شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا
ورزش و سیاست
«ورزش و سیاست نباید با هم مخلوط شوند»! این فریاد معترضانه حاکمان چین در واکنش به تهدید تحریم بازیهای المپیک تابستانه پکن از آزمون واقعیتها سرفراز بیرون نمیآید. حقیقت آن است که ورزش و سیاست همیشه با هم بهطور نزدیک مربوط بودهاند. در اینباره مثالهای بسیاری میتوان برشمرد. المپیک برلین در ۱۹۳۶ همانقدر زیر سلطه تبلیغات نازیها قرار داشت که تحت تاثیر رویدادهای ورزشی بود. طی دوره جنگ سرد «دیپلماسی پینگپنگ» به بهبود روابط رسمی میان چین و ایالاتمتحده کمک کرد. در ۱۹۹۰ قبل از آنکه دو آلمان با هم متحد شوند یک تیم ورزشی روانه بازیهای المپیک کردند. این ادعا که ورزش و سیاست امروز در عصر رسانهها در مقایسه با گذشته دیگر از هم جدا شدهاند اتفاقا بیش از اندازه سخنی سطحی است. بازیهای المپیک فعلی به جهت ترکیبی از دلایل اقتصادی و سیاسی به پکن واگذار شدند و چین نیز میزبانی بازیها را به همین دلیل میخواست. تنش فعلی میان چین و (در درجه اول) عقاید عمومی جهان غرب در آستانه المپیک پکن پیامد بیکفایتی، دورویی و برافروختگی مشروع لیکن بهطور بالقوه زیانمند است.
بیکفایتی چین در شیوه رفتار خود با بحران تبت البته برای کسی شگفتانگیز نبود. رژیم پکن در واقع قربانی ناتوانی در انجام اصلاحات درون خودش است. چین در بازیهای المپیک فرصتی نمادین برای استحکام بخشیدن و ستایش جایگاه جدید خود در جهان میدید. حاکمان چین که وقایع تبت آنها را غافلگیر کرده و از جهت شدت و محبوبیت آنچه آن را احساسات «ضدچینی» نامیدند شگفتزده شده بودند دوباره به شیوههای سنتی رژیمهای تمامیتخواه بازگشتند و برای ایجاد ناسیونالیسم عمیق و احساسی از تحقیر در برابر غرب در شهروندان خود به تلاش پرداختند. چینیها امروز همانقدر از بدرفتاری با مشعل المپیک در لندن، پاریس و سانفرانسیسکو حیرتزده شدهاند که آمریکاییها در ۲۰۰۱: «چرا آنها از ما متنفرند؟»، «ما به آنها چه بدی کردهایم؟». رژیم چین که خود را از واقعیتهای سیاسی در سطح جهان منزوی ساخته و از درک مفهوم «جامعه مدنی» ناتوان است، مردم خود را به ابراز نظر مخالف نسبت به تمامی کسانی که به چین بیاحترامی میکنند تشویق میکند که این رفتار نیز به نوبه خود باعث ایجاد عکسالعملهای منفی میگردد. لیکن دورویی جهان غرب با بیکفایتی رژیم چین تقریبا همسنگ است. در زمانی که جامعه بینالمللی میزبانی بازیهای المپیک را به چین «اعطا» کرد غرب نشان داد که عملا تا چه اندازه کم به حقوق بشر و دموکراسی اهمیت میدهد.
این اندیشه که رژیم چین به سرعت کشورش را به یک غولباز، میانهرو و خیراندیش تبدیل خواهد کرد یک ریاکاری، یک برداشت اشتباه بسیار بزرگ یا یک آرزوی محال بود. تنگناهایی که رژیم چین در برابر کشورهای دموکراتیک جهان قرار میدهد قابل درک است. از یکطرف در این کشورها نیاز مبرم به منابع مالی و بازارها را میبینیم و از طرف دیگر مقامات حکومتی مجبور به واکنش مناسب به حساسیتهای شهروندان خود هستند.
این شرایط باعث میشود که کشورهای دموکراتیک میان سرزنش و اطمینان خاطر دادن به چین در نوسان باشند و برای یافتن یک راه یکدست و متحد برای دفاع از اصول و ارزشهای غربی و آنهم بدون رساندن صدمه به منافع اقتصادی به تلاش بپردازند. غرب تصور میکرد که «راه سومی» یافته است: از یکسو تهدید به تحریم شرکت در مراسم گشایش بازیها و همزمان ادامه تصمیم برای شرکت در خود مسابقات ورزشی. به این ترتیب مردم چین، ورزشکاران کشورهای شرکتکننده و جهانی که در آرزوی «نان و بازی» میسوزد از چیزی محروم نمیشوند و به حاکمان چین نیز نشان داده میشود که با توجه به عدمرعایت حقوق بشر و افکار عمومی مردم جهان توسط آنها دیگر نمیتوانند «از مجازات کارهای خلاف خود» در امان باشند. مسئله اینجاست که یک چنین انتخابی مستلزم آن بود که دولتهای غربی واقعا بر سر تصمیم خود باقی میماندند. قدرت خشم و برآشفتگی یک جزء لازم از جهانی شفاف و وابسته به هم است که در آن سعادت بیخبری کنار گذاشته شده است. لیکن واکنشهای گزینشی به اقدامات خودکامگی و استبداد میتواند مسئلهساز و زیانبخش باشد.
چین به هر حال قدرتی است که در وضعیت موجود خود علاقهای به صدمه رساندن به نظام جهانی ندارد و قدرتی است که شدیدا از جایگاه جدیدش در جهان خرسند است. اما بههیچوجه علاقهای به تحول اساسی در نظام حکومتی خود نیز ندارد و بهویژه ایجاد تحول از طریق فشارهای خارجی. خودمان را فریب ندهیم: هیچ «وضعیت» تحمیلشده از بیرون به همان ترتیبی که ما پس از جنگ دوم جهانی با کمک فرآیندی از تلفیق و آشتیجویی و سازگاری «آلمانی که شایسته ما بود» را به دست آوردیم نمیتواند باعث ایجاد «چینی که شایسته ماست» گردد. اگر چینیها در نظام سیاسی خود دست به اصلاحات زنند و پرونده حقوق بشر خود را بهبود بخشند این نمیتواند پیامد چیزی باشد که ما در غرب از آنها میخواهیم، مگر نتیجه حالتی که آنها طی آن خود به این درک رسیده باشند که فقدان حکومت قانون بلندهمتیهای آنها را برای قوی بودن و مورد احترام دیگران قرار گرفتن ـ که همیشه خواستار آن بودهاند ـ با دشواری مواجه میکند.
دومینیک مویزی
علیمحمد طباطبایی
علیمحمد طباطبایی
منبع : روزنامه کارگزاران
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
اسرائیل ایران اصفهان ایران و اسرائیل حجاب فرانسه حمله ایران به اسرائیل انفجار حسین امیرعبداللهیان گشت ارشاد دولت ارتش جمهوری اسلامی ایران
سیل هواشناسی تهران فضای مجازی وزارت بهداشت شهرداری تهران قتل زلزله سازمان هواشناسی سیلاب قوه قضاییه پلیس
قیمت طلا قیمت دلار دلار قیمت خودرو خودرو دولت سیزدهم بانک مرکزی بازار خودرو تورم ایران خودرو حقوق بازنشستگان قیمت سکه
سعدی سینمای ایران تلویزیون موسیقی فیلم احسان علیخانی سینما تئاتر کتاب دفاع مقدس
آزمون دکتری
رژیم صهیونیستی عراق غزه فلسطین جنگ غزه امیرعبداللهیان سازمان ملل حماس شورای امنیت عملیات وعده صادق اسراییل ترکیه
فوتبال استقلال پرسپولیس شمس آذر قزوین باشگاه استقلال تراکتور صنعت نفت آبادان لیگ برتر بازی لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران
هوش مصنوعی فناوری گوگل ناسا سامسونگ تلگرام اپل تلفن همراه وزیر ارتباطات
حمله قلبی مغز سازمان غذا و دارو درمان و آموزش پزشکی پزشک