جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


پول، جواهر را سنگ می کند!


پول، جواهر را سنگ می کند!
▪ تیغ زن
▪ نویسنده و کارگردان: علیرضا داوودنژاد
▪ بازیگران: رضا عطاران/ لادن مستوفی/ علی صادقی/ رضا داوودنژاد
▪ خلاصه داستان: نازنین طبق نقشه ای که با مجید کشیده به ویلای مردی در شمال می رود تا پولهای او را سرقت کند. در این میان نیما و عطا که عاشق او هستند هم راهی سفر می شوند و...
«علیرضا داوودنژاد» خودش را با فیلم خوش ساخت «نیاز» به عنوان کارگردانی صاحب سبک و فیلمسازی که سینما را می شناسد، معرفی کرد. «نیاز» فیلم خوش ساختی بود که البته وجه اقتصادی و تجاری آن چندان پررنگ نبود و علیرضا داوودنژاد فیلمسازی بود که ظاهراً علاقه زیادی به سینمای اقتصادی و تجاری داشت !
داوودنژاد بعد از عدم موفقیت تجاری «نیاز»، علاقه اش به سینمای تماشاگر پسند و تجاری را نشان داد. او همواره با سلیقه جامعه پیش می رفت و ظرافتهای هنری فیلمهایش را در کنار ساختار و مؤلفه های تجاری آنها حفظ می کرد.
«عاشقانه» فیلم جذاب او در اوایل دهه هفتاد بود که بیشتر به سینمای مخاطب پسند نزدیک شد و به دنبال آن «مصائب شیرین» نقطه تلاقی سینمای هنری و تجاری و سلایق اجتماعی و خانوادگی داوودنژاد شد و این کارگردان را به عنوان یک هنرمند موفق نشان داد، اما «مصائب شیرین» برای داوودنژاد موفقیتی بود که تا به امروز دیگر تکرار نشده است.
این فیلم خانوادگی داوودنژاد که با حضور اعضای خانواده او در مقابل دوربین ساخته شده بود، چندی بعد خودش را در «بهشت از آن تو» تکرار کرد، اما این فیلم، از جریان اجتماعی جامعه داوودنژاد عقب مانده بود و به همین دلیل داوودنژاد داستان فیلم بعدی اش را تغییر داد و این بار با «بچه های بد» که یک فیلم جاده ای قابل قبول بود خودش را به جامعه و جوانان نزدیک کرد. «بچه های بد» فیلم بدی نبود، اما نتوانست نمونه دیگری از «مصائب شیرین» باشد.
«مصائب شیرین» در اواسط دهه ۷۰ خودش را به جوانان نزدیک کرده بود و توانسته بود موفق باشد و شاید به همین دلیل، داوودنژاد در آثار بعدی اش یعنی فیلمهای «هشت پا» و «ملاقات با طوطی» باز هم اصرار داشت که جوانان را به طرف آثارش جلب کند؛ که نتوانست!«هوو» شاید در کارنامه داوونژاد مدرکی برای اثبات شکست محسوب شود. بله !علیرضا داوودنژاد دیگر قادر نبود فیلمی مورد علاقه جوانان بسازد و در گیشه هم با شکست مواجه شده بود. حالا ظاهراً با ساخت فیلم «تیغ زن» شکست در کارنامه داوودنژاد تثبیت شده است.
«تیغ زن» در آغازش نوید فیلمی داستان محور را می دهد. نقشه سرقت که در ابتدا توسط مجید و نازنین طرح می شود، گمان اینکه فیلم ساختاری داستانی و پر تعلیق دارد را ایجاد می کند، اما بعد از این، ملغمه ای از تمام فیلمهای قبلی داوودنژاد در تصاویر آن به صورت آشفته و درهم برهم روایت می شوند.
محور و مرکز اتفاقات و رویدادهای «تیغ زن» دختری به اسم «نازنین» است که لادن مستوفی نقش او را بازی می کند. نازنین سفری را به شمال آغاز می کند و سه مرد دیگر داستان، همراهان او در این سفر هستند. عطا، راننده خل وضعی که رضاعطاران نقش او را بازی می کند، مردی است که خیلی پیشتر از این عاشق نازنین بوده و نیما نیز، حالا به عشق نازنین راهی سفر شده است. در این میان مجید هم به عنوان شریک نازنین در جریان سرقت حضور دارد.
همه این روابط و رویدادهایی که در نتیجه آنها شکل خواهد گرفت، محوریت «نازنین» را در داستان اثبات می کنند، اما اینکه نازنین کیست؟ از کجا آمده؟ چه رابطه و علاقه ای به عطا یا نیما دارد؟ رابطه و منطق ارتباطش با مجید و... سؤالهایی است که بی پاسخ می ماند و طبیعتاً هیچ چیز بیشتر از بی اطلاعی از شناسنامه و انگیزه های قهرمان یک فیلم نمی تواند یک داستان را آشفته، شلخته و درهم و برهم نشان بدهد.
«تیغ زن» آشفته و شلوغ است. مجید و نازنین برای پول و نیما و عطا برای عشقشان مبارزه می کنند، اما مبارزه و درگیری آنها در گستره روایت فیلم هیچ انسجام و منطق و پیوستگی ندارد. ظاهراً قرار است که حرکت نازنین به سمت پول بهانه ای برای تحریک عشق باشد و همه چیز با جایگزین شدن صداقت عاشقانه به یک ملودرام ساده که رگه هایی از شوخی و کمدی را هم با خود به همراه دارد، ختم شود، اما ملودرام داوودنژاد بیشتر به یک کمدی بی سر و ته و غیر جذاب شبیه است تا داستانی دارای کشش و قاعده درگیرسازی مخاطب!
سینما برای جذب مخاطب باید داستان گو باشد یا عنصر و عناصر دیگری را جایگزین ساختار داستانی کند و فقط در این صورت است که تماشاگر چیزی برای درگیر شدن با آن و دنبال کردنش خواهد داشت. در غیر این صورت تنها راه چاره، متوسل شدن به عناصر کاذبی چون کمدی های سبک و نارس و هجو است که حتی این شیوه و رویکرد هم در فیلم داوودنژاد جواب نداده و قادر به جذب مخاطب نیست.
اکثر دقایق «تیغ زن» صرف وقایع بدون حادثه می شود و داوودنژاد خواسته تا ضعفهای این جریان را با بامزگی رضا عطاران و علی صادقی جبران کند، اما حاصل کار او تنها مشتی حرف و حدیث عاشقانه شده و لودگی کمیکی که ظاهراً جذابیت زیادی هم برای مخاطبان فیلم ندارد.
علیرضا داوودنژاد بعد از انقلاب، روندی رو به رشد را در کارش آغاز کرد و از فیلم خوب و خوش ساخت «نیاز» به تکاملی هنری و تجاری در «مصائب شیرین» رسید و این فیلم را به عنوان یک نقطه اوج در کارنامه آثارش ثبت کرد، اما از «مصائب شیرین» به بعد سینمای این کارگردان با سابقه و پرکار سینمای ایران هر سال بیشتر از پیش به ورطه نزول و سقوط در عناصر کاذب سینمای تجاری نزدیک می شود.«تیغ زن» بر عکس تیراژ فیلم هیچگاه نتوانسته نشان دهنده جواهر هنر داوودنژاد در سینمای خود او باشد که عشق، سنگ را جواهر می کند!
مهدی نصیری
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید