جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

مگر گناه پدر من چه بود؟


مگر گناه پدر من چه بود؟
● نانسی ولش:
در سال ۲۰۰۶ بعد از آنکه هیئت منصفه از تبرئه پدر شما از اتهاماتی که دولت بوش به ایشان وارد کرده بود، پدرتان پذیرفت که در قبال آزادی از زندان و اخراج از خاک آمریکا اعتراف نامه ای را که دادستانان تنظیم کرده بودند را امضا کند. اما چرا بر خلاف توافقی که صورت گرفته بود آنها پدر شما را آزاد نکردند؟ از آن زمان تا کنون چه اتفاقی افتاده است؟
▪ لیلا العارین:
پدر من تصور می کرد اگر امضای اعتراف نامه را بپذیرد چند ماه بعد آزاد خواهد شد. آن‌گاه گوردون کرومبرگ دادستان فدرالی که پدرم را متهم ساخته بود سعی کرد او را به ویرجینیا منتقل کند. شش- هفت سال است که گرومبرگ کار سرکوب سازمانهای اسلامی در منطقه ویرجینیای شمالی را آغاز کرده است.
برای اینکه خط و ربط گرومبرگ را بشناسیم همین بس که او در باره سفرهایی که به اسرائیل داشته و همچنین در باره وحشتش از فلسطینیان وبلاگ نوشته و جلو دوربین علنا اظهارات ضد عربی و ضد اسلامی بیان کرده و هرگز هم به خاطر آن اظهارات عذر خواهی نکرده است. او یکبار در جریان محاکمه ای در ویرجینیا خطاب به هیئت منصفه گفت:”تمام عربها دروغ می گویند.” و گفت:”هیچ‌یک از چیزهایی را که (عربها) به شما می گویند را باور نکنید.”
او فردی با قدرت و اختیارات فراوان است. اما نمی خواهم بگویم که او تنها گرداننده دستگاه سرکوب مسلمانان است، روسای او در کاری که او می کند از وی پشتیبانی می کنند. او از رای دادگاه فلوریدا در مورد پدرم خوشحال نبود و به همین خاطر می خواست او را به ویرجینیا ببرد و در آنجا دوباره وی را به محاکمه بکشاند. بالاخره او توانست پدرم را به زندان ویرجینیا منتقل کند.
او بیش از ۱۸ ماه پدرم را در آنجا نگه‌داشت و به او فشار آورد تا اتهامات وارده را گردن بگیرد. اما اگر پدرم این کار را می کرد هیئت منصفه او را به سوگند شکنی و نقض عهد و حتی شاید ممانعت از اجرای عدالت متهم می کردند.
پدرم طی ۱۲ ماهی که در آن زندان بود دو بار دست به اعتصاب غذا زد. او با این کار می خواست نشان دهد که من اعتراف نامه جدیدی امضا نخواهم کرد، و اینکه این کار نقض حقوق من است. حالا هم که بیش از دو سال است که مدت محکومیت به حبس وی تمام شده، باز دولت آمریکا بر خلاف توافقی که کرده بود او را نگه‌داشته و از خاک آمریکا اخراج نکرده است.
● مدت حبس به وی چطور گذشته است؟
وقتی پدرم اعتصاب غذا کرد او را به بهانه جلوگیری از خودکشی کردن بیشتر تحت نظر قرار دادند. تمام لباسهایش را از وی گرفتند و یک روپوش سفید بسیار نازک به وی پوشاندند. بالش و پتو و حتی لیوان آبش را هم از وی گرفتند.
● اخیرا یک قاضی با آزادی پدر شما در قبال سپردن وثیقه موافقت کرد، پس چرا او آزاد نشد؟
همان زمانی که قاضی حکم وثیقه را صادر می کرد، دوران حبس قانونی پدر من تمام شده بود اما همچنان او را بطور غیر قانونی در زندان نگه‌داشته بودند.
در آن زمان او در اختیار پلس مهاجرت بود و از زندانی به زندانی دیگر منتقل می شد. قاضی جلو دوربین اعلام کرد پدر من اگر با هواپیما سفر کند، خطری برای آن و یا هیچ فرد یا گروه دیگری محسوب نمی شود. و می تواند آزاد شود. اما نمی دانم چرا در مورد پدر من همه چیز برخلاف مقررات اجرا می شود.
● اکنون پدر شما کجا است؟
خبردار شدیم که او را به زندانی در شهر وینچستر ایالت ویرجینیا منتقل کرده اند. معلوم است که نمی خواهند او را آزاد کنند. قرار است او را دوباره محاکمه کنند.
● شما برای ملاقات با سناتور پاتریک لیهی به ورمونت آمدید، لیهی برای به حضور نپذیرفتن شما چه دلیلی آورد؟
تا جایی که من فهمیدم، او بهانه آورد که یک نماینده حق دخالت در یک دعوی قضائی عن قریب را ندارد. اما ما از مدتها قبل از آنکه اعلام شود می خواهند او را دوباره محاکمه کنند از وی خواستار مداخله شده بودیم.
● شما بعد از مصاحبه با حدود ۵۰ نظامی آمریکایی، کتابی در مورد بد رفتاری نظامیان آمریکایی با غیرنظامیان عراقی نوشته و آن‌را به پدرتان تقدیم کرده اید؟ چه ارتباطی میان رفتار نیروهای آمریکایی با غیرنظامیان عراقی و رفتار مقامات قضائی آمریکایی با پدر شما وجود دارد؟
به نظرم هر دو نوع رفتار نشات گرفته از سیاستهای دولت بوش است. بوش مدعی است جنگی که به راه انداخته علیه اسلام و مسلمانان نیست اما اتفاقات هشت سال اخیر چیز دیگری را نشان می دهد.
آنها پدر مرا به این خاطر که از فعالان طرفدار فلسطینیان بود و حرف دلش را زده بود دستگیر کردند. این چیزی بود که اعضای هیئت منصفه دادگاه فلوریدا به آن رسیدند و چیزی بود که جلو دوربین هم اعلام کردند که پدر من به واقع به خاطر استفاده از حق آزادی بیان زندانی شده است.
در عراق هم همین‌طور است. اصولا مقامات آمریکایی در مورد اعراب و مسلمانان افکار عمومی را از واقعیت منحرف می کنند، آنها بر اساس اتهامات دروغین به کشوری مثل عراق حمله می کنند، به مردم آمریکا دروغ می گویند. در مورد پدر من هم به هیئت منصفه دروغ گفتند. اما خوشبختانه اعضای هیئت منصفه متوجه دروغ بودن اتهامات علیه پدرم شدند.
● نظر شما در مورد بحث اخیر باراک اوباما در مورد لزوم کاهش نیروهای نظامی آمریکا در عراق برای افزایش تعداد آنها در افغانستان چیست؟
برای پاسخ به این سوال تنها لازم است به حوادث اخیر در افغانستان نگاهی بیندازیم. ما غیرنظامیان را در آن کشور بمباران کردیم، به یک مجلس عروسی حمله هوایی شد. من همچنین فکر می کنم که اکثر مردم آمریکا از تاثیرات منفی جنگ بر غیرنظامیان افغان بی اطلاع هستند.
من یکبار با یک نظامی آمریکایی که از افغانستان بازگشته بود صحبت کردم. او به من گفت یک بار به خاطر خطای فنی، گرای اشتباه داده و در پی آن نیروهای آمریکایی یک روستا را گلوله باران و بمباران کردند. بعد به آن روستا رفتند و گفتند طالبان آن حمله را صورت داده اند. این تنها گوشه ای از واقعیت در باره مخرب بودن جنگ در افغانستان است.
همچنین به نظر من اعزام نظامیان بیشتر به افغانستان به خود آن نظامیان هم آسیب خواهد زد چرا که آنان نمی خواهند به آن جنگ بروند. آنها به من گفته اند که می خواهند نزد خانواده هایشان بازگردند. آنها به اندازه کافی دور از وطن و در عراق بوده اند.
این کار عواقب همچنین دراز مدتی بر کشور خود ما خواهد داشت. چرا که این همه زن و مرد جوان را به این مناطق جنگی آن هم تحت شرایط فوق العاده سخت فرستاده ایم.
● اوباما همچنین از “روابط ویژه” آمریکا با اسرائیل سخن گفته و اشاره کرده است که با مذاکره، میان دولت اسرائیل و فلسطینیان توافقی حاصل خواهد کرد. نظر شما در مورد احتمال صلح در خاورمیانه تحت ریاست جمهوری اوباما چیست؟
من فکر می کنم که تنها راه معتبر برای دلال صلح بودن در خاور میانه این است که میانجی باید هر دوطرف را در نظر بگیرد و این کاری است که هرگز صورت نگرفته است.
پس اگر اوباما می خواهد همان سابقه را تکرار کند، خیر من فکر نمی کنم بتوانیم زیاد جلو برویم. اما از آنجا که ایالات متحده یکی از وفادارترین متحدان اسرانیل است، فکر می کنم آمریکا می تواند نقش بسیار مهمی در خاورمیانه ایفا کند. به همین دلیل امیدوارم آمریکایی ها در مورد آن مناقشه آگاهی کسب کنند و در مطالعاتشان واقعا عمیق شوند و هر دو طرف را به خوبی بشناسند، چون در حال حاضر رسانه های آمریکایی تنها از یک طرف تعریف می کنند. در رسانه های آمریکا بسیار به ندرت نگاهی به تاریخ انداخته می شود. اخیرا در آمریکا نظر سنجی ای به‌عمل آمده و معلوم شده که اکثر مردم خیال می کنند فلسطینیان خاک اسرائیل را اشغال کرده اند.
ببینید که عمق پوشش خبری در این کشور چقدر است. با این حال با توجه به این همه از پول مالیات دهندگان آمریکایی که صرف سر پا نگاه داشتن اسرائیل می شود، به نظرم مردم این کشور واقعا مسئولیت دارند تا جایی که ممکن است واقعیات را بیاموزند.
● پدر شما اکنون بیش از پنج سال است که زندانی است. تاثیر حبس بر وی و بر خانواده شما چه بوده است و مردم باید برای دفاع از وی چه کار کنند؟
بسیار اتفاق افتاده که ما تصور کرده ایم که این کابوس دارد تمام می شود ولی تمام نشد این کابوس که همچنان ادامه دارد تاثیر مخربی بر روی خانواده ما داشته است. واقعا دیدن اینکه پدر ما زندانی است و اینکه دولت آمریکا این همه تلاش می کند تا جایی که ممکن است او را به لحاظ روانی و حتی گاهی به‌طور فیزیکی شکنجه کند برای ما بسیار درد آور است.
● زندان انفرادی هر کسی را به نقطه جنون نزدیک می کند. شنیدن دشنامها و اظهارات نژادپرستانه زندان بانان و افراد پلیسی که او را از زندانی به زندان دیگر منتقل می کنند. خود همین انتقال از زندانی به زندانی دیگر و دور نگاه داشتن وی از عزیزانش، اقدامی عمدی برای شکستن فرد است. آن هم برای چه؟ مگر پدر من چه کرده بود که مستحق چنین رفتاری باشد؟
زندانی شدن پدر من، در مورد سیستم زندانهای آمریکا چیزهائی به ما آموخت که حتی خوابش را هم نمی دیدیم. همین که خود خانواده های زندانیان این همه تحقیر می شوند، اینکه زندان بانان با افراد معمولی که برای ملاقات با اعضای دربند خانواده خود به زندان رفته اند. بر سرشان فریاد می کشند. گاهی اوقات افراد ۱۵ الی ۲۰ ساعت با اتومبیل راه پیموده اند تا عزیزان خود را ملاقات کنند، اما زندان بانان به بهانه اینکه از پوشش (اسلامی) آن افراد خوششان نمی آید اجازه ملاقات نمی دهند و آنها را بر می گردانند. واقعا دل آدم به درد می آید. وحشتناک است که اکثر زندانیان در این کشور از اقلیت های قومی و نژادی از جمله سیاهان و لاتین تباران هستند. این نشان می دهد که قوانین و مقررات در این کشور به نحوی نامناسب و سلیقه ای اجرا می شود.
اما در طول این راهی که آمده ایم، بسیاری از مردم از ما حمایت کرده اند. در سراسر آمریکا و سراسر جهان. مخصوصا بعد از پخش فیلم مستندی که در باره پدرم ساخته شده بود. (فیلم مستند ایالات متحده علیه العارین) آن فیلم را نروژی ها ساختند و آگاهی فراوانی به اروپایی ها و بخصوص مردم اسکاندیناوی داد. در خاور میانه هم شبکه های تلویزیونی الجزیره و العربیه آن‌را به نمایش گذاشتند.
تاثیر آن فیلم فوق العاده بود. من فکر می کنم تحمل این همه رنج برای ما بدون حمایت مردم بسیار سخت تر از اینی که هست می بود.
اکنون در فلوریدا جامعه اعراب و مسلمانان بسیار به وحشت افتاده اند. در راستای ارعاب آنان توسط دولت آمریکا، ماموران اف بی آی بارها به خانه های آنان رفته و آنها را مورد سوال و جواب قرار داده اند. به همین خاطر پیشتر بسیاری از آنان از حمایت و پشتیبانی از ما هراس داشتند و ما بسیار احساس انزوا می کردیم.
شاید یکی از زیباترین قسمتهای کابوس ما، این باشد که مردم اقلیتهای قومی دیگر هم به حمایت از ما برخاستند. آنها در مقابل دادگاه پدرم اجتماع کرده و پلاکاردهایی در دست گرفتند که روی آن نوشته بود:”کمک به ایتام و زنان بیوه، جرم نیست” و “سامی را آزاد کنید”.
هیئت منصفه هم دید که این افرادی که مانند خود آنها بودند، دارند از حقوق یک استاد دانشگاه فلسطینی که از داشتن کشور محروم است دفاع می کند. مطمئن هستم که حمایت مردم از ما تاثیر بسیار زیادی روی آنها داشته است.
گفتگو از: نانسی ولش
ترجمه: جمشید سلمانیان
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید