌ بیمی‌ گفتند نترس‌ که‌ ما فرستاده‌ شدیم‌ بسوی‌ قوم‌ لوط‌
وامراته‌قائمه‌ فضحکت‌ فبشّرناهاباسحق‌ و من‌ وراء اسحق‌ یعقوب‌ .هود- ۷۱
و زنش‌ ایستاده‌ بود پس‌ خندید پس‌ مژده‌ دادیمش‌ به‌ اسحاق‌ و از پس‌ اسحاق‌ یعقوب‌
قالت‌ یا ویلتی‌ ءالد و انا عجوز وهذا بعلی‌ شیخاً ان‌ هذا شی‌ء عجیب‌ .هود- ۷۲
گفت‌ ای‌ وای‌ آیا بزایم‌ و منم‌ پیری‌ ناتوان‌ و شوهر من‌ پیرمردی‌ است‌ فرتوت‌ همان‌ این‌ چیزی‌ است‌ عجیب‌
قالوا اتعجبین‌ من‌امرالله‌ رحمت‌ الله‌ و برکاته‌ علیکم‌ اهل‌ البیت‌انه‌ حمید مجید .هود-۷۳
گفتند آیا شگفت‌ مانی‌ از کار خدا رحمت‌ خدا و برکاتش‌ بر شما ای‌ اهل‌ خانه‌ بدرستیکه‌ اوست‌ ستوده‌ای‌ ارجمند
فلما ذهب‌ عن‌ ابرهیم‌ الروع‌ و جاءته‌ البشری‌ یجادلنا فی‌ قوم‌ لوط‌.هود- ۷۴
تا گاهی که‌ برفت‌ از ابراهیم‌ ترس‌ و آمد شادمانی‌ با آنها از در مجادله‌ آمد درباره‌ قوم‌ لوط‌
ان‌ ابرهیم‌ لحلیم‌ اواه‌ منیب‌ .هود- ۷۵
هماناابراهیم‌ بردباریست‌ نالانیست‌ زاری‌ کنان‌
یا ابرهیم‌ اعرض‌ عن‌ هذا انه‌ قد جاء امر ربک‌ و انهم‌ اتیهم‌ عذاب‌ غیر مردود .هود - ۷۶
ای‌ ابراهیم‌ درگذر ازاین‌ همانا زمانیکه‌ امر پروردگار بیامد برای‌ آنهاست‌ عذابی‌ غیرقابل‌
در سوره‌ الحجر و الذاریات‌ مجدداً به‌ ذکر این‌ داستان‌ می‌پردازد:
ونبئهم‌ عن‌ ضیف‌ ابرهیم‌ .حجر- ۵۱
و آگهیشان‌ ده‌ از میهمانان‌ ابراهیم‌
اذ دخلوا علیه‌ فقالوا سلاماًقال‌ انا منکم‌ وجلون‌ . حجر - ۵۲
هنگامیکه‌ وارد شدند و پس‌ گفتند سلامی‌ گفت‌ همانا مایئم‌ از شما هراسان‌
قالوا لا توجل‌ انا نبشرک‌ بغلام‌ علیم‌ .حجر-۵۳
گفتند بیم‌ مدارید همانا نویدت‌ می‌دهم‌ بفرزندی‌ دانا
قال‌ ابشّرتمونی‌ علی‌ ان‌ مسّنی‌ الکبر فبم‌ تبشرون‌ .حجر- ۵۴-
گفت‌ آیا نوید می‌دهید با آنکه‌ مرارسیده‌ پیری‌ پس‌ به‌ چه‌ نویدم‌ می‌دهید
قالوا بشرناک‌ بالحق‌ فلا تکن‌ من‌ القانطین‌ .حجر - ۵۵
گفت‌ بشارت‌ آوردیمت‌ بحق‌ پس‌ مباش‌ از نومیدان‌
قال‌ و من‌ یقنط‌ من‌ رحمه‌ ربه‌ الا الضالون‌ قال‌ فما خطبکم‌ ایها المرسلون‌ .هود ۵۶-۵۷
گفت‌ کیست‌ که‌ نومیدشود از رحمت‌ پروردگار مگر گمراهان‌، گفت‌ پس‌ چیست‌ کار شما ای‌ فرستادگان‌
قالوا انا ارسلنا الی‌ قوم‌ مجرمین‌ . حجر - ۵۸
