جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


جوانان تحصیلکرده، اشتغال و مسکن


جوانان تحصیلکرده، اشتغال و مسکن
[ازدواج و موانع آن در جامعه ما به صورت عام و گسترده، موضوعی است که از سال گذشته، در خطبه‏های نماز جمعه قم مورد توجه حضرت آیت‏اللّه‏ امینی‏قرار گرفته است. برخی محورها مستقیما مربوط به موضوع ازدواج است و برخی چنین نیست اما در ریشه‏یابی مشکلات و موانع، طبعا نمی‏توان از آن غافل ماند. مسئله بیکاری و اشتغال جوانان و مسکن از آن جمله است. مجله نیز به هدف توجه به همه جوانب موضوع، همه آنها را منعکس می‏کند. در این بخش طی دو جمعه، پس از پرداختن به یک جنبه دیگر معضل بیکاری، موضوع مسکن مورد توجه قرار گرفته است. امید می‏رود انعکاس این مباحث به عنوان «نگاه» یک صاحب‏نظر دینی اجتماعی که از سال‏ها پیش از انقلاب در این زمینه مطالعه و نگارش داشته و با واقع‏بینی و اعتدال، تلاش کرده است حتی‏الامکان دیگران را نیز به واقعیات جامعه و نیازهای روز توجه دهد، برای خوانندگان ارجمند مفید بلکه راهگشا باشد. موضوع سخن ما در خطبه‏های گذشته، مسئله بیکاری و اشاره به بعضی از راه حل‏ها بود. در این رابطه چندین خطبه صحبت کردم و امیدوارم ـ ان شاءاللّه‏ ـ سخنان بنده بی‏اثر نباشد! موضوع مورد بحث امروز عبارت است از بیکاری قشر خاصی از گروه بیکاران که با سایرین تفاوت‏هایی دارند. این دسته، بیکارانی هستند که از دانشگاهها فارغ‏التحصیل شده‏اند.
در اثر عنایت خاصی که مسئولین امر از اوایل انقلاب نسبت به توسعه دانشگاهها و ترویج علم و دانش داشتند، جوانان ما، چه دختر و چه پسر، به طور گسترده به تحصیلات دانشگاهی و اخذ مدارک علمی تشویق شدند که در طول این مدت، فارغ‏التحصیلان فراوانی داشتیم. این مسئله اسباب افتخار ما را فراهم می‏کند، ولی مشکل این است آیا برای این فارغ‏التحصیلانی که از رشته‏های مختلف دانشگاهی در مقاطع فوق دیپلم، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا فراغت پیدا کرده‏اند، امکان اشتغال، متناسب با تحصیلات آنها فراهم کرده‏ایم؟! با کمال تأسف باید گفت برای بسیاری از این دانشجویانی که فارغ‏التحصیل می‏شوند، امکان اشتغال وجود ندارد.
فرصت‏های شغلی ایجاد شده به اندازه‏ای نیست که جوابگوی این تعداد از فارغ‏التحصیلان دانشگاهی ما باشد؛ به همین دلیل، هر سال تعدادی از دانشجویان رشته‏های مختلف جذب بازار کار نشده و بیکار می‏مانند و این امر هر سال در حال توسعه است و بر تعداد بیکاران این قشر افزوده می‏شود. متأسفانه از سال‏های گذشته تا حال، همیشه وضعیت این گونه بوده است که سال به سال تعداد فارغ‏التحصیلان بیکار زیادتر شده و همان طور که می‏بینید زمینه تحصیلات دانشگاهی هم در حال توسعه بوده و هر سال تعداد بیشتری جذب دانشگاهها می‏شوند و بالطبع در آینده، تعداد بیکاران این قشر، افزایش بیشتری خواهد داشت.
اینان فارغ‏التحصیلان دانشگاههای دولتی یا دانشگاههای آزاد هستند که اگر شرایط به گونه‏ای بود که برای همه آنها شغل مناسب وجود داشت، خیلی خوب بود و باید افتخار می‏کردیم که ما این تعداد دانشجو و فارغ‏التحصیل داریم، اما متأسفانه کار مناسب برای همه آنها نداریم و روز به روز بر تعداد بیکاران این قشر اضافه می‏شود.
من در اینجا از افرادی که در دانشگاهها تحصیل می‏کنند، چه در دانشگاه آزاد و چه در دانشگاه دولتی و همچنین از فارغ‏التحصیلان هر سال؛ از سال‏های قبل تا به حال و تعداد افرادی از این قشر تحصیلکرده که در بازار کار به کار گرفته شده‏اند و تعداد بیکاران آنها، آمار دقیقی در دست دارم، اما بهتر دانستم آمار را ذکر نکنم و فقط به کلیات بپردازم. بنابراین، فقط به طور اجمال عرض می‏کنم قشر بیکار فارغ‏التحصیلان دانشگاهی ما سال به سال زیادتر می‏شود، در حالی که این عده با سایر بیکاران تفاوت‏هایی داشته و مثل سایرین نیستند.
ما بیکاران دیگری نیز داریم! اما بیکاران تحصیلکرده و دانشمند با آنها تفاوت دارند. من تنها به چند تفاوت اشاره می‏کنم: اولاً، این دانشجویانی که از دانشگاههای آزاد و دولتی فارغ‏التحصیل شده‏اند، مدت زیادی از بهترین ایام زندگی خود را صرف تحصیل نموده‏اند. می‏دانید یک جوان باید چقدر زحمت بکشد تا در کنکور قبول شود و بعد از آنکه قبول شد، باید چقدر متحمل زحمت شود تا در دروس دانشگاهی موفق شده، بتواند مدرک بگیرد. بسیار زحمت می‏کشند! این جوان‏ها بعد از تحمل این همه زحمات، با اعصاب کوفته و فرسوده و با صدها امید وارد جامعه می‏شوند تا به مردم خدمت کنند. این جوان‏ها تازه در اول زندگی خود قرار دارند، می‏خواهند ازدواج کنند و تشکیل زندگی بدهند. پدران و مادران‏شان هم انتظار دارند وقتی اینها فارغ‏التحصیل شدند، بیایند و کمکی به آنها کنند. آن قدر خود و خانواده‏هایشان به قبولی آنان در دانشگاه بالیده‏اند، اما حالا پس از آنکه از تحصیل فراغت یافتند، اکثرشان شغل قابل توجهی ندارند.
همین مشکل، بزرگ‏ترین ضربه را به روحیه این عزیزان وارد می‏کند و من کاملاً این مطلب را درک می‏کنم. بعضی وقت‏ها همین عده می‏آیند و با من صحبت می‏کنند. من از عمق جانم این گرفتاری‏شان را درک می‏کنم! بدترین مصیبت این است که یک دانشجو بعد از چندین سال درس خواندن، بیکار باشد. او امیدوار بوده که بعد از پایان تحصیلات خود، به پدر و مادرش کمک کند و کَلِّ بر آنان نباشد، بتواند ازدواج کند، زندگی تشکیل دهد، اما حالا پس از اتمام تحصیلات، در خانه می‏ماند؛ یک سال، دو سال، سه سالی در خانه می‏ماند و هیچ کاری ندارد. بر این عزیزان چقدر سخت می‏گذرد! این یکی از تفاوت‏هایی است که اینها با سایر بیکاران دارند و شما هم بر این مطلب آگاهید؛ اصلاً در میان اطرافیان هر فردی، چندین نفر از این افراد وجود دارند؛ دختر یا پسر، در روستاها یا در شهرها. و طبق آمار، بیشترین بیکاران را دخترخانم‏ها و کسانی که در روستاها زندگی می‏کنند، تشکیل می‏دهند.
تفاوت دیگر آنکه دولت هر ساله میلیون‏ها تومان از بودجه بیت‏المال را در دانشگاههای دولتی، صرف همین افرادی که در دانشگاهها درس خوانده‏اند، کرده تا اینکه از تحصیل فراغت حاصل کرده‏اند. این دانشگاهها و تشکیلات، همه و همه برای پرورش اینها است. دولت آمده و این همه
هزینه کرده برای این دانشجویان عزیز که نوعا درس‏هایشان هم خوب است، ولی الان که این افراد می‏خواهند به جامعه خدمت کنند، جایی برای خدمت‏رسانی آنها وجود ندارد و این سرمایه‏ای که از بیت‏المال توسط دولت صرف پرورش و تربیت این افراد شده، برنگشته و موجب خسارت زیادی به بیت‏المال می‏شود.
این کار چقدر سخت و ناگوار است! حالا اگر این عده فارغ‏التحصیلان دانشگاه آزاد باشند که خسارت دوچندانی در پی خواهد داشت؛ زیرا پدران و مادران بیچاره با صدها گرفتاری، ناچارند وام بگیرند و خود را گرفتار کنند و صدها مشکل را تحمل نمایند تا هزینه تحصیلات این عزیزان را پرداخت کنند. خوب، الان که اینها بیکارند، چه می‏توان کرد؟! عرض کردم دانشجویان و جوانان ایرانی، نوعا در جهان از جهت تحصیلات ممتازند، اما پس از پایان تحصیلات چه؟! این مسئله یک مشکل اساسی است!
تفاوت دیگری که این بیکاران با سایرین دارند، آنکه اینها تحصیلکرده و باسوادند، مدرک دکترا و فوق لیسانس و ... دارند و به دلیل داشتن همین تحصیلات بالا، توقع زیادتری نسبت به سایرین دارند. اگر اینها دکترا نداشتند، فوق لیسانس یا هیچ مدرکی نداشتند، به هر کاری تن می‏دادند و کارهای عادی را نیز می‏پذیرفتند، ولی مگر الان اینها می‏توانند کارهای عادی را بپذیرند؟! برایشان بسیار سخت است و انتظار آن را ندارند و واقعا هم حق دارند! مگر می‏توان به یک دانشجوی رشته پزشکی که هفت، هشت سال در دانشگاه درس خوانده، گفت بیا در یک شغل عادی مشغول به کار شو؛ برو در بازار یک شغل معمولی برای خود انتخاب کن! البته اگر شغلی پیدا کند، حرفی ندارد؛ بیچاره‏ها باز هم حرفی ندارند، اما با این همه سرمایه‏گذاری این کار درست نیست! ما چقدر در رشته پزشکی، فارغ‏التحصیل بیکار داریم؟ یا بیکارند و یا در شغل‏هایی که مناسب شأن‏شان نیست، فعالیت می‏کنند. واقعا هم مناسب شأن‏شان نیست.
منشأ این مشکل از اینجا پدید آمد که اوایل انقلاب به دلیل عطش فراوان برای تحصیلات و کسب علم و دانش، همه علاقه داشتند که تحصیلات دانشگاهی داشته باشند و به این امر تشویق می‏شدند. در این حال، دانشگاهها نیز توسعه یافت و روز به روز بر تعداد دانشجویان افزوده شد. قاعدتا باید مسئولین امر در آن سال‏های اول با یک حساب دقیقی بررسی می‏کردند که ما در چه رشته‏هایی و چه تعداد دانشجو نیاز داریم و کمی زیادتر از تعداد مورد نیاز به عنوان افراد ذخیره به جذب دانشجو می‏پرداختند. در آن زمان باید فکر می‏کردیم ما چه تعداد دانشجو و در چه رشته‏هایی نیاز داریم و توسعه دانشگاهها را بر اساس آن تنظیم می‏کردیم و بر طبق آن دانشجو می‏پذیرفتیم و بر اساس اولویت در رشته‏های مورد نیاز جامعه، همان رشته‏ها را تقویت می‏کردیم، اما این کار نشد!
علوم دانشگاهی و تحصیلات دانشگاهی، خود به عنوان یک ارزش مستقل مطرح شد. علم مقدمه برای کار است، اما این فرهنگ ترویج نشد. بدون برنامه و بی‏حساب و کتاب شروع کردند به ترویج کردن، تشویق نمودن، جایزه دادن و توسعه بخشیدن. در همین راستا، رشته‏هایی به وجود آمد که در جامعه ما اصلاً کارآیی ندارد و همین رشته‏ها در دانشگاههای دولتی و آزاد به صورت گسترده‏ای زیاد شدند.
ما مخالف علم و دانش نیستیم! اما باید روی مسئله توسعه دانشگاهها حساب دقیقی صورت می‏گرفت و بر طبق نیاز گسترش می‏یافت. این عقلایی نیست که آدم یک سری کارهایی را بدون برنامه‏ریزی و بررسی دقیق، به صورت شعاری انجام دهد و بعد در آن بماند و نداند چه باید بکند. الان هم ما در این کار حیران مانده‏ایم. اگر نمانده‏اید، بیایید مشکلش را حل کنید! این همه دانشجوی
بیکار که دنبال شغل مناسب هستند، حق دارند. باید شغل مناسب را برایشان ایجاد کنید!
علاوه بر این، تحصیلات دانشگاهی ما با آموزش مهارت‏ها، همراه نیست! معمولاً همان یادگیری و ترویج علوم است و خواندن و حفظ کردن. چیزهایی را یاد می‏گیرند که بعد از یکی دو سال، همه را فراموش می‏کنند. به جای اینها باید بیشترین سرمایه‏گذاری را روی پژوهش و تحقیق در مسائل طبیعی و غیر طبیعی مورد نیاز می‏گذاشتیم که در این قسمت هم به خطا رفتیم.
به هر حال، من از اینکه مسئولین در کار خود اخلاص دارند و خواسته‏اند که کار مفیدی انجام داده باشند، تشکر می‏کنم! گاهی هم به خود می‏بالند که دانشگاههای ما این قدر توسعه پیدار کرده، ولی اینکه این دانشجو بعد از پایان تحصیلات چه می‏کند، به آن کاری ندارند. در هر صورت، یکی از مشکلات جامعه ما همین است و نمی‏دانم به کجا منتهی خواهد شد! انتظار من از مسئولین محترم، مخصوصا ریاست جمهوری جدید این است که برای حل این مشکل یک فکر اساسی کنند و جامعه را از این وضع نجات بدهند
پروردگارا، مسئولین ما را در حل مشکل بیکاری، مخصوصا بیکاری تحصیل‏کردگان دانشگاهی موفق بدار! به این جوانان عزیز که سرمایه‏های این نظام هستند، صبر و بردباری عطا بفرما!
پروردگارا، آنها را آرامش بده و در حل مشکلات اشتغال توفیق‏شان عنایت بفرما!
موضوع سخن ما در خطبه‏های قبل، مسائل و مشکلات مربوط به جوانان بود. در چندین خطبه به یکی از مشکلات مهم، یعنی اشتغال و راهکارهای حل آن، مطالبی را به عرض رساندم. امیدوارم که بی‏تأثیر نباشد!
امروز به یک مسئله اساسی که یکی دیگر از مشکلات مهم جوانان است، اشاره می‏کنم. این مسئله بعد از اشتغال، مهم‏ترین مسئله به شمار می‏رود و آن مشکل مسکن جوانان است. طبعا هر انسانی به مسکن نیاز دارد. اگر انسان دارای مسکن نباشد، آرامش و راحتی ندارد. انسانی که شبانه‏روز زحمت می‏کشد، شب‏هنگام به یک پناهگاهی احتیاج دارد که در آن استراحت کند و از سرما و گرما محفوظ بماند و به آرامش برسد. هر انسانی به
چنین پناهگاهی نیاز دارد. حالا ممکن است این مسکن مِلکی باشد، کما اینکه مطلوب همین است؛ یا اجاره‏ای یا اجاره و رهن و یا رهنی باشد.
به هر حال، هر چند افراد متفاوت هستند، ولی همگی به مسکنی احتیاج دارند که به یکی از این راهها فراهم آمده است. این خواسته همه انسان‏ها است. البته اکثر انسان‏ها نیز دارای مسکن هستند که در ایران ما، اکثر افراد دارای مسکن‏های ملکی می‏باشند؛ مسکن‏های اجاره‏ای، اجاره و رهنی هم وجود دارد، اما به هر حال، در کشور ما، بیشتر شهروندان دارای مسکن هستند.
اما متأسفانه، یک قشری از مردم که تعداد آنها هم کم نیست، فاقد مسکن می‏باشند؛ چون از یک طرف، قدرت تهیه مسکن ملکی را نداشته و از طرف دیگر، توان پرداخت اجاره یا رهن را هم ندارند. اینان افرادی هستند فاقد مسکن که با مشکلات فراوانی مواجهند. اینها محتاج ترحم دیگران هستند و واقعا قابل ترحمند. این عده یا در خیابان‏ها می‏خوابند یا زیر پل‏ها، یا در پارک‏ها، یا در کنار امامزاده‏ها و مساجد. به هر حال، یک جایی را برای استراحت خود پیدا می‏کنند و به اصطلاح امروزی‏ها که می‏گویند
کارتون‏خواب‏ها؛ حالا این کارتون را در خیابان می‏گذارند و یا در جای دیگر. این گروه، قشری هستند که واقعا ترحم‏پذیرند و باید به حال آنها فکری کرد. اینها قبل از پیروزی انقلاب بوده‏اند و متأسفانه بعد از انقلاب هم وجود دارند. امام راحل نیز در اوایل پیروزی انقلاب، توجه و عنایت خاصی به مسئله مسکن داشتند، مخصوصا مسکن برای این افرادی که عرض کردم. ایشان در سخنرانی‏های متعدد راجع به این مسئله تأکید می‏کردند، توصیه می‏فرمودند و می‏خواستند که در همان زمان این مسئله را حل کنند.
در اینجا به نمونه‏ای از تأکیدات حضرت امام که در یکی از سخنرانی‏هایشان فرمودند، اشاره می‏کنم تا شما توجه داشته باشید که امام تا چه حدی به این مسئله عنایت داشتند. امام در همان اوایل پیروزی انقلاب فرمودند: «هر چه زودتر باید مشکل مسکن برای بی‏خانمان‏ها و فقرای ایران حل گردد ـ از تعبیر «هر چه زودتر» استفاده کردند ـ و برای هر خانواده‏ای مسکن مورد نیازش تأمین شود. من دستور دادم که اموال شاه، چه آنها که در داخل ایران است و چه آنها که در خارج [است]، پس از مصادره، فقط و فقط بین بی‏بضاعت‏ها و مستمندان تقسیم شود.»
این عبارت «فقط و فقط» عبارت جالبی است! این اموالی که مصادره می‏شود ـ اموال شاه یا مصادرات دیگر ـ فقط و فقط بین بی‏بضاعت‏ها و مستمندان تقسیم شود و این پول‏ها را صرف خانه‏سازی و دیگر وسایل رفاهی این قشر از مردم شود. الان من آمار درستی ندارم، ولی به هر حال، نمی‏دانم اموال
مصادره شده شاه چه شد؟! اموالی که مصادره شد به دست چه کسی افتاد؟! با آن چکار کردند؟! آیا به دستور امام عمل کردند؟! آیا برای مستمندان خانه ساختند؟! آیا برای زاغه‏نشینان و افرادی که در حومه شهرها زندگی می‏کنند، خانه تهیه کردند؟! آیا برای کسانی که نه قدرت ساختن مسکن دارند و نه قدرت پرداخت اجاره مسکن دارند، مسکن تهیه شد یا نه؟! نمی‏دانم! ولی گویا به گونه‏ای که امام عنایت داشتند، عملی نشد.
آن وقت‏ها به واسطه حُسن ظنی که داشتم، با خود فکر می‏کردم با وجود این همه املاک مصادره‏ای از زمین گرفته تا چیزهای دیگر و چه از اموال شاه و دیگران، با یک حرکت جدی، مشکل مسکن برای این بیچاره‏هایی که در طول سال‏های سال، همیشه برای داشتن مسکن مشکل داشته‏اند، حل می‏شود. من انتظار داشتم که این کار می‏شد، ولی گویا نشد!
امام در همین جا دوباره می‏فرمایند: «همه محرومان باید خانه داشته باشند. هیچ کس در هیچ گوشه مملکت نباید از داشتن خانه محروم باشد. بر دولت اسلامی است که برای این مسئله مهم چاره‏ای بیندیشد.»
اینها تأکیدات امام است. البته این مطالب، نمونه‏ای بود که برای شما خواندم. با این تأکیدات امام بود که در همان اوایل پیروزی انقلاب، یک حرکتی برای خانه‏سازی و تهیه خانه به وجود آمد، بنیاد مسکن تأسیس شد و امام برای آن نماینده‏ای از جانب خود تعیین فرمود. اجمالاً حرکتی به وجود آمد و خانه‏هایی ساخته شد، اما بیشتر این خانه‏ها معمولاً به کسانی داده شد که بتوانند قیمت آن را بپردازند. قیمت خانه‏ها در اقساط بلندمدت از خریداران دریافت شد که این کار، کار بسیار خوبی بود، اما به کسانی دادند که ضامن داشته باشند؛ به کسانی دادند که بتوانند قیمت آن و اقساط وامش را بپردازند.
به هر حال، مسئله زاغه‏نشینان و محرومان و بی‏خانمان‏هایی که از اول انقلاب، دغدغه خاطر امام راحل بودند، همچنان باقی ماند. شما بروید در حاشیه شهرها و ببینید چه خبر است؟! به حاشیه شهر تهران یا شهرهای دیگر بروید! در همین شهر قم اگر به حومه شهر بروید، می‏بینید چه وضعیتی است و مردم در چه حالی هستند و چگونه زندگی می‏کنند!!
حضرت امام می‏خواستند این قضیه یک مرتبه حل شود و مشکل برطرف گردد، ولی آیا به خواسته‏های امام عمل شد؟! گمان نکنم!
طبق آمار موجود، به طور کلی سرمایه‏گذاری در بخش خانه‏سازی و مسکن، ترقی که نکرده، تنزل نیز نموده است. آمار نشان می‏دهد که در سال ۱۳۵۵ش، ۵/۱۳ درصد سرمایه‏گذاری‏ها در بخش مسکن صورت گرفته است، ولی سرمایه‏گذاری در همین بخش در سال ۱۳۷۹ش به ۲۵/۱۰ درصد رسیده است و به عبارت بهتر، اصولاً سرمایه‏گذاری در بخش مسکن کاهش یافته است. طبیعی است که وقتی سرمایه‏گذاری کاهش یابد، کمبود مسکن بیشتر احساس می‏شود. از آن طرف، جمعیت هم روز به روز در حال افزایش است. در نتیجه، مشکل مسکن همچنان باقی می‏ماند.
یک مشکل اساسی در سیاست‏های اقتصادی ما و در پرداخت وام‏ها وجود دارد که این سیاست‏ها به گونه‏ای تنظیم می‏شود که طبعا افراد مستضعف و محروم از موضوع آن خارج می‏شوند؛ زیرا پرداخت این گونه وام‏ها یا برای ساخت مسکن است و یا برای خرید مسکن و دریافت‏کننده وام باید درآمد و ضامن معتبری داشته و قادر به تأمین اقساط وام باشد. البته گذشته از آنکه وام‏هایی نظیر وام مسکن با چندین درصد سود پرداخت می‏شود که برای همگان قابل تحمل نیست و اگر کسی بخواهد در تهیه مسکن از این گونه وام‏ها استفاده کند، باید سال‏های سال اقساط وام را بازپرداخت نماید.
این مردم محروم و مستضعف هم که ضامن یا سند مالکیت ندارند تا در گرو بانک‏ها قرار دهند! اینها درآمد آنچنانی ندارند و یا اصلاً درآمدی ندارند؛ اگر هم درآمدی داشته باشند، درآمدشان بسیار کم است، به حدی که نمی‏توانند اقساط منزل را بپردازند. بنابراین، همچنان بی‏مسکن باقی می‏مانند.
مایه تأسف است! مایه تأسف است! مایه تأسف است که چگونه به آن همه تأکیدات حضرت امام توجه نشد و ما همچنان با این مشکل مواجه هستیم. در حال حاضر، مشکل افراد بی‏مسکن نه تنها حل نشده، بلکه زیادتر هم شده است. امیدواریم ان شاءاللّه‏ دولت جدید، چاره‏اندیشی جدی برای حل مشکل مسکن این افراد کرده و این مشکل را حل نماید. حال این افراد بی‏بضاعت خیلی رقت‏بار است! و امیدوارم ان شاءاللّه‏ یک حرکت اساسی شروع شود. به نظر می‏آید اگر حرکتی به صورت جدی آغاز شود، این مشکل قابل حل است، گرچه دشواری‏های کار بسیار است.
در زمان امام راحل حل این مسئله بسیار راحت‏تر بود؛ چون جمعیت کشور کمتر بود و الان جمعیت زیادتر هم شده، ولی به هر حال، قابل حل است.
پروردگارا! کسانی که در حل مشکل مسکن برای مردم بی‏بضاعت و جوانان تلاش می‏کنند، توفیق عنایت بفرما!
تهیه و تنظیم: محمد رضایی،
منبع : پایگاه فرهنگی و اطلاع‌رسانی تبیان زنجان


همچنین مشاهده کنید