جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

رویارویی اسلام و صهیونیسم پهلوی پانزدهم خرداد روزی از ایام الله


رویارویی اسلام و صهیونیسم پهلوی پانزدهم خرداد روزی از ایام الله
● پانزدهم خرداد، روزی از ایام الله
در ۱۹۶۱ سناتور هوبرت ا.ج. همفری با حالتی وحشت زده به مجله نیوزویک چنین خاطرنشان ساخت:
«... می دانید رییس ارتش ایران به یکی از افراد ما چه گفت؟ او اظهار داشت که هم اکنون ارتش در اثر کمک آمریکا در وضعیت خوبی قرار گرفته و توانایی سرکوبی افراد غیرنظامی را دارد. این ارتش در نظر ندارد با روس ها بجنگد. بلکه هدفش، جنگیدن با مردم ایران است...»(۱)
در واقع هدف اصلی که از سوی مستشاران آمریکایی و اسراییلی برای ارتش شاهنشاهی ترسیم شده بود، دقیقاً همان بود که آن سناتور آمریکایی در گفت وگو با نشریه نیوزویک بیان داشت. این همان روشی است که ارتش شاه در مقابل قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، ۱۷شهریور ۱۳۵۷ و سایر صحنه های سرکوب و کشتار مردم مسلمان ایران انجام داد. روزنامه های اروپایی درباره روز ۱۵خرداد ۱۳۴۲ نوشتند:
«... تهران- ۵ ژوئن طبق احتمالی که داده می شد و صدها نفر از مردم کشته شده اند، دولت علم در تهران حکومت نظامی اعلام کرد. ارتش با تانک و مسلسل علیه طرفداران رهبر مسلمانان، خمینی، که علیه اصلاحات شاه دست به اعتراض زده اند، وارد عمل شد... تهران در تمام روز همانند شهری در حال محاصره جلوه می کرد... دولت علم اعلام کرده که علیه نیروهای مخالف بدون ترحم پیش خواهد رفت. کاخ شاه در محافظت شدید است. نیروهای محافظ کلیه خیابان هایی را که به کاخ منتهی می شود، کنترل می کنند...»(۲)
«۲۳ تانک سنگین آمریکایی در برابر اداره شهربانی و وزارت خارجه آماده عملیات هستند. تانک های دیگری نیز همراه ۶ جیپ مسلح به مسلسل، اداره پست و تلگراف را می پایند و سربازان به طور مدام، انگشتشان روی ماشه آماده فشردن است... حکومت به خبرهایی که در آن تعداد کشته شدگان، یک هزار تن شمرده شده است، اعتراض کرد. بیمارستان های تهران به وسیله نظامیان محاصره شده است و به کسی اجازه ورود داده نمی شود. بیمارستان ها از دادن هرگونه اطلاعی درباره تعداد زخمی ها و کشته ها امتناع می ورزند...»(۳)
خبرنگار(U.P.I) که خود شاهد قسمتی از جریانات ۱۵خرداد بود، اینگونه اتفاقات را گزارش می دهد:
«...تظاهرکنندگان با مشت های گره کرده و فریادهای رعدآسا وارد خیابان های اطراف بازار شدند و با قوای ارتشی مواجه گشتند. قوای مسلح به طرف مردم تیراندازی می کرد ولی مردم همچنان پیش می رفتند. من شخصا ناظر پیشروی شجاعانه تظاهرکنندگان به سوی رگبار گلوله بودم. ایمان مردم به حدی بود که سینه خود را سپر گلوله می کردند و به پیروزی و موفقیت خود اطمینان داشتند ولی نظامیان با تانک های سنگین و مسلسل های ساخت آمریکا بیکار ننشسته بودند. من خود شاهد بودم که سربازان با خونسردی هرچه تمامتر، مردم را هدف گلوله قرار داده، درو می کردند. یکی از تظاهرکنندگان درمقابل من به زمین افتاد و جان سپرد. وقتی خم شدم، جوان دیگری در برابر من غلتی زد و بر زمین افتاد و به دنبال خود نواری از خون بر جای گذاشت. رهگذران جرأت و فرصت کمک به زخمی شدگان را نداشتند، ولی هنگامی که آتش خاموش شد و دود و آتش برطرف گردید، اجساد کشتگان ظاهر گشت و آنگاه بازاریان به سراغ یاران شهید خود آمده با روزنامه اجساد آنها را پوشاندند.... به اطراف خود نگاه می کردم، قلب تهران به صبح بعد از طوفان شبیه است. هرچیزی قطعه قطعه و ویران شده، تمام ادارات تعطیل و شهر مانند یک قلعه نظامی تسخیر شده است. فجیع ترین وضعی که در دوران بیست ساله گذشته دیده ام...» (۴)
گزارش برخی روزنامه های اسراییلی نیز از ۱۵خرداد ۱۳۴۲ قابل توجه بوده و اعتراف این رسانه ها به ماهیت ضدصهیونیستی نهضت اسلامی براساس تفکرات و اندیشه های امام خمینی(ره) خواندنی است:
«... دیروز هزاران مسلمان شیعه درخیابان های تهران تظاهرات کرده و قطع هرگونه روابطی با اسراییل را خواستار شدند. تظاهرکنندگان در دسته هایی که هر سال به یادبود نوه حضرت محمد تشکیل می شود، برضد شاه و اسراییل شعارهایی دادند... تظاهرکنندگان فریاد «شاه یهودی شده» سر دادند. کسی که شاهد اغتشاشات اخیر تهران بوده است، گزارش می دهد که افراد متعصب فریاد می زدند: «شاه اسراییلی شده است»... اکبرت بهری وکیل مدافع مقیم اسراییل که امروز ساعت ۳صبح از تهران وارد فرودگاه لیدا شد، وقایع اخیر تهران را برای خبرنگار ما شرح داد. او اظهار کرد که تظاهرکنندگان فریاد می زدند: «شاه دیگر به سربازان خود اطمینان ندارد و سربازان اسراییلی را مقابل ما قرار داده است.» وی اضافه کرد که: جنبه ضد اسراییلی تظاهرات مزبور به حدی برجسته بود که تظاهرکنندگان فریاد می زدند:
«شاه اسراییلی شده، شاه یهودی شده.»(۵)
در روزهای ۱۵ و ۱۶ خراد ۱۳۴۲ تهران و قم و شیراز و... شاهد تظاهرات خشماگین دهها هزار زن و مرد غیور و آزاده مسلمان بود که دلاورانه به مقابله با رژیم تا دندان مسلح شاه می رفتند تا از رهبر دربندشان پشتیبانی نمایند. پیشاپیش آنها ۳۰۰ کفن پوش از دهقانان ورامینی حضور داشتند (تا فریب شعار اصلاحات اراضی شاه و مخالفت روحانیون با آن، روشن گردد) و زن و مرد، کارگر و بازاری، دانشجو و دانش آموز و... دیگر قشرهای مردم مسلمان بودند که این قیام تاریخی را به انجامی شگفت انگیز رساندند.
ارتش شاه جلاد به دستور مستقیم وی به سوی راه پیمایان که فقط برای دفاع از مبانی اعتقاداتشان به خیابانها آمده بودند، آتش گشود و بنا به گزارشاتی حدود ۱۵ هزار تن را به شهادت رسانید.
۱۵ خرداد نمایش خونینی از غلیان احساسات دینی مردم مسلمان ایران بود که پایه های سلطنت پهلوی را به لرزه درآورد. لرزه ای که تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ امتداد یافت و به سرنگونی رژیم سلطنتی درایران انجامید.
۱۵ خرداد، عملا نشان داد که ماهیت نهضت آغاز شده مردم ایران، صددرصد اسلامی است و رهبر بلامنازعه و تردید ناپذیر آن، مرجع عالیقدر شیعه، حضرت امام خمینی است.
۱۵خرداد به طور عینی و عملی معلوم ساخت که راه مبارزه با نظام طاغوت جز یک نهضت عمیق اسلامی- مردمی نیست که بوسیله مرجعیت عالی شیعه و براساس ولایت فقیه رهبری گردد و کادرهای آن را روحانیت مبارز تشکیل دهند و اعضایش مردم مسلمان کوچه و بازار و شهر و روستا باشند. مبارزه ای که اساس آن، حضور مستمر مردم در سراسر و تمامی لحظاتش است و در متن زندگی مردم به پیش خواهد رفت.
به جز این، برخی اسناد فاش شده از شهربانی یا ژاندارمری و یا مراکز دیگر امنیتی رژیم شاه، حکایت از خشنودی محافل صهیونیستی داخل کشور از سرکوب خونین قیام مردمی ۱۵خرداد ۱۳۴۲ دارد. از جمله این اسناد، نامه ای است که محفل بهاییت در کشور به سرتیپ خسروانی (آجودان مخصوص شاه و یکی از عوامل کشتار مردم بیگناه در ۱۵خرداد ۱۳۴۲) نوشته و از وی به خاطر جنایاتش در حق مردم مسلمان ایران تشکر می کند! متن سند فوق به شرح زیر است:
«... تاریخ شهرالنور ۱۲۰ مطابق ۱۳۴۲.۳.۲۰تیمسار سرتیپ پرویز خسروانی فرماندهی ژاندارمری ناحیه مرکز تاریخ یکصد و بیست ساله جهان بهایی بخصوص درایران، همواره مشحون از شهادت نفوس و تاراج دارایی و اموال آنان به دست اراذل و اوباش و به تحریک ارباب عمائم (روحانیون) و یا افرادی نادان بوده است ولی درخلال صفحات این تاریخ همواره ستاره های درخشانی درمقامات دولتی وجود داشته اند که با توجه به وظایف اساسیه وجدانیه و اجتماعی خود، نوع پرستی و عدالت گستری نموده و به کرات مانع تجاوز رجاله و یا علماء بدعمل شده اند. در اثر همین حسن تشخیص و میهن دوستی و نوع پروری واقعی آنان در واقع آبروی کشور مقدس ایران تا اندازه ای محفوظ مانده و از سوء شهرتی که دیگران ایجاد نموده اند، کاسته شده است. زحمات و خدمات و سرعت عمل تیمسار نیز در جلوگیری از تجاوز اراذل و اوباش و رجاله کرارا درسنین اخیر (اخبار امری، مرداد- شهریور۱۳۴۰، شماره ۶-۵، صفحه ۲۳۸) دراین محفل مذکور شده. بخصوص در این ایام که بحمدالله اولیای امور نیز به رأی العین، سوءعمل جهلای معروف به علم (روحانیت مبارز) را مشاهده کرده و هر دیده منصفی، رذالت و جهالت و پستی فطرت این افراد را گواهی می دهد.
یقین است، عموم دوستداران مدنیت و علم اخلاق و دیانت، زحمات تیمسار را با دیده احترام و تقدیر نگریسته و تاریخ امر بهایی، آن جناب را در ردیف همان چهره های درخشان، حافظ و نگهبان مدنیت عالم انسانی است و ضبط خواهد نمود.
● با رجای تایید- منشی محفل (۶)
لازم به ذکر است که سرتیپ خسروانی که بعدا به درجه سرلشکری و سپهبدی هم رسید، خود از زمره فعالان فرقه بهاییت بود. سندی از ساواک به تاریخ ۱۳۴۴.۸.۱۹ به این مسئله اشاره دارد:
«.... طبق اطلاع، خانم تیمسار سرلشکر پرویز خسروانی، معاون ژاندارمری کل کشور، جزو بهایی های متعصب بوده و سرلشکر خسروانی نیز اداره کننده یک لجنه بهایی است. مرکز جلسات لجنه هم هفته ای یک بار در منزل سرلشکر خسروانی تشکیل می شود و آقای عطاالله خسروانی (وزیر کار)، دکتر راسخ و دکتر ابقایی در جلسات مذکور شرکت می کنند و به وسیله وزیر کار با سپهبد ایادی پزشک دربار شاهنشاهی مربوط هستند و از وی اخذ دستور می نمایند. گفته می شود خسروانی، وزیر کار، عده زیادی از بهاییان وزارت کار را که سمت مهمی د رآن وزارتخانه به آنها محول نشده به مرور تغییر پست داده و امور مهمه وزارت کار را به دست آنان سپرده که می توان نام مهندس مجد، معاون فنی وزارت کار و پرتو اعظم ، مدیر کل امور اجتماعی وزارت کار را ذکر نمود. ضمنا این عده از مبلغین بهایی هستند و هر یک لجنه ای دارند و دستورات صادره از طرف سپهبد ایادی را که وسیله وزیر کار به آنها اطلاع داده می شود، اجرا می نمایند...»
فساد پرویز خسروانی در حدی بوده که ساواک در سند بیوگرافیک خود، او را «دروغگو، مادی، مناع الخیر، در فکر تامین منافع خود و عیاش معرفی کرده است.
در روزهای ۱۵ و ۱۶ و ۱۷ خرداد ۱۳۴۲ تهران و قم و شیراز و ... شاهد تظاهرات خشماگین دهها هزار زن و مرد غیور و آزاده مسلمان بود که دلاورانه به مقابله با رژیم تا دندان مسلح شاه می رفتند تا از رهبر دربندشان پشتیبانی نمایند.
پیشاپیش آنها ۳۰۰ کفن پوش از دهقانان ورامینی حضور داشتند (تا فریب شعار اصلاحات ارضی شاه و مخالفت روحانیون با آن، روشن گردد) و زن و مرد، کارگر و بازاری، دانشجو و دانش آموز و ... دیگر قشرهای مردم مسلمان بودند که این قیام تاریخی را به انجامی شگفت انگیز رساندند.
ارتش شاه جلاد به دستور مستقیم وی به سوی راه پیمایان که فقط برای دفاع از مبانی اعتقاداتشان به خیابانها آمده بودند، آتش گشود و بنا به گزارشاتی حدود ۱۵ هزار تن را به شهادت رسانید.
رژیم شاه پس از کشتار مردم مسلمان در نیمه خرداد ۱۳۴۲ و دستگیری طیف گسترده ای از روحانیون مبارز و انقلابیون پیرو امام خمینی (ره)، به دلیل هراس از قیام مجدد مردمی و تکرار ۱۵ خرداد سعی کرد از هرگونه عملی که موجبات تحریک مردم را فراهم می آورد بپرهیزد و از جمله از اعدام دستگیرشدگان خودداری ورزید، اما در کمال شگفتی علیرغم همه این دلائل، تنها افرادی که به جرم حضور در قیام پانزده خرداد، جلوی جوخه اعدام گذارد، طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی بودند. کسانی که حتی در کودتای ۲۸ مرداد یار و یاور کودتاچیان و رژیم شاه بودند ولی در قیام پانزده خرداد، فقط به دلیل اینکه از توهین به امام خمینی (ره) اجتناب کردند و حاضر نشدند نسبت ناروایی را به ایشان نسبت دهند، تیرباران شدند! آیا واقعا علت حقیقی اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل حاج رضایی همین بود؟ حتی شعبان جعفری (شعبان بی مخ) در خاطراتش از اعدام طیب، اظهار تعجب می کند و آن را به عواملی به جز حضور در قیام ۱۵ خرداد ذکر می نماید. شعبان جعفری در بخشی از خاطراتش به وساطت ارسنجانی نزد شاه اشاره کرده و می گوید که در اثر همین وساطت، یکی از همدستان طیب به نام حاج علی نوری را یک درجه تخفیف دادند ولی به طیب و حاج اسماعیل رضایی تخفیفی تعلق نگرفت!! شعبان جعفری اینگونه ادامه می دهد:
«... ما با ارسنجانی خیلی خوب بودیم، خیلی به من علاقه داشت. من رفتم پیشش گفتم: آقا، جریان اینه. تو رو به خدا یه کاری بکن. شما زودتر پیش اعلیحضرت میری، یه کاری بکن اینا رو اعدامشون نکنن. خلاصه گفت: بهت خبر میدم. رفت و اومد و گفت: اون حاج علی نوری رو یه درجه تخفیف بهش دادن، ولی طیب را نمی دن. چون نصیری پشت کارشه ... گفت نصیری پشت پرونده طیبه...»(۷)
پی نوشت:
۱- فردجی کوک- مجله نیشن- ۱۲آوریل ۱۹۶۵
۲- روزنامه «دی ولت» چاپ آلمان- شماره۱۲۹- ششم ژوئن ۱۹۶۳
۳- روزنامه «لوموند» چاپ فرانسه- شماره ۵۷۱۹- تاریخ ۱۹۶۳.۶.۷
۴-نقل از بولتون جبهه ملی- شماره۳- جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۴۲
۵- روزنامه معاریو چاپ تل آویو- ۱۹۶۳.۶.۵ میلادی
۶- ایام (ویژه تاریخ معاصر) شماره ۲۹-۴شهریور ۱۳۸۶- صفحه۵۳
۷- هما سرشار- خاطرات شعبان جعفری- صفحه ۲۹۱- نشر ثالث - تهران- چاپ سوم، ۱۳۸۱
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید