شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

اعتماد ما سلب شده است


اعتماد ما سلب شده است
شکست کاروان ورزشی ایران در المپیک پکن، پیامهای زیادی برای کشور ما داشت. اینکه ما فهمیدیم از فرسوده ترین فکرها نمی توان انتظار خروج عالی ترین ایده ها را داشت، کوچکترین درس معلمی است که کلاس خود را هر چهار سال یک بار پهن می کند، اما به اندازه هزار سال اندرز در آستین دارد.
تیمهای ملی ایران در ورزشهای غیرفوتبالی، در شرایطی تقریباً همه مدالها را به رقبا واگذار کردند که این قبیل رشته ها عمدتاً در انزوای مطلق خبری قرار دارند.
دور از چشم رسانه ها و مجاری کارساز خبری، آنچه در گروه ورزشهای منهای فوتبال رخ داد، صرفاً در قلمرو تصمیم سازی مسؤولان گوناگون سازمان فعلی ورزش قرار داشت و نتایج به دست آمده، بازتاب کیفیت کارهای انجام شده توسط دست اندرکاران خواهد بود که طبیعتاً بشدت مأیوس کننده است. با این حال و با توجه به کارنامه آقایان در بزرگترین همایش ورزشی جهان، یک سؤال بزرگ برای ما باقی می ماند؛ آیا هنوز می توان به شما اعتماد کرد؟
بحث را باز می کنیم. قصد داریم درباره فوتبال صحبت کنیم. وقتی کمتر از شش ماه پیش ماجرای انتخاب سرمربی تیم ملی به نقطه نهایی رسید و مقرر شد خلعت هدایت تیم اول ایران به مربی برگزیده اهدا شود، البته بنا به صلاحدید مسؤولان عالی رتبه فوتبال مملکت و دور از انتظار رسانه های گروهی و مردم، ردای سرمربیگری به علی دایی رسد. آن روزها تصمیم گیران اول ورزش ایران، از مردم خواستند به رأی آنها اعتماد کنند و به این چرخش غیرمترقبه و ناگهانی به سمت شهریار تن بدهند.
دست بر قضا نوع کنشهای سرمربی جدید تیم ملی هم غیرمنتظره بود. حذف بزرگترهای تیم ملی و جوانگرایی رادیکال که با ایده های «دایی بازیکن» هم مطابقت ندارد، فضای غریبی را بر جو تیم ملی فوتبال ایران مستولی می کند.
بدون شک، این اتمسفر تازه محتاج اعتماد بیش از پیش مردم و رسانه ها به کسانی است که بر مسند کار نشسته اند و سازی دیگر را می نوازند. آنها با آرای عجیب خود، سرنوشت مرگ و زندگی ایران در آستانه بازیهای مقدماتی جام جهانی آفریقای جنوبی را به دست گرفته اند و از ما می خواهند همچنان به آنها اتکا کنیم. حالا سؤال این است؛ با نتایج اخیر ورزش ایران در بزرگترین میدان دنیا، آیا همچنان می شود به مسؤولان فعلی پشتگرم بود؟!
به روند حضور کاروان ایران در پکن چشم بدوزید و مهمترین عمال آن را انتخاب کنید. بدون تردید تیر نشانه بیش از هر کس دیگری به سوی محمد علی آبادی و علی کفاشیان خواهد چرخید. شکی نیست که تأثیرگذارترین آدمهای ورزش کشورمان در اردوی المپیک، رئیس سازمان تربیت بدنی و رئیس کمیته ملی المپیک بوده اند.
جالب نیست؟ این دو نفر دقیقاً همان افرادی بودند که در پروسه گزینش علی دایی به عنوان سرمربی تیم ملی هم مهمترین نقش را ایفا کردند و طی تمام ماههای اخیر پررنگ ترین حمایت را از شهریار به عمل آوردند.
آنها به همراه مجموعه تحت تولیت خود، به اندازه ای پشت تصمیمات بعضاً غیرقابل هضم دایی ایستادند که این اواخر صدای منتقد در گلویش بی فرجام ماند و قلم معترض روی پهنه کاغذ راه به جایی نبرد.
ما می پرسیم؛ پس از شکست آقایان در امتحان چین، مردم به چه امیدی باید به آینده تصمیمات بسیار مؤثر آنها در تیم ملی خوشبین باشند. آیا غیر از این است که کمر خم شده ورزش ایران بعد از فاجعه المپیک، در صورت ناکامی احتمالی در راهیابی به جام جهانی خواهد شکست؟ دست اندرکاران ورزش ایران پای وعده و وعیدهای دایی ایستاده اند و هر اقدام او را با غریو «احسنت» همراهی می کنند.
خود دایی هم البته آب پاکی را روی دست ملت ریخته و با جمله «از کفاشیان بزرگتر هم حق دخالت در کار مرا ندارد» نشان داده چه برگ سبز برنده ای از دستگاه ورزش ایران دریافت کرده است. با این حساب آیا ما هنوز باید به آینده تیمی که از هر روزش می توان هزار صفحه نقد نوشت، امیدوار باشیم؟
المپیک امروز می تواند آینه فردای تیم ملی باشد.
همانها که فلان مدیر را از والیبال به کشتی بردند تا خاک مرده به هر دو رشته بپاشند، حالا پا در کفش فوتبال فرو برده اند و تصمیماتی می گیرند که انگشت حیرت را به سمت دندان می برد. با این وصف، آیا ما هنوز باید امیدوار باشیم؟ آیا به منتقدان خاموش، اجازه نگرانی داده می شود؟ آیا پاسخ فردای آقایان به شکست احتمالی تیم ملی هم همین پاسخ امروز خواهد بود؟ دل به زمان بسپارید تا نتیجه را ببینید.
بهروز رسایلی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید