چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

شیوه‌های رویارویی کشورهای در حال توسعه با چالش‌های تکنولوژی‌های نوین اطلاعات و ارتباطات


شیوه‌های رویارویی کشورهای در حال توسعه با چالش‌های تکنولوژی‌های نوین اطلاعات و ارتباطات
تکنولوژی ‌های جدید اطلاعاتی، ارتباطیICT (Information-Communication Technology) شامل تمامی فن‌آوری‌هایی است که گونه‌های مختلف ارتباطات را میان انسان‌ها با یکدیگر، انسان‌ها با سیستم‌های الکترونیکی و سیستم‌های الکترونیکی با هم میسر می‌سازد.
به نظر می‌رسد که نگاه جهانیان به این پدیده بر طیفی از شیفتگی تا انزجار قرار می‌گیرد که در یک سوی آن، جهت گیری کاملا" مثبت، همراه با شیفتگی و انتظار دستیابی به دموکراسی جهانی و مدینة فاضله دیده می‌شود که تجسم همپوشی فرهنگی،
(Cultural Overlap) بخشی از انواع نگاه‌های کاملا" مثبت به آن است و در آن سوی طیف جهت‌گیری منفی قرار دارد که با اصطلاح فشار اطلاعات (Push Information) و منفعل شدن مخاطب و شکل‌گیری بزرگراه‌های مصرف شروع و به حوزة تلاش به منظور نجات جامعه بومی وارد و با توصیف وضعیت به صورت امپریالیسم فرهنگی و تهاجم فرهنگی از سرانجام بی ملیتی و آمریکایی شدن سخن می‌گوید.
شاید بتوان مقدمة ورود کشورهای در حال توسعه به عصر ICT را آغاز دهة ۱۹۹۰ دانست که شبکةماهواره‌ای STAR با پوشش گستردة آسیایی شروع به کار کرد. تحقیقات نشان می‌دهد که برخی از حکومت‌ها در آسیا بدون شناخت دقیق وضعیت و آینده‌نگری ، هر کدام در جایی از آن طیف شیفتگی تا انزجار قرار گرفتند، به گونه‌ای که عکس‌العمل آن‌ها در شش دسته جای گرفت. دستة اول ، کشورهایی بودند که نه تنها استفاده از تلویزیون ماهواره‌ای را مجاز دانستند، بلکه تسهیلاتی نیز برای دریافت برنامه‌ها به‌وسیلة مردم فراهم کردند. مانند سنگاپور و کویت ، گروه دوم کشورهایی که مانعی ایجاد نکردند، اما با تعیین مالیات برای نصب آنتن ، به‌طور غیر مستقیم با عمومی شدن آن مقابله کردند. مانند پاکستان. گروه سوم کشورهایی که مجاز دانستند ولی اقدامات رقابتی را نیز آغاز کردند. مانند هند ، اندونزی ، کرة جنوبی وسریلانکا . گروه چهارم کشورهایی که با پشتوانة امکانات قوی خود پیش از ممنوعیت ، در رقابت موفق شدند. مانند ژاپن و گروه پنجم کشورهایی که همراه با ممنوعیت قانونی، اقدامات رقابتی را نیز دنبال کردند. مانند عربستان سعودی، بحرین ، قطر ، شارجه، دبی و مالزی . گروه ششم کشورهایی که سردرگم، تصمیم قانونی نگرفته و هیچگونه اقدام رقابتی را نیز آغاز نکردند. مانند ایران و برخی ا زکشورهای تازه استقلال یافتة آسیای میانه (محسنیان راد ، ۱۳۷۳، صص۴۷۰۲۹)
]البته، در سال‌های بعد، برخی از این کشورها جای خود را بر طیف فرضی ما تغییر دادند.[
در نگاهی کوتاه به بخش مثبت طیف، می‌توان به عنوان نمونه به نظرات کلیفورد گیرتز(C. Geerts) اشاره کرد که بسیار خوشبینانه ، سرانجام این عصر را همپوشی فرهنگی می‌داند. او در تعریف فرهنگ می‌گوید، فرهنگ در جوهرة خود اطلاعاتی است که گروهی در آن شریک‌اند. خصلت اطلاعات به عکس اشیاء، آن است که دهنده، آنچه را که داده می‌تواند برای خود نیز حفظ کند. به این ترتیب فرهنگ‌ها با یکدیگر همپوشی یافته با هم تعامل پیدا می‌کنند و و ابستگی متقابل می‌سازند. آنچه اتفاق خواهد افتاد همان است که در فرهنگ مشترک میان یک زوج روی می‌دهد. زیرا آن‌ها می‌آموزند که چه انتظاری از یکدیگر داشته باشند.( McCreery, ۱۹۹۴) .
برخی از کشورها خوش‌بینی خود را در عمل اینگونه نشان داده که علی‌رغم اختلافات دیرینه با جامعه‌ای دیگر ، فضای حاصل از ICT را وسیله‌ای برای نزدیکی بیشتر با خصم دیرینه تلقی کرده‌اند . نمونة اقدامات کرة جنوبی در مقابل ژاپن از مصادیق بارز چنین مواردی است. (Ryall, ۲۰۰۰)
در کنار چنین خوش‌بینی‌هایی، افرادی مثال پیر لازولی ـ نویسندة لیبراسیون ـ معتقد است که در ICT فقط منافع نظام سرمایه‌داری ،سودپرستی ، توسعة تبلیغات بازرگانی و افزایش مصرف نهفته است. او می‌گوید عصر چند رسانه‌ای می‌خواهد کتاب را کنار گذارد. او کتاب را از منظر چشم سوداگران با اینترنت مقایسه کرده و می‌نویسد: آن‌ها از دید تجاری، به هیچ وجه کتاب را ابزار رسانه‌ای مناسبی نمی‌دانند، چون خودکفاست، هزینة جانبی ندارد. قابل مبادله و استفادة عدة زیادی است . خواننده کتاب می‌تواند خارج از دسترس تبلیغات و چرخة کسب و کار ، ساعت‌ها را با کتاب سپری کند. کتاب استدلال خواهی و افزایش حس گرایش به نقد را در مخاطب تقویت می‌کند. در حالی‌که اینترنت سال به سال با از رده خارج کردن کامپیوتر قبلی، مصرف کننده را نیازمند دستگاهی جدیدتر می‌کند. روز به روز بر تعداد سی دی‌های انبار شدة او افزوده می‌شود ضمن آنکه صنعت تلفن به خاطر کارکرد اینترنت ، هزینه بیشتری از او دریافت می‌کند.
البته لازولی تصدیق می‌کند که اینترنت علیرغم تمام این مخاطرات ، ابزاری فوق‌العاده برای ایجاد ارتباط است و در جای خود پیشرفتی قابل ملاحظه محسوب می‌شود و امکان گفت و گوی آزادانه را با تمام جهان فراهم می‌سازد. او در مورد پست الکترونیکی می‌گوید، در جامعة اطلاعاتی نیز مثل سایر جوامع انسانی، دلنشین‌ترین دیدارها و برخوردها در بزرگراه‌ها صورت نمی‌گیرد، بلکه به‌طور غیر مترقبه و در جاده‌های فرعی روی می‌دهد. (Lazuly, ۱۹۹۸.۵.۲۱)
عده‌ای نگران نابرابری در سواد اطلاعاتی (Information Literacy) و سواد رقومی (Digital Literacy) در میان اعضای یک جامعه هستند (Inoue, ۲۰۰۰) . برخی نیز موضوع را وسیع‌تر دیده از نابرابری‌ میان کشورها سخن گفته و می‌گویند همانگونه که میان امکانات محله‌های فقیر نشین با ثروت‌مند نشین تفاوت مشهود است، چنین تفاوتی در مورد جامعة اطلاعاتی نیز در حال شکل‌گیری است. (برلو، ۱۹۹۷)
در جامعة ICT، تمامی اطلاعات خصوصی افراد ، به صورتی نظم یافته و ضمنا" دور از دسترس صاحب اطلاعات نگهداری خواهد شد. اگر اکنون تمامی سوابق مکالمات تلفنی افراد حفظ می‌شود. به تدریج زمانی خواهد رسید که دولت‌ها قادر خواهند بود اطلاعات عظیمی را دربارة تک تک اعضای تشکیل دهندة ملت‌ در اختیار داشته باشند. ضمن آنکه هم‌اکنون نیز بخشی از این اطلاعات مانند آدرس آبونمان شدگان برای فروش ضبط و به صورت پکیج‌های آماده عرضه می‌شود. (Seshagiri, ۱۹۹۳)
هرچه به درجات بالاتر جهت‌گیری منفی، به ICT نزدیک می‌شویم، جوامعی را می‌بینیم که در سابقة دستیابی به شرایط مذکور عقب‌تر هستند. به عنوان مثال آن دسته از کارشناسان ارتباطات که از اصطلاح امپریالیسم فرهنگی استفاده می‌کنند، کسانی هستند که به مقایسة توان ICT میان کشورهای اروپای مرکزی با آمریکا، اروپای شرقی سابق با اروپای مرکزی و حتی کره با ژاپن می‌پردازند.
این اصطلاح نیز پیشینه‌ای دیرینه دارد و می‌توان آن را در گزارش مک‌براید و بسیاری گزارش‌های دیگر مانند جریان بین‌المللی برنامه‌های تلویزیونی ـ یک خیابان یک‌طرفه (Varis , ۱۹۸۵) دید. اکنون نیز همانگونه که آلن ولز می‌گوید، هرگاه بحث امپریالیسم فرهنگی مطرح می‌شود، موضوع رسانه‌ها، جریان اطلاعات و برنامه‌های تلویزیونی بیگانه به میان کشیده می‌شود (Wells , ۱۹۹۶, P۱۴) به عنوان مثال در تحقیقی که در سال ۱۹۹۸ در مورد برنامه‌های تلویزیونی کشورهای رومانی، لیتوانی ، اسپانیا و پرو انجام شد، دیده شد که مدل بومی تلویزیون‌های لیتوانی و رومانی که مربوط به قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و حاوی اهداف آموزشی بود تبدیل به مدلی مشابه تولیدات تلویزیون‌های تجاری پر آگهی اروپای مرکزی شد. محققان تحقیق مذکور می‌نویسند که تلویزیون کشورهای اروپای شرقی اکنون تبدیل به کارگزاران سبک‌های تلویزیون اروپایی شده و در نتیجه به توسعة ارزش و فرهنگ غربی در این کشورها پرداخته‌اند. آن‌ها گزارش می‌دهند که در هر چهار کشور، تولیدات تلویزیون داخلی بر اساس الگوها و سبک تولیدات تلویزیون آمریکا شکل می‌گیرد و تأکید می‌کنند که بسیاری از تولیدات تلویزیون اسپانیا نه بازتاب ارزش‌های اسپانیایی و نه مربوط به پندارهای هویت ملی آن کشور ، بلکه نمونه‌ای از محصولات آمریکایی شده است. آنها نتیجه گرفته‌اند که امپریالیسم فرهنگی و در رأس آن ایالات متحد آمریکا سبب شده که فرهنگ آمریکایی به صورت نفوذ فرهنگی (Cultural Influence) از طریق تولیدات تلویزیونی در جهان گسترش یابد و با گسترش اینترنت و تلویزیون‌های ماهواره‌ای، فاصله‌ها از گذشته تنگ‌تر شده و شرایطی مهیا شده که بهتر است به جای جهانی شدن، آن را آمریکایی شدن (Americanization) و یا حتی بی ملیت شدن (Denationalized) بنامیم.
آن‌ها دلیل می‌آورند که تکثر مورد نیاز جهانی شدن، به طرف تمرکز رسانه‌ای (Concentrated Media) می‌رود. ضمن آن‌که الگوهای کلیشه‌ای (Stereotype) نیز برای تولیدات داخلی تلویزیون‌های جهان در حال توسعه است . (American Invasion, ۲۰۰۰) البته اگر چه موضوع امپریالیسم فرهنگی بیشتر متوجه ایالات متحد آمریکاست اما کشورهای دیگری نیز هستند که تولیدات تلویزیونی خود را به صدها کشور دیگر صادر می‌کنند. مانند برزیل که صادرکننده به ۱۲۸ کشور جهان است.
(Abercrombie, ۱۹۹۶, P۱۰۳) و یا مصر که صادرکنندة عمده برنامه‌های تلویزیونی به تمامی کشورهای عربی است، ضمن آنکه تحقیقات نشان داده که اکثر کشورهای آفریقایی وارد کنندة برنامه‌های تلویزیونی کشورهایی هستند که روزگاری مستعمرة آنها بوده‌اند (محسنیان راد، ۱۳۷۶)
منفی ترین جهت‌گیری به ICT با اصطلاح تهاجم فرهنگی مطرح می‌شود. اصطلاحی که می‌توان آن را از سیاستمداران و مصلحان اجتماعی ایران ، مصری وحتی فرانسوی نیز شنید و اکثرا" از سوی جوامعی به کار می‌رود که در گذشته سلطة خارجی ، آسیب‌های جدی بر ثروت‌های مادی و معنوی آن‌ها وارد کرده است و ا ز نظر نظام ارزشی نیز تفاوت‌های عمیق با غرب دارند.
یکی از محققان مصری در توصیف تهاجم فرهنگی از اصطلاح ابداعی دیگری به نام تهاجم روشنفکری (Intellectual Invasion) استفاده کرده که به نظر می‌رسد مشابه همان اصطلاح قدیمی است که یکی از جامعه شناسان ایران به نام جلال آل احمد (۱۹۶۹-۱۹۲۱) آن را به صورت غرب زدگی مطرح کرد.
صالح المقاوری در بررسی تاریخی خود تهاجم روشنفکری را به سه مرحله تقسیم کرده است:
مرحلة اول را دروان فیلسوفان باستانی یونان می‌داند که تلاش می‌کردند تمامی فرهنگ‌ها را به پذیرش مفاهیم و طبقه‌بندی‌های آنان وادار کنند. مرحلة بعدی مربوط به قرون وسطی بود که از طریق جنگ‌های صلیبی تلاش می‌شد که از توسعة اسلام در اروپا ممانعت به عمل‌ آید. سومین مرحله را مربوط به عصر حاضر دانسته و آن‌را تهاجم روشنفکری می‌نامد که ترکیبی است از همان امپریالیسم فرهنگی به‌علاوه تهاجم روشنفکران داخلی به منظور کنترل وضعیت فرهنگی آن‌ها ، المقاوری هدف این تهاجم را در کشورهای اسلامی کوشش بر تغییر اصول اسلامی، ایجاد تردید در تاریخ اسلام، بی‌ثبات کردن شخصیت ملت‌های مسلمان و پدیدآوردن مفاهیم جدید به جای قوانین اسلامی، یورش به رهبران مذهبی و بی‌اعتبار کردن آن‌ها ، نفوذ به نهادهای آموزشی به‌ویژه رسانه‌ها و توسعه تئوری‌های فلسفی همچون پراگماتیسم ، اگزیستانسیالیسم و سکولاریسم می‌داند. ضمن آن‌که نگران نفوذ میسیونرهای مذهبی در جامعه مصر نیز هست. (El-Maghawrye, ۲۰۰۰)
در یک جمع‌بندی از آنچه روی طیف مورد بحث قرار گرفته می‌توان گفت که در مورد آینده ICT سه سؤال فرضیه گونه پیش روی ماست:
۱) آیا آیندة این تحولات به تعامل ـ به مفهوم تبادل فرهنگی ـ منتهی خواهد شد؟ و یا،
۲) پروسه و فرایندی همچون هرنا برابری ناشی از جبر و اختیار دیگری در جریان است که در طول تاریخ، ملت‌ها، با مشابه آن مواجه بوده و به دلیل دسترسی‌های متفاوت به سخت‌افزار و نرم‌افزار ، از دستاوردهای نابرابر برخوردار شده‌اند؟ و یا اینکه،
۳) سرانجام روابط از قبل طراحی شدة یک‌سویه‌ای خواهد بود که به صورت یک پروژه نه پروسه ـ جنگ نابرابری را به‌وجود آورده که کلید واژةآن تهاجم فرهنگی است؟ من تردید دارم که فرضیة اول به وقوع بپیوندد و از جمله کسانی هستم که بر اساس شواهد، آینده‌نگری‌های خوش‌بینانة مربوط به جهان چند رسانه‌ای را نوعی توهم می‌دانم. در این مورد لازولی می‌نویسد:
همان توهمی که در آغاز اختراع تلویزیون ایجاد شد و همه معتقد بودند که این نوآوری شگفت انگیز ، دستیابی آزادانة همگان را به فرهنگ و هنر فراهم می‌سازد اکنون بر اینترنت حاکم شده و بشر یک بار دیگر دچار ساده‌لوحی شده است. (Lazuly, ۱۹۹۸.۵.۲۱) این ساده لوحی در عصر رادیو نیز روی داد، چنانکه چارلز رد مورخ آمریکایی در ششمین سال آغاز به کار رادیو نوشت : رادیو ، جهان وطنی را به همراه خواهد آورد. گویی روی بال‌های باد باشی و جهان را در نوردی (کری، ۱۳۷۶،ص ۲۵۴) قبل از آن نیز ساموئل مورس، به هنگام اختراع تلگراف ، در۱۸۳۵ نوشت ، عصب‌های تلگراف به سرعت تفکر ، دانش و همه آنچه را که در این سرزمین رخ می‌دهد منتقل می‌سازد(کری،۱۳۷۶، ص ۲۹۲)
من طرفدار فرضیة دوم هستم. یعنی معتقدم که پروسه و فرایندی همچون هر نابرابری ناشی از جبر و اختیار دیگری در جریان است که در طول تاریخ ، ملت‌ها با مشابه آن مواجه بوده وبه دلیل دسترسی‌های متفاوت به سخت‌افزار و نرم‌افزار،از دستاوردهای نابرابر برخوردار شده‌اند؟ بشر این دوران را مکرر تجربه کرده است. روزگاری بود که کشتی‌های بازرگانی و نظامی پرتقال و اسپانیا ، دریاهای جهان را در اختیار داشتند و در همان مقاطع فرهنگ‌هایی همچون اینکاها با یک نابرابری سهمگین سخت‌افزاری و نرم‌افزاری مواجه بودند . در مورد رسانه‌ها نیز این نابرابری‌ سابقه‌ای دیرینه دارد. مثلا" هنگامی‌که اروپا از محصول اختراع گوتنبرگ سود می‌برد، بسیاری از کشورهای آفریقایی و آسیایی حتی از این پدیده بی‌اطلاع بودند . (ایرانیان ۲۰۴ سال پس از اروپایی‌ها به چاپ دست یافتند) اما باید دانست وقتی طرفدار فرضیة دوم باشیم و بخواهیم تحولات ICT را نه به صورت یک پروژة عظیم شمال علیه جنوب بلکه به صورت یک پروسه تاریخی نگاه کنیم، ماهیت آن تغییر نمی‌کند ، بلکه رفتار ماست که باید تغییر کند.
ICT این امکان را فراهم کرده که برخی از جوامع توسعه یافته به مراتب بیش از گذشته ، فرصت عرضة ارزش‌های خود را در جوامع دیگر به‌دست آورند. در حالی‌که این داوری نیز از سوی برخی وجود دارد که مجموعه ارزش‌های تشکیل دهنده مدل لیبرالی غرب، کسب سود و منفعت به هر شکل، اما تحت لوای آزادی است و از آنجا که سکس و خشونت سبب فروش بهتر تبلیغات می‌شوند و مخاطبان را به رسانه‌ها معتاد می‌سازند ، محتوای رسانه‌ها بیشتر میل بر حول این موضوعات خواهند داشت. (Bagdikian, ۲۰۰۰,P.۲۷)
علت عدم پذیرش فرضیة سوم ، سوای شواهد اثباتی فرضیة دوم، تفاوت‌های اساسی پدیدة حاضر با شرایط تهاجم نظامی است. هنگامی که به واژة تهاجم فرهنگی ـ که بیشتر در متون و منابع غیر علوم ارتباطات دیده می‌شودـ می‌اندیشیم ناچار و حتی ناخودآگاه آن‌را در قالب تهاجم نظامی نگاه کرده و ساخت و کارکردی مشابه و مفهومی مشترک با تهاجم نظامی را برای آن جست و جو خواهیم کرد. در این میان به نظر می‌رسد که میان تهاجم فرهنگی با تهاجم نظامی دو مشابهت ظاهری وجود داشته باشد:
۱) مشابهت در شلیک گلوله به دورترین فاصله و ارسال پیام نیز به دورترین فاصله.
می‌دانیم که جنگ جهانی اول را آغاز دوران جنگ‌های نوین می‌دانند که اساس آن بر رزم دور به جای رزم نزدیک نهاده شده بود و در واقع مجموعه‌ای از فن‌آوری‌های نوین به صورت اقدامات لجستیکی همراه با انواع استراتژی‌ها و تاکتیک‌های نظامی ، تسلط آن‌را بر فاصله ممکن ساخت. (امینی، ۱۳۷۴، ص ۷۳) از آن سو در حوزة ارتباطات نیز انسان توانسته به توانایی بی‌نظیر دستیابی به فواصل بسیار دور برای ارسال هم‌زمان صوت، متن و تصویر متحرک دست یابد. در واقع در عصر حاضر هر دو توانسته‌اند بر فاصله غلبه کنند.
۲) دستیابی مشترک در شیوه‌های عبور از موانع
در حوزة نظامی ، روزگاری بود که استفاده از خندق ، سیم خاردار و انواع موانع دیگر، بازدارنده تهاجم نظامی می‌شد در حالی‌که سال‌هاست موانع مذکور کارکرد خود را از دست داده و موشک‌های بالستیکی از قاره‌ها عبور می کنند. در حوزة ارتباطات نیز دیوار آهنی عصر مائو آخرین نمونه قرن بیستمی عامل بازدارنده محسوب می‌شد که اکنون دستیابی به ICTخصلت عبور از تمامی مرزها و دیوارهای آهنی را به دست‌ آورده است. این خصلت طبعا" مغایر با محدودة تعریف شدة اقتدار چنین حکومت‌هایی است. ضمن آن‌که نگرانی آن‌ها، مشابه همان تجسم ورود موشک‌های بالستیکی از قاره‌های دیگر است.
سوای این مشابهت‌ها ، به‌نظر من پنچ تفاوت اساسی وجود دارد که اهمیت ونقش آن‌ها به مراتب بیش از مشابهت‌هاست:
▪ تفاوت در تعداد عناصر
تهاجم عبارت است از تاخت و تاز نیروهای مسلح یک کشور، در مناطق مرزی کشور دیگر به قصد جنگ افروزی (فرهنگ علوم سیاسی ، ۱۳۷۴، ص ۱۷۰) و جنگ، عملی قهری است که منظور از آن مجبور کردن خصم به اجرای ارادة ماست.(فرهنگ علوم سیاسی، ۱۳۷۴، ۳۶۲) در تهاجم حداقل دو نیرو وجود دارد:
۱) نیروهای بیگانه یا مهاجم
۲) نیروهای خودی یا مدافع در حالی‌که در تهاجم فرهنگی به جای دو عنصر، سه عنصر وجود دارد
ـ نیروی مهاجم که همان منبع پیام وابسته به منابع قدرت است
ـ رهبرانی از جامعه مورد تهاجم که به درک وقوع تهاجم می‌رسند
ـ توده‌های گیرنده که عملا" گزینش‌گر پیام هستند.
در جنگ، هردو نیرو در تلاش بیشترین آسیب به طرف مقابل و کمترین آسیب به خود است. (امینی، ۱۳۷۴، ص ۲۴۰) در حالی‌که در تهاجم فرهنگی، تعبیر عنصر دوم آن است که تلاش عنصر اول در تأثیرگذاری بر عنصر سوم، عملا" اعمال بیشترین آسیب برعنصر دوم، به منظور حفظ منافع عنصر اول است.
▪ تفاوت در نقش‌ها
مهمترین تفاوت، مربوط به نقش‌های عناصر تشکیل دهنده تهاجم فرهنگی با تهاجم نظامی است. در تهاجم نظامی هنگامی که مهاجم شلیک می‌کند، مدافع در پذیرش گلوله به خود تمایلی ندارد و قطعا" درتلاش نفی فیزیکی و معنوی آن است ، اما در تهاجم فرهنگی، عنصر سوم یا همان توده‌های مردم که به تعبیر عنصر اول نشانگاه اصلی این تهاجم هستند، می‌تواند در پذیرش یا عدم پذیرش این گلوله‌ها اراده نماید و حتی در نفوذ این گلوله‌ها بر تن خود اشتیاق نشان دهد.
در تهاجم نظامی، گلوله گلوله است در حالی‌که در تهاجم فرهنگی، حتی میزان باور مردم به منشاء شلیک ، یعنی وسایل ارتباط جمعی بیگانه و خودی می‌تواند در تعبیر گلوله مؤثر باشد. آنچنانکه در دوران انقلاب اسلامی، توده‌های مردم صدای رادیو‌های بیگانه را خودی تر از صدای رادیوی رژیم شاه می‌دانستند.
در واقع در تهاجم نظامی طرفین متفق‌القول هستند، گلوله‌هایی که شلیک می‌شود مخرب است اما در تهاجم فرهنگی الزاما" چنین اتفاق نظری میان عناصر سه گانه وجود ندارد به گونه‌ای که ممکن است مهاجم، همان گلوله‌هایی را که به سوی عنصر سوم وابسته به مدافع شلیک می‌کند، به خود نیز شلیک کند.
می‌دانیم در گذشته این باور وجود داشت که عنصر سوم، یعنی مخاطبان وسایل ارتباط جمعی، در مقابل این وسایل ، نقشی انفعالی دارند. اما می‌دانیم که مخاطبان رسانه‌ها، می‌توانند گزینش پیام کنند، جذب پیام شوند و یا حتی به آن پشت کنند. آنگونه که در ماه‌های آخر حکومت رژیم شاه در ایران مردم رو به دیوار نوشته‌ها و پشت به تلویزیون شاه ایستادند. (محسنیان راد ، ۱۳۶۹) در واقع اکثر تحقیقات چند دهة اخیر دربارة مقولة برجسته‌سازی (Agenda Setting) و تمامی کتاب‌های شیوه‌های اقناع، اثبات کننده رفتار غیر انفعالی مخاطبان در مقابل رسانه‌هاست.
▪ تبدیل میدان جنگ به بازار پیام
شکل‌گیری ارتباطات چند رسانه‌ای و در واقع توسعه تکنولوژی‌های اطلاعاتی ـ ارتباطی، پهنه گزینش عنصر سوم را بسیار وسیع‌تر کرده است و شکل‌های تازه‌ای از دریافت شلیک را فراهم ساخته که دور از چشم عنصر اول و عنصر دوم، از طریق ارتباطات میان انسانی، انسانی و رقومی و میان رقومی امکان‌پذیر شده است. به عبارت دیگر، توسعه ICT عصری را به‌وجود آورده که می‌توان شکل‌گیری بازار جهانی پیام نامید. در این بازار خریداران پیام حسب نیاز ، سلیقه و ذائقه خود، از میان انبوهی از کالاـ اکثرا" بسیار ارزان‌تر از گذشته و در خیلی از موارد رایگان ـ هر لحظه یکی را گزینش می‌کنند. نکته قابل توجه آن است که این Message Market با Media Market نظریه‌پردازان مارکسیست رسانه‌ها که در قالب نظریه‌های اقتصادی ـ سیاسی رسانه‌ها عنوان شده است متفاوت است. آن نظریه‌ها بیشتر به ریشه‌های اقتصادی تولید و عرصة پیام توجه دارند و در واقع موضوع را از دیدگاه زیر‌بنا نگاه کرده و معتقدند که درنظام سرمایه‌داری ، رسانه‌ها از یکسو در تلاش برای حفظ و تثبیت موقعیت صاحبان رسانه‌ها هستند و از سوی دیگر در تلاش کنار نهادن گروه‌های فاقد سرمایه برای ورود به بازار رسانه‌ها می‌باشند. (McQuail, ۱۹۸۷) و این همان است که به عنوان امپریالیسم فرهنگی مطرح شده و به آن اشاره شد.
▪ تفاوت میان درجة دشواری برای اشغال
تهاجم نظامی می‌تواند به اشغال (Occupation) منتهی شود. ادبیات علوم سیاسی اشغال را به عنوان یکی از پیامدهای تهاجم، به صورت استقرار سلطه تعریف می‌کند و توضیح می‌دهد که استقرار سلطه به مفهوم انتقال حاکمیت نیست . به طوری که در شرایط اشغال ، حاکمیت امور انتظامی و حتی قضایی می‌تواند کماکان بدون تغییرباقی بماند. (فرهنگ علوم سیاسی ، ۱۳۷۴، ص ۲۳۳ ) در تهاجم نظامی هر اندازه تفاوت نیروهای طرفین بیشتر باشد، وقوع اشغال بیشتر خواهد بود. در حالی‌که در تهاجم فرهنگی موازنة قدرت الزاما" مانع تداوم تهاجم نخواهد شد، زیرا سرنوشت تهاجم را نقش‌هایی که عنصر سوم ایفا خواهد کرد تعیین می‌نماید.
▪ تفاوت درجة توانایی به‌کارگیری گلوله‌ها
در تهاجم نظامی مهم نیست که گلوله‌ها ساخت کدام یک از طرفین جنگ باشد به‌طوری که از غنایم جنگی می‌توان علیه طرف مقابل استفاده کرد در حالی‌که در تهاجم فرهنگی گلوله‌های مهاجم قابل استفاده برای تهاجم مشابه از سوی مدافع روبه مهاجم نیست .در نتیجه نابرابری در میان تولیدکنندگان پیام در بازار پیام به مراتب عمیق تر از مصرف ‌کنندگان تسلیحات نظامی است.
وجود پنج تفاوت مهم میان تهاجم نظامی و اصطلاح تهاجم فرهنگی سبب می‌شود که توصیه به جایگزین کردن واژه‌ای مناسبت‌تر را مطرح کنم که بارمسئولیت مخاطب را بیشتر نشان دهد.
در این مورد شاید بتوان از واژة "تداخل" (Interfere) استفاده کرد که در فرهنگ فولکوریک ایران برای نشان دادن ناهمسازی دو مادة غذایی متفاوت به‌کار می‌رود.
فرهنگ دهخدا که بزرگترین و معتبرترین فرهنگ لغت فارسی است ، با مراجعه به فرهنگ‌های قرون گذشته (غیاث‌اللغات ، آنندراج و ناظم‌الاطباء) آن را چنین تعریف می‌کند: تداخل به اصطلاح اطباء در غذای منهضم ، غیر منهضم را آمیختن .(دهخدا، ت . صص ۳ـ۴۹۲) .
وقتی به فردی گفته می‌شود تغذیه از دو مادة غذایی ، ایجاد تداخل می‌کند، توجه ، معطوف به اثر گذاری منفی تغذیة مشترک از آن مواد می‌شود. نه توجه بر خصلت منفی آن‌ها و در واقع ارادة مخاطب غیر منفعل اصل قرار می‌گیرد و همین خصلت سبب می‌شود که این مقاله با اقتباس از تداخل غذایی (Food Interfere) تداخل فرهنگی (Cultural Interefere) را به عنوان یک اصطلاح جدید ارتباطی که متناسب با شرایط معاصر شکل‌گیری بازار جهانی پیام است پیشنهاد کند. پذیرش این اصطلاح هشت توصیه را به شرح زیر به دنبال دارد:
۱) حکومت‌های کشورهای درحال توسعه، در توصیف کارکرد رسانه‌ها، به جای باور به نظریه‌های مردود شدة تزریقی و گلولة جادویی ـ چه در مورد رسانه‌های بیگانه و چه داخلی ـ و در واقع به‌جای باور به این اصل که انسان‌ها در مقابل رسانه‌ها ، موجوداتی مطیع و منفعل هستند، اصل گزینشگر بودن انسان و اصل فراگرد بودن ارتباطات او را پذیرفته و با به‌کارگیری تحلیل‌های سیستمی ، پدیدة ICT را در سپهر حیات انسان معاصر ، به عنوان مجموعه‌ای از عناصر متعامل نگاه کرده و کوشش کنند که برای بقای همراه با دستیابی به اهداف ملی ، به فشارهای ناشی از تغییرات محیط، عکس‌العمل‌های سیستمی بروز دهند.
۲) حکومت‌های در حال توسعه در شناخت بازار جهانی پیام و راز و رمز مکانیزم‌های آن شیوه‌های خردگرایانه و غیر احساسی را دنبال کرده و از همین مسیر ، دریافتن تدابیر اجرایی برای رقابت در این بازار، تأمین نیازهای مصرف‌کنندگان داخلی را مبنا قرار دهند.
۳) حکومت‌های کشورهای در حال توسعه در جایگزینی شیوه‌های برقراری ارتباط افقی به جای ارتباط عمودی از سوی رسانه‌های داخلی به‌ویژه رسانه‌های در اختیار و مدیریت خود تلاش کنند.
۴) در تأمین نیاز مخاطبان، به جای استفاده از مواضع اقتدارگرایانه در قالب رفتارهای به ظاهر مصلحانه، از شیوه‌های علمی نیاز سنجی ارتباطی جامعه استفاده کنند.
۵) از آن‌جا که اعمال نظارت‌های سنتی بر رسانه‌های خارج رو به داخل امکان‌پذیر نیست ، به منظور امکان افزایش توان رسانه‌های داخلی با امواج بیرونی شیوه‌های مراقبتی را جایگزین شیوه‌های سنتی نظارت کنند.
۶) در و ضع قوانین رسانه‌ای، خصلت‌های جدید رسانه‌ها و واقعیات ارتباطی جهان معاصر را در نظر گیرند.
۷) برای مخاطبان رسانه‌های داخلی این امکان فراهم شود که به شناخت فرهنگ و ارزش‌های بومی خود دست یابند.
۸) کوشش شود که مخاطبان داخلی در مورد ساخت و کارکرد بازار جهانی پیام و عناصر شکل دهندة تداخل‌های فرهنگی آگاه شوند. در واقع به‌جای طرح این سؤال قدیمی که رسانه‌ها به ما چه می‌کنند، این سؤال مطرح شود که ما به عنوان انسان گزینشگر باید با رسانه‌ها چگونه رفتار کینم؟ و چگونه از آثار سوء تداخل فرهنگی اجتناب کنیم؟
فهرست منابع
امینی، محمد تقی
۱۳۷۴ تاکتیک جنگ نوین
تهران : دانشگاه امام حسین (ع)
برلو، ژاک
۱۹۹۷ فرهنگ و دموکراسی در جامعه اطلاعات جهانی
ترجمه وتلخیص محمد رضائی
تهران : مؤسسة فرهنگ، هنر و ارتباطات
دهخدا، علی اکبر
۱۳۴۰ لغت‌نامة دهخدا
تهران: دانشگاه تهران ـ سازمان لغت‌نامة دهخدا
فرهنگ علوم سیاسی
فرهنگ علوم سیاسی : فارسی ـ انگلیسی و انگلیسی ـ فارسی
تهران : مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران
کری، جیمز دبلیو
۱۳۷۶ ارتباطات و فرهنگ . جستارهایی دربارة رسانه‌ها و جامعه
ترجمه مریم داداشی
تهران : نشر نقطه
محسنیان راد، مهدی
۱۳۶۹ بررسی دیوار نوشته‌های دوران انقلاب
مجلة رسانه شمارة چهارم سال اول . زمستان ۱۳۶۹
محسنیان راد، مهدی
۱۳۷۳ تلویزیون و ماهواره در ایران (وضعیت ،زمینه و راه‌حل‌ها)
تهران : مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی (نسخة زیراکسی)
محسنیان راد، مهدی
۱۳۷۶ ارتباط جمعی در کشورهای اسلامی
تهران: دانشگاه امام صادق(ع) (نسخة زیراکسی)
مرشدی زاد، علی (مترجم)
UNRSID فن‌آوری‌های جدید اطلاعاتی و ارتباطی ، توسعة اجتماعی وتحول فرهنگی تهران : مؤسسة فرهنگ، هنر و ارتباطات
Abeceombie, Nicholas
۱۹۹۶ Television and Society
Padstow : Polity Press
American invasion
۲۰۰۰ www. Media. Uio.no/summerschool/html/invasion.html
Anshah, P.A.V.
۱۹۸۸ Mass Communication And Cultural Identity.
IAMC. Paper Presented At The ۱۶th Congress and Cultural Idenfity. Barcelon. of The Mass Communication
Is It Really An American Invasion?
Bagdikian, Ben
۲۰۰۰ The Media Monopoly.
Boston. MA.: Beacon.
Christ,Richard
۱۹۹۸ Battling Internet Pornography , One Web Site At A Time Christioan Science Monitor-۱۹۹۸.۱۰.۱۳
Daniel, Martin
۱۹۹۷ Cyber. Terrorism. Le Nouveau Peril
Political International
El-Maghawry, Saleh
۲۰۰۰ Islamic Education In Facing The Intellectual And
Cultural Invasion To The Egyptian Society
Inoue, Hitoshi , E. Naito, M. Koshizuka
۲۰۰ Mediacy: What It Is? Where To Go?
Tokyo : NACSIS
Lazuly, Pierre
۱۹۹۸ Internet Ou Le Cybermensonge
Liberation-۱۹۹۸.۰۵.۲۱
McCreery, John
۱۹۹۴ Culture? “US” vs “Them”
www.anatomy.usyd.au/danny/anthropology/anthro-I/archive/february ۱۹۹۴/۰۰۴۱.html
McQuail, Denis
۱۹۸۷ Mass Communication Theory. An Introduction (Second Edition)
London: Sage
Ryall, Julian
۲۰۰۰ Korean Welcome Cultural Invasion www.asiamedia.ucla.edu/weekly/۰۹.۱۳.۲۰۰۰/korea۲.html
Seshagiri, N.
۱۹۹۳ Legal Protection of computer Software and Database’s
Journal of Scientific& Industrial Research. Vol. ۵۲, April ۱۹۹۳
Siddiqui
۲۰۰۰ A Comparative Analysis of the Islamic and the Western
Models of News Production and Ethics od Dissemination.
Paper for the ۲۰۰۰ Annual Convention of the IAMCR.Singapore
Slambrouck, Paul Van
۱۹۹۸ Cyber Threast: How Serious?
Christian Scienc Monitor-۱۹۹۸.۰۳.۰۹
The Law
۱۹۹۸ The Law and the internet , Part ۲
The Columbia Jounranalism Review-۱۹۹۸.۰۳.۰۱
Varis, Tapio
۱۹۸۵ Intenational Flow of Television Programes
Reports and Papers On Mass Communication-No.۱۰۰
Paris: UNSCO
Wells Alan
۱۹۹۶ World Broadcasting. A Comparative View.
Newjersey: ablex
Zampaglione Arturo
۱۹۹۷ La Corte USA Ammette la Pornogria su Internet
La Republica – ۱۹۹۷.۰۹.۲۷
منبع : مرکز توسعه و تبادل دانش فناوری اطلاعات


همچنین مشاهده کنید