گفت‌ همانا فرستاده‌ شدیم‌ بسوی‌ قومی‌ گناهکار
الا ال‌ لوط‌ انا لمنجوهم‌ اجمعین‌ .حجر - ۵۹
مگر لوط‌ که‌ نجات‌ دهیم‌ ایشان‌ را همگی‌
به‌ آیات‌ ۲۴ تا ۳۷ سوره‌ الذاریات‌ توجه‌ کنید:
هل‌ اتیک‌ حدیث‌ ضیف‌ ابراهیم‌ المکرمین‌ . الذاریات‌ - ۲۴
آیا رسیده‌ است‌ داستان‌ مهمانان‌ ابراهیم‌ آن‌ گرامیان‌
اذ دخلوا علیه‌ فقالوا سلاماً قال‌ سلام‌ قوم‌ منکرون‌ .الذاریات‌ - ۲۵
هنگامیکه‌ براو درآمدند پس‌ گفتند سلام‌،گفت‌ سلام‌ ای‌ قوم‌ ناشناس‌
فراغ‌ الی‌ اهله‌ فجاءبعجل‌ سمین‌ . الذاریات‌ - ۲۶
پس‌ خرید به‌ سوی‌ اهل‌ خانه‌ و مهیاکرد گوساله‌ای‌ درشت‌
فقربه‌ الیهم‌ قال‌ الا تاکلون‌ . الذاریات‌ - ۲۷
پس‌ نزدیکش‌ بساخت‌ بدانان‌ وگفت‌ چرا نخورید
فاوجس‌ منهم‌ خیفة‌ قالوا لا تخف‌ و بشّروه‌ بغلام‌ علیم‌ .الذاریات‌ - ۲۸
پس‌ به‌ دل‌ برداشت‌ از ایشان‌ هراسی‌ گفتند نترس‌ و مژده‌ دادندش‌ به‌ پسری‌ دانشمند
فاقبلت‌ امراته‌ فی‌ صرة‌فصکت‌ وجهها و قالت‌ عجوز عقیم‌ .الذاریات‌ - ۲۹
پس‌ روی‌ آورد زنش‌ با فریاد پس‌ سیلی‌ نواخت‌ به‌ چهره‌ خویش‌ و گفت‌ پیرزنی‌ عجوز
قالوا کذلک‌ قال‌ ربک‌ انه‌ هو الحکیم‌ العلیم‌ . الذاریات‌ - ۳۰
گفتند چنین‌ است‌ گفتار پروردگارت‌ که‌ همانا اوست‌ حکیمی‌ دانا
قال‌ فما خطبکم‌ ایهاالمرسلون‌ . الذاریات‌ - ۳۱
گفت‌ پس‌ چیست‌ کار شما ای‌ فرستادگان‌
قالوا انا ارسلنا الی‌ قوم‌ مجرمین‌ . الذاریات‌ - ۳۲
گفتند فرستاده‌ شدیم‌ به‌ سوی‌ گناهکاران‌
لنرسل‌ علیهم‌ حجارة‌ من‌ طین‌ . الذاریات‌ - ۳۳
تا بفرستیم‌ بر ایشان‌ سنگی‌ از گل‌
مسومة‌ عند ربک‌ للمسرفین‌ . الذاریات‌ - ۳۷
نشانه‌گذاری‌ شده‌ نزد پروردگار تو برای‌ فزونی‌خواهان‌
فاخرجنا من‌ کان‌ فیها من‌ المومنین‌ . الذاریات‌ - ۳۷
پس‌ برون‌ آوردیم‌ هرکه‌ در آن‌ بود از مومنان‌
فما وجدنا فیها غیر بیت‌ من‌ المسلمین‌ . الذاریات‌ - ۳۷
پس‌ نیافتیم‌ در آن‌ جز خانه‌ای‌ از اسلام‌ آورندگان‌
و ترکنا فیها آیه‌ للذین‌ یخافون‌ العذاب‌ الالیم‌ . الذاریات‌ - ۳۷
و بجا گذاشتیم‌ در آن‌ نشانه‌برای‌ آنان‌ که‌ بترسند از عذاب‌ بزرگ‌
نویسنده: مریم‌ پشم‌ فروش‌
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید