جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


استراتژیهای ارتباطات بازاریابی در جهت حمایت از روانه کردن محصول به بازار:


استراتژیهای ارتباطات بازاریابی در جهت حمایت از روانه کردن محصول به بازار:
شاید روانه کردن محصول به بازار ، گرانترین ، پرخطر ترین ، ضعیف ترین مرحله مدیریت شده از فرایند توسعه محصول جدید باشد . که در آن کارخانجات باید ،به لحاظ وقت گذاری ، منابع مالی ، منابع مدیریتی بیشترین مقداررا اختصاص دهند . متوسط نرخ عدم موفقیت در این زمینه برای محصولات جدید مصرفی و صنعتی ۴۰./. و بیشتراز ۶۰./. برای صنایع فوق تکنیکی می باشد . علی رغم ریسک موجود در تجارت بیشتر اوقات تلاشهای روانه کردن محصول به بازار در امنیت و اطمینان خاطر از موفقیت محصول جدید سرنوشت ساز است . در این میدان رقابتی ، شرکتی که در برقراری ارتباطات موضع یابی محصول جدیدش و نفوذ نام های تجاری وابسته اش حرفه ای باشد ، ممکن است ، شانس دست یابی به پذیرش محصول جدید را به طور سودمندی در بازار هدف افزایش دهد. برنامه ریزی launch شامل هر دو تصمیمات استراتژیکی و تاکتیکی می باشد که اولی شامل جزئیاتی از قبیل نوآوری محصول ، هدفگذاری بازار و رهبری بازار باشد و دومی به انتخاب عناصر آمیخته بازار یابی وابسته است که ارتباطات بازار یابی مرکز توجه آن است در فرایند روانه کردن محصول به بازار ، ارتباطات بازار یابی همه اطلاعات و تلاشهای انجام شده در جهت نگرش به محصول برای تاثیر گذاری بر تطبیق با محصول را در بر می گیرد که این شامل بیان کردن ویژگی های محصول است وانجام تلاشهای متقاعد کننده قوی را در بر دارد. صنایع فوق تکنیکی در عدم اطمینان بازار ، عدم اطمینان تکنولوژی و عوامل رقابتی بسیار منحصر به فرد و خاص هستند .
در چنین صنایعی آنچه به بازار ارائه می شود براساس دانش فراوان علمی و عملی پایه گذاری شده است این چنین ویژگیهای خاص در بین خریدارانی که متقاضی ابزار ها و استراتژیهای بازاریابی تطبیقی هستند،الگوهای پردازش اطلاعات متفاوت نتیجه می دهد .در واکنش به این آشفتگی ها و پیچیدگی های محیطی بازرایابان فوق تکنیکی ممکن است از ارتباطات بازار یابی جهت ایجاد Brandقوی و کاستن شک و تردید مشتریانی که درگیر تطبیق با محصول هستند استفاده کنند.در گذشته شرکتهای فوق تکنیکی ، الگو های خود را براساس تولید تجهیزات اصلی( OEM) بنا نهاده بودند . که این شرکتها زیانهای بسیار زیادی به خاطر رقابت های فشرده با شرکتهایی خارجی (سایر کشورها )که هزینه نیروی انسانی آنها کمتر بود، متحمل شدند . برای اجتناب از این مسأله بسیاری از شرکتها چون BenQ، Acer, ASus شروع به شناسایی اهمیت نام تجاری شان کردند .و سرمایه گذاری خود را بر روی فعالیتهای ارزش افزایی چون تحقیق و توسعه ، نوآوری در محصولات و شناختن BRANDسوق دادند . آن دسته از شرکتهایی که هدف تجاری خود را تغییر داده بودند نیاز داشتند که در ارتباطات بازار یابی گوناگونی متفاوت با آنچه در گذشته انجام داده بودند ، عمل کنند . به این ترتیب ، متفاوت از بازار یابان محصولات مصرفی که اساساً بر روی ارتباطات از طریق رسانه ( Media ) متمرکز هستند شرکتهای تجاری OEM بیشتر همانند تولید کنندگان صنعتی که معمولاً اطلاعات مرتبط با محصول را از طریق فروش شخصی یا نمایشگاههای تجاری در اختیار خریداران قرار می دهند ، رفتار می کنند.
برای شرکتهای فوق تکنیکی تصمیمات در خصوص ارتباطات بازاریابی کمی پیچیده تر به نظر می رسد چرا که در هر دو بازار مصرفی و تجاری فعالیت می کنند.
درفعالیتهای بازاریابی جهت حمایت از launch دو هدف عمده دنبال می شود :
۱) تعیین محتوی پیامی که موثر ترین پیام در معرفی محصولات فوق تکنیکی باشد .
۲) درک چگونگی مدیریت کردن فرایند ارتباطات برای دستیابی به اثر بخشی بیشتر .
در واقع در هر دو نوع ارتباط (( چه گفته شود ))و (( چگونه گفته شود )) دارای اهمیت یکسانی می باشد .
چارچوبی مفهومی نیز همانند آنچه درشکل ۱ نمایش داده شده است پیشنهاد می گردد . این چارچوب بیان می دارد که انواع گوناگون محتوی پیام تاثیرات متفاوتی بر روی عملکرد launch دارد که با اثرات فروش – ارتباط دارد .
ارتباط بین محتوی پیام و اثر بخشی توسط سه ویژگی فرایند ارتباط بازار یابی متعادل شده است : وضوح پیام ، یکسانی پیام ، انسجام ارتباط
. اساس نظری این الگو ، از مدل نظریه مبادله روابط بین شخصی(۱۹۸۶gatiynon و robertsom) و
ارتباطات منسجم شده بازار یابی (IMS) نشات می گیرد
پیام های آگاه کننده / تبدیلی و اثر بخشی
پیام های منتشر شده در بازار به طور طبیعی دارای حالتی دو سویه از عناصر احساسی و منطقی هستند.
پیام های آگاه کننده دارای توصیف های معنی دار و واقعی در مورد محصول هستند . که به شکل منطقی و قابل تصدیقی برای جذب مشتری ارائه می گردند .
پیام های تبدیلی محتوی تاثیر داری را منتقل می کنند که تجربه داشتن محصول ، یا استفاده کردن از آن را با مشخصه های روانشناختی مانند ، احساس ثروت مند بودن ، لذت ، محبت، وجود داشتن و غیره ، مرتبط می کند
در بیشتر ارتباطات بازاریابی ، پیام ها می توانند به شکل آگاه کننده ، تبدیل کننده و یا ترکیبی از هر دو باشند درطول برنامه IMC، درک انگیزه خرید مشتریان ( پیام گیران هدف) مثبت یا منفی بودن آن جهت ایجاد ، حفظ ، اصلاح یا تغییر دادن نگرش های brand مهم و ضروری است. انگیزه های منفی مانند حذف یک مشکل و پرهیز از آن باعث می شود که احساسات منفی یا اثر ایجادشده به خاطر وجود آن مشکل با دریافت اطلاعات مرتبط با محصول یا خرید کردن و استفاده کردن محصول مورد نظر ، ] این احساسات منفی [از بین برود استراتژی پیام آگاه کننده ممکن است با نیاز های ایجادشده از چنین انگیزه های منفی ، منطبق باشد. بر عکس انگیزه های مثبت بر استراتژی پیام تبدیلی منطبق است که استفاده از محصول جدید را با فوائد حسی ، حالتهای برخورداری از پاداش اجتماعی یا برخوردار بودن از هوش را باهم پیوند می دهد ؛ این احساس یا تاثیرات آن به شکل مثبتی با استفاده از محصول به واقعیت تبدیل می شود . بر اساس مدل احتمال تفصیل elaboration likelihood model ( ELM) ترغیب. زمانی که نگرشها از طریق مسیر مرکزی تشکیل یا تغییر می یابد حالت احتمال تفسیر زیاد می باشد . به عبارتی انگیزه شخص و توانایی تحلیل و ارزیابی اطلاعات مربوط به محصول بالا است . این شخص احتمالا بیشتر از طریق دلایل پیام اسناد محسوس ترغیب شده است .از طرفی شخصی که انگیزه های او یا توانایی اش برای تجزیه و تحلیل چنین اطلاعاتی کم است . مسیر پیرامونی را طی می کند .و متقاعد کردن او از طریق محرکهای پیرامونی چون موسیقی ، تأیید کنندگان ، کشور مبدا و ... امکان پذیر است . بر طبق ELM فرستنده پیام باید تناسب پیام خود را با در نظر گرفتن مسیرهای متقاعد کردن گیرندگان پیام افزایش می دهد .
بسیاری از محصولات فوق تکنیکی به لحاظ تکنولوژی بسیار پیچیده هستند به عبارتی بیان کردن یا درک وضعیت آنها فوق العاده مشکل می باشد خریداران این گونه محصولات. صرف نظر از دانش در باره محصول اغلب انگیزه خرید منطقی دارند و تصمیمات خرید آنها شامل ارزیابی عملکرد محصول بر طبق استاندارد های عینی ایجادشده می باشدارتباطات بازاریابی برای محصول جدید می تواند در یک مدل دوقطبی هدایت شود . به این شکل که پیام ها ، عبارات آگاه کننده ارائه می دهند و در عوض پاسخ احساسی دریافت می کنند شرکت نوکیا نمونه بارزی از ارتباطات را ارائه میدهد که عملکرد هر تکنیکی را با موضوع انسان ترکیب می کند و به مصرف کننده اجازه می دهد که گوشیهای فوق مدرن خود را وسیله ای برای ارتباط با دیگران قرار دهد . اگرچه هردو نوع از پیام ها می توانند جهت روانه کردن محصول به بازار استفاده شوند اما پیام های آگاه کننده باید نسبت به پیام های تبدیلی کارآتر باشند
استفاده از پیام های آگاه کننده برای روانه کردن محصولات فوق تکنیکی به بازار دارای اثر فروش و اثرارتباط بیشتری نسبت به استفاده از پیام های تبدیلی می باشد
● استراتژی تفصیلی/ رابطه ای و اثر بخشی
پیام های تفصیلی اساساً ویژگی های محصول از یک نوآوری را نشان می دهد . در نتیجه ، استفاده از این پیام ،استراژدی بهتری برای برقراری ارتباط است ،در صورتیکه نوآوری ایجاد شده در محصول ،یک نام تجاری جدید باشد یا اینکه این نوآوری تناسب ادارک شده کمتری را با نام تجاری اصلی به خاطر آورد.
از طرف دیگر پیام های رابطه ای بر رابط بین محصول جدید ونام تجاری اصلی اش را نشان می دهد. مثال خوب و مرتبط بااین موضوع ( پیام رابطه ای ) شرکت IBM است که محصولات جدید خود را زیر چتر نام تجاری اصلی اش به بازار روانه کرد .
مدیریت نام تجاری به طور مهمی بین مارک فوق تکنیکی موفق با مارک ناموفق تفاوت قائل است . توسعه و حفظ یک نام تجاری قوی به قول دادن و تحویل دادن ارزش به مشتری کمک می کند و اساس تفاوت گذاری را برای همه فعالیتهای بازار یابی به طور عمومی و برای پیام های بازار یابی به طور اخص ایجاد می نماید . در زمینه محصولات فوق تکنیکی خریداران شامل هردو گروه مدیران بازرگانی و کاربران و محیط تکنولوژیکی شان می باشد مدیران تجاری که خرید برای سازمانها را انجام می دهد نه تنها در مورد اینکه چگونه محصولات و خدمات فروشندگان ( Vendor) تجارت شرکت را تکمیل خواهد کرد خواهند کردنگران هستند بلکه حتی در مورد اینکه چگونه تصمیمات خرید در نظر دیگران جلوه می کنند نیز نگران می باشند .
Brand صنایع فوق تکنیکی باید متعهد ارزش به مصرف کننده نهایی و نه (reseller) خرده خودشان باشدافزون بر این سرعت تولید محصولات فوق تکنیکی که روانه بازار شده است پیچیدگی استفاده کردن محصولات جدید را افزایش می دهد و باعث نگرانی و ترس مشتری از استفاده محصول می شود . بازار یابان نام های تجاری قوی که مشتریان از آنان درستی و تخصص را دریافت می کنند . احتمالاً جریان آرام و آهسته ای از نوآوری محصولات را ارائه می نمایند زیرا به این صورت ریسک تطبیق مشتریان و تلاشهای شناختی مربوط به اطلاعات گیج کننده کمتر می گردد ظاهراً مقاومت در برابرتطبیق با محصولات فوق تکنیکی به سادگی با فرستادن پیام تفصیلی نمی تواند حذف شود . مشتریان اغلب با خطر عدم اطمینان مواجه هستند و با سیل عظیم اطلاعات دچار سردر گمی می شوند . هر چند که در مورد محصول مورد نظر دانش کافی داشته باشند . استفاده از پیام های رابطه ای مزیت را که نام تجاری موجود با نام تجاری اصلی برابر است را نشان می دهد . پیام رابطه ای می توانند نگرشهای مشتریان را درمورد محصول جدید شکل دهند . بنابراین شرکتهای فوق تکنیکی می توانند محصولات جدید را با موفقیت بیشتری از طریق فرستادن پیام رابطه ای نسبت به فرستادن پیام تفصیلی روانه بازار کنند .
استفاده از پیام رابطه ای برای روانه کردن محصول فوق تکنیکی به بازار اثر ارتباط (a ) و اثر فروش (b) بیشتری نسبت به استفاده از پیام های تفصیلی دارد.
● تعدیل ویژگی های فرایند ارتباط :
مسیری که محتوی پیام منتقل شده از طریق فرآیند ارتباطات طی می کند همانند محتوی ، یک عنصر مهم در فرایند ارتباطات بازاریابی می باشد . از این رو حفظ کیفیت فرآیند مبحثی مهم برای کسب اطمینان از اثر بخشی ارتباطات بازاریابی می باشد . در عصر IMC هرجنبه ارتباط باید در ساختاری متحدالشکل انجام پذیرد که اطلاعات روشن و یکسان باشد تا بدین صورت بیشترین تاثیر بر روی مشتری بدست آید.
وضوح پیام ها به مقداری که پیام ها بدون ابهام و پارازیت منتقل شده اند، اشاره می کند . در صنایع فوق تکنیکی عدم اطمینان بازار و تکنولوژی و وجود میدان رقابتی باعث دگرگونی در توانایی شناختی مشتریان می گردد . بنابراین پیام ها ی با وضوح بالا باید براحتی مورد پذیرش مشتریان باشد و به دقت تقسیم شوند تا قانع کننده باشد زیرا که مشتریان اساس راحتی بیشتری می کنند و با اطمینان تصمیم گیری خواهند نمود و احتمالا آنها مطابق با انتظارات فرستنده پیام واکنش نشان می دهند.
اثر ارتباط (a)و اثر فروش (b )زمانیکه وضوح پیام آگاه کننده افزایش یابد ،خواهد یافت .
اثر ارتباط (a)و اثر فروش (b) زمانیکه وضوح پیام رابطه ای افزایش می یابد ،خواهد یافت
یکسانی پیام به میزانی که پیام ها نسبت به منابع گوناگون و در طی زمان موافق و ثابت باقی می مانند ، اشاره می کند بالا بودن یکسان پیام در بین پیام هایی که دارای ثبات بیشتری هستند ،باعث افزایش اعتماد دریافت کننده پیام در ارزیابی و تفسیر اطلاعات شده و شناخت منطقی وی را از ویژگی های محصول افزایش می دهد . ثبات بین پیام های جدید و قدیم نیز دارای اهمیت می باشد . به این شکل که اطلاعات ، انتظارت را شکل میدهند و دریافت کنندگان زمانیکه انتظاراتشان ]با پیام های جدید [تایید یا رد شود ، واکنش متفاوتی نشان می دهند
اثر فروش (b)زمانیکه یکسانی پیام رابطه ای افزایش یابد ،افزایش خواهد یافت .
اثر فروش (b)زمانیکه یکسانی پیام آگاه کننده افزایش می یابد ،افزایش خواهد یافت
نیاز به ارتباطات منجسم بازاریابی (IMC) با تعداد و اندازه فعالیتها و رقابت ها افزایش می یابد . منسجم بودن ارتباطات بازاریابی در درجات مختلفی صورت می گیرد و می تواند به شکل طیفی پیوسته بر دو بی -نهایت توصیف گردد :کاملاً منسجم یا کاملاً از هم گسسته . مفهوم IMC باعث افزایش ،هم افزایی (SYNERGY ) می گردد . که معنای (( سود بیشتر از طریق انسجام بیشتر بدست می آید)) را دربر دارد . بر عکس مجموع فعالیتهای ازهم گسسته، به انزوا ، غیر کارکردی بودن و در نتیجه اثرات منفی بر روی تلاش های ارتباطات بازاریابی دارد.
اثر ارتباط (a)و اثر فروش (b)پیام آگاه کننده با افزایش انسجام ارتباطات ،افزایش می یابد
اثر ارتباط(a)و اثر فروش (b)پیام رابطه ای با افزایش انسجام ارتباطات ،افزایش می یابد
▪ اثرات مهم متغیرهای پیش گویی کننده :
تئوری ELMپیشنهاد می کند که میزان دقت دریافت کننده پیام از اطلاعات مرتبط با محصول با توانایی ها و انگیزه های وی تغییر می کند. حرکت سریع تحولات تکنولوژیکی باعث ایجاد سطح بالایی از عدم اطمینان برای مشتریان محصولات فوق تکنیکی می شود که باید به طور مداوم در جستجوی اطلاعات به روز باشند- که به طور سریعی ارزش این اطلاعات کم می شود – تا عدم اطمینان خود را کاهش دهند بسیاری از مشتریان بازارهای فوق تکنیکی نیزنسبتاً دارای اطلاعات کافی هستند و قادرندکه اطلاعات مربوط به محصول را ارزیابی کنند با درگیری بیشتری برای شناخت بهتر و دانش افزونتر در مورد محصول عمل کنند، این گونه از مشتریان متمایل به پیروی از مسیر پردازش مرکزی هستند در مقایسه با پیام های تبدیلی پیام های آگاه دهنده که اطلاعات واقعی و مربوط به محصول ارائه می کنند متمایل به بهبود عملکرد ارتباط – فروش – در ارتباط Launch می باشند .
ویژگی حرکت سریع و بی ثباتی صنایع فوق تکنیکی ممکن است سردرگمی مشتری و مقاومت در برابر تطبیق را نتیجه بدهد در عرصه فوق تکنیکی یک نام تجاری قوی یک ویژگی متفاوت را ارائه می کند که باعث ایجاد ارزش مرتبط و قابل تأیید و معتبر می گردد و نیز چراغی پیش روی مشتری قرار می دهد تا دریافت های خود را جهت کاهش نگرانی و کاهش ریسک های ادراک شده به کار گیرد یک برند قوی می تواند یک منبع برای مزیت رقابتی باشد به این ترتیب که بهتر فهمیده می شود و به آن ترتیب در ذهن باقی می ماند توسعه نام تجاری برای شرکتهای فوق تکنیکی چون Hewalett-packard,INTEL,Microsoft به عنوان یک استراتژی برای روانه کردن محصول به بازار مهم شده است یافته های این تحقیق استفاده از پیام های رابطه ای را بر حمایت از فعالیتlaunchمحصول تایید می کند . زیرا اگر چه هر دو پیام های رابطه ای و تفصیلی دارای اثرات مثبتی بر فروش و ارتباط هستند ،پیام های رابطه ای اثرگذارتر هستند . بر این اساس،یک شرکت فوق تکنیکی ،ممکن است انتشار محصول جدیدش را با ارتباط دادن این محصولات به نام اصلی شرکت و به همراه استفاده از پیام های ویژگی های محصول افزایش دهد .
▪ اثرات تعدیل کننده :
به طور کلی وضوح پیام ،یکسانی پیام و انسجام ارتباطات را پیشنهاد می شود.این سه ویژگی تعدیل کننده روابط بین پیام ها و اثر بخشی شان را تعدیل می کند . نتایج تجربی اهمیت کیفیت ارتباطات را برای استراتژی پیام اثر بخش سر انجام ،انسجام ارتباطات ،اثر مثبتی بر روی روابط پیام آگاه کننده و رابطه ای با عملکرد بر مبنای ارتباط و فروش دارد این یافته ها تاکید بیشتری بر اهمیت IMCدارد. علاوه بر این ،شرکتها برای انتخاب و آفریدن پیام های صحیح ، باید فعالیتها یا رقابتهای ارتباطی شان را با اهداف تنظیم شده به منظور ارائه دادن ارتباطات کار آو اثر بخش برای Lanchمحصول همسو کنند .و پیام های واضح ، منحصر به فرد و خاص به دریافت کنندگان پیام تفسیری واحد و بسیار دقیق ارائه می دهند که به این ترتیب اسنادهای علمی و دریافت کنندگان پیام را به کمترین میزان اشتباه می رساند بنابراین پیام هایی که به صورت واضح ارائه شده اند هدف فرستنده پیام را برای افزایش درک محصول یا یا افزایش ارتباط با نام تجاری اصلی آسان می کند . هم چنین پیام های یکسان دریافت پیام را آسان می کند . اگر چه یکسانی پیام هیچ تأثیر تعدیل کننده ی معنی داری بر روی پیام – اثرارتباط ندارد . ولیکن بر روی پیام – اثر فروش تأثیرات مثبتی دارد . از آنجایکه یکسانی پیام ، به معنی پایداری و ثبات ارتباطات در طول فعالیتهای روانه کردن محصول به بازار و در کل زمان فعالیت می باشد یکسانی پیام ممکن است شناخت مشتریان را از قبیل ،آگاهی ، علایق و نگرش را فقط به میزان اندکی تحت تأثیر قرار دهد در عوض مشتریان ممکن است پیام های مختلف را همچنان ثابت دریافت کنند فقط بعد از اینکه آنها یک مجموعه از ارتباطات را دریافت کرده اند . از اینرو یکسانی پیام فقط پیام را نزدیک به مرحله تطبیق تحت تأثیر قرار می دهند که به ترتیب فروشهای مستقیم مربوط به شناخت را موجب می شود . نهایتاً انسجام ارتباطات اثر مثبتی بر روی روابط مابین هر دو پیام آگاه کنند . و رابطه ای با عملکرد ارتباط و عملکرد بر مبنای فروش دارد . بعلاوه این یافته ها اهمیت IMC را تأیید می کند . علاوه بر این برای ایجاد و گزینش پیام های صحیح ، شرکتها باید رقابتها یا فعالیتهای ارتباطی شان را با اهدافشان به منظور برقراری ارتباطات بازاریابی کارآ و اثر بخش برای معرفی محصول به بازار هماهنگ کنند .
● نتیجه گیری و کاربردهای مدیریتی :
در صنایع فوق تکنیکی به چه گفتن ، چگونه گفتن ، هر دو برای ارتباط بازاریابی به منظور حمایت از روانه کردن محصول به بازار مهم هستند . استراتژیهای طراحی پیام (به عبارتی دیگر چگونه گفتن ) بر طبق ابعاد آگاه کننده / تبدیلی و تفصیلی / رابطه ای شرح داده شد . و پیشنهاد شد که مشتریان صنایع فوق تکنیکی که به طور نسبی برانگیخته شده اند و قادرند به آسانی اطلاعات مربوط به محصول جدید را ارزیابی کنند . ممکن است با پیامهای آگاه کننده که آگاهی و علایقشان و درک از محصولشان را افزایش می دهد و نهایتاً منجر به تطبیق با محصول جدید می شود بهتر تحت تاثیر قرار بگیرند . به عبارتی استفاده از پیامهای آگاه کننده برای روانه کردن محصول به بازار نسبت به استفاده از پیامهای تبدیلی موثرتر است . بعلاوه استفاده از پیامهای رابطه ای که این پیامها بر ارتباط محصولات جدید با نام تجاری اصلی تأکید می کنند .نسبت به استفاده از پیامهای تفصیلی سودمند تر است . از آنجائیکه سرعت نوآوری محصولات در صنایع فوق تکنیکی ریسک قدیمی شدن و از رده خارج شدن محصولات را برای مشتریان افرایش می دهد . بازاریابان با ارائه پیامهایی که محصول را با نام تجاری اصلی مرتبط می کند می توانند بر مقاومت در برابر تطبیق غلبه کنند اگر آنها دارای نام تجاری قوی باشند بیشتر می توانند اعتماد و اطمینان مشتریان را نسبت به محصول جدید کسب کنند .
این یافته ها دارای کاربردی مدیریتی برای طراحی پیامهای مرتبط با محصول جدید می باشند . پیام ها به منظور تشخیص روانه کردن محصول به بازار باید بین پیام آگاه کننده و رابطه ای توازن برقرار کنند و شرکتها باید به گونه ای پیامهای آگاه کننده و رابطه ای شان را بسازند که این دو مکمل هم باشند . عملکرد نرخ ورود در صنایع فوق تکنیکی ا نشان می دهد و بنابراین بسیاری از شرکتهای فوق تکنیکی متعهد ارزش بر پایه - و خدمات و حمایت بیشتر هستند بنابراین مهم است که بازاریان از استراتژی پیامهای مناسب را برای کاهش ریسک و افزایش تطبیق (پذیرش) محصول استفاده کنند .
همچنین شرکتهای فوق تکنیک باید اولویت کاری خود را بر branding قرار دهند .چرخه عمر کوتاه محصولات صنایع فوق تکنیکی حقی را برای نامهای تجاری خانوادگی قرار می دهداینکه محصولات فوق تکنیکی سریع از رده خارج می شوند این نامگذاری کاملا جدید برای شرکت گران تمام می شود و همچنین برای مشتریان وفادار ماندن به محصول مشکل می شود .بنابراین نامهای خانوادگی به عنوان زمینه ای برای نام گذاری مجصول جدید به کار برده می شوند . برای مثال مبارزات موفقیت آمیز intell inside منجر به این شد که مصرف کنندگان ارتباط مطلوبی با نام شرکت (intell) عمومیت بدهند همچنانکه تصمیمهای cisco موفقیتش را در پشت صحنه تجارت از طریق رشد بازار شبکه مشتریان به وسیله تبلیغات تلویزیونی گسترش داد . همچنین تلاش برای ساختن نام تجاری از سوی شرکتهائی مانند Nokia ، Qualcomn ، Oracle که شروع به استفاده از رسانه های گروهی برای بدست آوردن بازارهای وسیعتر مشتریان کردند تا بدین وسیله شرکتشان با نام تجاری شان را ایجاد و پروش دهند .
مدیران باید در ذهن داشته باشند که کیفیت فرآیند ارتباطات ، دادن محتوای پیام اثر بخش ، برای موفقیت محصول جدید مهم است پیام های واضح ،کارایی شناخت دریافت کنندگان پیام را تحت تأثیر قرار می دهد بنابراین آنها ممکن است به طور صحیحی ارتباطات را دریافت کنند و به آنها واکنش نشان دهند . اثر بخشی ارتباطات بازاریابی برای معرفی محصول به بازار ، در اصطلاح اثر ارتباط یا اثر فروش ، می تواند بهبود یابد . تحقیقات آشکار کردند میزانی که ارتباطات بازاریابی منسجم شده می باشد برای اثر بخشی استراتژی پیام مهم است . بنابراین هم افزایی اثر ارتباطات بازاریابی را افزایش می دهد . جای تعجب است که یکسانی پیام هیچ تأثیری بر روی روابط متقابل پیام -ارتباط - ندارد . اما به طور مثبت اثر فروش را تعدیل می کند . شاید به این خاطر که دریافت کننده پیام یک سری از پیام های یکسان را فقط در مرحله پایانی شناخت نزدیک به مرحله تصمیم تطبیق دریافت می کنند .
عدم اطمینان بالای تکنولوژیکی ، یک ویژگی برجسته صنایع فوق تکنیکی ممکن است فرایند شناخت مشتریان را طولانی تر کند و اثرات تعدیلی پیامهای سازگار را از بین ببرد . در هر حال ارتباطات بازاریابی با پیام های یکسان ، درک مشتری را در مراحل اولیه شناخت ممکن است تسریع کند . در کل ، پیام ها باید به شکل واضح ،همسان و منسجم باشند تا پیام گیران هدف در جهت انتظار بازاریان واکنش نشان دهند . برای ایجاد ارتباط مؤثر پیام ها باید متناسب با توانایی شناخت پیام گیران هدف بوده . و از طریق ارتباطات بازاریابی هماهنگ و منسجم ارائه شوند موفقیت محصول جدید با برنامه ریزی و اجرای موفق ارتباطات بازاریابی حمایتی که پیام ها نه فقط بر روی ویژگی محصول که برروی نام گذاری تجاری نیز متمرکز هستند ،مربوط می باشد .
شرکتهای فوق تکنیکی باید شروع به آموختن اینکه چگونه نام تجاری شان را بسازند و چگونه ارتباطات بازاریابی را بری ارتقاء نام تجاری شان به کار برند و چگونه این مسائل را به محصولتشان مرتبط کنند در صورتیکه آنها خواهان افزایش ارزش محصولاتشان برای خودشان و مشتریانشان هستند
فرشته بیجندی


همچنین مشاهده کنید