شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


تأملی در باب اقتصاد


تأملی در باب اقتصاد
۱) اقتصاد، همان فرهنگ است. اقتصاد، تجلی فرهنگ است در امر معاش. فرهنگ باور ماست و هرگاه این باور در کارهای ما و در اعمال ما آفتابی شود، اقتصاد و سیاست و حقوق را می زاید. اقتصاد، فرهنگ دویده در عرصه معاش است. و البته فرهنگ، همان تفکر است. تفکری که در درون جان آدمیان دویده است و بر رفتار آنان حاکم است. فرهنگ، تفکر مجسد در رفتارهاست و اقتصاد، فرهنگ مجسد در کردارهای معاشی.
۲) انسان نو، انسان متجدد، انسان مدرن همان است که اراده کرده بود بهشتی این جهانی و اکنونی بسازد؛ و چون خود می خواست که بسازد پس بهشتی خودمحور می خواست. تفکر او خود محور بود و فرهنگ او نیز و اینگونه بود که اقتصادی خودمحور ساخت. معیشتی رفاه خواه. و رفاه نه یعنی راحتی و خوشی، که امروزه دیگر در لباس یک نظریه تمام عیار آراسته شده است. رفاه دیگر نه یک واژه، بلکه یک نظریه است. زندگی بهتر، یعنی مصرف بیشتر و این پایه ایی ترین گزاره اقتصاد خودمحور است. اقتصاد، یعنی علم تولید ثروت و کاش ما هرگز واژه زیبای اقتصاد را بر بارگاه ظلمانی economy ذبح نمی کردیم و آنچه نشان از میانه روی و اعتدال و عدل درشت را بر تکاثر و زیاده خواهی و رفاه و ثروت اندوزی اطلاق نمی کردیم تا این همه اختلاط معنایی، حجاب راه اندیشه امروزین ما نگردد و این اندازه حیران نمانیم. این سو، و در جهان الهی نیز انسان قصد قرب کرده بود و جامه رفاه از تن کنده بود و احرام زهد و سادگی بر تن داشت و سر در هوای بهشتی آسمانی، رنج سفر زمینی را بر خود هموار می کرد. انسان الهی به دنبال عفاف و کفاف بود و زندگی بهتر را در قناعت و زهد می دانست و به دنبال تولید ثروت و زراندوزی و کفّازی و economyنبود. او هیچ گاه از خود نپرسید که چگونه باید «ثروت» تولید کند، تا پاسخهایش را در علمی جمع کند و اکونومی را بسازد. او برای قرب هر چه می خواست، در چشمه جوشان وحی می یافت و عقل را تور صید از این بحر عمیق کرده بود و با «عقل خود بنیاد» بیگانه بود.
۳) اقتصاد غربی در مقابل علم معیشت اسلامی ساخته شد، که ابتدا حق است و سپس باطل همچون کف بر آن سوار. برخلاف بسیاری که به دنبال ساختن علم معیشت اسلامی اند، علم معیشت اسلامی (اقتصاد اسلامی) موجود است... حی و حاضر و کامل! علم المعایش اسلامی فربه نیست؛ بلکه متناسب با جایگاهی است که خداوند به معیشت داده است: ساده و لاغر. فربگی اقتصاد به خاطر اصالت شکم و مصرف و ثروت است در غرب و آنجا که اصالت با روح الهی انسان باشد، اقتصاد نحیف است و همین احکام فقهی موجود نیز برای سامان دهی آن زیاد! علم المعایش اسلام هست اما نسبتی با روزگار ما ندارد. در روزگاری که فرهنگ ما دینی شود، به ساده لوحی خویش برای ساختن اقتصاد اسلامی خواهیم خندید!
۴) روزگار ما روزگار التقاط است. مردمان سر در پی مصرف دارند و برخی نخبگان، خیال اقتصاد اسلامی در سر می پرورانند. هر کس به هر وسیله ای گزاره مبنایی مدرن اقتصاد را به رسمیت بشناسد، در جبهه تجدد است و هر کس که خادم آن باشد، خادم تجدد است و هر که زندگی بهتر را در زهد و قناعت دید و روح الهی انسان را واقعاً و جدّاً اولویت بخشید و جرأت نفی اقتصاد و نیازهای غیرواقع متجددانه انسان مدرن و شبه مدرن را نمود، در اردوگاه علم المعایش اسلامی ایستاده است.
۵) احمدی نژاد کیست و در کدام اردوگاه است و اقتصاد او کدام اقتصاد است؟ پاسخ به این سؤال آشکارا سخت است. ما در دوران گذاریم و معلوم کردن حال و احوال آدمیان در این روزگار سخت است. به ویژه آنکه رفتار عملی افراد، شاخص خوبی برای کشف مبنای نظری آنان نیست. چه افراد ضدمدرنی که فتوا به اخذ دستاوردهای تجدد می دهند و چه متجددهایی که بر سر تفنن پست مدرن، دم از سنت ها و بازگشت می زنند. به نظر می رسد مهم نیست که احمدی نژاد «اکنون» کجا ایستاده است، مهم آن است که او چه باید بکند؟ احمدی نژاد تا به حال تلاش کرده است با قبول فضای فعلی و قواعد شناخته شده علم اقتصاد (با همه اختلافاتی که بر سر آن بوده است) معیشت رفاه زده مردمان شبه مدرن ایران را تأمین کند. احمدی نژاد از اینکه دولت رفاه باشد، بیم نداشته است. در ابتدایی که احمدی نژاد بر سر کار آمده بود، زمزمه هایی از مخالفت او با سرمایه داران و اینکه او تلویحاً از مردمان پولدار خوشش نمی آید، بر سر زبان ها افتاد و اینکه او می خواهد فقر را تقسیم کند. و البته او به شدت این سخنان را تکذیب کرد. شاید الگوی توسعه اقتصادی احمدی نژاد، بیشتر به سمت الگوهای کشورهای آسیایی جنوب غربی و چین متمرکز بود(بنگاه های کوچک زودبازده و تولیدی های محلی) تا اقتصاد آمریکایی (بنگاه های بزرگ سرمایه داری ملی و وجود سرمایه داران بزرگ)
احمدی نژاد این الگو را عادلانه تر می یافت، اما این تغییر استراتژی به مذاق سیاستگذاران تجددخواه تر اصلاح طلب خوش نیامده است و در نتیجه آنرا علمی و کارشناسی نمی دانند. کارهایی که احمدی نژاد می کند، با علم اقتصاد آمریکایی (آمریکایی در اینجا ناسزا و نسبت دهی سیاسی نیست، بلکه به معنای واقعی، منظور اقتصاد مربوط به کشور آمریکا است) ناسازگار است و در نتیجه کارشناسی نیست؛ اما بر مبنای اقتصاد آسیایی می توان گفت علمی تر و کارشناسی تر است.
۶) ما تا نیمه راه آمده ایم. اقتصاد آمریکایی و اقتصاد چینی هر دو به این سؤال پاسخ می دهند که برای رفاه و افزایش ثروت چه باید کرد و اختلاف در شیوه هاست. نصیب ما نباید آش نخورده و دهانی سوخته باشد. اگر آمده ایم باید راه را تا انتها بپوئیم. ما از اقتصاد آمریکایی جدا شده ایم و آن دسته از نهادهای اقتصادی که وابستگی وثیقی به این اقتصاد داشته اند، به فغان آمده اند (بانک ها، کارخانه ها، بزرگ سرمایه داران، اتاق های بازرگانی و صنعت و معدن) گذار از اقتصاد چینی نیز فریاد بسیاری را به آسمان خواهد برد. حجم انتقادات از دولت دو برابر خواهد شد. عبور به علم المعیشت اسلامی همراه با مخالفتهای جدّی خواهدبود.
۷) اگر مردم به دنبال رفاه زدگی و دنیا خواهی باشند، علم معیشت اسلامی خود را مخفی خواهد نمود و همراه با ولی الهی در پرده به انتظار خواهد نشست. سؤال از امکان تحقق علم معیشت اسلامی، سؤال از میزان فرهنگ دینی مردم است. آیا مردم ایران، توانایی زدودن رفاه ظاهری و رفتن به سوی پاسخ واقعی به نیازهای راستین خود را دارند؟ آیا مردم ایران مدرن زندگی می کنند یا حداقل تضادی بین اقتصاد غربی و اسلامی زیستن خود نمی بینند؟ آیا مردم تجملات و راحتی های کاذب شهرنشینی را نفی خواهند کرد تا از افزایش کالاهای غیرضرور به فغان نیایند و با گرانی گوجه فرنگی، موجودیت و امنیت نظام و انقلابی را که آرمان هایی غیراقتصادی داشت به چالش نکشند؟ آیا احمدی نژاد می خواهد یا می تواند از ادبیات متجدد حاکم بر اقتصاد خلاصی یابد و گام در علم معیشت اسلامی بزند؟
عطاءالله بیگدلی
دانشجوی دوره دکتری حقوق خصوصی دانشگاه امام صادق(ع)
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید