شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

مدال طلای جنگ گرجستان بر گردن ایران؟


مدال طلای جنگ گرجستان بر گردن ایران؟
توماس فریدمن، ستون نویس معروف روزنامه نیویورک تایمز در مطلع مقاله اخیر خود تحت عنوان «ما چه انتظاری داشتیم؟»، واقعه نبرد اخیر میان نیروهای روسی و گرجستانی را به مثابه یکی از رویدادهای ورزشی در المپیک مورد تحلیل قرار داده و می نویسد که مدال طلای این رویداد به خاطر فرصت طلبی ] به زعم فریدمن حماقت ددمنشانه [ باید به ولادیمیر پوتین برسد، مدال نقره به خاطر کوته بینی سرسختانه باید به گردن میخائیل ساآکاشویلی آویخته شده و مدال برنز هم به خاطر تنگ نظری باید به تیم سیاست خارجی جورج بوش و بیل کلینتون اهدا شود.
یکی از پیامدهای بارز این نبرد بروز شکاف بیشتر میان روسیه و آمریکا است. شکافی که جورج بوش در دور دوم ریاست جمهوری اش و در پی سفر به روسیه وعده ترمیمش را داده بود. اما رئیس جمهور آمریکا در ماه ها آخر از زمامداری اش در حالی شاهد تعمیق فاصله واشنگتن و مسکو است که برای به سرانجام رساندن اصلی ترین معضل باقی مانده در سیاست خارجی اش یعنی ایران بیش از پیش به تحقق آن وعده و کمک کرملین نیازمند است.
به همین سبب برخی معتقدند که در واقع مدال طلای میدان نبرد اخیر میان شرق و غرب را باید ایران بر سینه بیاویزد. به زعم این عده اختلاف نظر اخیری که در پی جنگ در اوستیای جنوبی میان روسیه و آمریکا بروز کرد، موقعیت جدیدی را فراهم کرده است که از طریق آن تهران می تواند به سه دستاورد بزرگ که ماه ها است در انتظارشان نشسته بود، دست یابد:
۱) عدم حمایت روسیه از تلاش اخیر برای تصویب قطعنامه چهارم شورای امنیت علیه ایران
۲) از سرگیری روند انتقال و تامین فن آوری هسته ای نیروگاه بوشهر توسط روسیه
۳) به وجود آمدن زمینه جدید برای جدی شدن فروش سیستم دفاع هوایی اس ۳۰۰ روسیه به ایران
این اعتقاد تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟ آیا با وجودی که جلوگیری از افزایش قدرت ناتو در اروپای شرقی و قفقاز اصلی ترین انگیزه روسیه برای تهاجم به گرجستان تلقی شده، می توان همچنان ایران را بازیگری دانست که از عواقب این دعوای دیرینه بیشترین منفعت را می بیند، یا این که نبرد اخیر تنها وقفه ای کوچک در روند به انزوا کشیدن ایران بوده است؟
شاید نگاهی دوباره به وقایع اخیر و توجه به چند سوال اساسی بتواند در پاسخ به این پرسش ها تا حدی راهگشا باشند.
پس از پایان مهلت دوهفته ای گروه ۱+۵ به ایران در خصوص پاسخ به بسته پیشنهادی این گروه، تهدیدهای آمریکا برای اعمال تحریم های جدید علیه ایران اوج گرفت. اما پیش از آغاز این تهدیدات اسرائیل مانوری را در یونان به انجام رساند تا از طریق آن فشار روانی علیه تهران را افزایش دهد. آمریکا نیز با انتشار جزئیات این مانور تلاش کرد تا تاثیر این فشار را شدت بخشد.
پس از این بود که شایعه حضور جنگنده های اسرائیلی در پایگاه های نظامی آمریکا در عراق و همچنین اعزام ناوگان دریایی تازه نفس به خلیج فارس نقل تمام محافل خبری منطقه و بین المللی شد. برخی از رسانه های مهم هم هیچ اشاره ای به این شایعه ها نکردند، چون در مورد صحت و سقم آن تردیدهایی جدی وجو داشت.
این اخبار ضد و نقیض در حالی به زعم برخی یک بلوف برای تداوم جنگ روانی علیه ایران قلمداد می شد که هر لحظه بر جدیت اخبار مربوط به تلاش های جدید از سوی واشنگتن برای به تصویب رساندن قطعنامه چهارم تحریم هاعلیه ایران افزوده می شد.
در این بحبوحه بود که واقعه جنگ میان روسیه و گرجستان چهره کریه خود را به دولت آمریکا نشان داد. بنابراین تهدیدهای واشنگتن علیه تهران جای خود را به تهدیدات مسکو علیه تفلیس داد و دولت بوش در مورد ایران سکوت اختیار کرد. زیرا با توجه به این که روسیه یکی از عناصر کلیدی در تصویب قطعنامه جدید علیه ایران محسوب می شود، هیچ چشم اندازی برای تصویب چنین قطعنامه ای فعلا متصور نبود.
هر چند که حمله به گرجستان و ایجاد شکاف میان مسکو و واشنگتن در موقعیتی که دولت بوش برای اعمال فشارهایش علیه ایران به کمک کرملین نیاز دارد، اقدامی کاملا حساب شده به نظر می رسد، با وجود این نشانه ها حاکی از آن هستند که عقب نشینی آمریکا از تصویب قطعنامه جدید علیه ایران در حال حاضر بیشتر موضوعی حاشیه ای است و تلاش روسیه برای تادیب گرجستان و درس گرفتن سایر جمهوری های سابق از تهاجم به این کشور بیشتر موضوعیت دارد.
اعلام آمادگی مجدد اخیر ناتو برای عضویت گرجستان در این پیمان و توافق هفته گذشته آمریکا با لهستان برای فروش موشک های پاتریوت میان برد به این کشور باعث شده است که روسیه در مورد فرونشاندن عقده های پیشینش علیه گرجستان جدی تر شود و بر ادامه فشارها علیه رئیس دولت در این کشور طی روزهای اخیر پافشاری کند.
این جدیت باعث شده است که آمریکا هم اکنون بر سر یک دو راهی قرار بگیرد. دولت بوش اکنون باید مشخص کند که چه موضوعی برایش از اولویت بیشتری برخوردار است؛ گرجستان یا ایران. هم اکنون برای واشنگتن میسر نیست که روسیه را در مورد گرجستان تحت فشار گذاشته و همزمان از این کشور در مورد موضوع ایران توقع همکاری داشته باشد.
با توجه به این که پرداختن به موضوع برنامه های هسته ای ایران به جای جلوگیری از افزایش نفوذ روسیه در قفقاز و حضور تهدید آمیز این کشور علیه برنامه های نفتی آمریکا در این منطقه از اولویت بیشتری در ماه های پایانی از دوران زمامداری بوش برخوردار است، به همین دلیل انتظار می رود که واشنگتن پس از طی یک مرحله ارسال پیام های قوی به مسکو در نهایت از هر کاری که موجب تحریک کرملین به انجام اقدامات تلافی جویانه در مورد موضوع ایران بینجامد، دست بکشد.
به همین دلیل انتظار می رود که طی روزهای آتی لحن تهدیدآمیز واشنگتن علیه روس ها جای خود را به جلب رضایت آنها برای دور جدید فشارها علیه ایران بدهد و همچنین به نظر می رسد با توجه به این که روسیه در حال تثبیت نفوذ جدید خود در منطقه است، همکاری های خود با آمریکا را در مورد موضوع هسته ای ایران، از سر بگیرد. بنابراین باید انتظار داشت که ایران در آینده ای نزدیک باردیگر به نقل اصلی محافل سیاسی و خبری دنیا تبدیل شده و هرگز به سه دستاوردی که پیشتر به آنها اشاره شده بود، نایل نگردد.
نویسنده : حسن بنانج
منبع : دیپلماسی ایرانی


همچنین مشاهده کنید