جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

وقتی جرأت بخشش نداریم!


وقتی جرأت بخشش نداریم!
هفته چهارم لیگ برتر باشگاههای کشور یکشنبه هفته جاری برگزار شد و اتفاقات تلخ و شیرین زیادی در این روز رقم خورد. با این وجود، آنچه بیش از هر چیز دیگری توی ذوق می زد «بهانه گیری» گروه ناکامها بود.
در تهران برای اولین بار میلیونها فوتبالدوست ایرانی با ورژن جدیدی از افشین قطبی آشنا شدند. سرمربی سرخپوشان که طی یک سال و یک ماه گذشته خودش را به عنوان یک مرد جنتلمن و مربی مودب در افکار عمومی جا انداخته بود، در پی از کف رفتن سه امتیاز خانگی تیمش برابر ذوب آهن، لب از لب گشود و آنچه انتظارش نمی رفت را تحویل خبرنگاران داد.
ربط دادن نمایش بسیار ضعیف پرسپولیس در نیمه دوم به مسایلی از قبیل تأخیر در پرداخت مطالبات مارکو کوسا یا بلاتکلیفی همسر ایوان پتروویچ، اقدام غیر منتظره ای بود که هرگز با ادبیات گذشته قطبی همخوانی نداشت. او البته بار دیگر سراغ داور بازی هم رفت و با تخطئه قضاوت بخشی زاده، نشان داد اندک اندک به مؤلفه های یک مربی کاملاً ایرانی نزدیک می شود!
داود مهابادی و خداداد عزیزی نیز بعد از ناکامی راه آهن و پیام، یک راست سراغ داوران رفتند و اشکالات همیشگی را به نحوه عملکرد قاضیان لیگ برتر وارد کردند. به ویژه در مورد سرمربی پیام، اندک اندک به نارضایتی همیشگی او از نحوه عملکرد داوران خو می گیریم. خداداد عزیزی، اصلی ترین سوژه دوربینهای فیلمبرداری در پایان بازیهای لیگ است!
اتفاقات جالب تر اما در مشهد رخ داد. هادی برگی زر که آشکارا از پس هدایت سیاه جامگان برنیامده، پس از تحمل دومین باخت و ناکامی مأیوس کننده در تقابل حیثیتی با اکبر میثاقیان، سراغ اسکلت ابومسلم رفت و با انتقاد از بد بسته شدن این تیم، پیکان قصورها را به سمت کادر فنی سابق تیم مشهدی نشانه رفت. برگی زر حتی اعتراض هواداران را نیز سازماندهی شده ارزیابی کرد و مثل امیر قلعه نویی و حتی فیروز کریمی، مخاطبان را به آینده ای درخشان نوید داد؛ آینده ای که ضمانتی برای از راه رسیدنش وجود ندارد!
به نظر می رسد «توجیه کردن» به یک اپیدمی تمام عیار در ورزش ایران تبدیل شده است. بعد از جوابهای سربالایی که مسؤولان سازمان و کمیته ملی المپیک به ناکامی کاروان ایران در پکن دادند، گروههای رهبری همه تیمهای ناکام در بالاترین سطح فوتبال باشگاهی ایران نیز گناهان صورت گرفته را متوجه هر کسی غیر از خودشان دانستند تا بازار بهانه گیری داغ داغ شود. طی چهار هفته گذشته و به ویژه این روز آخر، هیچ مربی بازنده ای «ناکامی» را گردن نگرفت، غیر از وینکو بگوویچ که به برتری برق اعتراف کرد و البته بلافاصله تهدید به اخراج شد!
مشکل ورزش ما- حتی جامعه ما- دقیقاً همین جاست. اگر اعتراف به خطا اینقدر در این عرصه نایاب شده، این مسأله ریشه در آن دارد که فوتبال ما، «ببخشید» را با «لگد استهزا» پاسخ داده است. در بستر کنونی فرهنگ ما، کمتر کسی بابت اشتباهات رخ داده پوزش می طلبد، چون گوش شنوایی وجود ندارد. انگار همه ما منتظریم یک نفر کوتاهی اش را بپذیرد و عذر بخواهد تا با دستی بازتر و توانی مضاعف تر حمله به او را آغاز کنیم و پای میز محاکمه بنشانیمش!
تقصیرات را پذیرفتن و گردن گذاشتن به اهمالات صورت گرفته، از المانهای یک جامعه مترقی و رو به رشد است. با این حال مهمتر از نفس پذیرش اشتباهات، وجود بستر و پیش زمینه ای مهربان و خطا پوش است که بدون انتظار برای به دار آویختن مقصر، از تجربیات شکست خورده ها برای رقم زدن آینده ای روشن تر بهره بگیرد. افسوس که عادت کرده ایم از همه «معذرت» طلب کنیم، اما کسی را نبخشیم!
رسول بهروش
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید