پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


همیشه یک فیلم پرفروش، ماندگار نیست


همیشه یک فیلم پرفروش، ماندگار نیست
نام کمال تبریزی با فیلم های درخشانی مانند «گاهی به آسمان نگاه کن»، «مارمولک» و «لیلی با من است» گره خورده است، سه فیلمی که قطعا در بین تولیدات برتر پس از انقلا ب جایگاه خاصی دارند. اگر چه «گاهی به آسمان نگاه کن» در زمان اکران زیاد نفروخت، «مارمولک» وداعی تلخ با اکران عمومی داشت و «لیلی با من است» هم خیلی دیر فهمیده شد، اما هر سه فیلم با رگه هایی از طنز در پیدا و پنهان خود، هر منتقدی را مجاب می کند که نام کمال تبریزی را به عنوان بهترین کارگردان سینمای کمدی ۳۰ سال اخیر سینمای ایران انتخاب کند، انتخابی که به شایستگی اتفاق افتاد و رای نگارنده نیز چنین بود، اما چه می شود که همین کارگردان خوش فکر و قابل احترام سینمای ایران، فیلمی را می سازد که در یک کلا م، گنگ و مبهم است و هدف از ساخت فیلم هم مشخص نیست.
فیلم مثلا می خواهد به بن بست رسیدن یک زوج جوان در زندگی خانوادگی را نشان دهد اما داستان آنقدر مغشوش و سردرگم است که برخی مخاطبان را مجاب می کند در حین دیدن فیلم چرت بزنند! شاید بگویید فیلم که خوب می فروشد اما باید گفت هر فیلمی که خوب می فروشد، لزوما فیلم خوبی نیست. به اعتقاد نگارنده، حوزه هنری این نکته را به درستی متوجه شد و از ساخت فیلم انصراف داد، اگر چه فیلم ساخته شد اما اقدام حوزه هنری می توانست کمال تبریزی را بر آن دارد تا در فیلمنامه فیلم به عنوان پاشنه آشیل کار، بازنگری کند اما این کار انجام نشد و حاصل، قصه نامشخص است که روابط بین پرسوناژ ها هم درآن در نیامده است و حتی داستان هم گره گشایی ندارد! اگر خواننده این نوشتار از خود می پرسد پس چرا فیلم خوب می فروشد، بدون تردید حضور «مهران مدیری» در مقام بازیگر و مهم تر از آن عنوان جذب کننده فیلم یعنی «همیشه پای یک زن در میان است»، دو عامل مهم فروش فیلم هستند، دو عاملی که به درستی از آنها در تیزرهای ساخته شده از فیلم هم مورد توجه قرار گرفته اند تا فروش را تضمین کنند، اما مطمئن هستیم که این فیلم، اثری ماندگار در کارنامه کمال تبریزی محسوب نمی شود و از یادها خواهد رفت در حالی که ۳ فیلمی که در ابتدای نوشتار به آنها اشاره شد، همیشه زنده خواهند ماند و می توانند نظر همزمان مخاطب عام وخاص را جذب کند تا جائی که مثلا تلویزیون برای بار بیست و چندم، «لیلی با من است» را پخش می کند و مطمئن است و مطمئنیم که باز هم مخاطب را بر پای گیرنده ها نگه می دارد.
«همیشه پای یک زن در میان است» می توانست یک فیلم معمولی برای یک کارگردان جوان فیلم اولی باشد اما برای کمال تبریزی تجربه ای ناموفق است و به زعم نگارنده ضعیف ترین اثر در کارنامه اوست. بهتر است در این جا به نقل قولی از کمال تبریزی اشاره کنیم که می گوید منتقدان بر این باورند که فیلم، قصه مشخص ندارد، گنگ است و گره گشایی واضحی هم ندارد اما باید گفت تماشاگر عادی مقید به این اشل ها نیست و فیلم می بیند تا لذت ببرد. شنیدن این جملا ت از کمال تبریزی بعید است، اگرچه تماشاگر عادی فیلم را می بیند تا لذت ببرد ولی این به معنای شکستن اصول فیلمنامه نویسی نیست و هر طرح نوینی، لزوما سقف فلک را نمی شکافد و جلوه نمی کند بلکه گاهی در نازل کردن سطح سلیقه مخاطب هم موثر است که متاسفانه سینمای کمدی امروز ما گرفتار این مصیبت است. کمال تبریزی با آن پیشینه درخشان، یک فیلمساز تجربی نیست که بگوییم خواسته این نوع داستان گویی مبهم و ناآشنا را تجربه کند. جالب آن است که حبیب رضایی در مقام بازیگر و بازیگردان فیلم هم به این نکته اذعان کرده است که «همیشه پای یک زن در میان است» به طور کامل با ایده آل من نوعی منطبق نیست.
خلا صه آن که تکلیف «همیشه پای یک زن در میان است» با خودش هم مشخص نیست و معلوم نیست چرا یک داستان مشخص، گرفتار سردرگمی های عجیب و غریب و خوشمزگی های بی مزه می شود، البته این به آن معنا نیست که فیلم هیچ صحنه جالبی ندارد، به هر حال آنچه در این نوشتار مورد توجه است، کلیت فیلم است و بیان این نکته که «همیشه پای یک زن در میان است» در حد و اندازه کمال تبریزی نیست و تهیه کننده محترم به درستی با نام فیلم، حس تحریک پذیری بانوان ایران زمین را برای مجاب کردن خانواده به دیدن دسته جمعی فیلم برمی انگیزاند و همین، فروش فیلم را تضمین می کند ولی مطمئنا هر فیلمی که خوب می فروشد، لزوما فیلم خوبی نیست و مهم تر از همه لزوما ماندگار نیست.
حسن حائری
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید