پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


ستایش قدرت پنهان زنان


ستایش قدرت پنهان زنان
فیلم سینمایی «همیشه پای یک زن در میان است» ساخته «کمال تبریزی» را می توان یک نقد تند اجتماعی درباره حضور زن در جامعه امروز ایران دانست که قالب کمدی فانتزی این تندی را تا حدی تعدیل و پذیرفتنی کرده است.
«تبریزی» در یازدهمین فیلم به نمایش درآمده خود بیش از سایر آثارش وام دار اثر ماورایی فانتزی خود «گاهی به آسمان نگاه کن » است، بخصوص با مانور دادن بر عرصه کمدی فانتزی و کار با شخصیت و خطوط فرعی متعدد. فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» برداشتی آزاد از مجموعه داستان کوتاه «غیرقابل چاپ» نوشته «سیدمهدی شجاعی» است که نخ تسبیح قصه ها حضور قدرت پنهان زن در پسزمینه همه اتفاق ها و ماجراهاست. هرچند نباید این نکته را از نظر دور داشت که نگاه شجاعی بیشتر به سمت و سوی وجه توطئه گری این حضور قدرتمند است و از این وجه می توان جهان بینی نویسنده قصه را با نویسنده و کارگردان فیلم از هم متمایز کرد. «رضا مقصودی»، فیلمنامه نویس و «کنال تبریزی» کارگردان پیش از این نزدیک بودن جنس نگاهشان به کمدی را در آثاری چون «لیلی با من است»، «مهر مادری» و «شیدا» مورد توجه قرار دادند.
این بار نیز این همراهی از مرحله جهان بینی و نوع نگاه حاکم بر فیلم موجب شده «همیشه پای یک زن» وجهی از قدرت پنهان زنان را برجسته کند که ستایش آمیز است. این وجه بعنوان تم اصلی وارد فیلم شده و در عین حال نخ تسبیح مفهومی است که داستان های کوتاه کتاب را در قالب فیلمنامه سینمایی به هم مرتبط می کند.
اما یک فیلمنامه سینمایی به عامل پیونددهنده ای بیش از این نیاز دارد و اینجاست که طراحی خاص نویسنده موجب شده یک خط داستانی اصلی بعنوان مولفه ای روایی، این پراکندگی های ظاهری را در راستای هم قرار دهد. قصه زن و شوهری که در عین علاقه به هم در آستانه جدایی هستند و پس از طلاق تجربه هایی خاص را از سر می گذرانند همین خط اصلی است. این خط اصلی کمک می کند تا علاوه بر اینک روند قصه اوج و فرود و پیشرفت داشته باشد، خرده داستان های فرعی و همچنین کاراکترهای فرعی متعدد را با توجه به همان نگاه اصلی در بستر خود جای دهد. در کنار این چیدمان اصلی شخصیت ها و داستان های فرعی در فیلمنامه «همیشه پای یک زن...»، می توان رویکرد به کمدی فانتزی را برای طرح یک موضوع اجتماعی نیز مورد توجه قرار داد.
لحنی که کمک می کند نظرهای تند اجتماعی نویسنده و فیلمساز از قالب شعارهای فمینیستی ارتقا پیدا کند و از سوی مخاطب هم قابل پذیرش باشد. فیلم برای رسیدن به چنین لحن و فضایی از ساختار کلاسیک دوری کرده و بسوی ساختاری هجوگونه می رود که جنس و نوع شوخی های طراحی شده در آن نقشی تعیین کننده دارند. ساختاری که می تواند به اغتشاش تعبیر شود و به خصوص از همین وجه یادآور «گاهی به آسمان نگاه کن» باشد.
حضور شخصیت های فرعی متعدد، خطوط فرعی که به منزله شاخ و برگ تنه اصلی طراحی شده اند و در روند اتفاق ها چندان تاثیرگذار نیستند، برخی از این ویژگی ها هستند. شخصیت پردازی کاراکترهای اصلی و فرعی هم به گونه ای است که همه در جهت تم اصلی یا در تضاد با آن برجسته شده اند و نوعی همسویی حتی در جهت منفی با یکدیگر پیدا می کنند. کاراکتر وکیل، زن کلاهبردار، رئیس معلول شرکت، منشی انتشارات، پدر و مادرزن و... همه به نوعی اغراق شده در این همسویی شرکت می کنند و در واقع بخش های زاید زندگی، شخصیت و... آنها حذف شده تا موضوع اصلی فیلم با تکیه بر فانتزی برجسته تر شود.
«همیشه پای یک زن...» از جهت تجربه گرایی تبریزی می تواند کاری جسورانه در کارنامه او تلقی شود. تجربه ای که شاید اگر به گونه ای ساده تر و مطابق الگو و قالب های آشنا ساخته می شد، می توانست محتاطانه تر و در عین حال راحت تر با مخاطب ارتباط برقرار کند. اما فیلمساز با آشنایی زدایی که در کلیت کار مورد توجه قرار داده، به نوعی ریسک این تجربه را هم پذیرفته است. بخصوص ریسک این وجه که تجربه جدید با توجه به انتخاب های متعدد که پیش روی فیلمساز و نویسنده قرار می دهد، میزان آزمون و خطا را در کار بالا می برد و قدم گذاشتن بر مسیری که کمتر تجربه شده، نوعی فقدان تعادل در ریتم، طراحی شوخی ها و حتی پیشرفت روند داستانی را به همراه داشته است.
وقتی یک فیلم قصد آن می کند که در ۹۰ دقیقه یکسری تعاریف و کلیدهای جدید برای همراهی با کار تا انتها به مخاطب خود برسد طبعا با مخاطراتی همراه است که «همیشه پای یک زن...» از آن بی بهره نمانده و تا جایی مخاطب تکلیف خود را نمی داند که باید چه برخوردی با این شوخی یا واقعیت ها داشته باشد. به همین دلیل است که برخی از این گره ها در طول فیلم جواب می گیرند ولی برخی همچنان در ابهام باقی و بی جواب می مانند. موتیف های شکل گرفته در کار هم از همین جنس هستند که با تکرار و کدگذاری می توانند جای خاص خود را پیدا کنند.
مانند تغییر ۱۸۰ درجه ای که در رویکرد جامعه نسبت به زن پس از جدایی به وجود می آید. زنی که با لحن اغراق شده فیلم پس از خروج از دفترخانه طلاق، به یکباره در مرکز توجه قرار می گیرد و همه کدگذاری های قبل از این مقطع به مثابه مرحله کاشت، می تواند برداشت شود و جواب بگیرد و در عین خوشایندی برای مخاطب، برآمده از واقعیتی اجتماعی باشد.
این پرداخت اغراق شده به خصوص در سکانسی که رئیس معلول شرکت زن در عرض یک سکانس بدل به مردی رمانتیک و امروزی شده و در پایان سکانس در شمایل نمایشی همیشگی خود فرومی رود، اوج می گیرد و به مثابه نمونه های آشنای تغییر شخصیت در فیلم های کمدی و فانتزی نزدیک می شود.
فیلم «همیشه پای یک زن...» می توانست با قرار گرفتن بر مسیری مطمئن و امتحان پس داده نظر بیشتری را جلب کند، اما همین که تبریزی جسارت قرار گرفتن در حیطه ای خطرپذیر را مورد توجه قرار داده، می تواند مهم تلقی شود. تجربه ای که تناسب و تعادل خود را در بخش هایی از دست می دهد و کمدی فانتزی را برای پوشش این وجوه به یاری می گیرد.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید