جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

بزرگ ترین نمایش تاریخ


بزرگ ترین نمایش تاریخ
همه چیز همان طوری بود که پیش از این قولش را در استادیوم فوق العاده و زیبای پکن معروف به «لانه پرنده» داده بودند. ۸ آگوست ۲۰۰۸ به عنوان شب افتتاحیه المپیک پکن بدون اینکه احتیاج به توضیحی اضافه داشته باشد، بدون شک بزرگ ترین نمایشی بود که دنیا تا به حال دیده بود و شادی را برای جمعیت ۳/۱ میلیارد نفری چین به ارمغان آورد. وقوع بیست و نهمین المپیک به طرز شگفت انگیزی با آموزه های حرکات موزون و برنامه یی عالی پیوند خورده بود.
آماده سازی برای المپیک از سال گذشته آغاز شده بود و آنچنان این داستان در تاریخ ریشه پیدا کرده است که آدم شک می کند که شاید خود کنفسیوس هم از این اتفاق خوشحال شده است. پدر فلسفه چینی یک بار در توصیف مهمانی گفته بود؛ «دوستان از جاهای دور آمده اند و می بینند چقدر ما خوشحالیم.» پایان مراسم افتتاحیه با ریختن هزاران نفر به خیابان ها همراه شد؛ آنهایی که شادی کردن و اشک ریختن را همزمان انجام می دادند.
این حرکت یک جور آزادی و رهایی فوق العاده توسط مردمی بود که احساساتی خفته دارند؛ احساساتی که نباید حالتی غیر از پوشیده و مرموز داشته باشد. اما آنچه که چین و تمام دنیا دیدند، برگزاری بزرگ ترین المپیک تابستانی ممکن در تاریخ ۱۱۲ ساله اش بود که به ساده ترین شکل ممکن در آتن خانه باستانی این واقعه آغاز شده بود. انفجار نور و رنگ هایی که شب افتتاحیه دیده شد، در نهایت با احساساتی قوی همراه شد که باعث شد ژاک روگ رئیس بلژیکی کمیته بین المللی المپیک جمله مورد نظرش را بگوید؛ «یک دنیا- یک رویا. این چیزی است که امشب با آن روبه رو هستیم.»
البته واقعیت های دیگری را هم می شد در مراسم افتتاحیه دید. همیشه در المپیک این وقایع خودشان را نشان می دهند. پشت پرده چینی ها و مسوولان آنها بابت چیزی که به عقیده شان یک حرکت کاملاً سیاسی از سوی دولت امریکا برای سایه انداختن روی موفقیت هنری و اوج گرفتن شان بود، عصبانی بودند.
این اتفاق با تصمیم تیم امریکا رخ داد و حالت خود به خودی آن چیزی بود که باعث سوال چینی ها شده بود؛ اینکه امریکا افتخار حمل پرچمش را در رژه ورزشکاران به یک دونده داده بود؛ به لوپز لومونگ. لومونگ که در اولین رقابت مهم بین المللی اش شرکت می کند، با صعودش در ماده ۱۵۰۰ متر، شگفتی و تعجب زیادی را به همراه آورده و در رده سوم قرار گرفت تا در المپیک حاضر باشد.
پس چرا باید او به افتخاری افسانه یی مشابه ورزشکارانی چون کارل لوئیس و ادوین موزز برسد و جلوتر از دارا تورس شناگر ۴۱ساله امریکایی ها که در پنجمین المپیک زندگی اش شرکت می کند، پرچمدار تیم ملی امریکا باشد؟ به عقیده چینی ها دلیل این حرکت این است که لومونگ پناهنده یی به امریکا به خاطر درگیری های اخیر در دارفور به شمار می رود، جایی که سیاست چینی ها باعث شد آتش انتقاد امریکایی ها علیه آنها افزایش یابد.
این آخرین انتقاد امریکایی ها در این هفته است وقتی که جرج بوش حملات زهردارش را علیه سابقه چینی ها در زمینه حقوق بشر، آغاز کرد. بحث متقابل امریکایی ها این است که آنها بعد از شنیدن داستان لومونگ در زمینه ورزش، به حمایت از او پرداختند. طبق گزارش ها او اعضای خانواده اش را در جریان جنگ در دارفور از دست داده است و به همین دلیل به کنیا فرار کرده است. آنجا بود که توانایی های او در دویدن تبدیل به پاسپورتی برای انتقالش به امریکا شد آن هم در شرایطی که او پیش از این تنها در تلویزیون سیاه و سفید بازی های المپیک قبلی را تماشا کرده بود.
خودش در این باره می گوید؛ «مردم بابت آن چیزی مشهور می شوند که برای من همواره وسیله یی برای حمل و نقل بوده است.» با این حال و برخلاف حرکت امریکایی ها، در فیلمی که ژانگ ییمو کارگردان معروف از المپیک ساخته یکسری از نکات مهم هنری گنجانده شده است. نکاتی که او در فیلمش مطرح می کند، مفهومی از چین در نقطه عطف تاریخش است.
اکثر نکات مطرح شده در این فیلم با ریتم فیلم درگیر هستند و تلاشی دارند برای صحه گذاشتن روی درک چینی ها از تاریخ خودشان.
نقطه شروع فیلم ییمو این گونه است؛ «یک نور درخشان روی یک ساعت آفتابی قدیمی افتاده است و بعد یکسری جلوه ویژه در فیلم دیده می شود... ساعت آفتابی نور را برمی گرداند و روی یک «فو»ی قدیمی می تاباند. «فو» یک ساز پرکاشن و باستانی چینی است که از گل یا برنز ساخته می شد. اجرای ساز «فو» به سلسله های شانگ و ژیا برمی گردد.»
«فو» افکت توفان تولید می کند و این همان چیزی بود که در «لانه پرنده» دیده می شد. این صدا در استادیوم و کل شهر قدیمی پخش شد و حتی باتجربه ترین و مسن ترین تماشاچیان مراسم المپیک را هم متقاعد کرد که آنها شاهد نمایشی هستند که اثرگذاری و موج احساساتش، منحصر به فرد است. این حس که ایجاد شدنش برای آخرین بار به بازی های المپیک مونترال در سال ۱۹۷۶ بازمی گردد، امسال تا حد بسیاری و با فاصله زیادی خودش را در المپیک نشان داد.
به هر حال در پکن و شب افتتاحیه، بازی ها به گونه یی پیش رفت که ورای مسائل سیاسی برای همه چینی ها افتخار به همراه داشت. خنده و گریه و غروری فراوان در چهره چینی ها دیده می شد. همه آنهایی که انگلیسی بلد بودند از خارجی ها نظرشان را راجع به افتتاحیه می پرسیدند. اما آیا این نمایش بزرگ ترین نمایشی بود که دنیا شاهدش بود؟ شاید این سوالی باشد که کنفسیوس هم نتواند جواب آن را بدهد.
جیمز لاتن
ہستون نویس روزنامه «ایندیپندنت»
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید