جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


جای پای اقتصاد در ایدئولوژی


جای پای اقتصاد در ایدئولوژی
تئوری اقتصادی بی طرف نیست. وقتی فرضیه های آن را مطالعه می کنیم به وضوح هم آغوشی جهت گیری های اقتصادی و تئوری های اقتصادی را می بینیم. ما در اقتصاد نئوکلاسیک که پا در ایدئولوژی دارد می توانیم اساس سیاست های این اقتصاد را به وضوح مشاهده کنیم.
● جادوی اقتصادی نئوکلاسیک
اقتصاد نئوکلاسیک از شکل گیری مالکیت خصوصی و خود منفعت گرایی سخن می گوید. حقوق مالکیت و ساختمان توزیع در دست صاحبان ثروت است. مالک می تواند صاحب زمین باشد و یا در تولید که به وسیله نیروی کار مزدبگیران به چرخش می افتد، دست داشته باشد. در هر دو حالت مالک و یا صاحب ثروت و سرمایه از خود منفعت گرایی حرکت می کنند. در این شکل اقتصادی نه منفعت جامعه مدنظر است و نه پیشرفت انسان ها. اقتصاد نئوکلاسیک تمرکزش را بر تصمیم گیری های فردی در ارتباط با مالکیت شان قرار می دهد.
Himmelweit ۱۹۷۷ می گوید که منطقاً اساس تجزیه و تحلیل اقتصاد نئوکلاسیک بر پایه فردیت استوار است. این فرد (مصرف کننده، کارمند و یا کارگر) فرض کرده می شود. این فرد یک آدم مکانیکی است که براساس اطلاعات داده شده بزرگترین کارهای مکانیکی را انجام می دهد. این فرد یک کامپیوتر است. اگر اطلاعات داده شده تغییر کنند، این کامپیوتر «مشعشع هم لذت و هم درد» (این لغات به وسیله اقتصاددان آمریکایی به نام Thorstein Veblen۱۹۶۹ به کار برده شده اند) به سرعت شکل و وضعیت مناسب جدیدی به خود می گیرد. گفتیم که در اقتصاد نئوکلاسیک فردیت مهم است. این فرد کامپیوتری است که دو چهره دارد: چهره مصرف کننده و چهره سرمایه دار و صاحب ثروت. با بالا رفتن قیمت اجناس، این فرد کامپیوتری به عنوان مصرف کننده کمتر مصرف می کند. با بالا رفتن دستمزد، این فرد کامپیوتری به عنوان سرمایه دار و صاحب ثروت، ماشین آلات را به جای کارگران به کار می گمارد. با بالا رفتن بیکاری این فرد کامپیوتری در چهره کارگر بیکار می ماند و با به خدمت درآمدن در صندوق خدمات اجتماعی فقر هر روزه را می چشد.
با بالا رفتن مالیات برسود، این فرد کامپیوتری در چهره سرمایه دار و صاحب ثروت، نقل مکان می کند و محلی دیگر را برای سرمایه گذاری انتخاب می کند. در هر شکلی سئوال این است که این فرد کامپیوتری معقول «مشعشع درد و لذت» چگونه به تغییرات اطلاعات، عکس العمل نشان می دهد؟ عکس العمل همیشه واضح و روشن است... از درد پرهیز کنید و لذت را طلب نمایید. اگر می خواهید بیکاری کمتر شود، نرخ دستمزد را پائین نگه دارید. استفاده از حقوق بیکاری و خدمات اجتماعی را تقلیل بدهید و مالیات بر سرمایه را ملغی سازید. اما چگونه این تئوری که از یک واحد اساسی منزوی و منفرد تشکیل شده، توانسته است به استنتاجی در کل جامعه تبدیل شود؟
باید بگویم که قصه اصلی این تئوری آن است که ادعا کند که جمع از مجموعه قسمت های منزوی تشکیل یافته است. براین اساس اگر ما بدانیم که افراد چگونه به محرکه های مختلف عکس العمل نشان می دهند، می توانیم چگونگی عکس العمل جامعه متشکل از آن افراد را هم بدانیم، (این سخن مارگارت تاچر است که بیان می کرد، چیزی به نام جامعه نداریم، هرچه هست افرادند). بنابراین هرآن چیزی که برای افراد حقیقت است برای اقتصاد به عنوان یک کل هم حقیقت دارد. در این اقتصاد که براساس فردیت شکل گرفته است، هرکسی بتواند بهتر رقابت کند و موفقیتی جهانی بدست آورد، هرکسی که بتواند مزدها را تقلیل بدهد، شدت کار را بالا ببرد، مزایای اجتماعی را تقلیل بدهد و یا از بین ببرد، شدت جست وجوی کار را بالا ببرد، نرخ مصارف دولتی را پائین بیاورد، مالیات بستن بر سود سرمایه را قطع کند، در حقیقت تئوری های نئوکلاسیک را پیاده کرده است. در این تئوری حرکت از فرد به جمع یک فرض اساس است. تئوریسین های این مکتب هیچ گاه نتوانسته اند به این مسئله جواب گویند که اگر افراد کامپیوتری که حسابگر و عاقل هم هستند در اختلاف با خودشان بیفتند و یا نتیجه عقلانیت فرد عقلانیت جمع را به همراه نیاورد و یا اگر این آدم های مکانیکی با تغییر اطلاعات داده شده تغییر جهت ندهند چه بلایی بر سر این تئوری می آید.تئوری نئوکلاسیک به مانند مذاهب تفاسیری ازلی و ابدی دارد.
این تئوری خدایی متعال به نام بازار و قدرت آن اختراع کرده است که هم درد در آن خفته است و هم لذت. درست مانند Francois Quesnay از فیزیوکرات های معاصر که می گوید: «خدای متعال» سرچشمه «هماهنگی قوانین اقتصادی» و یک «معجزه» همین بازار است. آن چنان معجزه ای که این اعتقاد را بوجود می آورد که هر آدمی که برای دیگران کار می کند، در حقیقت برای خودش کار می کند (Meek۱۹۶۳،) تئوری نئوکلاسیک در سطح جامعه بدین نقطه نظرات می رسد: «اگر برای ایجاد سعادت اجبار و زور لازم است، باید به کارش برد». «درد کوتاه مدت برای منفعت دراز مدت لازم است» (از سخنان Friedrich Hayek در یک مصاحبه ۱۲ آوریل ۱۹۸۱) «دیکتاتوری برای یک حکومت دوران گذار لازم است» «زمانی که شما یک دست ناپیدا پشت سر خود دارید تمام موانع چه طبیعی و چه اجتماعی از سر راه برداشته خواهد شد. این دست ناپیدا برای آن است که تأثیرات ناگوار و احمقانه بی عدالتی را بهبود بخشد».
منبع : مرکز توسعه و تبادل دانش فناوری اطلاعات


همچنین مشاهده کنید