جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


مارکسیسم و سینمای آغازین


مارکسیسم و سینمای آغازین
ایدئولوژی مارکسیسم برای صنعت فیلم تجاری آمریکا یک ایدئولوژی منفور است اما این نگرش به صورت های مختلف در بسیاری از فیلم های آمریکایی نمایان است.
اگرچه دولت آمریکا وبخش تجاری همواره به مخالفتشان با هر شکلی از سوسیالیسم اصرار ورزیده اند، اما مفاهیمی مانند مبارزه ی طبقاتی از بدو ظهور آن وجود داشته اند.
فیلم سازانی که پرچمدار گفتمان غالب هستند، نه به انقلاب مارکسیستی بلکه به مفاهیمی مانند نوع دوستی و برابری اجتماعی متمایل می باشند.
فیلم تعصب اثر«دی.دبلیو.گریفیث» می تواند بعنوان دفاعی از عدالت اجتماعی در نظر گرفته شود.یکی از به یادماندنی ترین قسمت های این اثر برجسته قسمت «جنکینز میل» است که بازسازی نادقیقی از «کشتار لادلو» در سال ۱۹۱۴ می باشد که در طول آن سربازها با حمله به کارگران قیام کننده در یک کارخانه ی تولید کننده ی مواد شیمیایی در کلرادوتعدادی از آنها را می کشند. این واقعه افراد بسیاری از جمله محافظه کارانی چون گریفیث را به خشم آورد.
کمدی های کلاسیک به ویژه آثار«چارلز چاپلین» دارای مضامین تند ضد استبدادی و سوسیالیستی می باشند، از نمایش های کوتاهش مانند easy street _که زندگی فقرا در شهر را به شیوه ای دیکنزی ترسیم می کند_گرفته تا «عصر جدید» که هجوی از سزمایه داری صنعتی است.
ای اروپا در دوره ی پس از جنگ جهانی اول ،به ویژه سینمای آلمان،آثار جنگ و از خود بیگانگی و درماندگی انسان های تحت سیستم طبقاتی آلمان را به تصویر کشید. فیلم های ترسناک اکسپرسیونیستی مانند «کابینه ی دکتر کالیگاری» نشان دهنده ی وضعیت اسفناک بشر مدرن در نظام ثابت اقتصادی می باشند.
«متروپلیس» که شاهکار علمی تخیلی «فریتز لانگ» است با تصویر تاُثیرگذارش از آن شهر پرزرق وبرق که بالای شهر کارگران قرار دارد (مفهومی که ازرمان «ماشین زمان» نوشته ی اچ.جی.ولز در سال ۱۸۹۵ گرفته شده است.) جنگ طبقاتی را برجسته می کند که منجر به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه شد.
در واقع اتحاد شوروی پس از انقلاب اکتبرباعث تولید فیلم های مهمی شد که به ستایش سوسیالیسم و کمونیسم می پرداختند.
این فیلم ها همچنین کمک شایانی به توسعه ی سینما نمودند. لنین،رهبرانقلاب بلشویکی ، از سینما بعنوان «مهمترین هنر» یاد می کرد که عبارتی بود که در تاریخچه ی سینما مدام تکرار می شد.
لنین معتقد بود قدرت سینما که بر ایجاد ارتباط از طریق تصاویر استوار است جنبه ای ذاتاً مساوات طلبانه دارد، جنبه ای که برای زبان ها و قومیت های گوناگون اتحاد شوروی سرنوشت ساز بود. این ایده توسط پیشتازان سینمای شوروی بیان شد که از جمله آنها «لف کولشف» بود که اهمیت تدوین فیلم را توسط نشان دادن چگونگی تاُثیر روابط درونی تصاویر بر آگاهی مخاطب برجسته کرد.
سینمای شوروی دردهه ی اول بعد از انقلاب اکتبر در میان پیشروترین سینماها قرار داشت و جایگاهی در عرصه ی مدرنیسم هنری به خود اختصاص داد.
شخصیت کلیدی سینمای شوروی و همچنین یکی از بزرگترین کارگردان های تاریخ سینما «سرگی آیزنشتاین» است که دیالکتیک مارکسیستی را با جنبش های هنری مانند کوبیسم و کنستروکتیویسم ترکیب کرد تا به سینمایی چالش برانگیزو پویا دست یابد.
نظریه ی مونتاژ آیزنشتاین به نظریه ای مهم در سینما تبدیل شد که بنیان فکری اش را مدیون دیالکتیک مارکسیستی بود.آیزنشتاین بر خلاف همکارش کولشف معتقد بود که تصاویر باید به یکدیگر برخورد کنند نه اینکه فقط از طریق تدوین به هم متصل شوند.
آیزنشتاین با قرض گرفتن دیدگاه مارکس مبنی بر اینکه تز،آنتی تز و سنتز به ترتیب سرمایه دار،کارگروانقلاب می باشند، به استفاده از مفهوم دیالکتیک کلاسیک مبنی بر تقابل تز و آنتی تز و انجامیدن آنها به سنتز پرداخت. آیزنشتاین این روند را به ساختار تدوین کننده برگرداند که درآن تز به عنوان مثال تصاویر سربازان تزاری دریکی از سکانس های فیلم« رزمناو پوتمکین» و آنتی تز نماهایی از جمعیت است. سنتز نهایی انقلاب نیست بلکه آگاهی بیننده می باشد.
فیلم های آیزنشتاین به طورکلی حتی قبل از شکل گیری نظریه ی معروف مونتاژش متمرکز بر آشوب های عمومی بودند(بعنوان مثال در فیلم strike که اولین اثر مهمش می باشد).
برگردان از مبین شعبانی
منبع:www.filmreference.com
منبع : ماهنامه آدم برفی‌ها


همچنین مشاهده کنید