جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


شوالیه سیاه The Dark Knight


شوالیه سیاه The Dark Knight
▪ کارگردان: کریستوفر نولان.
▪ فیلمنامه: جاناتان نولان، کریستوفر نولان بر اساس داستانی از کریستوفر نولان و دیوید اس. گویر و شخصیت های خلق شده توسط باب کین.
▪ موسیقی: جیمز نیوتن هاوارد، هانس زیمر.
▪ مدیر فیلمبرداری: والی فیستر.
▪ تدوین: لی اسمیت.
▪ طراح صحنه: ناتات کراولی.
▪ بازیگران: کریستین بیل[بروس وین/بتمن]، هیث لجر[جوکر]، آرون اکهارت[هاروی دنت/دو چهره]، مایکل کین[آلفرد پنی ورث]، مگی جایلنهال[ریچل دیوز]، گری اولدمن[ستوان جیمز گوردون]، مورگان فریمن[لوشیوس فاکس]، مونیک کورنن[کارآگاه رامیرز]، ران دین[کارآگاه وورتز]، کیلیان مورفی[مترسک]، چین هان[لائو]، اریک رابرتز[سالواتوره مارونی].
▪ ۱۵۲ دقیقه.
▪ محصول ۲۰۰۸ آمریکا.
▪ نام دیگر: Batman Begins ۲ ، Batman: The Dark Knight، Rory&#۰۳۹;s First Kiss، The Dark Knight: The IMAX Experience ، Untitled Batman Begins Sequel ، Winter Green .
▪ ژانر: اکشن، جنایی، درام، رازآمیز، مهیج.
تبهکاری به نام جوکر بانکی را سرقت کرده و پس از قتل همدستانش با پول های مسروقه فرار می کند. همزمان اربابان جنایت در گاتام سیتی گرد هم می آیند تا در برابر حملات بتمن و نقشه های ستوان جیم گوردون چاره ای بیندیشند، چون دادستان شهر هاروی دنت نیز تصمیم به مقابله سرسختانه با تبهکاران گرفته و این سه نفر قصد دارند فساد و جنایت را برای همیشه از شهر بزدایند. تبهکاران از طریق حسابدار چینی شان لائو خبردار می شوند که پلیس قصد حمله به ذخیره مالی شان دارد و تصمیم به خروج آن از کشور می گیرند. در این هنگام جوکر سر رسیده و به آنان پیشنهاد می دهد در ازای دریافت نیمی از کل پول ها به آنان کمک کند و این کمک چیزی نیست جز کشتن بتمن! تبهکاران ابتدا او را جدی نمی گیرند، اما بعدها با ربوده و بازگردانده شدن لو به گاتام سیتی توسط بتمن پیشنهاد وی می پذیرند.
جوکر اعلام می کند اگر بتمن خود را تسلیم پلیس نکند، هر روز تعدادی از مردم بیگناه را خواهد کشت و زمانی که شروع به این کار می کند، بروس تصمیم به تسلیم خود می گیرد. اما قبل از این کار دنت اعلام می کند که بتمن اوست تا جوکر را از سوراخ خود بیرون بکشد. جوکر برای کشتن وی اقدام می کند، اما گوردون و بتمن قبل از این کار او را دستگیر می کنند. بعد از بازجویی از جوکر مشخص می شود که جوکر برای کشتن دنت و ریچل دیوز که اینک محبوب دنت شده، تله گذاشته است. تلاش بتمن و گوردون برای نجات هر دو نفر بی نتیجه می ماند.
ریچل کشته می شود و نیمی از صورت دنت نیز در انفجار به شدت می سوزد. جوکر نیز از بازداشت گریخته و دنت/دو چهره را که از مرگ ریچل به خشم آمده، تحریک می کند تا از پلیس، تبهکاران، گوردون و بتمن انتقام بگیرد. با این کار و کشته شدن همزمان بعضی تبهکاران توسط جوکر و بمب گذاری های متعدد در شهر مشخص می شود که وی قصد دارد تا کنترل تمامی گاتام سیتی را در دست بگیرد. اینک بتمن نه فقط با جوکر بلکه با دنت نیز که خانواده گوردون را گروگان گرفته، باید مقابله کند...
● چرا باید دید؟
اولین بار در ماه مه ۱۹۳۹ بود که موجودی به نام بتمن توسط باب کین و بیل فینگر در قالب داستانی مصور به خوانندگان آمریکایی معرفی شد و خیلی زود یعنی چهار سال بعد در برابر دوربین توسط لوئیس ویلسون تجسد یافت. بنا به سنت آن دوره این اقتباس سینمایی شکل سریالی ۱۵ قسمتی را داشت که در ۱۹۴۶ با سریال ۱۵ قسمتی دیگری دنبال شد. این بار رابرت لاوری نقش بتمن/مرد خفاش را بازی می کرد. اولین فیلم سینمایی در ۱۹۶۶ با شرکت آدام وست به نمایش در آمد و سپس به تولید انیمیشن یا انتشار داستان های تازه بسنده شد. در پایان دهه ۱۹۸۰ و آغاز رونق گرفتن انتقال قهرمانان مصور به روی پرده سینما در قالب فیلم های پرخرج و پرفروش، تیم برتون نسخه ای تازه و پیچیده با بازی مایکل کیتون ارائه کرد. بازگشت بتمن با ظهور بزرگ ترین دشمنش روی پرده-جوکر- همراه بود که جک نیکلسون نقش وی را ایفا می کرد. بازیگری شایسته برای ایفای نقشی اهریمنی که توانست ادامه حضور قهرمان را روی پرده تضمین کند. سه سال بعد، تیم برتون یکی از بهترین دنباله سازی های تاریخ سینما را با نام بتمن بازمی گردد کارگردانی کرد که در آن دنی دویتو در نقش پنگوئن شریر به جنگ بتمن می رفت. استقبال از این فیلم باعث شد تا دو انیمیشن بلند در سال آتی به نمایش در آید.
اما تیم برتون دیگر حاضر به ساخت قسمت دیگری نبود. سکان به دست جوئل شوماکر داده شد و وال کیلمر جای مایکل کیتون را در همیشه بتمن گرفت. در ۱۹۹۷ دنباله دیگری با نام بتمن و رابین با شرکت جورج کلونی توسط شوماکر ساخته شد و سپس به مدت ۸ سال این پروسه به بایگانی رفت. وقتی در سال ۲۰۰۵ کریستوفر نولان برای زدودن گر و خاک از لباس های سیاه بتمن برگزیده شد، به راحتی قابل حدس بود که انتخاب وی از سر ضرورت تزریق خون تازه ای در رگ های این پروژه پول ساز است.
نولان نه فقط بازیگری تازه و مناسب چون کریستین بیل را برای نقش اصلی فیلم برگزید، بلکه قصه قهرمان تنهایش را از نو تعریف کرد و زوایای تاریک روح او را نیز روی پرده برد. استقبال منتقدان از بازیافت هنرمندانه این پدیده آن قدر مثبت بود که تهیه کنندگان را برای خرج ۱۸۰ میلیون دلار جهت ساخت دنباله ای تازه با حضور بزرگ ترین دشمن وی-جوکر- ترغیب کند. حاصل این سرمایه گذاری اینک روی پرده سینماهای دنیاست و فقط در امریکای شمالی بیش از ۳۰۰ میلیون دلار در گیشه به چنگ آورده است. برخورد منتقدان نیز همان طور که تصورش می رفت، بسیار خوب بوده و مرگ نابهنگام هیث لجر بازیگر نقش جوکر نیز به خودی خود تبدیل به تبلیغی برای فیلم شده است.
کریستوفر جاناتان جیمز نولان متولد ۱۹۷۰ لندن از امیدهای امروز سینما از هفت سالگی با دوربین سوپر هشت پدرش شروع به فیلمسازی کرده، در رشته زبان و ادبیات انگلیسی درس خوانده و اولین فیلم کوتاه اش به نام سرقت در ۱۹۹۶ ساخته که به همراه دو فیلم کوتاه و سورئالیستی دیگرش به نام های tarantella و doodlebug در جشنواره فیلم کمبریج به نمایش در آمده است. اولین فیلم بلندش تعقیب را در ۱۹۹۸ به طریقه سیاه و سفید ساخت ، اما دو سال بعد با یادگاری بود که همه دنیا کشف اش کردند. فیلمی که روایتی پر پیچ و خم همچون ذهن شخصیت اولش داشت که حافظه کوتاه مدت خود را بر اثر ضربه ای از دست داده و با این حال در صدد شکار قاتل همسرش بود.
بی خوابی در ۲۰۰۲ با شرکت آل پاچینو پذیرش همه جانبه او در هالیوود بود که به ساختن فیلمی استودیوی مانند بتمن آغاز می کند در ۲۰۰۵ با بودجه ای هنگفت انجامید. فیلم بعدی او اعتبار/پرستیژ با حضور دو هنرپیشه اصلی فیلم بتمن[بیل و کین]از دیدگاه سبکی چیزی میان بتمن و یادگاری بود و مانند بسیاری از تولیدات هالیوود امروز قصه ای محلی با تم های جهانی را روایت می کرد. اما بازگشت شوالیه سیاه چیز دیگری است. فیلمی نه در سبک و سیاق بی خوابی و یادگاری است و نه حال و هوای رازآلود تعقیب را دارد. شوالیه سیاه برگردانی تیره از قصه ای مصور است که باید قهرمان آن منجی مردم باشد و به جای پلیس ناتوان از برقراری نظم در برابر جنایتکاران از آنها محافظت کند. اما او خود نیز مشکلات و دلبستگی هایی دارد، حتی اگر یک میلیونر زاده باشد. بروس وین میلیونر و بتمن دو روی یک سکه اند، ولی همین دوگانگی و تضاد چیزی است که جوکر روی آن انگشت می گذارد. او به بتمن می گوید تو شبیه منی و مرا کامل می کنی!
این همان چیزی است که در فلسفه شرق یین و یانگ نامیده می شود. سیاهی و سفیدی که دایره حیات را به دو قسمت مساوی تقسیم کرده اند و بدون یکی دیگری بی معنی است. اگر جوکر شیفته واقعی هرج و مرج است، بتمن نظم و ترتیب را دوست دارد و باید این بازی میان آنها برنده واقعی و همیشگی نداشته باشد. در کنار این تم وقتی با مضمون وجدان اجتماعی و فردیت روبرو می شوید، اهمیت دو چهره بودن شخصیت های اصلی قصه را بیشتر و از نظر روانشناختی و جامعه شناختی بیشتر درمی یابید. دنت، وین و جوکر یک مثلث متساوی الساقین هستند و در خور یکدیگر و نمایندگان ارکانی که وجودشان حیات اجتماعی را می تواند شکلی دیگر و نه لاجرم تازه ببخشد. اگر جوکر و سادیسم درونی او را نماینده شر مطلق بگیریم اشتباه کرده ایم. چه کسی از کودکی وی خبر دارد؟
چه کسی انگیزه های او را مانند بتمن و دنت درک می کند؟ این همان چیزی است که نولان با کمی خساست از ما پنهان می کند تا تعادلی به وضعیت قصه اش بدهد. در عوض موجودات دیگری مانند بتمن های قلابی ابتدای فیلم یا حضور کوتاه مدت مترسک به قصه اضافه می کند تا بر وضعیت قهرمان اصلی فیلم نوری بیشتر بیفکند. اگر بتمن زاده دوران منع مشروبات الکلی و اوج گرفتن دسته جات تبهکاری و گانگستری در آمریکا بود، بتمن فعلی از دنیای پیچیده تری می آید. ماشین روز قیامت او باید در خور مقابله با تبهکاران قرن جدید باشد.
کسانی که به گاتام سیتی قانع نیستند و دایره فعالیت هایشان از مرزهای آمریکا هم بیرون می رود. بنابر این بتمن نیز به دوستانی نیاز دارد، کسانی چون فاکس که به خوبی در دل قصه جا افتاده اند. همین باعث می شود تا فیلم از یک قصه پلیسی معمولی دور شده و در قالب فیلمی مربوط به ماجراهای بتمن به خوبی جا بیفتد. فضای سرد و خاکستری کل فیلم هیچ نشانی از گرمی و نجات کامل به بیننده عرضه نمی کند، هر چند صحنه های اکشن نفس گیرش که آدرنالین خالص تولید می کنند برای لحظه ای دلش را خنک خواهد کرد.
کریستوفر نولان فیلمساز باهوش و با استعدادی است. حاصل کارش درون سیستم تجاری سینمای آمریکا نیز قابل سرزنش نبوده و بعید است دچار لغزش شود. شکستن رکوردهای گیشه نیز حاکی از تیزبینی و موقعیت سنجی اش دارد، اما با وجود لذت بردن از شوالیه سیاه به عنوان یک فیلم سرگرم کننده صرف و ماهرانه، ترجیح می دهم یک فیلم کم خرج تر از او مانند تعقیب را دوباره ببینم. البته خیلی عظیمی از تماشاگران شوالیه سیاه که به دلیل پیچیدگی قصه و طولانی بودنش حاضر به تماشای دوباره و چند باره آن هستند، با من موافق نخواهند بود. شما چطور؟
امیر عزتی
منبع : موج نو


همچنین مشاهده کنید