پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

لمپنیسم از عوارض توسعه نیافتگی است


لمپنیسم از عوارض توسعه نیافتگی است
رضا مختاری اصفهانی، پژوهشگر و نویسنده کتاب های تاریخی که در مراکز پژوهشی متعدد از جمله مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مرکز پژوهش های صدا و سیما و مرکز اسناد ریاست جمهوری مشغول فعالیت است، در گفت وگویی تحلیلی در رابطه با کودتای ۲۸ مرداد به بیان تاریخچه لمپنیسم و ورود آن به عرصه سیاسی ایران و تاثیرگذاری آن در تحولات پرداخت.
رضا مختاری اصفهانی در گفت وگو با ایسنا درباره تعریف لمپنیسم عنوان کرد: واژه لمپن یک واژه وارداتی است یعنی از فرهنگ غرب وارد فرهنگ سیاسی ایران شده و نیروهای چپ آن را وارد ادبیات سیاسی ما کردند. این واژه از مارکسیسم گرفته شده است و یکی از واژگانی است که مارکس در مورد نیروهای کارگری به کار برده که در جوامع صنعتی با قرار دادن نیروی کار خود در اختیار سرمایه داران، مانع از به قدرت رسیدن نیروی کارگر می شوند. اینها می توانند افرادی مانند مستخدمین یا نیروهای کاری باشند که بدون اینکه برای نیروی کار خود ارزش قائل شوند، آن را در اختیار سرمایه داران قرار داده و گاهی اینها تبدیل به ابزاری علیه طبقه کارگر می شوند.
وی افزود: به این ترتیب در تعریف مارکسیستی لمپن ها بخشی از طبقه کارگر هستند که مانع از به قدرت رسیدن طبقه کارگر در اجتماع می شوند. این واژه مانند بسیاری از واژگانی که وارد فرهنگ سیاسی ما شده چندان در جامعه ما ملموس و قابل رویت نیست مانند فئودالیسم و فئودال که اینها بیشتر واژگانی تصنعی هستند. جامعه ایران هیچگاه در شرایطی قرار نداشته که فئودال داشته باشیم یعنی رابطه میان رعایا و مالکان یک رابطه متفاوت از آن بوده که در جوامع غربی بین مالکان و سروها قرار داشته و از همین رو واژه لمپن هم از واژگانی است که چندان به جامعه ایران چسبندگی و همخوانی ندارد زیرا جامعه ایران اساسا صنعتی نشده بود و زمانی که مارکس این واژه را در مورد طبقه کارگر به کار برد، جامعه صنعتی غرب را مورد مطالعه قرار می داد و بخشی از افراد اجتماع غرب را به عنوان لمپن ها شناخت.
این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه اگر بخواهیم واژه لمپن را در ایران به کار ببریم باید آن را با توجه به خصوصیات این گروه در جامعه ایران به کار برد گفت: در واقع لمپن ها ریشه در گذشته تاریخی ایران دارند. در گذشته تاریخی ایران گروه عیاران، لوطیان و بعدها داش مشدی ها و افرادی را داریم که به عنوان داش ها شناخته می شدند و اینها جوانمردانی بودند که به نفع طبقه پایین اجتماع وارد عمل می شدند.
وی افزود: اگر چه ممکن بود عیاران در برخی مواقع راهزنی کنند اما راهزنی شان در نهایت به نفع طبقه پایین بود که حتی در برخی مواقع می بینیم که این افراد کنترل و اداره محلات را برعهده داشتند و واژگانی مانند «کلو» که در رابطه با اینها به کار می رفت افرادی مانند کلو ابوبکر، کلو اسفندیار کسانی هستند که در جنبش های اجتماعی و سیاسی ایران مانند جنبش سربداران نقش مهمی را ایفا کردند و کلو در واقع به معنای کلان یا بزرگ صنف یا یک محله است که واژه «کلانتر» را از همان کلو می شناسیم. پس اینطور نبود که اینها یک گروه منفی باشند بلکه گروهی بودند که در اجتماع نقش مثبت ایفا می کردند. در ادبیات و تاریخ مان نیز یعقوب لیث صفار را داریم که یک عیار بوده است و موفق می شود با پیشه ای که داشته سلسله ای را به نام سلسله صفاریان تشکیل دهد. همچنین در ادبیات مان سمک عیار را داریم و این علاوه بر قصه هایی است که در ادبیات کهن ایرانی وجود دارد.
این پژوهشگر تاریخ در ادامه گفت: در دوره قاجار نیز با واژه لوطیان برخورد می کنیم. لوطیان دنباله و میراث داران عیاران بودند که در شهر زندگی می کردند. وجه مشترکی که می توان میان لمپن هایی که در غرب بودند و لوطیان و عیارانی که در ایران بودند شناسایی کرد، همین وجه متعلق بودن آنها به جامعه شهری است بنابراین در جوامع غیر شهری گروه های عیاران و لوطیان را نمی بینیم.
مختاری ادامه داد: لوطیان جزو گروه های موثر و ذی نفوذ اجتماع شهری ایران بودند. در قیام لوطیان در دوره محمد شاه قاجار می بینیم که در شهر اصفهان لوطیان موفق می شوند شهر را به کنترل خود در بیاورند تا جایی که محمد شاه مجبور می شود به اصفهان لشکرکشی و لوطیان را سرکوب کند. لوطیان با قدرتی که داشتند به کمک علمای شهر آمده بودند، حد شرعی اجرا می کردند و بازوی اجرایی علمای اصفهان محسوب می شدند.
وی گفت: در جنبش مهم سیاسی اجتماعی مشروطه نیز لوطیان مشاهده می شوند. یکی از خصایص این نیروی اجتماعی، احساسی بودن و بر مبنای اعتقادات عمل کردنشان است که ما می بینیم در واقعه مشروطه در هر دو طیف مشروطه و استبداد، لوطیان حضور دارند. «ستارخان»، «باقرخان» و «مهدی گاوکش» کسانی هستند که بر اساس اعتقادات مذهبی یا احساسات عاطفی شان به سمت مشروطه گرایش می یابند و از مشروطه حمایت می کنند. امروزه «ستارخان» و «باقرخان» را کسانی می شناسیم که مشروطه را در مقابل استبداد محمدعلی شاهی به پیروزی رساندند.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: در طیف استبداد نیز کسانی مانند صنیع حضرت را می بینیم که اهل محله چال میدان است وقتی که در واقعه ذی القعده توپخانه طرفداران استبداد جمع شدند و مشروطه خواهان را تهدید کرده و اعلام کردند «ما دین نبی خواهیم، مشروطه نمی خواهیم» همان افرادی که به شغل هایی مانند چارواداری و اصطبل داری می پرداختند که شغل های سطح پایین دولتی و اجتماع محسوب می شدند، در این واقعه شرکت جستند یعنی اینها در اختیار طبقه مرفه اجتماع بودند و به تیمارداری، نگه داری و پرورش اسب و حیوانات مشغول بودند.
وی تاکید کرد: در ایران باید با توجه به گذشته تاریخی لمپن ها، به آنها نگاه کرده و دچار این اشتباه نشویم که تماما سنخیت و شباهتی میان لمپن های ایران و لمپن های جوامع صنعتی غرب وجود دارد. جامعه ایران حتی در دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت چندان جامعه صنعتی نبود.
مختاری با اشاره به اینکه در دوره رضاشاه نوعی مدرنیزاسیون وجود داشت که البته منحصر به اخذ ابزار مدرن بود گفت: درست است که جامعه ایران در این دوره صاحب دانشگاه می شود اما بیشتر ابزار مدرن در جامعه ایجاد می شود مثل راه، دانشگاه و رادیو و تعدادی ابزار مدرن که وارد جامعه ایران می شود و صنعتی شدن جامعه ایران در این دوره بسیار ابتدایی است و آن را می توان در صنایعی مثل کبریت سازی، تا حد محدودی سیمان و قند و شکر مشاهده کرد. همچنین در این دوره خط راه آهن در ایران تاسیس می شود ولی اینها تاحدودی جامعه شهری ایران را گسترش داده و مدرن می کنند.
وی بار دیگر تاکید کرد: ابزار مدرن در جامعه ایران گسترش می یابد اما مدرنیته به معنی و مفهوم اندیشه مدرن در جامعه ایران در این دوره به محاق فرو می رود و می بینیم که نهاد مجلس که میراث مشروطه است به نهاد معطل و معلقی تبدیل می شود.
مختاری افزود: پس از این دوره است که جامعه شهری از جمله شهر تهران گسترش می یابد و تعدادی از الزامات یا عوارض جامعه شهری نیز در شهر تهران اگرچه محدود بوده گسترش می یابد و آشکار می شود از جمله اینکه می بینیم مراکز فسادی که به قلعه یا شهر نو معروف بوده در شهر تهران به وجود می آید و برخی از این نیروی اجتماعی با وجود آنکه در دوره رضاشاه سرکوب امنیتی شدیدی در کنترل نیروهای اجتماعی وجود داشت باز تحت عنوان لوطیان و داش ها شناخته می شوند. شاید بتوان این تعبیر را از کتاب داش آکل صادق هدایت داشت که وضعیت اسفباری که داش آکل دچار آن می شود در واقع وضعیت لوطیان در زمان رضاشاه است که آنان نوعی سرکوب و در خود فرو رفتن را تجربه می کنند.
این پژوهشگر تاریخ عنوان کرد: پس از شهریور۱۳۲۰ جامعه ایران دوره جدیدی را تجربه می کند که دوره ای از هرج و مرج، آزادی و سردرگمی است که با رفتن یک قدرت متمرکز از کشور که نهاد سلطنت را در اختیار داشت، قدرت متمرکز ازدست نهاد سلطنت خارج می شود و کشاکشی که در دوره مشروطه بین نهاد سلطنت و نهاد مجلس وجود داشت بار دیگر آغاز می شود و این از هم گسیختگی سیاسی به اجتماع ایران هم سرایت کرده است.
وی افزود: در این دوره است که همان گروه اجتماعی که تحت عنوان لمپن ها شناخته می شوند- با واژه ای که وارد ادبیات سیاسی ما می شود و مخصوصا در دوره ای که چپ ها بسیار فعال هستند- به عنوان بازیگران عرصه سیاست و اجتماع ایران وارد و شناخته می شوند. این گروه دارای اعتقادات دینی و احساسات عاطفی هستند.
مختاری عنوان کرد: از گروه داش ها و جاهل ها در تمام طیف های سیاسی اجتماع می بینیم. از جمله در نیروهای ملی اینها مورد بهره برداری قرار می گیرند. نیروهای مذهبی و نیروهای دربار و طرفداران دربار از اینها استفاده می کنند و حتی برخی از این افراد مورد استفاده نیروهای چپ نیز قرار می گیرند و بعدا هم وارد صحنه سیاست و اجتماع ایران می شوند. نمونه بارز این افراد شعبان جعفری است. او فردی است که پس از شهریور ۱۳۲۰ و در جامعه از هم گسیخته بروز و ظهور پیدا می کند و سرانجام به طرفداران دربار می پیوندد و در جریانات سیاسی این سال ها به عنوان بسیج کننده افراد طبقه ای که متعلق به آنهاست نقش مهمی دارد.
این پژوهشگر تاریخ اظهار کرد: در دوره رضاشاه، گسترش جوامع شهری عوارضی ایجاد کرد که از جمله آن گسترش قلعه ها یا مراکز فساد بودند که ما می بینیم یکی از اتفاقاتی که برخلاف سنت رایج تاریخ ایران در مورد عیاران و لوطیان اتفاق می افتد پیوند داش ها با این مراکز است. بخشی از اینها به عنوان فعالان و حتی سرپرست خانه هایی که در این مراکز وجود دارد فعالیت می کنند. پس این را شاید بتوان به عنوان یکی از ویژگی های مشترک جوامع شهری ایران پس از ۱۳۲۰ با جامعه صنعتی غرب شناخت.
وی با بیان اینکه لمپن ها بیشتر دارای اعتقادات یا احساسات هستند، گفت: به دلیل همین احساسات عاطفی است که می بینیم این نیروها و گروه اجتماعی در فعالیت های خود بسیار صادقانه تر نسبت به گروه های دیگر عمل می کنند. من این نکته را لازم می دانم بگویم که نباید به فعالیت این گروه ها تنها از جنبه سیاسی یا سودجویانه نگاه کنیم.
برخی از اینها بر اساس اعتقادی که در جامعه ایران نسبت به نهاد سلطنت و تقدس این نهاد وجود داشت صادقانه در مقابل نهاد سلطنت مطیع بودند و همکاری می کردند. به دلیل وجود دو وجه اعتقادات مذهبی و احساسات عاطفی بود که وقتی وارد این عرصه می شدند صادقانه با آن نیرویی که با آن وارد اتحاد شدند همکاری می کردند.
مختاری به بیان نمونه ای در این زمینه پرداخت و گفت: نمونه اینها طیب حاج رضایی است. طیب حاج رضایی از جمله لمپن هایی است که در کودتای ۲۸ مرداد شرکت دارد و جزو سران افرادی است که گروهی از جنوب شهر را برای حمله به مراکز دولتی بسیج می کند. طیب حاج رضایی وقتی در قیام ۱۵ خرداد درباره مساله مرجعیت که با اعتقادات دینی او پیوند دارد، روبه رو می شود در مقابل همان نهاد سلطنتی که با آن همکار بوده می ایستد و به همکاری با نهاد روحانیت و مرجعیت رو می آورد. این از همان ویژگی های خاص جامعه ایرانی و طبقات مختلف اجتماع ایران از جمله لمپن های ایرانی است.
وی در پاسخ به این سوال که آیا می توان گفت هرگاه مذهب در مقابل سلطنت ایستاده آنها هم در مقابل سلطنت ایستاده اند؟ گفت: در این مورد نمی توانیم حکم کلی دهیم چون نمونه آن شعبان جعفری است که از نهاد سلطنت تا پایان عمرش هم دفاع می کند. البته یکی از ابزار این گروه ها برای گرد آوردن نیروهایشان همین مراکز سنتی بود که از جمله آن تکایا و حسینیه ها هستند که در واقع از جمله مراکز مذهبی هستند که بین این افراد با این مراکز پیوند وجود داشته و اینها به نوعی از سر اعتقادات مذهبی شان دارای دسته های عزاداری بودند. همین دسته داشتن باعث می شده که با نیروهای مذهبی اجتماع پیوند بیشتری داشته باشند بنابراین می توان این اصل را تا حدود زیادی در جامعه ایران صادق دانست حتی نوع یارگیری این افراد از طریق همین مراکز بوده است; البته نوع دیگر یارگیری آنان از طریق مراکزی مثل زورخانه ها و قلعه ها اتفاق می افتاد.
وی خاطر نشان کرد: جامعه ایران جامعه پیچیده ای است که نباید با نگاه به تئوری های غربی آن را مطالعه کرد و اگر بخواهیم بر اساس آن تئوری ها به خصوص تئوری های مارکسیستی جامعه ایران را بررسی کنیم، من فکر می کنم به بیراهه کشیده شویم.
مختاری در پاسخ به این سوال که آیا با توجه به احساسات گرایی لمپن ها، رفتار آگاهانه ای از آنان در هیچ مقطعی یافت نمی شود؟ گفت: بیشتر همین طور است. ما می بینیم اینها خیلی راحت گرایش به یک نیرو و جمعیت سیاسی پیدا می کنند و از آنها سو»استفاده هایی هم می شد. در این مورد اگر بخواهیم خصلت ها و روحیات این افراد را بشناسیم کتاب «در کوچه و خیابان» دکتر عباس منظرپور که خود شاهد خصلت ها و روحیات این افراد بوده کتاب بسیار جالبی است. با خواندن کتاب به این نتیجه می رسیم که احساسات عاطفی بر رفتارهای آنها غلبه دارد و عقلانیت حلقه مفقوده رفتار لمپن های ایرانی است.
وی درخصوص دسته بندی لمپن های ایرانی گفت: بیشتر لمپن ها برآیند توده ای بودن جامعه ایران هستند تا زمانی که جامعه ایران رفتارهای توده ای داشته باشد و بسیج توده ای صورت بگیرد و تجمع افراد به جای اینکه در مراکز فرهنگی باشد یا جامعه مدنی در ایران به صورت کامل و توسعه یافته شکل نگیرد، این لمپن ها بهترین گروه هستند که می توانند در فعالیت های سیاسی و اجتماعی ایران نقش آفرینی کنند. با توجه به اینکه لمپن ها در جامعه توده ای ایران ابزارهایی از جمله بسیج توده ها و به نفع این گروه یا آن گروه عمل کردن را دارند این وضعیت در جامعه ایران قابل دوام است.
مختاری در پاسخ به این سوال که آیا دوره ای از تاریخ وجود داشته است که شاهد لمپنیسم نبوده باشیم؟ گفت: برخلاف جامعه غرب که کارگران در خدمت سرمایه داران بودند، در جامعه ایران بیشتر گروه هایی که به عنوان لمپن شناخته می شوند جزو خرده کسبه بودند اینها چندان جزو طبقه کارگر محسوب نمی شدند و بر این اساس یک نوع توانایی مالی نیز داشتند. پس از کودتای ۲۸ مرداد هم براساس همکاری که افرادی از آنها مانند حسین رمضان یخی،حسین جگرکی و شعبان جعفری (بی مخ) با رژیم داشتند، وضع شان بهتر می شود و می بینیم که مثلا شعبان جعفری صاحب باشگاه می شود و اگرچه شخصیت سیاسی نمی شود اما صاحب نفوذ است. زمانی هم که بحث اصلاحات ارضی و بعدا قیام ۱۵ خرداد پیش می آید، رژیم سعی می کند واسطه های بین خود و جامعه را که دسته ای از آنها مالکان و روحانیون هستند، حذف کند و در برخی موارد از لمپن ها برای سرکوب این واسطه ها استفاده می کند.
مختاری با بیان اینکه همه لمپن ها هم بر اساس اعتقاداتی که دارند به عنوان نیروی سرکوب گر عمل نمی کنند، گفت: از همین رو در دوره های بعد خود رژیم پهلوی درصدد کنترل یا سرکوب آنها برمی آید. هر چقدر جامعه ایران حتی در دوره پهلوی به شکل تصنعی توسعه یافته می شود، باعث می شود که لمپن ها نیز سرکوب شوند چون قرار است رژیم بلاواسطه با توده ها در تماس باشد. این لمپن ها یکی از عواملی بودند که می توانستند در ارتباط رژیم با توده ها اخلال ایجاد کنند. نتیجه ای هم که از حذف واسطه ها یعنی مالکان و روحانیون به دست آمد یک نوع شکاف میان توده ها و حاکمیت ایجاد می شود. در واقع بسیاری از ناکارآمدی هایی که رژیم به آن دچار بود در ارتباط مستقیم با توده ها رخ عیان کرد و منجر به نارضایتی همگانی و انقلاب شد.
وی در پاسخ به این سوال که هر چه جامعه توسعه یافته تر باشد لمپنیسم هم کمتر رشد خواهد کرد؟ گفت: بله، این از عوارض توسعه نیافتگی است و در اندیشه چپ یعنی مارکسیستی لمپن ها محصول جوامع صنعتی پیش از پرولتاریا دانسته می شود تا اینکه طبقه کارگر به قدرت برسد و قدرت را در دست بگیرد. در اندیشه مارکسیستی توسعه یافتگی مساوی است با ایجاد حکومت کارگری در جوامع.
وی در ادامه به مشاغل لوطیان در ایران پرداخت و گفت: مثلا ستارخان، دلال اسب و باقرخان، سنگ تراش است. مهدی گاوکش همانطور که از اسمش پیداست به قصابی اشتغال دارد یا در طیف استبداد هم مشاغلی مانند چارواداری، میرآخوری و تیمارداری اسب و... بودند و کسانی که در واقعه ذی القعده توپخانه که به عنوان یک کودتای نافرجام علیه مشروطه شناخته می شود، حضور دارند عمدتا از چال میدان آمدند. به همین دلیل اگر در ادبیات عامه دیده باشید چارواداری و چال میدانی به عنوان یک دشنام است و یک نوع کنایه از تعلق به آن طبقه یا شغل پست است.
این پژوهشگر تاریخ درباره این سوال که آیا لمپن ها یک طبقه اجتماعی محسوب می شدند؟ گفت: من فکر نمی کنم به عنوان یک طبقه بتوانیم آنها را بشناسیم زیرا در جامعه ایران آنها برخی از عوارض توسعه شهری دوره رضاشاه بودند که در مراکزی مثل قلعه اشتغال داشتند; برخی از آنها خرده کسبه بودند و حتی صنف هایی در بازار بودند; البته نه از اصناف درجه یک بلکه به مشاغلی مثل طباخی و کبابی و غیره اشتغال داشتند. چنانچه یکی از داش ها تحت عنوان حسین کله پز شناخته می شود.
وی افزود: اینها در رده های مختلف اجتماع بودند و برخی از آنها هم بودند که با باج گیری ارتزاق و امرار معاش می کردند; در واقع می توان آنها را گروه اجتماعی شناخت که یارگیری شان هم از گروه سنی نوجوانان و جوانان بود.
مختاری درباره کارکرد و نقش لمپن ها در تاریخ سیاسی ایران اظهار کرد: در طول تاریخ ایران این طور نبوده که بگوییم لزوما کارکردهای منفی داشته باشند حتی در برخی موارد کارکردهای مثبتی داشتند; حتی بعد از شهریور ۱۳۲۰ هم برخی از این افراد را می بینیم که در همراهی با نیروهای ملی و مذهبی هستند.بنابراین با دید منفی کامل نباید به این گروه ها نگاه کرد.
مختاری در پاسخ به این سوال که چرا عموما دید منفی به این گروه ها وجود دارد؟ گفت: اگر بخواهیم با تعریفی که چپ ها از لمپن دارند که در واقع برگرفته از مارکس است یک گروهی است که در خدمت سرمایه داری و به ضرر طبقه کارگر عمل می کند ولی اگر بخواهیم تعریفی بومی از لمپن داشته باشیم به نتیجه متفاوت می رسیم فکر می کنم اگر به این واژه بدون توجه به پیشینه و کارکردهایش در جامعه ایران کاملا منفی نگاه کنیم، تحت همان ادبیات چپ قرار گرفته ایم که همان میراث شومی است که مثل بسیاری از میراث های شوم چپ بر ما احاطه دارد.
مختاریان در پاسخ به این سوال که آیا نبود عنصر عقلانیت در رفتار لمپن ها علت این نگاه منفی نیست؟ عنوان کرد: رفتار آنها آگاهانه نیست ولی عنصر صداقت را می توانیم در رفتارشان بیشتر از گروه های دیگر ببینیم. بنابراین من فکر می کنم باید مانند بسیاری از پدیده ها و افراد در تاریخ اینها را خاکستری ببینیم; نه سیاه و نه سفید. این دیدی است که فکر می کنم باید نسبت به این گروه اجتماعی داشته باشیم.
این پژوهشگر درباره نقش و کارکرد لمپن ها، عنوان کرد: اگر به وقایع پس از شهریور ۱۳۲۰ نگاه کنیم این طور نبود که کارکرد آنها علت اصلی موفقیت کودتا باشد. نهضت ملی شدن صنعت نفت در کودتای ۲۸ مرداد محتاج تلنگری بود که فرو بریزد و این تلنگر با بسیج لمپن ها از جنوب شهر یا قلعه صورت گرفت و در واقع لمپن ها در کودتای ۲۸مرداد بیشتر سیاهی لشکر بودند و بیشتر پیاده نظامی بودند که در جنگی شرکت می کردند که مصدق پیشاپیش در آن باخته بود.
وی افزود: نگاه به حوادثی که در کودتای ۲۸ مرداد رخ داد نشان می دهد در روز ۲۸ مرداد برخلاف کودتای ۲۵ مرداد دولت مصدق فعالیت چندانی نکرد و از ابزاری که در اختیار داشت استفاده مطلوب را نبرد. در واقع اگر می بینیم گروه های لمپن مراکز دولتی از جمله رادیو و دفتر و خانه نخست وزیر و مراکز دولتی دیگر را تصرف می کنند، این اتفاق در حالی رخ می دهد که مصدق قافیه را باخته و صحنه را واگذار کرده بود. لمپن ها در کودتای ۲۸ مرداد نقش سیاهی لشکر را داشتند که به کودتای ۲۸ مرداد یک وجه مردمی ببخشد و شاید در آن روز آنچه را که می توان به آن گروه ها نسبت داد رفتارهای نابهنجار و خشونت هایی است که صورت گرفت نه اینکه آنها نقش اصلی و عمده را در کودتا داشته باشند.
وی درباره عاملان اصلی کودتا گفت: کودتای ۲۸ مرداد در وضعیتی رخ داد که صحنه سیاسی توسط مصدق به مخالفانش واگذار شده بود. در کودتای ۲۵ مرداد، میتینگ ۲۵ مرداد برگزار می شود. توده ها به صحنه کشیده می شوند. راهپیمایی هایی برگزار می شود شاه از کشور فرار می کند ولی در کودتای ۲۸ مرداد در واقع می توان گفت کودتایی وجود نداشته چون صحنه کاملا واگذار می شود.
آنچه را که حتی پیروان مصدق قائل به آن هستند این است که مصدق احساس می کرد به پایان کار رسیده است.مصدق در آن لحظات به آن می اندیشید که نهضت ملی شدن نفت اگر در عمل شکست می خورد لااقل محتوا و شعار آن به عنوان یک آرمان باقی بماند و این آرمان با کودتای ۲۸ مرداد قداستی پیدا کرد و می بینیم در ادامه آن به نهضت مقاومت ملی و جریان ها و فعالیت های نیروهای ضد سلطنت منجر می شود و نهایتا قیام ۱۵ خرداد -که قیامی با نقش اصلی مذهبیون بود- و در نهایت به سقوط رژیم پهلوی می انجامد ولی اندیشه آزادی خواهی که محتوای اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت بود ادامه می یابد.
وی ادامه داد: با اختلافاتی که در هرم رهبری بین مصدق و آیت الله کاشانی پیش آمده بود آشفتگی هایی که بین نیروهای جبهه ملی اعم از احزاب ملی و احزاب مذهبی حاکم شده بود، در جبهه طرفداران نهضت ملی شدن صنعت نفت تشتت، تفرق و ناهماهنگی ایجاد شد و توده ها سرخورده شدند و امکان تهییج و بسیج توده ها از دست نیروهای طرفدار نهضت ملی شدن صنعت نفت خارج شد. در این زمان است که لمپن ها موفق می شوند گروه های اندکی از اجتماع را که متعلق به طیف لمپن ها هستند بسیج کنند و به عنوان طرفداران سلطنت به صحنه اجتماع بکشانند و موفق شدند به آن به زعم طرفداران کودتا و سلطنت، جنبه قیام ملی ببخشند.
مختاری گفت: در کودتای ۲۸ مرداد می توانیم وجهی از لمپن ها را ببینیم. آنها توانستند خودشان را به نهاد سلطنت که نماد استبداد و دیکتاتوری در جامعه ایران است و به ضرر دموکراسی خواهی و آزادی خواهی در ایران عمل می کند نزدیک کنند. در واقع آن وجهی که در تعریف لمپن در مارکس وجود دارد در کودتای ۲۸ مرداد به وقوع پیوست و این وجه منفی لمپنیسم ایرانی است که باعث شده خطی سیاه بر آن پیشینیه تاریخی لوطیان و عیاران و داش ها کشیده شود و این طیف از اجتماع ایران به عنوان لمپن شناخته شوند.کودتای ۲۸ مرداد و شرکت این افراد در این واقعه ضد ملی به تثبیت این واژه بر این طیف از اجتماع ایران کمک کرد و باعث شده که ما امروز از لمپنیسم و لمپن ها در کودتای ۲۸ مرداد بحث کنیم.
این پژوهشگر تاریخ گفت: در هر دوره ای از تاریخ ایران باید با توجه به شرایط و اقتضائات اجتماع، سیاست و فرهنگ ایران راجع به گروه های اجتماعی ایران صحبت کنیم. ما در دوره ای عیاران، لوطیان و داش ها را داشته ایم که حالا به عنوان واژه لمپن شناخته می شوند و می توانیم در حوادث و پدیده های اجتماعی امروز هم رگه هایی از لمپنیسم را ببینیم و باید با توجه به اقتضائات و شرایط امروز در مورد آن صحبت کنیم اما باید توجه داشت اگر چه امروزه تحت تاثیر فضای جهانی و تعلقات طبقاتی گروهی واجتماعی خاص خود هستیم اما میراث دار گذشته مشترکی می باشیم که از آن نباید غفلت کرد.
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید